گفتوگو با حسام الدین سراج؛
سراج از حرمت موسیقی از سوی فقها، مدیریت موسیقی، موسیقی انقلاب و... میگوید
مهدی صیافی: حسامالدین سراج فعالیت در حوزه موسیقی را از سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی آغاز کرد. او طی ۳ دهه حضور در موسیقی ایرانی، آهسته و پیوسته کارش را پی گرفته و کمتر دچار نوساناتی بوده که همکارانش در طول این سالها گرفتارش بودهاند. او در مکتب هنری اصفهان، آواز را آموزش دید و همین موضوع سبب شد که حال و هوای مناسبی را در آثارش ارائه کند. گرایش به مناسبخوانی و آشنایی با تلفیق صحیح شعر و موسیقی سبب نشد که او به شیوه پیشینیان خود آواز بخواند. سراج به موسقی سنتی اعتقاد زیادی داد و علت کم شدن اقبال مردم نسبت به موسیقی سنتی را سیاستهای مدیریتی در حوزه موسیقی بعد از انقلاب میداند.
اوایل انقلاب را تا آنجایی که من به خاطر دارم یک مدتی برخی از موسیقیهای سنتی و انقلابی پخش میشد تا زمان جنگ، که موسیقی رادیو تلویزیون کاملاً شد موسیقی مارش و اکثر کسانی که به سفارش رادیو کار میساختند کارهایی ارائه میدادند که بیشتر حالت مارش داشت و بیشتر در قالب موسیقی کلاسیک بود. بعد از اتمام جنگ، رویکرد رادیو به سمت موسیقی سنتی بود و در زمان مسئولیت آقای کلهر موسیقی صدا و سیما شد پاپ و آنقدر به آن بها و ارزش دادند و بعد هم آقای معلم آمدند که دیگر فضا به گونهای شد که موسیقیدانان سنتی، کلاسیک و مقامی صدایشان درآمد که همه موسیقی ما این شده، یعنی همه چیز به سود موسیقی پاپ مصادره شد.
جوان اروپایی میداند که موسیقی پاپ یک نوع موسیقی است برای سرگرمی و تفنن، ولی موسیقی کلاسیک موسیقی ارزشی است. وقتی هم میخواهد موسیقی کلاسیک بشنود معمولاً کت شلوار پوشیده و هزینه بلیت گرانش را هم میپردازد و به آن موسیقی احترام میگذارد به دلیل اینکه شناخت دارد. ولی در ایران، اینطور نیست.
نکته دیگر حرمت موسیقی توسط بعضی از فقهاست که یک مشکلی است برای خانوادههای مذهبی که کمتر سراغ موسیقی میروند.
من در دانشگاه کلاس جواب آواز داشتم. کلاسی که بیرون هست مثلاً هنرجو از شهرستانهای اطراف لرستان میآید با عشق و علاقه و آن هفت، هشت نفری که هستند دائماً کار میکنند، سؤال میکنند، فضای کلاس یک فضای پویا و پر تحرک و زندهای است. دانشگاه اینطور نیست، یعنی دانشجو در دانشگاه به جهت همان رفع تکلیف و انجام وظیفه صرف که عرض کردم چنین شوقی را ندارد.
یا در موسیقی زنده. جمعیتی که حضور دارند، مردم تشویق میکنند و شما با عشق کارتان را انجام میدهید. یک موقعی وارد میشوید در یک جلسه رسمی، این رسمی بودن جلسه خیلی تأثیرگذار است و شما را سرد میکند. بلند میشوند و میایستند و یک دستی برای خالی نبودن عریضه میزنند برای شما. برایشان موسیقی مهم نیست باید در زمان مشخص تمام بشود. روی کار شما هم اثر میگذارد در حقیقت مخاطب به روی هنرمند انرژی میدهد.
بعضی اوقات خواننده چونشناختی نسبت به شعر ندارد به همین نحو میخواند و روی ملودی تأکید میکند که اصلاً جایش نیست؛ یعنی یک جایی را تکرار میکند که جایش نیست، یک جا آکسان میدهد که جایش نیست.
در یک آواز خوب، ابیات باید با دستگاه همخوانی داشته باشد. مثلاً فرض کنیم اگر اصفهان است، بیات اصفهان است شعری بخواند که با آن متناسب باشد، یا اگر حتماً باید آن را تحویل بدهد دستگاه را عوض کند و در دستگاهی بخواند که با این شعر تطبیق داشته باشد. مواردی دیگری هم هست که باید رعایت کند.
من فکر میکنم در عالم استاد و شاگردی خیلی خوب است که استاد شاگردش را نقد کند و خیلی هم مؤثر است؛ چون شاگرد حرف استاد را گوش میکند و نیازی هم نیست که علنی شود. شاید در عالم سینما یا در تئاتر و هنرهای نمایشی و برخی هنرهای دیگر وقتی علنی بشود، جالب باشد. اخیراً مد شده یک عده علیه استاد شجریان مینویسند. چرا؟ وقتی شما این مقاله و نقد را میخوانید میبینید نقد نیست، سراپا توهین است و هیچ جایگاه ادبی و هنری ندارد.
- از موسیقی پس از انقلاب شروع کنیم. شما تأثیر انقلاب را بر موسیقی چگونه ارزیابی میکنید؟
- کار همه با عشق بود. هیچکس برای آن کاری که انجام میداد، طلب مزد نمیکرد. یعنی فقط عشق و علاقه بود و با کارهای دیگر خیلی فرق میکرد شما شرایط اجتماعی را خیلی مؤثر میدانید؟
اوایل انقلاب را تا آنجایی که من به خاطر دارم یک مدتی برخی از موسیقیهای سنتی و انقلابی پخش میشد تا زمان جنگ، که موسیقی رادیو تلویزیون کاملاً شد موسیقی مارش و اکثر کسانی که به سفارش رادیو کار میساختند کارهایی ارائه میدادند که بیشتر حالت مارش داشت و بیشتر در قالب موسیقی کلاسیک بود. بعد از اتمام جنگ، رویکرد رادیو به سمت موسیقی سنتی بود و در زمان مسئولیت آقای کلهر موسیقی صدا و سیما شد پاپ و آنقدر به آن بها و ارزش دادند و بعد هم آقای معلم آمدند که دیگر فضا به گونهای شد که موسیقیدانان سنتی، کلاسیک و مقامی صدایشان درآمد که همه موسیقی ما این شده، یعنی همه چیز به سود موسیقی پاپ مصادره شد.
- این گرایش مسئولان به سمت موسیقی پاپ را متأثر از شرایط جامعه و اقبال مردم به سمت این نوع موسیقی نمیدانید؟
- شما معتقدید که ذائقه مردم تغییر کرده است؟
جوان اروپایی میداند که موسیقی پاپ یک نوع موسیقی است برای سرگرمی و تفنن، ولی موسیقی کلاسیک موسیقی ارزشی است. وقتی هم میخواهد موسیقی کلاسیک بشنود معمولاً کت شلوار پوشیده و هزینه بلیت گرانش را هم میپردازد و به آن موسیقی احترام میگذارد به دلیل اینکه شناخت دارد. ولی در ایران، اینطور نیست.
- با این توصیفات، کارمدیریت فرهنگی در زمینه موسیقی را بعد از انقلاب قابل قبول میدانید؟
- ابتهاج مدیر چه دورانی بود؟
- پس شما نقش بسیار مهمی را برای رادیو قائل هستید؟
- اگر موافق باشید از اینها بگذریم و به بحث آموزش برسیم. در زمینه آموزش موسیقی چه روشی را کارآمد و مؤثر در پرورش استعداد هنرجویان میدانید؟ روش سنتی یا آکادمیک و دانشگاهی؟
نکته دیگر حرمت موسیقی توسط بعضی از فقهاست که یک مشکلی است برای خانوادههای مذهبی که کمتر سراغ موسیقی میروند.
- با توجه به نکاتی که اشاره کردید، شما آموزش به روش سنتی را میپسندید؟
من در دانشگاه کلاس جواب آواز داشتم. کلاسی که بیرون هست مثلاً هنرجو از شهرستانهای اطراف لرستان میآید با عشق و علاقه و آن هفت، هشت نفری که هستند دائماً کار میکنند، سؤال میکنند، فضای کلاس یک فضای پویا و پر تحرک و زندهای است. دانشگاه اینطور نیست، یعنی دانشجو در دانشگاه به جهت همان رفع تکلیف و انجام وظیفه صرف که عرض کردم چنین شوقی را ندارد.
- چه عواملی را در ماندگاری یک اثر، موثر میدانید؟
- شما چقدر مخاطب را در کارهایتان دخیل میدانید؟ اهمیت مخاطب چقدر است؟
یا در موسیقی زنده. جمعیتی که حضور دارند، مردم تشویق میکنند و شما با عشق کارتان را انجام میدهید. یک موقعی وارد میشوید در یک جلسه رسمی، این رسمی بودن جلسه خیلی تأثیرگذار است و شما را سرد میکند. بلند میشوند و میایستند و یک دستی برای خالی نبودن عریضه میزنند برای شما. برایشان موسیقی مهم نیست باید در زمان مشخص تمام بشود. روی کار شما هم اثر میگذارد در حقیقت مخاطب به روی هنرمند انرژی میدهد.
- آیا میتوان برای مخاطبان موسیقی سنتی رده سنی قائل شد؟
- به نظر میرسد استقبالی که سالهای گذشته به ویژه در دهه ۶۰ از کارهای شما میشد دیگر وجود ندارد، خود شما دلیلش را چه میدانید؟
- قائل به چه معیاری برای تمیز کار خوب از بد هستید؟
بعضی اوقات خواننده چونشناختی نسبت به شعر ندارد به همین نحو میخواند و روی ملودی تأکید میکند که اصلاً جایش نیست؛ یعنی یک جایی را تکرار میکند که جایش نیست، یک جا آکسان میدهد که جایش نیست.
در یک آواز خوب، ابیات باید با دستگاه همخوانی داشته باشد. مثلاً فرض کنیم اگر اصفهان است، بیات اصفهان است شعری بخواند که با آن متناسب باشد، یا اگر حتماً باید آن را تحویل بدهد دستگاه را عوض کند و در دستگاهی بخواند که با این شعر تطبیق داشته باشد. مواردی دیگری هم هست که باید رعایت کند.
- شما به نقد موسیقی اعتقاد دارید؟
- نمیشود معیاری برای نقد وجود نداشته باشد؟
من فکر میکنم در عالم استاد و شاگردی خیلی خوب است که استاد شاگردش را نقد کند و خیلی هم مؤثر است؛ چون شاگرد حرف استاد را گوش میکند و نیازی هم نیست که علنی شود. شاید در عالم سینما یا در تئاتر و هنرهای نمایشی و برخی هنرهای دیگر وقتی علنی بشود، جالب باشد. اخیراً مد شده یک عده علیه استاد شجریان مینویسند. چرا؟ وقتی شما این مقاله و نقد را میخوانید میبینید نقد نیست، سراپا توهین است و هیچ جایگاه ادبی و هنری ندارد.
منبع:
خبر آنلاین
تاریخ انتشار : یکشنبه 1 خرداد 1390 - 00:00
افزودن یک دیدگاه جدید