برنامه یاد بعضی نفرات
 
چرا آهنگ‌سازان و نوازندگان موسیقی سنتی روی به خوانندگی می‌آورند؟
سازِ خود را می‌زنند... آوازِ خود را می‌خوانند
آن‌زمان که محمدرضا لطفی در کنسرتِ نیاورانش، چند ساز در دست گرفت و در بخشی از آن در مقامِ یک خواننده ظاهر شد، انتقاداتِ بسیاری را متوجه‌ی خود کرد. آن زمان، بازار نقدها و اظهارنظرها بالا بود و دوست و آشنا به تارنواز تاختند؛ اما همان‌وقت‌ها بود که «محسن حجاریان» در یادداشتی مفصل به این نکته اشاره کرد که: هنر یعنی عرصه آزادی انسان؛ یعنی عرصه ای که انسان درون خود را، احساس شخصی و تاریخی فرهنگ خود  را، همه مکنونات خود را باید تهی کند. کسی نباید به هنر بگوید که چنین یا چنان خود را عرضه کن؛ نباید به هنر تحکم کرد؛ نباید سدبند هنر بود. من درهیچ جا نخوانده‌ام که نقد هنر باید با «فرمان دادن» همراه باشد. هنر، هنر است، خواه درعرصه قومی، خواه عرصه کلاسیک، خواه بر روی کاغذ. لطفی ساز خودش را می زند، خوب، بگذارید آواز خودش را هم بخواند.»

در سال‌های اخیر برخی از آهنگسازها، تنظیم‌کننده‌ها، ترانه‌سرایان و نوازندگان موسیقی (این گزارش تنها به فعالانِ موسیقی کلاسیکِ ایرانی پرداخته است) روی به خوانندگی آورده‌اند و سعی می‌کنند هرچند وقت یک‌بار اثری با صدای خودشان منتشر کنند.

گاهی برخی از این آثار با استقبال مواجه شده و بیش‌تر مورد انتقاد قرار گرفته است. بالطبع وسوسه آواز خواندن همواره با بسیاری از آدم‌ها همراه است؛ اما چرا چهره‌های بزرگ هم گاهی این تجربه را تکرار می‌کنند؟ آیا گریزی از آن ندارند یا گمان‌شان این است که کسی جز خودشان نمی‌تواند حقِ مطلب قطعه را مشخص کند یا هیچ‌کدام از این‌ها نیست و تنها دل‌شان می‌خواهد تجربه کنند و چه کسی می‌گوید چنین حقی ندارند؟

طبیعی است که نظراتِ شما در این خصوص بسیار راه‌گشا خواهد بود.

محمدرضا لطفی
 
عمده شهرت استاد لطفی به خاطر آثار ماندگاری است که به عنوان آهنگساز خلق کرده اما او علاقه خاصی هم به خوانندگی داشت.

مهاجرتِ او به خارج از ایران، تغییراتِ بسیار در روند کاری او ایجاد کرد. لطفی پس از انحلال چاووش از ایران خارج شد و بعد از خروج از ایران با حسین علیزاده به دونوازی پرداخت. حسین علیزاده این دونوازی‌ها را به دلیل حس مشترکی که آن دو با بیانی متفاوت در اجراهایشان داشتند، اجراهایی منقلب‌کننده می‌داند. این هنرمندان سپس با حسین عمومی و محمد قوی‌حلم همراه شدند و کنسرت بزرگی را در پاریس برگزار کردند و سپس برای تور کنسرتی به آمریکا رفتند که این سفر سبب شد تا لطفی از ۱۳۶۵ خورشیدی تا ۱۳۸۵ خورشیدی به ایران بازنگردد.

البته او از زمان ورودش به ایتالیا (1984) که دیگر نه شجریان را داشت و نه ناظری را، در کنسرت‌هایش با سازش خواند و نوار هم پر کرد. بعدتر وقتی به امریکا رفت، بدل به یک نوع «عاشیق» شد که خودش دف می‌زد و تار و هم‌زمان می‌خواند و به علت این‌که قادر نبود تحریرهای آوازی را اجرا کند، به‌جای آن اصوات مناسب را به کار می‌گرفت. خواندن او مورد انتقاد بسیاری از هم‌کارانش قرار گرفت، برای مثال «حسین علیزاده» جایی گفت که این آثار می‌توانست ماندگارتر شود، اگر خود لطفی نمی‌خواندشان.
 
مشکاتیان، کلهر، کیانی و دیگران

لطفی تنها آهنگ‌ساز بزرگ موسیقی سنتی نبود که خواندن را تجربه کرد، شاید برای‌تان جالب باشد بدانید «پرویز مشکاتیان» فقید نیز قطعه‌ای با نام «سرو آزاد» را خوانده است.  پرویز مشکاتیان علاوه بر همکاری با هنرمندانی چون حسین علیزاده و زنده‌یاد محمدرضا لطفی، آثار ماندگار بسیاری با «محمدرضا شجریان» منتشر کرد. این هنرمند بزرگ پس از قطع همکاری با خسروی آواز ایران با خوانندگان دیگری چون علی جهاندار، ایرج بسطامی، علیرضا افتخاری، حمیدرضا نوربخش، علی رستمیان و شهرام ناظری همکاری کرده است.

اما او یک بار در قطعه‌ی «سرو آزاد» سه‌تارش را برداشته و با صدای سازی که خود به‌تنهایی تاریخ صوتی موسیقی این سرزمین است با صدایی خسته خوانده است. این قطعه از معدود قطعاتی است که با صدای مشکاتیانِ فقید، به گوشِ عموم رسیده است.

علاوه بر او، همین چند وقت پیش بود که «کیهان کلهر» نیز برای کودکان جنگ‌زده‌ی کُرد، یک لالایی خواند و بسیار هم تاثیرگذار. او البته این کار را به هدفِ خاصی انجام داد. کلهر با خوانندگانِ‌ نام‌داری چون محمدرضا شجریان و شهرام ناظری هم‌کاری داشته است و همکاری هنری او با هنرمندان گوناگون از فرهنگ‌های دیگر او را به هنرمندی بین‌المللی تبدیل کرده‌است، پس می‌توان فلسفه‌ای خاص را در آوازخوانی او مشاهده کرد.

به این لیست می‌توان اجرای دوبیتی «مجید کیانی» یا آواز «حسین عمومی» (نوازنده‌ی نی) را هم در چند جا اضافه کرد.
 
ارسلان کامکار


در گروه کامکارها، این «بیژن» است که بیش‌تر وظیفه‌ی خوانندگی را به عهده داشته است، همان نوازنده‌‌ی بزرگی که سابقه‌ی خوانندگی با آهنگ‌سازان دیگر (جز برادرانش) را هم داشته است؛  اما «ارسلان» که بیش‌تر به عنوان آهنگ‌ساز و نوازنده و رهبر ارکستر شناخته می‌شود، نیز خوانندگی را تجربه کرده؛ از جمله در آلبوم «هیچ در هیچ» اثر «هوشنگ کامکار».

ارسلان کامکار که به زودی قرار است آلبوم «فروغ» با صدای او و آهنگ‌سازی  استاد هوشنگ منتشر شود، درباره‌ی هم‌کاری با خوانندگانِ دیگر می‌گوید: «اینطور نیست که ما در را به روی خواننده‌ها بسته باشیم. اگر یادتان باشد ما با شهرام ناظری هم کنسرت داشته‌ایم و حتی در دوره‌ای با علیرضا قربانی تمرین کردیم و قرار بر این بود که با آقای قربانی کنسرتی برگزار کنیم که نشد. پس ما در را نبستیم و راه را باز گذاشتیم تا با خواننده‌های خوب همکاری کنیم، ولی در این میان بخش‌های متنوع کنسرت‌هایمان یعنی نوازندگی تک تک اعضای گروه را نباید نادیده بگیریم. سنتورنوازی اردوان، کمانچه نوازی اردشیر و تک نوازی‌های همه بچه‌های گروه و همچنین بخش موسیقی کردی که بخش مهمی در کنسرت‌های ماست. ما با شهرام ناظری هم کنسرت داشته‌ایم و حتی در دوره‌ای با علیرضا قربانی تمرین کردیم و قرار بر این بود که با آقای قربانی کنسرتی برگزار کنیم که نشد. پس ما در را نبستیم و راه را باز گذاشتیم تا با خواننده‌های خوب همکاری کنیم، ولی در این میان بخش‌های متنوع کنسرت‌هایمان یعنی نوازندگی تک تک اعضای گروه را نباید نادیده بگیریم. سنتورنوازی اردوان، کمانچه نوازی اردشیر و تک نوازی‌های همه بچه‌های گروه و همچنین بخش موسیقی کردی که بخش مهمی در کنسرت‌های ماست.»
 
 
سهراب پورناظری

 آنان که همین تیرماه به دیدن کنسرت-نمایش «سی‌صد» رفتند، مشاهده کردند که «سهراب پورناظری» چند قطعه از جمله باران و بیا نزدیک‌‌تر را خود خواند. آهنگ‌ساز جوانی که سابقه‌ی کار با محمدرضا شجریان، همایون، علیرضا قربانی و غیره را دارد، سال‌هاست که خوانندگی را نیز پیشه‌ی خود کرده است. او چندین بار در گروه «شمس» خوانده و کنسرت‌های متعدد داده و حالا به نظر می‌رسد هم‌زمانی «سی‌صد» با کنسرت همایون (یار غار این سال‌هایش) سبب شد تا خود دست به کار خواندن شود. اما پیش از آن‌که خواندنِ او را نقد کنیم، بهتر است به این سخنانش دقت داشته باشیم: «این فهمیده نشدن شوق ما را می‌کشد. ما زنده ایم به قلب و روح زنده مان. به اینکه با یک صحنه  دردناک فرو بریزیم و با یک عشق زنده بمانیم. آدم عرصه هنر جز این باشد فاتحه اش خوانده است. هنرمند اگر اشکش جاری نشود، فاتحه اش خوانده است. راستش را بخواهید، ما اینطور زندگی می کنیم. شکر خدا با تمام هجمه هایی که هست و نیست، ما از این شرایط و این حرف ها عبور کرده ایم؛ البته با عشق مردم! من می دانم که مردم شاید خیلی تحلیل های دقیق علمی نداشته باشند اما داستان را می فهمند. حال ما را می فهمند و همین برای ما کافی است.»
 
زکریا یوسفی

زکریا یوسفی را در این سال‌ها بیش‌تر به عنوان نوازنده‌ی سازهای کوبه‌ای در کنسرت‌های متعدد دیده‌ایم، او اما مدتی است که تجربه‌ی خواندن را آغاز کرده؛ اگرچه بیش‌تر کُردی. ژیا (با موسیقی هومن مهدویان)، آگرین، حَی،کوچ، هونیا و بسیاری قطعات دیگر از جمله تجربه‌های زکریا در خوانندگی است. او البته در تمام این سال‌ها، به صورت جسته و گریخته تجربه‌ی خواندن داشته، اما به نظر می‌رسد می‌خواهد متمرکزتر در این حوزه کار کند.
 
علی قمصری

آهنگ‌ساز جوان موسیقی ایران نیز که سال‌هاست در حوزه‌ی موسیقی باکلام با هنرمندان بسیار و البته شناخته‌شده کار کرده، خود قطعه‌ای را به اجرا درآورده است. قطعه‌ای که او خوانده «به رئیس‌جمهور...» بر اساس شعری از احسان افشاری نام دارد. باید منتظر ماند و دید که آیا او باز هم این تجربه را ادامه می‌دهد یا به کار با خوانندگان دیگر اکتفا می‌کند. 

 
مهیار علیزاده


همین روزها که با فقدان سایه روبه‌روییم، بار دیگر «ارغوان» علیرضا قربانی و مهیار علیزاده را بارها و بارها شنیده‌ایم و درباره‌اش صحبت شده است. از همین حالا می‌توان گفت «ارغوان» یکی از ماندگارترین قطعات موسیقی ایران است، اما جالب است بدانید حتی آهنگ‌ساز این قطعه هم خود دست به کار خواندن شده است. پرفورمنس «خط سوم» از این آهنگ‌ساز را لابد در مقام خواننده شنیده‌اید یا آلبومی که «بی‌من» نام داشت. او شعرهای کلاسیک را با موسیقی‌ای متفاوت در این اثر خوانده و به نظر می‌رسد انگار او به خوانندگی هم، هم‌اندازه‌ی آهنگ‌سازی علاقه دارد.
تاریخ انتشار : شنبه 29 مرداد 1401 - 15:10

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود سازِ خود را می‌زنند... آوازِ خود را می‌خوانند | موسیقی ما