موسیقی ما - جواد رهبر/ تیفانی مک گی، آلکس ترس نیووسکی: در خیابانی در حومهٔ شهر نیوجرسی، که ردیفِ درختان بر آن سایه انداخته، خانوادهای شاد از خانهٔ آجریِ سه طبقهای بیرون میآیند؛ سه پسر بچه از پلههای سیمانی پایین میآیند و خواهرشان، که موهایش را دُم اسبی بسته، کنار آنها راه میرود. پشت سر آنها هم مادرشان، در حالی که نوزادی را در صندلی مخصوص نوزادان در اتومبیل بغل کرده، به راه افتاده. آنها سوار ماشین کادیلاک اسکلید سیاه رنگشان میشوند و به سمتِ مدرسه و یا به طرف سوپر مارکت محلهشان به راه میافتند.
تازه بعد از اینکه اتومبیل از نظر دور میشود، متوجه میشویم که زن راننده یک مادر خانهدار معمولی نبوده که همراه بچههایش بیرون برود. آن زن، لارین هیل، همان خوانندهٔ خوش صدایی بود که در تابستان سال 1998 با آلبوم «تربیت غلطِ لارین هیل» دنیای موسیقی را به آتش کشاند؛ بیش از 8 میلیون نسخه از آن آلبوم به فروش رفت و آلبوم در همان سال برندهٔ پنج جایزه گرمی شد و حتی در رقابت بر سر بهترین آلبوم سال هم آلبوم پرفروش مدونا را شکست داد. اما حالا با گذشت بیش از یک دهه از موفقیت عظیم آلبوم سولوی لارین هیل، این خوانندهٔ 33 ساله، در گمنامی تمام در حومهٔ شهر به همراه مادرش والری در خانهای که سالها پیش در سوث اورنج خریده بود زندگی میکند. هیل با روهان مارلی ازدواج کرده و پنج فرزند دارد؛ لارین هیل در طی تمامی این سالها تنها چند ترانه ضبط کرده است.
با توجه با اینکه سن تمامی بچههای هیل زیر 12 سال است، تصمیم لورن مبنی بر گذرانِ زندگیای آرام و بیحاشیه چندان باعث تعجب نمیشود البته به شرطی که هر وقت او در میان مردم حاضر میشد، رفتارهای عجیب و غریب از خودش نشان نمیداد. لورن در سال 2001 در بین اجرای ترانههایش در برنامهٔ آنپلاگد شبکهٔ MTV در حضور تماشاگران حرفهای عجیبی زد که بعدها هم در سیدی برنامه گنجانده شد. هیل اظهار داشت که «دیوانه و بههمریخته» است. همین گفتههایش باعث شد رابرت هیلبرن، منتقد لس آنجلس تایمز، در یادداشتش بر این کنسرت از عباراتی مثل «خوانندهای با اختلال روانی» استفاده کند. در ژوئن سال 2002 رو به جمعیتِ حاضر در کنسرتش کرد و گفت که «من آدم آشغالی هستم.» در سال 2003 در کنسرت کریسمسِ واتیکان با انتقاد شدید از کلیسای کاتولیک به خاطر رسوایی سواستفاده از کودکان، اسباب شگفتی تمامی حاضرین را فراهم کرد.
دوستان قدیمیاش میگویند در همین دوره بود که لارین هیل از همه خواسته بود که او را «خانم هیل» صدا کنند. در سال 2006 در مصاحبهای با مجله اِسِنس (Essence) هیل در دفاع از تصمیمش گفته بود: «من خانم هیل هستم و خودم هم میدانم که زنی کاملا عاقلم. این همان احترامیست که خودم هم میدانم شایستگیاش را دارم.» اما دوستانش چنین برداشتی از کار او نداشتند. پرز میشل، خوانندهٔ موسیقی رپ که روزگاری عضو گروه سه نفرهٔ هیپ-هاپ فیوجیز (The Fugees) بود و لارین را از یازده سالگی میشناسد، می گوید: «زمانی که برگشت به من گفت باید من را خانم هیل صدا بزنی، بهاش گفتم: "ببخشید؟" این موضوع باورکردنی نیست چون حتی به من گفت که مردم باید من را "ملکه" صدا بزنند.»
یکی دیگر از موضوعهايی که به شهرت هیل ضربه زد این بود که کار آلبومی که اعضای گروه فیوجیز قرار بود در سال 2005 به بهانه دورهم جمع شدن مجددشان به بازار بدهند از مسیر خودش خارج شد و دیر ظاهر شدنهای سنتی هیل بر روی صحنه هم نتوانست کمکی به این موضوع بکند. وایکلف جین، عضو سوم گروه فیوجیز و دوست سابق لارین هیل، سال گذشته در مصاحبهای با مجلهٔ پیپل گفت: «شوخی نمیکنم، هر شب چهل تا چهل و پنج دقیقه روی صحنهام تا او روی صحنه حاضر شود.» در فستیوال جز در شهر نیس هم، هیل با موهای فرفری و نارنجی رنگش، نود دقیقه دیر به برنامه رسید و با صدایی گرفته و نامفهوم ترانههایی اجرا کرد. روزنامههای محلی از اجرای او با عنوان «یک رسوایی» یاد کردند.
چنین تغییر و تحولی در دنیای خوانندهای باهوش که اجراهای زندهاش هنرپیشهها و خوانندههای بزرگ را هم به تحسین وا میداشت، جای بسی شگفتی دارد. گوردون ویلیامز، تکنسین موسیقی که در ضبط آلبوم «تربیت غلطِ لارین هیل» با لارین همکاری کرده، میگوید: «راسل کرو، دنزل واشینگتن و پرینس، همه و همه میخواستند به پشت صحنه بروند و او را ببینند. همه شیفتهٔ اجرای میشدند. لارین بسیار باهوش و بینهایت بامزه بود؛ درست مثل جورج کارلین و کریس راک.»
کارول پترالیا، معلم زبان انگلیسی او در دورهٔ دبیرستان، میگوید: «هیل، که زیر نظر والدینش یعنی مال که مشاور کامپیوتر و والری که معلم زبان انگلیسی بود در سوث اورنج بزرگ شده است، همیشه علاقهمند بود درباره دیگران اطلاعات کسب کند و شنونده بسیار خوبی بود.» هیل، زمانی که با لقب «ال-بوگی» خوانندهٔ اصلی گروه فیوجیز بود، با بازخوانی ترانه «با ترانهاش آرام آرام مرا می کشد» از روبرتا فِلک، این ترانهٔ قدیمی را به ترانهای کلاسیک در دههٔ نود تبدیل کرد. در آن شبِ به یادماندنی سال 1999 که پنج جایزه گرمی را یک تنه درو کرد هم بسیار فروتن بود و حتی انجیلی همراه خودش به روی صحنه آورد و بخشهایی از سرود مذهبی شماره 40 را خواند.
اما ویلیامز معتقد است که ممکن است شهرت فراوان تاثیر مخربی روی او گذاشته باشد. یک منبع دیگر میگوید: «همراهی لارین با یک مشاور امور فراطبیعی، که از اواخر دهه نود شروع شد، همه چیز را در ذهن او به سوی جنون کشانده. آموزههای این مشاور چنین حسی را به لارین داد که حرفه هنریاش راه درستِ زندگی او نیست.» سال گذشته، وای کلف جین در مصاحبهای در مورد ثبات عاطفی لارین ابراز نگرانی کرد اما هیل پاسخی به حرفهای جین نداد. در گذر از این دوران بحرانی دو نفر پای ثابت زندگی لورن بودهاند: یکی مادرش و دیگری روهان مارلی 36 ساله، که تهیهکننده آلبومهای موسیقی و فرزند چهارم باب مارلی است. این زوج هنرمند پنج فرزند دارند.
مارلی هرگونه ناراحتی روحی و روانی هیل را انکار میکند و از دوستان هیل هم دل پُری دارد. مارلی میگوید: «آنها برمیگردند پشت سر هیل میگویند که او دیوانه شده و بعد فوری از من میخواهند که از طرف آنها به لارین زنگ بزنم و با او صحبت کنم. این کار دورویی محض است.» مارلی همچنین میگوید که لارین از زندگیاش راضیست و با کمال میل سرگرم بزرگکردن بچههایشان است. کمپانیهای طرف قرارداد هیل معتقدند که او دیگر توانایی ترانهسرایی سابقش را هم ندارد اما مارلی این ادعا را هم رد میکند و میگوید این زن شب و روز خلاق است و ترانه میسراید.
کلام آخر اینکه پرز میشل معتقد است که لارین میتواند به موسیقیاش تکیه کند و بار دیگر به روزهای اوج خود برگردد. باید منتظر ماند و دید آیا او می تواند از تواناییهای بالقوهاش برای بازگشتی موفقیتآمیز به عرصه موسیقی استفاده کند.
افزودن یک دیدگاه جدید