اگر برخي رخدادهاي جشنواره موسيقي فجر، همانند تفكيك بخشهاي رقابتي و دادن نشان به 8 چهره برگزيده را در زمره نكات مثبت اين رخداد قرار دهيم، بي توجهي به موسيقي نواحي ايران را بايد در بخش منفي اين جشنواره تحليل كرد.
اين بي توجهي تا به آنجا خود را نشان داد كه دست اندركاران جشنواره يادشان رفت ، يك هفته قبل از جشنواره موسيقي فجر ، عباسقلي رنجبر، دوتار نواز و بخشي نامدار منطقه قوچان به ديار باقي شتافت و يا استاد خيوه چي، راوي و خنياگر نامي منطقه تركمن صحرا هم دل از خاك كند و به افلاك پر كشيد.
عباسقلي رنجبر را ابتدا در جشنواره موسيقي نواحي كرمان( سال 80 يا 81) ديدم.مردي محجوب و سر بزير كه هنگامي كه در كنارت بود تنها حس ترحم را در تو بر ميانگيخت، اما وقتي بر صحنه قرار گرفت و دست به دوتار برد، هيبت و هيمنهاي در اجرا از خود نشان ميداد كه تمامي داوران حاضر در جشنواره را به تحسين واداشت.طرز قرار گرفتنش بر صحنه هم عجيب ، شگفت انگيز و منحصر به فرد بود و آدمي را به ياد كمان كشان دوران كياني در داستانهاي شاهنامه ميانداخت كه به قول فردوسي بزرگ ،پاي راست را عمود ميكردند كه كمان را به خوبي بكشند و تير را با بيشترين شدت و حدت به دورترين نقطه بيندارند. زنده ياد رنجبر هم همين گونه بود و صلابت و قدرتي در زخمه زني بر دوتار داشت كه كمتر كسي را همانند وي ديدم. گويي تمام درونش را در ساز و آواز مي ريخت و فرياد ميكرد. شايد همين ويژگيها بود كه سبب ميشد محمد رضا درويشي در گفت وگوي كوتاه تلفني كه بعد از خبر مرگ استاد رنجبر با وي داشتم گفت:ما بايد شرمنده باشيم كه زنده هستيم و يا وقتي هوشنگ جاويد كه خبر مرگ اين بزرگ را به من داد از پشت تلفن تنها هق هق گريهاش را شيندم وبس.
درويشي با تاكيد فراوان بر ارج و قرب و جايگاه حاج قربان سليماني ميگفت: «اگر يك دهم امكانات تبليغي كه براي آن زندهياد در نظر گرفته شده بودكه به گمانم حقش بود، براي مرحوم رنجبر هم فراهم ميشد، ايشان الان جايگاهي فراتر و بالاتر از حاج قربان داشت.» اين سخنان را كسي ميگويد كه در به صحنه كشاندن و معرفي بزرگان موسيقي نواحي سهمي ويژه و تاثير گذار داشت.
رنجبر سال 81 به جشنواره موسيقي مقدس آلمان اعزام شد به همراه آقاي درويشي و آقاي سلمانيان و دو نوازنده نامي ديگر از نواحي ايران. سلمانيان نقل ميكرد:« وقتي رنجبر برصحنه رفت و زخمه بر دو تار زد و گرم ساز زدن و خواندن شد، جمعيت در سكوتي محض و شگفت انگيز فرو رفت و وقتيآخرين زخمه بر ساز خورد ، چنان تشويقي ازسوي حضار صورت گرفت كه من در كمتر اجرايي ديدم.»
حال در چنين وضعيتي جشنواره موسيقي فجر حداقل كاري كه ميتوانست بكند، يادي از اين بزرگ موسيقي نواحي بود، همچنانكه از خليفه ميرزاآغا غوثي و حاج قربان تقدير كرد.
اما نكته مهمتر حذف بخش نواحي از تمامي بخشهاي جشنواره موسيقي فجر بود.
در بخش رقابتي هيچ گونه شان و جايگاهي براي موسيقي نواحي در نظر گرفته نشده بود، در پنج بخش پاپ و سنتي و كلاسيك و اركسترال و كرال و آهنگسازي رقابت در نظر گرفته شده و در اين بخش هيچ.
حتي اگر بخواهيم بر اساس شعارهاي دولت آقاي احمدينژاد هم نگاه كنيم ، ميتوان مدعي شد كه اين دولت و وزارت ارشاد بايد به اين قشر از اهالي موسيقي بيش از ساير اقشار ميپرداخت.چرا كه وقتي هزينههاي آنچناني صورت ميگيرد تا يك سمفوني شكوهمندي توسط چهرهاي موجه همانند مجيد انتظامي ساخته شود( درباره انقلاب) بهاندازه يك صدم آن بودجه و امكانات هم ميتوان به چهرههايي چون حسين خيوهچي در تركمن صحرا اختصاص داد. فردي كه تنها راوي نقل امام حسين(ع) در منطقه سني نشين بود كه اكنون تماميآن گنجينه در خاك آرميده است و قطعا بسياري از آن نغمهها و نقلها به خاك سپرده شده است و ديگر ما را به آن دسترسي نيست.
جهانگير نصري اشرفي، ديگر محقق و پژوهشگر شاخص موسيقي نواحي در نشست بررسي سه دهه پژوهش موسيقايي در خانه هنرمندان ميگفت:ما تنها 20 تا 25 سال فرصت داريم تا از اينگونه گنجينهها بهره برداري كنيم، چرا كه بسياري از اين بزرگان به سن بالا رسيده اند و هر روز و سال مرگ بزرگي را شاهديم.
موسيقي نواحي ايران پدر و ريشهاصلي موسيقي ما است وهويت موسيقايي و فرهنگي ما در اين گونه موسيقايي نهفتهاست. نگارنده نميگويد به ديگر شقوق موسيقي توجه نشود، بلكه بايد اولويت گذاري شود، چنانكه در دولت آقاي خاتمي، اين دغدغه وجود داشت و به عرصه عمل هم رسيد كه بيش از شش جشنواره در اندازههاي ملي ، تنها توسط مركز موسيقي وقت در زمينه موسيقي نواحي برگزار شد. اما در دولتي كه خود را به شعار مهرورزي و توجه به موسيقي فاخر و آراسته است، جشنواره موسيقي نواحي حذف و حتي اندك بهره مالي كه هنرمندان موسيقي نواحي از اين گونه جشنوارهها مي بردند هم به جيب انواع ديگر موسيقي رفت.
اين بي توجهي تا به آنجا خود را نشان داد كه دست اندركاران جشنواره يادشان رفت ، يك هفته قبل از جشنواره موسيقي فجر ، عباسقلي رنجبر، دوتار نواز و بخشي نامدار منطقه قوچان به ديار باقي شتافت و يا استاد خيوه چي، راوي و خنياگر نامي منطقه تركمن صحرا هم دل از خاك كند و به افلاك پر كشيد.
عباسقلي رنجبر را ابتدا در جشنواره موسيقي نواحي كرمان( سال 80 يا 81) ديدم.مردي محجوب و سر بزير كه هنگامي كه در كنارت بود تنها حس ترحم را در تو بر ميانگيخت، اما وقتي بر صحنه قرار گرفت و دست به دوتار برد، هيبت و هيمنهاي در اجرا از خود نشان ميداد كه تمامي داوران حاضر در جشنواره را به تحسين واداشت.طرز قرار گرفتنش بر صحنه هم عجيب ، شگفت انگيز و منحصر به فرد بود و آدمي را به ياد كمان كشان دوران كياني در داستانهاي شاهنامه ميانداخت كه به قول فردوسي بزرگ ،پاي راست را عمود ميكردند كه كمان را به خوبي بكشند و تير را با بيشترين شدت و حدت به دورترين نقطه بيندارند. زنده ياد رنجبر هم همين گونه بود و صلابت و قدرتي در زخمه زني بر دوتار داشت كه كمتر كسي را همانند وي ديدم. گويي تمام درونش را در ساز و آواز مي ريخت و فرياد ميكرد. شايد همين ويژگيها بود كه سبب ميشد محمد رضا درويشي در گفت وگوي كوتاه تلفني كه بعد از خبر مرگ استاد رنجبر با وي داشتم گفت:ما بايد شرمنده باشيم كه زنده هستيم و يا وقتي هوشنگ جاويد كه خبر مرگ اين بزرگ را به من داد از پشت تلفن تنها هق هق گريهاش را شيندم وبس.
درويشي با تاكيد فراوان بر ارج و قرب و جايگاه حاج قربان سليماني ميگفت: «اگر يك دهم امكانات تبليغي كه براي آن زندهياد در نظر گرفته شده بودكه به گمانم حقش بود، براي مرحوم رنجبر هم فراهم ميشد، ايشان الان جايگاهي فراتر و بالاتر از حاج قربان داشت.» اين سخنان را كسي ميگويد كه در به صحنه كشاندن و معرفي بزرگان موسيقي نواحي سهمي ويژه و تاثير گذار داشت.
رنجبر سال 81 به جشنواره موسيقي مقدس آلمان اعزام شد به همراه آقاي درويشي و آقاي سلمانيان و دو نوازنده نامي ديگر از نواحي ايران. سلمانيان نقل ميكرد:« وقتي رنجبر برصحنه رفت و زخمه بر دو تار زد و گرم ساز زدن و خواندن شد، جمعيت در سكوتي محض و شگفت انگيز فرو رفت و وقتيآخرين زخمه بر ساز خورد ، چنان تشويقي ازسوي حضار صورت گرفت كه من در كمتر اجرايي ديدم.»
حال در چنين وضعيتي جشنواره موسيقي فجر حداقل كاري كه ميتوانست بكند، يادي از اين بزرگ موسيقي نواحي بود، همچنانكه از خليفه ميرزاآغا غوثي و حاج قربان تقدير كرد.
اما نكته مهمتر حذف بخش نواحي از تمامي بخشهاي جشنواره موسيقي فجر بود.
در بخش رقابتي هيچ گونه شان و جايگاهي براي موسيقي نواحي در نظر گرفته نشده بود، در پنج بخش پاپ و سنتي و كلاسيك و اركسترال و كرال و آهنگسازي رقابت در نظر گرفته شده و در اين بخش هيچ.
حتي اگر بخواهيم بر اساس شعارهاي دولت آقاي احمدينژاد هم نگاه كنيم ، ميتوان مدعي شد كه اين دولت و وزارت ارشاد بايد به اين قشر از اهالي موسيقي بيش از ساير اقشار ميپرداخت.چرا كه وقتي هزينههاي آنچناني صورت ميگيرد تا يك سمفوني شكوهمندي توسط چهرهاي موجه همانند مجيد انتظامي ساخته شود( درباره انقلاب) بهاندازه يك صدم آن بودجه و امكانات هم ميتوان به چهرههايي چون حسين خيوهچي در تركمن صحرا اختصاص داد. فردي كه تنها راوي نقل امام حسين(ع) در منطقه سني نشين بود كه اكنون تماميآن گنجينه در خاك آرميده است و قطعا بسياري از آن نغمهها و نقلها به خاك سپرده شده است و ديگر ما را به آن دسترسي نيست.
جهانگير نصري اشرفي، ديگر محقق و پژوهشگر شاخص موسيقي نواحي در نشست بررسي سه دهه پژوهش موسيقايي در خانه هنرمندان ميگفت:ما تنها 20 تا 25 سال فرصت داريم تا از اينگونه گنجينهها بهره برداري كنيم، چرا كه بسياري از اين بزرگان به سن بالا رسيده اند و هر روز و سال مرگ بزرگي را شاهديم.
موسيقي نواحي ايران پدر و ريشهاصلي موسيقي ما است وهويت موسيقايي و فرهنگي ما در اين گونه موسيقايي نهفتهاست. نگارنده نميگويد به ديگر شقوق موسيقي توجه نشود، بلكه بايد اولويت گذاري شود، چنانكه در دولت آقاي خاتمي، اين دغدغه وجود داشت و به عرصه عمل هم رسيد كه بيش از شش جشنواره در اندازههاي ملي ، تنها توسط مركز موسيقي وقت در زمينه موسيقي نواحي برگزار شد. اما در دولتي كه خود را به شعار مهرورزي و توجه به موسيقي فاخر و آراسته است، جشنواره موسيقي نواحي حذف و حتي اندك بهره مالي كه هنرمندان موسيقي نواحي از اين گونه جشنوارهها مي بردند هم به جيب انواع ديگر موسيقي رفت.
تاریخ انتشار : یکشنبه 1 دی 1387 - 00:00
افزودن یک دیدگاه جدید