نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
اختصاصی سایت موسیقی ما؛ پای صحبتهای شاعری که از بتهوون و باخ تا جواد یساری و رپ گوش میکند
محمد شمس لنگرودی: ریاکاری فرهنگی، جامعه ما را فرا گرفته است
موسیقی ما - «محمد شمسلنگرودی» حالا در آستانهی ورودش به هفتاد سالگی، یکی از شاعران نامدار معاصر است. او اما دستی هم در هنرهای دیگر دارد. برای بازی در «فلامینگو شمارهی سه» كانديداي دريافت جايزه بهترين بازیگر نقش اول مرد در نهمین جشن انجمن منتقدان سينماي ايران شد. موسیقی هم میداند و آواز را به شکل غیرحرفهای دنبال میکند. تاکنون، چند آلبوم با شعرخوانی او منتشر شده که از جملهی آنها میتوان به «53 شعر عاشقانه»، «به سرش زده باد»، «از من تنها تو ماندهای» و «باغبان جهنم» اشاره کرد.
او در این مدت چند ترانه معدود نیز با صدای خودش منتشر کرده که یکی از آنها «شب» با آهنگ کامران رسولزاده و تنظیم سروش قهرمانلو بوده است. به بهانهی فعالیتهای موسیقایی این شاعر معاصر و آلبومهای شعرخوانیاش با او به گفتوگو نشستهایم.
این مسأله در ادبیات هم وجود دارد. وحشی بافقی یک دیوان شعر دارد، اما تنها چند تا از آنها مطرح شده است. کسی هم جلسهای نگذاشته که این اشعار مطرح شود. اما همه «دوستان! شرح پریشانی من گوش کنید» را گوش میکنند. بنابراین تکلیف خیلی واژهها معلوم نیست، مثل همین جدی یا اصیل. اول باید یک بازتعریف و بازبینی جدی در این باره انجام شود. خود من کم جدی نیستم؛ اما همه نوع موسیقی گوش میکنم. سمفونی شماره نهم بتهوون را گوش میکنم. بعضی کارهای باخ را دوست دارم و دوستانم میدانند که آثار جواد یساری و موسیقی رپ هم مورد علاقهی من است. جالب است که در محافل، وقتی کسی قطعهای آوازی میخواند، همه طوری رفتار میکنند که انگار خیلی لذت میبرند؛ اما بعد که قطعهای کوچهبازاری خوانده میشود، همه آن را بلدند! پس چرا میگوییم بد است؟ یک ریاکاری فرهنگی در کشور ما وجود دارد. من فکر میکنم جز تودههای بیشکل که فرهنگ مشخصی ندارند و در تمام دنیا وجود دارند، همهی آدمها جدیاند و کارهای متناسب با فرهنگشان را دوست دارند یا ندارند.
او در این مدت چند ترانه معدود نیز با صدای خودش منتشر کرده که یکی از آنها «شب» با آهنگ کامران رسولزاده و تنظیم سروش قهرمانلو بوده است. به بهانهی فعالیتهای موسیقایی این شاعر معاصر و آلبومهای شعرخوانیاش با او به گفتوگو نشستهایم.
***
- * انتشار آلبومهای شعر با همراهی موسیقی در ایران، مسبوق به سابقه است. به نظر شما چهقدر این دکلمهها توانسته روی مخاطب شعر تأثیر بگذارد؟
- * فریدون مشیری هم در این مجموعه بود؟
- * دلیل این تأثیرگذاری چه بود؟ کیفیت صدای شاملو مطرح بود یا موسیقیای که در این آثار به کار رفته بود؟
- * مخاطب این آثار چه کسانی هستند؟ مخاطب جدی ادبیات و موسیقی، به این آثار علاقه دارد یا میتوان طیف وسیعتری برای آن قائل شد؟
- * شاید کسی که به صورت جدی، پیگیر شعر و موسیقی است و برایش تنها جنبهی تفریحی و سرگرمی ندارد.
- * اما «باخ» بیش از هر کس دیگری میتواند این کار را انجام دهد.
این مسأله در ادبیات هم وجود دارد. وحشی بافقی یک دیوان شعر دارد، اما تنها چند تا از آنها مطرح شده است. کسی هم جلسهای نگذاشته که این اشعار مطرح شود. اما همه «دوستان! شرح پریشانی من گوش کنید» را گوش میکنند. بنابراین تکلیف خیلی واژهها معلوم نیست، مثل همین جدی یا اصیل. اول باید یک بازتعریف و بازبینی جدی در این باره انجام شود. خود من کم جدی نیستم؛ اما همه نوع موسیقی گوش میکنم. سمفونی شماره نهم بتهوون را گوش میکنم. بعضی کارهای باخ را دوست دارم و دوستانم میدانند که آثار جواد یساری و موسیقی رپ هم مورد علاقهی من است. جالب است که در محافل، وقتی کسی قطعهای آوازی میخواند، همه طوری رفتار میکنند که انگار خیلی لذت میبرند؛ اما بعد که قطعهای کوچهبازاری خوانده میشود، همه آن را بلدند! پس چرا میگوییم بد است؟ یک ریاکاری فرهنگی در کشور ما وجود دارد. من فکر میکنم جز تودههای بیشکل که فرهنگ مشخصی ندارند و در تمام دنیا وجود دارند، همهی آدمها جدیاند و کارهای متناسب با فرهنگشان را دوست دارند یا ندارند.
- * اما بههرحال هر هنری مخاطب خودش را دارد. آیا یک مخاطب حرفهای شجریان میتواند به همان اندازه از موسیقی رپ لذت ببرد؟
- * بحث ارزشگذاری مطرح نیست؛ اما امروز خیلیها دنبال هنر سهلالوصول میگردند. چیزی که بتوانند به راحتی آن را هضم کنند. به نظرتان این خطرناک نیست؟
- * شما «بنان» را مثال زدید. زمانی که بنان میخواند، همان اندازه طرفدار داشت که فلان خوانندهی پاپ یا کوچهبازاری؛ اما الان جامعه پذیرای مثلاً یک ساز و آواز هست؟ این توازن وجود دارد؟
- * پس بحث اصالت در شعر و موسیقی چه میشود؟
- * برگردیم به سوال قبلیمان. از اولین آلبومهای شعر که در کانون منتشر شد، حالا 50-40 سال میگذرد. این چند دهه، چه میزان همراهی مخاطب عام را به همراه داشته است؟
- * طیف وسیعی از مخاطب.
- * این شما را به عنوان یک شاعر نگران نمیکند؟
- * اگر همه آن را بخوانند، چهطور؟
- * اما جامعهای که به جای حافظ، شعرهای فلان ترانهسرا را بخواند، خواهناخواه با نوعی سقوط فرهنگی روبهرو میشود.
- * برویم سراغ آلبومهای خودتان «53 ترانه عاشقانه» که بازخورد خوبی داشت. آیا آن آلبوم در شناسایی شعر شما تأثیر گذاشت؟ این سوال را از این جهت میپرسم که ما جامعهی کتابخوانی نداریم و سنت شفاهیمان بهتر کار میکند.
- * شما با موسیقی چهقدر آشنایی دارید؟
- * در این سالها بسیاری تلاش کردهاند تا موسیقی سنتی ایران را با شعر نو پیوند بزنند. حرکتهای موفقی هم انجام شده؛ اما هنوز انگار این غزل است که روی موسیقی اصیل مینشیند.
- * اما ما نمونههای موفق هم داریم.
- * مثلاً «جام تهی».
- * دوست دارید که اشعارتان را به شکل ترانه بخوانند؟
- * پس آنقدر هم با موسیقی غریبه نیستید.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : جمعه 15 بهمن 1395 - 11:59
دیدگاهها
با سلام
خدمت دوست و هنرمند عزيزمون بفرماييد، هنر و توي هر چهارچوب و فرمي بخواي ارائه بدي ديگه هنر نيست، يه چالشي هست كه خودت رو باهاش در گير كردي.
يك حركت و خط فكري جديد مثل يك تكنولوژي جديد ميمونه كه فرهنگش استفاده ش بعد از خودش مياد...
هنر هيچ محدوديتي نداره، همه اش محدوديت در ذهن ماست، اگه امور رو بسپاريم به دل و احساس، بهترين اتفاق ممكن مي افته...
نگاه سطحی ایشان به مقوله هنر و مقایسه آن با خودرو عجیب است.نیما شعر فارسی را تخریب نکرد!! و به هیچ وجه شعر معاصر در مقابل شعر کهن ما توانایی هماوردی را ندارد. تجربه های زیادی نشان داده شده در هماهنگی موسیقی سنتی و شعر نو نمونه اش تصنیف قاصدک شجریان .مشکاتیان که شعر اخوان است. و بسیاری از کارهای ناظری که خیلی هم خوب در آمده
احسنت امیدوارم یکمی بیشتر به شعر و به خصوص اشعار شعرای قدیمی توجه بشه ای کاش بجای فضای مجازی یکمی سرمون تو اشعار حافظ و سعدی بود در ضمن امیدوارم ک موسیقی سنتی ما هم پیشرفت کنه چون همیشه محجوب بوده و ب حقش نرسیده
من در اين حد نيستم كه روي حرف استاد حرف بزنم! اما اون حرفي كه راجع به شعر نو و موسيقي سنتي زدن رو براش چند تا مثال نقض خيلي خوب دارم! مثل كار ساز خاموش در آلبوم ساز خاموش كه استاد شجريان خوندن و به آهنگسازي استاد عليزاده س! يا خيلي كارهاي آوازي مثل زمستان براي استاد شجريان، يا مثلا كار هنگام در آلبوم باده تويي اثر استاد عليزاده و محمد معتمدي.
من نمی دانم کجای شعر معاصر با شعر کلاسیک ما توانایی هماوردی دارد؟؟ شعر کلاسیک ما بازخوردی جهانی دارد ... اما شعر نو یا سپید ما به هیچ وجه این ویژگی را علیرغم آنکه در عصر ارتباطات زندگی می کنیم ندارد. چرا که شعر نو و شعر سپید ما هم به لحاظ شکل هم به لحاظ محتوی، تقلیدی است از شاعران اروپایی و آمریکایی.
من یک بندش رو قبول دارم
استادان آواز همچون. رجب علي أميري فلاح سنگاچيني اهل گيلان هم اشعار و كهن و هم اشعار نو را به پاكيزگي ميخواند و استاد زمانه بود و خوانندگاني را از دوره مظفرالدين شاه ديده بود و اهليتش لنگرودي بود . تعصب نا بجا نشان ندهيم . متاسفانه رسانه ها چنين شخصيتهايي را كه كم هم نيستند معرفي نكرد براي همين از چند اسم مشخص معروف شده شاهد مثال مياورند...
من از دیدگاهشون خیلی خوشم اومد
و اون بند در مورد شعر شاملو و پیروانش عجیب به نظرم درست آمد
افزودن یک دیدگاه جدید