8 بهمن 94
متن ترانه
یه شهر شلوغ سرمای زمستون
دوباره تنهام بی چتر زیر بارون
برام عجیبه تو رفتی چه آسون
پر خاطرست برام این همه خیابون
از تموم شهر ، از تموم کوچه ها
از روزای زندگیم بدون تو نفرت دارم
من از هرکسی که شکل تو نباشه
من از هرجایی که با هم قدم میزدیم بیزارم
از چراغ قرمزا ، از کافه های کوچیک شهر
از روزای تعطیل ، از غروب جمعه ، از نسیم سحر
از اون لحظه که تورو دیدمو شدم محو نگات
از اولین باری که گفتی همیشه هستم باهات بیزارم
دوباره تنهام بی چتر زیر بارون
برام عجیبه تو رفتی چه آسون
پر خاطرست برام این همه خیابون
از تموم شهر ، از تموم کوچه ها
از روزای زندگیم بدون تو نفرت دارم
من از هرکسی که شکل تو نباشه
من از هرجایی که با هم قدم میزدیم بیزارم
از چراغ قرمزا ، از کافه های کوچیک شهر
از روزای تعطیل ، از غروب جمعه ، از نسیم سحر
از اون لحظه که تورو دیدمو شدم محو نگات
از اولین باری که گفتی همیشه هستم باهات بیزارم
افزودن یک دیدگاه جدید