در سوگ «پورنگ پورشیرازی» که با رفتنش، موسیقی ایران دچار خلأ بزرگی شد
نماد لبخند بود و عاشق تمام شیرینیهای دنیا
[ علی جعفری پویان - نوازنده و مدیر «سال نوا»]
آشنایی من با «پورنگ پورشیرازی» در سال ۱۳۶۹ اتفاق افتاد؛ زمانی که هر دو در هنرستان موسیقی تحصیل میکردیم. او چند سالی از من بزرگتر و آنزمان بیشتر دوست برادرم «ایمان» بود؛ اما «پورنگ» از همان زمان، علاوه بر استعداد موسیقاییاش، یک هنر دیگر هم داشت و آن، قدرت فوقالعادهی ارتباط برقرار کردن با همه (از کوچک گرفته تا بزرگ) بود که در کنار شوخطبعیاش، از او انسانی میساخت که نمیشد او را دید و دوستاش نداشت.
خاطرم هست آن روزها (روزهای هنرستان)، بیشتر یک کاپشن قهوهای چرم میپوشید و کلاهی بر سر میگذاشت که معمولاً پیرمردها سرشان میگذاشتند و همین موضوع، اسباب خندهی ما میشد و خودش پابهپای ما میخندید.
از همان ابتدا، چنان رفتارهای پختهای از خود نشان میداد که تصور نمیکردی او هم مثل ما هنرجوی هنرستان است. همیشه سعی میکرد طوری رفتار کند که هیچکس احساس بدی پیدا نکند و این هنری بود که تا آخرین روزهای حیاتاش داشت؛ حتی آنزمان که بیماری و درد، امانش را بریده بود.
«پورنگ» در کنار تمام اینها، خلقوخوی خاص خودش را داشت، جسور بود و شجاع؛ جسارتی که من در کمتر آدمی مشاهده کردهام. شاید انتخاب «کنترباس» (که به هر حال به نسبت دیگر سازها، کمی غیرمتداولتر است) هم به روحیهی خاص او برمیگشت.
از زمانی که هر دو، پشت میزهای هنرستان درس میخواندیم، سالها گذشت و این فرصت دست داد تا ما با همدیگر بنوازیم (در ارکسترها و گروههای متفاوت) و روزبهروز شناخت من از او بیشتر شد و مهرم به او نیز. وقتی روند نوازندگی او را به عنوان یک دوست، یک نوازنده و حتی به عنوان یک مخاطب پیگیری میکردم، میدیدم که صدای سازش چه اندازه پختهتر از قبل میشود و چه تفاوتهایی میکند؛ اگرچه همچنان همان خصلتهای زیبایش را حفظ کرده بود، هماناندازه صبور بود و هماناندازه آرام و متواضع.
آنها که بختِ دوستی یا همنوازی با «پورنگ» را داشتهاند، خیالشان راحت بود که کسی کنار دستشان ایستاده که قطعه را به اعتلا میرساند. کنار «پورنگ»، همهچیز زیبا و سیال و ساده بود. او خوب میدانست کار گروهی کردن چه معنایی دارد.
بعد از فوت استادش (استاد علیرضا خورشیدفر) بار سنگینی روی دوشاش افتاد و مسئولیت زیادی پیدا کرد و ما خوب میدانیم با رفتناش چه خلأ بزرگی بر موسیقی ایران سایه خواهد افکند. موسیقی ایران نوازندهای کارکشته را از دست داد، نوازندهای که تمام سختیها را با انعطاف بسیار تحمل میکرد؛ آن ساز بزرگ را به دوش میکشید و از این ارکستر به آن استودیو میرفت تا جلایی دیگر به آثار موسیقایی ببخشد. او سازش را عاشقانه دوست داشت و مثل عزیز گرانبهایی در آغوش میکشید.
«پورنگ» اهل آن نبود که بخواهد دیده شود؛ اما «پورنگ» بود و «پُررنگ». او نماد لبخند بود و عاشق تمام شیرینیهای دنیا. ما همه این روزها داغداریم به خاطر از دست دادن او و به خاطر اینکه میدانیم نوازندههایی مثل او -که درک بسیار درستی از کار گروهی دارند- چهقدر کمتعدادند.
گاهی فکر میکنم انعطاف او در هر موردی که منجر به سختی میشد، زمان زندهبودنش تا چه اندازه برای ما ستودنی بودِ اما ایکاش اینهمه سازگار نبود. شاید آنوقت با «سرطان» هم نرمی به خرج نمیداد و بیشتر میجنگید.
منبع:
سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 23 آبان 1400 - 18:17
افزودن یک دیدگاه جدید