زندگی موسيقايی علی حاتمی و فيلم هايش
آهنگساز :
[ علیرضا میرعلی نقی - گفت و گوی هارمونیک ]
معناشناسی عناصر تشکیل دهنده در فیلمهای علی حاتمی را هنگامی میتوانیم حس کنیم که به توضیحات خود او توجه کنیم. این توضیحات مصاحبه ها و مقاله های او طی سی و چند سال فیلم سازی آمده و مجموعه ای از آنها در کتابی قطور جمع شده است. با این حال، نویسنده، آن را کافی نمیداند، زیرا گاه در نشریات دهه ۱۳۴۷- ۱۳۵۷ به مقاله های کوتاه و مصاحبه هایی از این فیلمساز بلند آوازه برخورد کرده است که در کتابهای چاپ شده در چند سال اخیر دیده نمیشود.
از اين رو، کتابشناسی آثار قلمی علی حاتمی را هنوز نميتوان کامل دانست. گذشته از اين ها، مصاحبه های تلويزيونی و راديويی او که در آرشيو های دولتی خاک مي خورد را نيز بايد به اين مجموعه مفقودان افزود. علی حاتمی، از آنجا که به خواست و به تصريح خود، از قواعد کلاسيک و شناخته شده فيلم سازی پيروی نميکرده، نحوه کار و زيبايي شناسی خود را توضيح ميدهد. از اين جهت، علی حاتمی، به نوعی کار مدرنيست ها را انجام ميدهد. اشخاصی که بر پايه تست يا قواعد همه گير و پذيرفته شده کار می کنند، نيازی به توضيح ندارند. اما هنرمند متفاوت و هنرمند خارج از اين مدار، خود را توضيح ميدهد.
يکی از قابل استفاده ترين«توضيحات» علی حاتمی درباره کار و زيبايی شناسی خاص خودش، گفتگوی بلندی است که هنگام نمايش سريال «هزاردستان» در ماهنامه فيلم انجام داد. اما در آنجا هم اشاره کمی به موسيقی هست و -اصلا تا جايی که نويسنده اين مقاله ميداند- گفتگوی و يادداشت مستقلی درباره علاقمندی های موسيقايی علی حاتمی در دست نيست. شايد کسی پيدا نشود که در اين زمينه کنجکاوی کند و از او بپرسد؛ حتی نويسنده اين يادداشت که در سال ۱۳۷۰ از لطف و محبت او در کار پژوهش بهره مند شده بود، نيز به فکرش نميرسيد که چنين گفتگويی با چنين محوری ترتيب دهد. در حالی که زنده نام علی حاتمی از اين موضوع استقبال ميکرد. وقتی اين ايده به ذهن رسيد که حاتمی رفته بود. برای هر کاری زمانی ويژه است و ... دريغ!
درباره زندگی موسيقايی علی حاتمی ميتوان چند مقاله بلند نوشت، شايد در حد يک کتاب، که برای سينما دوستان و موسيقی دوستان، ميتواند قابل مطالعه باشد. زندگی موسيقايی او، در بردارنده علاقه های موسيقايی او در دهه های زندگيش، نيز سليقه های او در فيلمهايش است. مسلما اين دو از همديگر جدا نيستند و چه بسا که هر کدام نتواند توضيح دهنده ديگری باشند.
حاتمی ديگر نيست اما خانواده و دوستانيش هستند و ميتوانند از او بگويند و از علاقه های موسيقايی او، نميدانم که آيا با نواختن سازی آشنايی داشت يا نه، اما از فيلمهايش و از ديالوگهايی که نوشته، ميزان آشنايی او با سازهای، دستگاهها و آوازها و هنرمندان بزرگ موسيقی ايرانی را ميتوان حدس زد.
اکنون که پژوهش درباره زندگی موسيقايی اين فيلمساز دلباخته فرهنگ و سنت قاجار، تا اين حد وسيع و نيازمند امکانات است، و با توجه به اندازه در نظر گرفته شده برای مقاله، چاره ای نیست جز اینکه رد پای موسیقی را در سه فیلم شاخص از او پیگیری کنیم. این فیلمها کمابیش در آرشیوهای خصوصی پیدا میشوند، البته با کیفیتهای گوناگون، برای درک بهتر، لازم است که نسخه صاف و روشن و قابل شنودی از آنها داشته باشیم؛ همچنین در این جا از تجزیه و تحلیل فنی و تخصصی در ارتباط با پیوند تصویر و موسیقی صرف نظر شده و منظر کلی تری در نظر گرفته شده است که بتواند خواننده بیشتری داشته باشد.
نمایی از فیلم "حسن کچل"
"حسن کچل" ضربی بیشتر بدون ملودی هستند و تاکید آنها روی ریتم است. اجرای دشوار و روان و زیبای آنها را با تنبک استاد زنده یاد امیر بیداریان (1311-1374) میشنویم. گروه باله پارس به سرپرستی استاد عبدالله ناظمی نیز در طراحی رقصهای آن مشارکت داشته است. خوانندگان آن نیز عهدیه بدیعی، کورس سرهنگ زاده و مهتاب (؟) بودند. صدای عهدیه را با چهره کتایون (چهل گیس) میشنویم. چهار آهنگساز معروف آن زمان نیز با علی حاتمی در این فیلم مشارکت کرده اند: اسفندیار منفردزاده، واروژان هاخباندیان و بابک افشار ؛ اما چنان که گفته شد، فیلم "حسن کچل" اساسا "موسیقی متن" به معنای شناخته شده آن ندارد. با این حال تصنیفهای کوتاه و بلند و ضربی آن از یاد نرفتنی است. نظیر این تجربه موزیکال را در "بابا شمل" نیز میشنویم اما نه به قدرت "حسن کچل".
سوته دلان
این فیلم نیز دارای "موسیقی متن" نیست و در عروض سراسر، انباشته از تکه های کوتاه و بلندی است که سلیقه و زیبایی شناسی خاص حاتمی در صحنه های آن گنجانده است. میدانیم که در فیلمها حاتمی با همه بار نوستالوژیک و علاقه های تاریخ گرایانه نباید به دنبال مستند سازی و بازسازی مطابق با واقعیت گشت. خود او نیز عمدتا" چنین روشی را انتخاب کرده بود و بیشتر دغدغه روایت گری خود را داشت، نه رعایت وسواس های تاریخ نگارانه و یا مستند سازی. "سوته دلان" در فضای تهران شصت سال پیش میگذرد، در حالی که با موسیقی محمدرضا لطفی و پرویز مشکاتیان انباشته شده است.
موسیقی ای که در آن زمان (1325-1320) مشابهی نداشت و عمیقا متعلق به زمان خود (1356-1350) بود؛ روایت موسیقایی از نوستالوژی هنری عصر قاجار. با این حال، تکه های انتخابی علی حاتمی روی صحنه ها، خوش نشسته و البته بیشتر شعر و کلام آن قطعات است که حمایت کننده قصه ها و غصه های پرسوناژهای فیلم (وثوقی و آغداشلو) است، نه موسیقی آن. حتی تصنیفی که مجید سه کله (بهروز وثوقی) نسخه کاغذی آن را در دست گرفته و با صدای بلند درکوچه میخواند، متعلق به سالهای دهه 1330 است. بعضی تکه های کوتاه و برشهای سریع و موثر را نیز نمیتوان از یاد برد. از جمله نوای پیانو پیانوی مشیرهمایون شهردار، هنگام برنامه رادیویی ورزش صبحگاهی، که فضای غبار و خراب زندگی مجید را نمایان میکند و اندوه عمیق آن محیط را پررنگ تر نشان دهد.
در تیتراژ فیلم، از گروه موسیقی ملی رادیو و مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ملی تشکر شده است. کار ارکستری مشکاتیان و لطفی با صدای پریسا، روی صحنه های فیلم خوش نشسته و موسیقی و تصویر، هماهنگ عمل میکند.
نمایی از پشت صحنه "دلشدگان"
تا از یاد نرفتند باید یاد کنم از علی حاتمی، که به واسطه یک دوست- فهید نبوی- مجموعه کامل صفحات موسیقی دوره قاجاریه خود را روی پنج حلقه نوار کاست برایم ضبط کرد و در اینکار بی بخل و گشاده دست بود. هیچوقت لطف او را فراموش نخواهم کرد؛ زیرا آن صفحات بعد ها بسیار به کار آمدند. در آن زمان، یعنی سیزده سال پیش، شنیدن صفحات عصر قاجار و مقایسه با موسیقی "دلشدگان" که با کلام شیرین یاد فریدون مشیری و صدای پخته محمدرضا شجریان همراه بود، باعث تعجب و حتی دلزدگی شد.
قسمتی از موسیقی فیلم "دلشدگان"
نویسنده انتظار بازسازی فضا و تاریخ و موسیقی و وقایع تاریخ موسیقی عصر قاجار را داشت ولی اصلا هیچ چیز مطابق اصل، بازسازی نشده بود! لباسها، دکورها، قیافه ها و حتی موسیقی ها خیلی شیک تر و نو نوارتر از آنی بود که در عکسها دیده و در صفحه های گرامافون شنیده ایم. در آن زمان نویسنده فکر میکرد که یک سوژه عالی، یعنی وقایع ضبط صفحه گرامافون در سالهای 1293-1298 شمسی، به نفع یک روایتگری فانتزی و شخصی "حرام" شده است. دو نکته نیز شایسته تامل است؛ اول، آوازی که محمدرضا شجریان به تنهایی در فیلم میخواند و انصاف را که از بهترین خوانده های اوست (گویا صبح روزی در کوهستان با هوای بارانی، به کمک یک ضبط صوت دستی آنرا ضبط کرده است) دوم، موقعیت شناسی عالی علیزاده از لحظات مناسبی که تصویر با موسیقی جفت میشود و تاثیر میگذارد.
... و ختم سخن
یاد می آورم از یک فیلم کوتاه تلویزیونی که به کوشش دوستم علیرضا مجمع درباره زنده نام، علی حاتمی ساخته شده بود و در ان از تکنوازی سنتور هنرمند ایرانی مقیم آمریکا، داریوش ثقفی استفاده شده بود. مجمع میگفت موسیقی ایرانی و ساز ایرانی روی فیلمهای هیچ کس به خوبی فیلمهای حاتمی "نمی نشیند"
معناشناسی عناصر تشکیل دهنده در فیلمهای علی حاتمی را هنگامی میتوانیم حس کنیم که به توضیحات خود او توجه کنیم. این توضیحات مصاحبه ها و مقاله های او طی سی و چند سال فیلم سازی آمده و مجموعه ای از آنها در کتابی قطور جمع شده است. با این حال، نویسنده، آن را کافی نمیداند، زیرا گاه در نشریات دهه ۱۳۴۷- ۱۳۵۷ به مقاله های کوتاه و مصاحبه هایی از این فیلمساز بلند آوازه برخورد کرده است که در کتابهای چاپ شده در چند سال اخیر دیده نمیشود.
از اين رو، کتابشناسی آثار قلمی علی حاتمی را هنوز نميتوان کامل دانست. گذشته از اين ها، مصاحبه های تلويزيونی و راديويی او که در آرشيو های دولتی خاک مي خورد را نيز بايد به اين مجموعه مفقودان افزود. علی حاتمی، از آنجا که به خواست و به تصريح خود، از قواعد کلاسيک و شناخته شده فيلم سازی پيروی نميکرده، نحوه کار و زيبايي شناسی خود را توضيح ميدهد. از اين جهت، علی حاتمی، به نوعی کار مدرنيست ها را انجام ميدهد. اشخاصی که بر پايه تست يا قواعد همه گير و پذيرفته شده کار می کنند، نيازی به توضيح ندارند. اما هنرمند متفاوت و هنرمند خارج از اين مدار، خود را توضيح ميدهد.
يکی از قابل استفاده ترين«توضيحات» علی حاتمی درباره کار و زيبايی شناسی خاص خودش، گفتگوی بلندی است که هنگام نمايش سريال «هزاردستان» در ماهنامه فيلم انجام داد. اما در آنجا هم اشاره کمی به موسيقی هست و -اصلا تا جايی که نويسنده اين مقاله ميداند- گفتگوی و يادداشت مستقلی درباره علاقمندی های موسيقايی علی حاتمی در دست نيست. شايد کسی پيدا نشود که در اين زمينه کنجکاوی کند و از او بپرسد؛ حتی نويسنده اين يادداشت که در سال ۱۳۷۰ از لطف و محبت او در کار پژوهش بهره مند شده بود، نيز به فکرش نميرسيد که چنين گفتگويی با چنين محوری ترتيب دهد. در حالی که زنده نام علی حاتمی از اين موضوع استقبال ميکرد. وقتی اين ايده به ذهن رسيد که حاتمی رفته بود. برای هر کاری زمانی ويژه است و ... دريغ!
درباره زندگی موسيقايی علی حاتمی ميتوان چند مقاله بلند نوشت، شايد در حد يک کتاب، که برای سينما دوستان و موسيقی دوستان، ميتواند قابل مطالعه باشد. زندگی موسيقايی او، در بردارنده علاقه های موسيقايی او در دهه های زندگيش، نيز سليقه های او در فيلمهايش است. مسلما اين دو از همديگر جدا نيستند و چه بسا که هر کدام نتواند توضيح دهنده ديگری باشند.
حاتمی ديگر نيست اما خانواده و دوستانيش هستند و ميتوانند از او بگويند و از علاقه های موسيقايی او، نميدانم که آيا با نواختن سازی آشنايی داشت يا نه، اما از فيلمهايش و از ديالوگهايی که نوشته، ميزان آشنايی او با سازهای، دستگاهها و آوازها و هنرمندان بزرگ موسيقی ايرانی را ميتوان حدس زد.
اکنون که پژوهش درباره زندگی موسيقايی اين فيلمساز دلباخته فرهنگ و سنت قاجار، تا اين حد وسيع و نيازمند امکانات است، و با توجه به اندازه در نظر گرفته شده برای مقاله، چاره ای نیست جز اینکه رد پای موسیقی را در سه فیلم شاخص از او پیگیری کنیم. این فیلمها کمابیش در آرشیوهای خصوصی پیدا میشوند، البته با کیفیتهای گوناگون، برای درک بهتر، لازم است که نسخه صاف و روشن و قابل شنودی از آنها داشته باشیم؛ همچنین در این جا از تجزیه و تحلیل فنی و تخصصی در ارتباط با پیوند تصویر و موسیقی صرف نظر شده و منظر کلی تری در نظر گرفته شده است که بتواند خواننده بیشتری داشته باشد.
نمایی از فیلم "حسن کچل"
حسن کچل (1349)
اولین فیلم موزیکال تمام رنگی در سینمای ایران بود که در زمان خود با اکران طولانی و استقبال پرشور روبرو شد و کارگردان جوان(26 ساله) را به شهرت رساند. یکی از منتقدین قدیمی که خود یکی دو فیلم نیز کارگردانی کرده، میگفت که علی حاتمی، اولین فیلم موزیکال ایرانی به معنی واقعی را ساخته، بدون اینکه از نمونه های خارجی –که در سینماهای تهران آنروز فراوان اکران میشدند- تاثیر گرفته باشد. به نظر میرسد که عنصر موسیقی و عنصر صحنه آرایی (دکور) در این فیلم بیشتر مورد توجه بوده تا زیباشناسی تصویری و مونتاژهای مختلف، موسیقی سراسر جاری در فیلم حسن کچل با این که عمدتا از نوع تصنیف و ضربی است، به هیچ عنوان نقش مرسوم و شناخته شده "موسیقی فیلم" را ندارد. فیلم، منظومه ای است از سلیقه های شخصی علی حاتمی در انتخاب تصاویر، قالب بندی ها، دکور و یا دیالوگ هایی که با مهارت هرچه تمامتر آنها را نوشته است. فیلم، سراسر روی دیالوگ هایی می چرخد که همه ضربی و آهنگین هستند؛ و داشتن آنها مهارت و ذوق بسیاری می خواهد. از معاصرین کسی را نمیشناسیم که چنین توانایی و استعدادی داشته باشد. لازمه اینکار، آشنایی عمیق با سنت ضربی خوانی و فرهنگ سنتی ایرانی است که علی حاتمی در آن استاد مسلم بود. "حسن کچل" ضربی بیشتر بدون ملودی هستند و تاکید آنها روی ریتم است. اجرای دشوار و روان و زیبای آنها را با تنبک استاد زنده یاد امیر بیداریان (1311-1374) میشنویم. گروه باله پارس به سرپرستی استاد عبدالله ناظمی نیز در طراحی رقصهای آن مشارکت داشته است. خوانندگان آن نیز عهدیه بدیعی، کورس سرهنگ زاده و مهتاب (؟) بودند. صدای عهدیه را با چهره کتایون (چهل گیس) میشنویم. چهار آهنگساز معروف آن زمان نیز با علی حاتمی در این فیلم مشارکت کرده اند: اسفندیار منفردزاده، واروژان هاخباندیان و بابک افشار ؛ اما چنان که گفته شد، فیلم "حسن کچل" اساسا "موسیقی متن" به معنای شناخته شده آن ندارد. با این حال تصنیفهای کوتاه و بلند و ضربی آن از یاد نرفتنی است. نظیر این تجربه موزیکال را در "بابا شمل" نیز میشنویم اما نه به قدرت "حسن کچل".
سوته دلان
سوته دلان (1356)
فیلمی متفاوت از تمام فیلمهای علی حاتمی و به عقیده نویسنده زیباترین و برازنده ترین فیلم اوست. داستان در فضای تهران جنگ جهانی دوم(1320-1325) و بعد از آن میگذرد. توانایی حاتمی در بازسازی فضاهای تهران آن روزگار، بی بدیل است و شاید آنرا بتوان با "سرب" (به کارگردانی مسعود کیمیایی و طراحی ایرج رامین فر-1367) مقایسه کرد. این فیلم نیز دارای "موسیقی متن" نیست و در عروض سراسر، انباشته از تکه های کوتاه و بلندی است که سلیقه و زیبایی شناسی خاص حاتمی در صحنه های آن گنجانده است. میدانیم که در فیلمها حاتمی با همه بار نوستالوژیک و علاقه های تاریخ گرایانه نباید به دنبال مستند سازی و بازسازی مطابق با واقعیت گشت. خود او نیز عمدتا" چنین روشی را انتخاب کرده بود و بیشتر دغدغه روایت گری خود را داشت، نه رعایت وسواس های تاریخ نگارانه و یا مستند سازی. "سوته دلان" در فضای تهران شصت سال پیش میگذرد، در حالی که با موسیقی محمدرضا لطفی و پرویز مشکاتیان انباشته شده است.
موسیقی ای که در آن زمان (1325-1320) مشابهی نداشت و عمیقا متعلق به زمان خود (1356-1350) بود؛ روایت موسیقایی از نوستالوژی هنری عصر قاجار. با این حال، تکه های انتخابی علی حاتمی روی صحنه ها، خوش نشسته و البته بیشتر شعر و کلام آن قطعات است که حمایت کننده قصه ها و غصه های پرسوناژهای فیلم (وثوقی و آغداشلو) است، نه موسیقی آن. حتی تصنیفی که مجید سه کله (بهروز وثوقی) نسخه کاغذی آن را در دست گرفته و با صدای بلند درکوچه میخواند، متعلق به سالهای دهه 1330 است. بعضی تکه های کوتاه و برشهای سریع و موثر را نیز نمیتوان از یاد برد. از جمله نوای پیانو پیانوی مشیرهمایون شهردار، هنگام برنامه رادیویی ورزش صبحگاهی، که فضای غبار و خراب زندگی مجید را نمایان میکند و اندوه عمیق آن محیط را پررنگ تر نشان دهد.
در تیتراژ فیلم، از گروه موسیقی ملی رادیو و مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ملی تشکر شده است. کار ارکستری مشکاتیان و لطفی با صدای پریسا، روی صحنه های فیلم خوش نشسته و موسیقی و تصویر، هماهنگ عمل میکند.
نمایی از پشت صحنه "دلشدگان"
دلشدگان (1371)
"دلشدگان" تنها فیلم علی حاتمی است که "موسیقی متن" به معنی واقعی و استاندارد را دارد و مدیون حضور یک آهنگساز با استعداد است که فهم کاملی از فیلم و موسیقی فیلم دارد؛ حسین علیزاده، نوازنده تار و سه تار و آشنا به سنت موسیقایی قاجار، در این فیلم ممارست ها و توانایی های خود را نشان داده است. در صحنه هایی، برشهایی کوتاه از تارنوازی به شیوه قاجار میشنویم و در بعضی برشها، لحن و روش علیزاده را، هم در نوازندگی و هم در ارکستر نویسی. تعدادی از شاگردان قدیمی او به عنوان نوازنده و سیاهی لشگر با لباس مخصوص آن دوران در فیلم حاضر شدند؛ از جمله جهانشاه صارمی که از شاگردان قدیم علیزاده و لطفی است و اکنون سرپرست گروه "نهفت" است. تا از یاد نرفتند باید یاد کنم از علی حاتمی، که به واسطه یک دوست- فهید نبوی- مجموعه کامل صفحات موسیقی دوره قاجاریه خود را روی پنج حلقه نوار کاست برایم ضبط کرد و در اینکار بی بخل و گشاده دست بود. هیچوقت لطف او را فراموش نخواهم کرد؛ زیرا آن صفحات بعد ها بسیار به کار آمدند. در آن زمان، یعنی سیزده سال پیش، شنیدن صفحات عصر قاجار و مقایسه با موسیقی "دلشدگان" که با کلام شیرین یاد فریدون مشیری و صدای پخته محمدرضا شجریان همراه بود، باعث تعجب و حتی دلزدگی شد.
قسمتی از موسیقی فیلم "دلشدگان"
نویسنده انتظار بازسازی فضا و تاریخ و موسیقی و وقایع تاریخ موسیقی عصر قاجار را داشت ولی اصلا هیچ چیز مطابق اصل، بازسازی نشده بود! لباسها، دکورها، قیافه ها و حتی موسیقی ها خیلی شیک تر و نو نوارتر از آنی بود که در عکسها دیده و در صفحه های گرامافون شنیده ایم. در آن زمان نویسنده فکر میکرد که یک سوژه عالی، یعنی وقایع ضبط صفحه گرامافون در سالهای 1293-1298 شمسی، به نفع یک روایتگری فانتزی و شخصی "حرام" شده است. دو نکته نیز شایسته تامل است؛ اول، آوازی که محمدرضا شجریان به تنهایی در فیلم میخواند و انصاف را که از بهترین خوانده های اوست (گویا صبح روزی در کوهستان با هوای بارانی، به کمک یک ضبط صوت دستی آنرا ضبط کرده است) دوم، موقعیت شناسی عالی علیزاده از لحظات مناسبی که تصویر با موسیقی جفت میشود و تاثیر میگذارد.
شجریان در آن فیلم، عمدا" از لب خوانی به شیوه فردین و ایرج خودداری کرد و علیزاده نیز محدوده کار را بر ساخت و ترانه و ضربی قرار نداد، بلکه موسیقی فیلم را به عنوان "هنر" در نظر گرفت و با هوشمندی نوشت و اجرا کرد.
طرح زیبای روی جلد نوار و پوستر فیلم نیز از یادنرفتنی است. زیرا با عناصر موسیقییایی انباشته شده است؛ از جمله یک گرامافون بوقی، نماد موسیقی عصر تجدید در ایران و نماد نوستالوژیک در فیلمهای ایرانی؛ این طرح را زنده یاد مرتضی ممیز کشیده و به فیلم دلشدگان تقدیم کرده بود. ... و ختم سخن
یاد می آورم از یک فیلم کوتاه تلویزیونی که به کوشش دوستم علیرضا مجمع درباره زنده نام، علی حاتمی ساخته شده بود و در ان از تکنوازی سنتور هنرمند ایرانی مقیم آمریکا، داریوش ثقفی استفاده شده بود. مجمع میگفت موسیقی ایرانی و ساز ایرانی روی فیلمهای هیچ کس به خوبی فیلمهای حاتمی "نمی نشیند"
تاریخ انتشار : سه شنبه 29 بهمن 1387 - 00:00
دیدگاهها
علی حاتمی خواست دقت ، بزرگی و کیفیت را به ما یاد بدهد ، یاد نگرفتیم ، نه به این علت که او خوب یاد نداد ، ما اهل یاد گرفتن نبودیم ، ما چیپس و پفک میخواهیم (یانگوم ، جومونگ و نمونه های فراوان وطنی) ما را چه به عسل و انگور؟ خدایش آمرزیده ، به فکر آمرزش خود باشیم.
هر چه از اين مرد توانمند در صحنه آرايي ، فيلمنامه نويسي " به خصوص ديالوگ نويسي " بازي گرداني و كارگرداني ، انتخاب بازيگران و انتخاب موسيقي و نگرش هنرمندانه و پردازش كامل و بدون نقص به تاريخ ايران ، پرداخته شود كم است . خدايش بيامرزد. به اميد روزي كه كسي پيدا شود تا اين راه زيبا و پر راز و رمز را بدرستي ادامه دهد .
لطفا موسیقی هزاردستان را هم روی سایت بگذارید متشکرم
نکته بارز زندگی حاتمی این بود که هیچ وقت سعی نکرد از چیزی تقلید کند. همیشه ذهن خلاق خود را بکار برد تا خلق کند؛ تا بیافریند.
مقایسه حاتمی با امروزی ها اصلا درست نیست. حاتمی هنرمند بود نه مقلد...
افزودن یک دیدگاه جدید