آهنگساز پیشکسوت از تهرانی میگوید که زمانی رمانتیک بود
لوریس چکناواریان: من در این شهر گم شدهام
موسیقی ما- «لوریس چکناواریان»، آهنگساز پیشکسوت در «قصه های شب چله» گفت: «در سال 1318 در تهران متولد شدم. در تهرانی که شهر کوچک و رمانتیکی بود. شهری که آب را دو سه بار در روز با گاری میآوردند. در خیابان هایی که من زندگی میکردم و خیابان های منوچهری و لاله زار که بیشتر ارامنهنشین بود، گاریها میآمدند و هر کدام چیزی میفروختند. یکی گوجه، دیگری خیار و کسی هم جوجه میفروخت. آن زمان سوپرمارکت نبود. گاریچیها داد میکشیدند و زنان از بالکنها بیرون میآمدند و سفارش میدادند. بعضیها میرفتند پایین و بعضیها خریدهایشان را با طناب بالا می کشیدند.»
این آهنگساز پیشکسوت تاکید کرد: «تهران شهر بسیار رمانتیک و کوچکی بود. از خیابان انقلاب امروز تا حسن آباد بیشتر نبود. بالای شهر و پایین شهر هم بود. اما این مرکز شهر بود که موزه ها، سینماها و کافه ها در آن قرار داشتند. فکر می کنم شهر آن زمان بیشتر از 300 تا 500 هزار نفر جمعیت نداشت. وسایل نقلیه اتوبوس بود که وقتی سوار میشدیم 10 شاهی تا 1 قران میدادیم. درشکه هم بود. دنبال آن می دویدیم و سوار می شدیم. درشکه چی هم شلاقی به ما می زد. خلاصه زندگی رمانتیک بود.»
این آهنگساز یادآور شد: «خاطرم هست وقتی میخواستم به ونک بروم با درشکه میرفتم و کمتر از نیم ساعت طول میکشید که به آنجا برسم. از نظر فرهنگی هم شهر به این شکل بود که خیابان لالهزارِنو، برادوی ایران بود. زندگی سخت بود اما همه عادت کرده بودیم به اینکه بی آب و گاز زندگی کنیم. عادت کرده بودیم به اینکه گوجه و نان را از گاریچیها بخریم. من در آن تهران قدیم که شهری رمانتیک بود، بزرگ شدم.»
چکناواریان در پایان گفت: «خوش به حال همه کسانی که تهران قدیم را دیدند. امروز تهران جدید برای من کشور جدیدی است. امروز جمعیت تهران از برخی کشورهای دنیا بیشتر است. من این شهر را نمیشناسم. گم شدهام. من فقط مرکز شهر را میشناسم و زندگی ام را در مرکز شهر در کوچه پس کوچههایی که در آنها بزرگ شدهام، ادامه میدهم.»
این آهنگساز پیشکسوت تاکید کرد: «تهران شهر بسیار رمانتیک و کوچکی بود. از خیابان انقلاب امروز تا حسن آباد بیشتر نبود. بالای شهر و پایین شهر هم بود. اما این مرکز شهر بود که موزه ها، سینماها و کافه ها در آن قرار داشتند. فکر می کنم شهر آن زمان بیشتر از 300 تا 500 هزار نفر جمعیت نداشت. وسایل نقلیه اتوبوس بود که وقتی سوار میشدیم 10 شاهی تا 1 قران میدادیم. درشکه هم بود. دنبال آن می دویدیم و سوار می شدیم. درشکه چی هم شلاقی به ما می زد. خلاصه زندگی رمانتیک بود.»
این آهنگساز یادآور شد: «خاطرم هست وقتی میخواستم به ونک بروم با درشکه میرفتم و کمتر از نیم ساعت طول میکشید که به آنجا برسم. از نظر فرهنگی هم شهر به این شکل بود که خیابان لالهزارِنو، برادوی ایران بود. زندگی سخت بود اما همه عادت کرده بودیم به اینکه بی آب و گاز زندگی کنیم. عادت کرده بودیم به اینکه گوجه و نان را از گاریچیها بخریم. من در آن تهران قدیم که شهری رمانتیک بود، بزرگ شدم.»
چکناواریان در پایان گفت: «خوش به حال همه کسانی که تهران قدیم را دیدند. امروز تهران جدید برای من کشور جدیدی است. امروز جمعیت تهران از برخی کشورهای دنیا بیشتر است. من این شهر را نمیشناسم. گم شدهام. من فقط مرکز شهر را میشناسم و زندگی ام را در مرکز شهر در کوچه پس کوچههایی که در آنها بزرگ شدهام، ادامه میدهم.»
تاریخ انتشار : سه شنبه 2 دی 1399 - 13:22
افزودن یک دیدگاه جدید