![](https://direct.musicema.com/sites/default/files/styles/300/public/binavayan.2d42c6.jpg?itok=wGGXQY_g)
جستاری در اشاعهی کنسرت-نمایشهای ایرانی با رویکرد به اجرای تئاترموزیکالِ «بینوایان»
آغازههای عبور از «موسیقی صرف» به «فراموسیقی» در فرهنگ موسیقایی ایران
![](http://dl.musicema.com/upload/Image/pouya.jpg)
[ پویا سرایی - استادیار دانشگاه هنر، آهنگساز، رهبر ارکستر و نوازنده ]
- * افق تاریخی
- * تبارشناسی کنسرت-نمایشهای هنرمندان ایرانی
شاید میبایست تبار این کنسرت-نمایشها را در دههی پیش جستجو کرد؛ جایی که یکی از نخستین نمونههای کنسرتهای توصیفی، توسط «پرواز همای» خواننده موسیقی ایرانی با عناوینی چون «ملاقات با دوزخیان» و یا بعدها با آثاری چون کنسرت-نمایش «موسی و شبان» (اجرا شده خارج از ایران) شکل گرفت. این آثار عموماً با اشعاری توصیفی با تکیه بر عنصر تصویرسازیِ روایی در جهت گذر از موسیقیِ صرف به موسیقیِ تصویری یا نمایشی بودهاند.
پیشتر از او، پری صابری مدتها کنسرت-نمایش «شمس پرنده» را در اواخر دههی ۷۰ و اوایل ۸۰ در تالار وحدت روی صحنه برد که آن هم به توصیفِ زندگیِ شمس و مولانا همراه با سماع و اَکت و بازیگران و نوازندگان میپرداخت.
درست یک دهه پیش، آهنگسازی چون حمید متبسم هم آثاری را نوشت که از نخستین نمونههای روایی در موسیقیِ ایرانی بودند. یکی آلبوم «به نام گل سرخ» به خوانندگی سالار عقیلی با اشعار استاد شفیعی کدکنی و دیگری «سیمرغ» با صدای همایون شجریان و اشعار حکیم فردوسی. نگارنده که در هر دو اثر بهعنوان نوازنده سنتور و ناظر ضبط حضور داشت، به خوبی به یاد دارد که حتی در نخستین نمایههای خبریِ «سیمرغ»، عنوان «اپرت» برای آن ذکر میشد؛ عنوانی که بعدها در طول تمرینات اولیه، از تیتر خبرگزاریها حذف شد. این مطلب به خوبی اذعان دارد که آهنگسازان ایرانی نیز در یک دههی پیش، ضرورت وجود این چنین آثار نمایشی را دریافته بودند.
باری، تقریباً با ورود به دههی ۹۰ شمسی نیز عناوین بسیاری از کنسرتها و مجموعههای تولید شده (حتی بیکلام) نیز در جهتِ تصویرسازیِ موسیقی و پیشبردِ آن به سوی تصویر و بعضاً نمایش بوده است.
در حوزهی موسیقی سمفونیک نیز -بهطور مشخص- جای اینگونه آثار باز شد. اپراهای شمس و مولانا، حافظ با آهنگسازی بهزاد عبدی، کارگردانی بهروز غریبپور و خوانندگی محمد معتمدی، همایون شجریان و دیگر خوانندگان، شاید نخستین نمونههایی بودند که کاملاً با نمایش عجین بوده و لیبرتوی مخصوصی برایشان نگاشته یا تدوین شده بود. اجرای این اپراهای عروسکی در سالهای اکرانِ خود، از مرز یک ماه و چند ماه گذشت و جالب اینکه بنا به مختصاتِ خاصِ اجتماعیِ ایران، همهی این اپراها با عروسک و بدونِ اکتِ بازیگران اجرا شد و توفیق یافت.
عموم آثار مذکور در زمان اجرای خود، توفیقات بینظیری -حداقل از نظر گیشه- داشتند و به نوعی، طرحی نو برای مارکتینگِ موسیقی ایران درانداختند؛ طرحی که در سالیان اخیر، بیش از پیش در ایران و سایر کشورها جای خود را باز کرده است.
- * افق جغرافیایی
این جدایی، دههها است که در فلسفه و شناختشناسیِ غرب مورد انتقاد و بازنگری واقع شده اما در موسیقی و فهم موسیقی، چند سالی است که ارکسترها و تهیهکنندگان، به دنبال راهکارهایی برای همهفهم کردنِ موسیقی تونالِ غربی برای عوام هستند. به بخشی از مقالهی اخیر مجله نیویورک تایمز(۲) توجه کنید:
«(امروزه) ارکستر «Alarm Will Sound» هم با قالبهای غیررایج آزمونهایی میکند... در سالهای اخیر ارکستر سانفرانسیسکو، New World، National Symphonies و دیگر ارکسترها، کنسرتهای غیرسنتی خودشان را عرضه کردهاند که اغلب شامل اجراهایی آخر شب با فضاهایی کلوپمانند بوده است. ارکستر سمفونیک شیکاگو از ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۶ مجموعه برنامههایی را به عنوان «فراتر از نت» ترتیب داد که بازیگری، طراحی صحنه، فیلم، نورپردازی و موسیقی را برای ایجاد تجربهای اثرگذار ترکیب میکرد که آثار شاخصی مثل «چهار فصل» ویوالدی یا «Pierrot Lunaire» شوئنبرگ را مورد بررسی قرار میداد.
جرارد مکبرنی ترتیبدهندهی آن برنامهها میگوید: «من دوست ندارم هیچ اثر هنری را توضیح دهم. تمایل من به این است که ما باید دنیای اطرافمان را مطالعه کنیم. این یعنی آگاه بودن از بافت، بو، طعم و فرهنگی که اثر هنری از آن آمده است. این نوع ارتباط مخاطب با اثر، در تضاد با روش ایدهآل شنیدن -که بعضاً شنود ساختاری نامیده میشود- قرار میگیرد که همراه با «سکوت همراه با تأمل» و «سالن کمنور» بهعنوان روش رسمی در فرهنگ کنسرت کلاسیک جا افتاده است.»(۳)
- * انتخاب اجرای «بینوایان» با رویکرد به اهمیت و جایگاهِ جهانیِ آن
اما مختصری در مورد نمایش موزیکال «بینوایان» نیز خالی از لطف نیست:
این اثر از ساختههای کلود-میشل شوئنبرگ(۴) آهنگساز معاصرِ فرانسوی است که هماکنون ۷۴ سال سن دارد. او بازیگر، تهیهکننده و سناریست هم هست. این اثر با اقتباسی از اصلِ رمان «بینوایان»، برای بار اول سال ۱۹۸۰ در فرانسه روی صحنه رفت. از سال ۱۹۸۵ به انگلیسی برگردانده شد و به مدت ۲۵ سال بهطور مداوم در انگستان (تئاتر بِرادوِی) روی صحنه رفت تا جایی که دههزارمین بارِ این اجرا، در سال ۲۰۱۰ در تئاتر ملکه اجرا شد. این نمایش موزیکال در ۴۲ کشور دنیا اجرا شده است.
رمان «بینوایان» اما به تعبیر بسیاری از تحلیلگران، یکی از شش رمانِ برترِ تاریخ است.(۵) خود هوگو نیز از ساختارِ ویژهی این اثر در مقایسه با آثار دیگرش نظیر «گوژپشت نُتردام» سخن گفته است.(۶) این اثر یکی از طولانیترین رمانهای تاریخ است؛ همانگونه که نمایش موزیکال آن نیز در این زمینه رکورددار است.(۷) به تعبیری، رمان «بینوایان»، ربالنوع رمانها است و نمایش موزیکال آن نیز علاوه بر جدید و فراگیر بودن، بسیار پرفروش و همراه با استقبال حداکثری مخاطبان سراسر دنیا بوده است.
- * تحلیل محتوای اجرای «بینوایان» در ایران
دوم اینکه نمایش موزیکال بینوایان، نمایشی بهاصطلاح چوبخورده است! امتحان خود را بهلحاظ استقبال مخاطبان سراسر دنیا پس داده؛ هرچند که منتقدین در نخستین اجراهای این اثر نظر مثبتی بر آن نداشته و بعدها بر ارزش آن صحه گذاردند.(۸)
سوم اینکه موسیقی اثر، موسیقی اصلی نمایش ساختهی آهنگساز کارآمدی مثل شوئنبرگ است. او در این اثر اثبات میکند که بهجهتِ اشراف بر موسیقیِ توصیفی و ابعاد گوناگون کمپوزیسیونِ موسیقی (از قبیلِ گسترش تمها، شناختِ ساختار سازهای سمفونیک و ارکستراسیون، استفاده از افکتهای صوتی و فرم و...) دانش و ذوق قابلتوجهی دارد. نقطه به نقطهی این اثر در عینِ عامهپسند بودن، فنی نیز هست و مهمتر اینکه، طبق بررسی میدانیِ نگارنده از نوازندهها، کسی شکایتی فنی از غیراجرایی بودن یا نامؤثر بودن پارتِ اجرایی خود ندارد و این یعنی رعایت استاندارد در نوشتن موسیقی.
در اینجا، نگارنده بسیار متأثر است از عنوان کردن این موضوع که شاید کمتر آهنگساز فعالی، در ایران باشد که بتواند تا این درجه استانداردِ موسیقیِ توصیفی را عملی سازد. با این توضیح که حوزهی مقایسهی نگارنده، آثار «ارکسترالِ» توصیفی است و نه آثاری که برای «آنسامبل»های گوناگون در این حوزه نوشته شدهاند. چرا که در عمومِ این آنسامبلها، نشانهای از پارتنویسیِ دقیق (حتی تقریباً دقیق)، دینامیکگذاری، بیانِ حالاتِ درونی و حتی بعضاً گسترههای صوتی قید نشده و همه به توان و ذوق نوازنده وانهاده میشوند! از این حیث، نمایش موزیکال بینوایان حقیقتاً ارزشمند است.
چهارم اینکه رهبریِ اپرا یا موسیقیهای همراه با نمایش -بهخصوص اگر تألیفِ آهنگسازان غربی باشد- امری سهلالوصول نیست. به عبارت دیگر، از هر کسی ساخته نیست که این نوع موسیقی را رهبری کند. آگوگیکهای فراوان اجرا (تغییرات سرعت در موسیقی) اعم از فرماتها، ریتارداندوها، اچّلراندوها و... اجرای این موسیقی را برای نوازنده و بهخصوص رهبر بسیار مشکل میکند. در ثانی، رهبر باید مدام به خواننده-بازیگرها ورود بدهد. نیز این رهبر است که وظیفهی هماهنگیِ نوازندهها و بازیگران و ارائهی خروجی نهایی اثر را دارد. انجام این وظیفه دشوارتر است، زمانی که اجرا به مدت طولانی و هرشب باشد. هرچه باشد، اجرا دارای زوایای یکبارگی و کاملاً بداهه در هر اجرا خواهد بود. فلذا نقش رهبر در کنترل شرایط یکباره و بداههی هر شب امری بسیار مهم و نفسگیر است.
نگارنده از بیان این موضوع نیز متأثر است که در ایرانِ کنونی کمتر رهبری را میشناسیم که به شایستگی از عهدهی این مهم برآید. بردیا کیارس، نوازندهی ویرتوئوز ساز ویولن، آهنگساز و تنظیمکنندهی توانا و رهبر ارکستر کمنظیر و جوانِ ایرانی به شایستگیِ هرچه تمامتر رهبریِ این اجرا را انجام داد. همانگونه که نمایش موزیکال «الیور توئیست» در تهران و «آرشین مالالان» در باکو را به شکلی کاملاً قابلقبول ارائه داد. خلاصهوار، اجرای اثرِ جهانیِ «بینوایان» در معرفیِ هرچه بیشتر و توانمندسازیِ یک رهبر اپرای ایرانی به دنیای بینالمللیِ موسیقی تأثیرگذار است.
ششم، اجرای کاملاً قابلقبول سازهای ارکستر در این اجراها است. گفتنی است که بخشی از نوازندگان این ارکستر از نوازندگان مشترک در ارکستر سمفونیک تهران بوده که مدتها قبل بهطور مداوم در تمرینهای گروهی و جمعیِ بینوایان نیز حضور داشتهاند. به هر ترتیب، هماهنگی نوازندگان در هر گروهِ سازی، در خورِ توجه و بنا به نظر بسیاری از همکارانِ صاحبنظر استاندارد و کمنظیر بود. بدیهی است رشد تواناییهای نوازندگان در اثر حضور در چنین آثاری، به ارتقای موسیقی و ارکسترهای سمفونیک کشور نیز یاری خواهد رسانید.
هفتم، حضور بازیگران شناختهشده با کارکرد کاملاً موسیقایی در اجرای بینوایان بود. برای درک اهمیت این موضوع،
الف) آواز و خوانندگی (چه سنتی و چه کلاسیک) در هیچکدام از رشتههای موسیقی کشور (اعم از نوازندگی جهانی، ایرانی، آهنگسازی و...) مورد پذیرش نیست. به همین دلیل، همواره شکاف و تعارضی عظیم بین خوانندگان و نوازندگان در جامعهی موسیقی ایرانی وجود داشته؛ از جمله اینکه عدهای خوانندگان را به بیدانشی در حوزه بدیهیاتِ آکادمیکِ موسیقی متهم میکنند.
ب) از طرفی، بازیگران تئاتر ایران نیز در طول تحصیل خود، درسی به نام سلفژ و ریتم و آشنایی با موسیقی و مقولاتی از این قبیل ندارند؛ لذا هرچه در این حوزه از خود بروز دهند یا تجربه و دانش خودآموخته و یا توان خدادادی ایشان است.
در این شرایط کاملاً پذیرفتنی است اگر خوانندگان باتجربهی ما نیز برای خواندن آثاری چون اپرا یا آثاری از این قبیل، چالشهای اساسی داشته باشند. با این وجود، عموم بازیگران صاحبنام این نمایش، از عهدهی بخش موسیقایی خود بهطرز کاملاً تحسینبرانگیزی برآمدند.
با این توضیح که عموم بازیگران بینوایان علیرغم نقش پررنگ نمایشیِ خود، نقش کاملاً پررنگِ موسیقایی نیز داشتند. خطوط آوازی نیز عموماً مملو از آلترهها (نتهای بیگانه در مایهی اجرایی)، مدولاسیونها و پر از ظرائف ریتمیک، تمپورال، آگوگیک و دینامیکی بود. با عنایت به شرایط موجود، بازیگران بینوایان در مقام مجریِ موسیقایی بسیار خوش درخشیدند؛ بهخصوص پارسا پیروزفر در نقش «ژان والژان» که اجرای شبهای اخیرش از نظر موسیقایی کاملاً تحسینبرانگیز و درخشنده بود.
کارگردانی ارزشمند حسین پارسایی -که پیش از این با «الیور توئیست» و قبلتر با آثار نمایشیِ عاشورایی، خود را به این عرصه خوش معرفی کرده بود- نیز در این اثر نمودی دوباره داشت. دکورهای چشمنواز، نورپردازیها و جلوههای بصریِ حسابشده، تدوین حرفهای یک نمایش طولانی و در نهایت هماهنگی قابلقبول یک تیم ۳۰۰ نفره به مدت ۱۲۰ دقیقهی پرچالش، از جمله مؤلفههای قابلدفاع در این اجرا بود.
به نظر میرسد ضعیفترین بخش این اجرا ترجمهی اشعار از نسخهی انگلیسی به فارسی باشد. برای هر آهنگسازی کاملاً قابلدرک است که زمانی که بخواهید روی یک ملودی شعری به زبان دیگر قرار دهید -بدون اینکه به ساختار ملودیکی آن خدشهای وارد شود- چهقدر با مشکل مواجه خواهید بود. در اجرای بینوایان، سعی بر امانتداری در ارائهی ملودیها از نسخهی خارجی به فارسی بوده است. به این دلیل، کلامی که مابهازای کلام غربی در نظر گرفته شده، نه مقفی (قافیهدار) بود و نه موزون. پر بود از الفاظ محاورهای که این الفاظ، نه در زمان و قاموس «هوگو» جایی داشتند و نه در شمایل این اثر جهانی و پرطمطراق.
برای نمونه، فیلم مشهور «اشکها و لبخندها» محصول دهههای گذشتهی میلادی را به یاد آورم. «دو، دو شب نخوابیدم/ رِ روی ماهات دیدم...» آنگونه که ملاحظه میشود، کلامِ ترجمهشده در این قسمت هم موزون است و هم مقفی؛ یعنی حائز مهمترین پارامترهای بلاغت و زیباییِ کلام پارسی و نیز عاری از کلمات محاورهای است. به هر ترتیب، سادگی و روانی کلام ترجمهشده، اگر به سختی در مواردی چون نقش آقای «تِناردیه» (با بازی هوتن شکیبا) قابل قبول بود، با این وجود در بسیاری از اَکتهای نمایش، نامناسب و سطحی جلوه میکرد.
- * ارزیابی دادهها
از کاستیها و معضلات تولید چنین اثری در ایران سخن گفته شد. بر این اساس، چه نیکو است که فرهنگ موسیقایی ایران -که شاید هنوز خود، توان تولید آثاری با این کیفیتِ (حداقل) موسیقایی را ندارد- این آثار را از آثار جهانی و بهروز و مشهور دنیا اقتباس و اجرا کند. چه نیکو است که اجرای همین آثار به تربیت و رشد نوازندگان و رهبران ایرانی کمک کند؛ و باز چه نیکو است که اجرای این آثار، به رشد درک و توان موسیقایی بازیگران و علاقهمندان هنرهای نمایشی یاری رساند.
کنسرت-نمایش بینوایان بهدلیل استاندارد بودنِ موسیقایی، نمایشی و روایی، میتواند الگو و راهنمایی برای تولیدات مشابه ملی باشد؛ مادامی که این تولیدات تا حد استاندارد بینالمللی تولید نشدهاند، تماشای یک اثر غیرملی -همانند بینوایان- شاید ارجح باشد.
به هر ترتیب، موسیقی بینوایان، در عین زیبا و سلیس بودن، فنی و درست است؛ نه اینکه صرفاً موسیقی تخدیری، مرعوبکننده و مصرفی بدون وجوه فنی باشد.
طرح رواییِ آن در عین جهانشمول و عامهپسند بودن نیز درست، فنی و حسابشده است؛ نه آنکه صرفاً یک اسم بر اجرا نهاده شود و در آن قالب، هر قطعهی خاطرهانگیزی اجرا شود.
نقشِ خواننده- بازیگران نیز نقشی پر از پیچیدگی بهلحاظ موسیقایی است؛ نه اینکه صرفاً بازیگرانی چهره بدون هیچ مسئولیت موسیقایی -صرفاً برای بهبود گیشه- حضور داشته باشند.
بینوایان فقط گیشه ندارد! گیشه هم دارد؛ چون علاوه بر ستارگان و اقبالِ عمومی، شاکلهای (کاملاً یا عموماً) درست، فنی و استاندارد دارد.
در آخر، بینوایان تلنگری به ما است که مادامی که کنسرت-نمایشهای ملی صرفاً و صرفاً و صرفاً بر مبنای نام و چهره و اقبال و گیشه قدم بردارند، پیشرفت چشمگیری حادث نخواهد شد.
به تعبیر حافظ: ای نور چشم من! به جز از کِشته ندرَوی
***
(1) نک درویشی 1373: 172 به بعد
(2) 9 مارچ 2018؛ تألیفِ ای. برایت
(3) قس سیدین؛ 1397، بینا
(4) با آرنولد شونئبرگ اشتباه نشود
(5) سینکلر: 1915
(6) وِلش 1985: فصل 5: 155
(7) نک مَسترز 2011
(8) نک ویکیپدیای انگلیسی نمایش موزیکال بینوایان
منابع در آرشیو موجود است.
منبع:
سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 27 آذر 1397 - 17:23
افزودن یک دیدگاه جدید