نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
دو قطعه با کوارتت کاسته در تمرینهای منتهی به کنسرت
آلگروی سکوت
موسیقی ما - مازیار یونسی سرش را توی پیانو کرده. اینطور به نظر میآید که با گرفتن چکشهای پیشت پیانو و نواختن کلاویهها میخواهد مثل آوانگاردها نوای خاصی خلق کند. بله میخواهد آوای خاصی خلق کند ولی نه با پیانو با حنجرهاش. او منتظر میماند و سر ضربش در میان قطعه شروع به خواندن میکند. صدای او در برخورد با ساختار داخل پیانو پژواک خاصی پیدا میکند و تبدیل به آواز منحصر به فردی میشود؛ یک پیانیست آوازش را با کلاویههای پیانو در هم میآمیزد. این امضای شخص خود مازیار یونسی در قطعه «الگروی بیصدا» /speechless allegro است. امضایی که درون کوارتت کاسته حل شده و جزئی از ساختار این قطعه است.
پیتر سلیمانیپور ساکسفونیست برجسته ایرانی در میانه «الگروی بیصدا» ساکسفونش به سورنا نزدیک میشود، وحشیتر و جدیدتراز صدایی که ما در موسیقی جز از این ساز شنیدهایم. پیش از رسیدن به اینجا در پیش درآمد طولانی قطعه، ساز پیتر سلیمانیپور، صدای سوت ممتدی را میدهد. صدای سوت ممتدی که انگار میخواهد خبر ویرانی اتمی یک شهر را بدهد.
روزبه فدوی ورای اغلب نوازندگان درامز که با شدت هرچه بیشتر ریتم کار را در اختیار میگیرند و تکنیکشان تو را مدهوش یا عصبانی میکند، منطقی و لطیفتر از آنچه که از این ساز توقع میرود، نوازندگی میکند. استیکهایش را با زاویه و شکلی متفاوتتر از آنچه ما در ایران شنیدیم به اجزای مختلف دارمزش میکوبد. در آغاز قطعه او زمان زیادی با استیکهایش ضربات پیوسته و متناوبی را به چیزی شبیه قیف زنگوله که روی درامزش نصب کرده میزند.
قطعه مقدمهای طولانی دارد تا برسد به آواهای خاص مازیار یونسی که باید حواسش به پیانو نواختناش هم باشد. احسان صدیق با گیتار در جاهایی آنها را همراهی میکند.
درامز از نقطه خاصی به بعد شبیه به ضرب زورخانه صدا میدهد، شببه به نقاراه و پیتر سلیمانیپور به ضرب آهنگ غریب و محلی آن اضافه میشود. در انتهای دو نوازی درامز و ساکسیفون که شبیه سورنا و نقاره شده است، مازیار یونسی وارد میشود. آوای او از دل تاریخ میآید، از ایران کهن ولی در این بستر تبدیل به صدایی بشدت مدرن شده است.
پاساژها و تغییر مودها در این قطعه حیرت انگیزاند. سیر آغاز و فراز و فرود و پایان این قطعه هیچ ارتباط و المان آشنایی ندارد. واقعا نمیتوان برای این موسیقی اسم مشخصی گذاشت. احسان صدیق موسیقی پراگرسیو دوست دارد، مازیار یونسی از سنت موسیقی کلاسیک آمده، پیتر را بیش از این بیشتر با حال و هوای موسیقی جز (Jazz) میشناسیم. نتهای روزبه فدوی هم معجون منحصر به فرد خودش هستند که بر آمده از آموختن در سبکهای متنوع است. خودشان میگویند ما هنوز به یک کاراکتر مشخص و تعیین شده در موسیقیمان نرسیدهایم. پیتر باور دارد این مسئله برای موسیقیشان خوب است. میترسد اگر به آن الگوی فرمال مشخص برسند دیگر جسارت پیشتر رفتن را به خودشان ندهند. احسان صدیق که باعث و بانی شکل گیری این گروه بوده هم اسمی برای موسیقی «کاسته» نمیگذارد.
آنها قطعه «سه و نیم» را هم تمرین میکنند. بسیار متفاوت است از «الگروی بیصدا». گیتار الکتریک نقش پر رنگ تری دارد اما میان دار موسیقی نیست اصلا سازی میان دار نیست موسیقی میان دار است، چیدمان و فرم اثر، ساختمان را شکل میدهد. پیانو یک موتیف مشخص را اجرا میکند. یک آکورد ساده که از همان آغاز کار تعلیق عجیبی به جان مخاطبش میاندازد. و روی این موتیف با همراهی درامز، گیتار و ساکسیفون میآیند میروند. ریتمهای متنوع و مدرنی مینوازند، گاهی اوقات هم سوال جواب یکدیگر هستند. ترکیبی شنیدنی.
استیو رایش در بسیاری از آثارش وام دار زندگی شهری است و دو اثر او برای نگارنده بشکل ویژه تری اینگونهاند، یکی از آنها «سمفونی شهر» نام دارد و دیگری «چهار اُرگان» که صدای شهر نیویورک است. شهری پر رفت و آمد و البته منظم. از همان منظر موسیقی کاسته صدای شهر تهران است. صدای دارماتیک و پیچیده شهر تهران است. آنها اینجا زندگی کردهاند، موسیقی بومی شنیدهاند و برجهای بلند شهر تهران را دیدهاند. این شهر را با همان ترکیبات نامانوس و ناموزونش دیدهاند و به قول مازیار یونسی نمیتوانند در حین نوازندگی بری از این فرهنگ باشند.
در نهایت اینکه اگر میخواهید یک روایت غریب و در عین حال آشنا از چند شهروند تهرانی بشنوید که احتمالا با شما تجربیات مشترکی از زیست شهری دارند، این کنسرت برای شما جذاب خواهد بود.
کوارتت کاسته این هفته ششم و هفتم خرداد در تالار رودکی روی صحنه میروند. کاسته را احسان صدیق (گیتار)، مازیار یونسی (دارمز)، پیتر سلیمانیپور (ساکسفون و کلارینت) و روزبه فدوی (درامز) تشکیل میدهد.
پیتر سلیمانیپور ساکسفونیست برجسته ایرانی در میانه «الگروی بیصدا» ساکسفونش به سورنا نزدیک میشود، وحشیتر و جدیدتراز صدایی که ما در موسیقی جز از این ساز شنیدهایم. پیش از رسیدن به اینجا در پیش درآمد طولانی قطعه، ساز پیتر سلیمانیپور، صدای سوت ممتدی را میدهد. صدای سوت ممتدی که انگار میخواهد خبر ویرانی اتمی یک شهر را بدهد.
روزبه فدوی ورای اغلب نوازندگان درامز که با شدت هرچه بیشتر ریتم کار را در اختیار میگیرند و تکنیکشان تو را مدهوش یا عصبانی میکند، منطقی و لطیفتر از آنچه که از این ساز توقع میرود، نوازندگی میکند. استیکهایش را با زاویه و شکلی متفاوتتر از آنچه ما در ایران شنیدیم به اجزای مختلف دارمزش میکوبد. در آغاز قطعه او زمان زیادی با استیکهایش ضربات پیوسته و متناوبی را به چیزی شبیه قیف زنگوله که روی درامزش نصب کرده میزند.
قطعه مقدمهای طولانی دارد تا برسد به آواهای خاص مازیار یونسی که باید حواسش به پیانو نواختناش هم باشد. احسان صدیق با گیتار در جاهایی آنها را همراهی میکند.
درامز از نقطه خاصی به بعد شبیه به ضرب زورخانه صدا میدهد، شببه به نقاراه و پیتر سلیمانیپور به ضرب آهنگ غریب و محلی آن اضافه میشود. در انتهای دو نوازی درامز و ساکسیفون که شبیه سورنا و نقاره شده است، مازیار یونسی وارد میشود. آوای او از دل تاریخ میآید، از ایران کهن ولی در این بستر تبدیل به صدایی بشدت مدرن شده است.
پاساژها و تغییر مودها در این قطعه حیرت انگیزاند. سیر آغاز و فراز و فرود و پایان این قطعه هیچ ارتباط و المان آشنایی ندارد. واقعا نمیتوان برای این موسیقی اسم مشخصی گذاشت. احسان صدیق موسیقی پراگرسیو دوست دارد، مازیار یونسی از سنت موسیقی کلاسیک آمده، پیتر را بیش از این بیشتر با حال و هوای موسیقی جز (Jazz) میشناسیم. نتهای روزبه فدوی هم معجون منحصر به فرد خودش هستند که بر آمده از آموختن در سبکهای متنوع است. خودشان میگویند ما هنوز به یک کاراکتر مشخص و تعیین شده در موسیقیمان نرسیدهایم. پیتر باور دارد این مسئله برای موسیقیشان خوب است. میترسد اگر به آن الگوی فرمال مشخص برسند دیگر جسارت پیشتر رفتن را به خودشان ندهند. احسان صدیق که باعث و بانی شکل گیری این گروه بوده هم اسمی برای موسیقی «کاسته» نمیگذارد.
آنها قطعه «سه و نیم» را هم تمرین میکنند. بسیار متفاوت است از «الگروی بیصدا». گیتار الکتریک نقش پر رنگ تری دارد اما میان دار موسیقی نیست اصلا سازی میان دار نیست موسیقی میان دار است، چیدمان و فرم اثر، ساختمان را شکل میدهد. پیانو یک موتیف مشخص را اجرا میکند. یک آکورد ساده که از همان آغاز کار تعلیق عجیبی به جان مخاطبش میاندازد. و روی این موتیف با همراهی درامز، گیتار و ساکسیفون میآیند میروند. ریتمهای متنوع و مدرنی مینوازند، گاهی اوقات هم سوال جواب یکدیگر هستند. ترکیبی شنیدنی.
استیو رایش در بسیاری از آثارش وام دار زندگی شهری است و دو اثر او برای نگارنده بشکل ویژه تری اینگونهاند، یکی از آنها «سمفونی شهر» نام دارد و دیگری «چهار اُرگان» که صدای شهر نیویورک است. شهری پر رفت و آمد و البته منظم. از همان منظر موسیقی کاسته صدای شهر تهران است. صدای دارماتیک و پیچیده شهر تهران است. آنها اینجا زندگی کردهاند، موسیقی بومی شنیدهاند و برجهای بلند شهر تهران را دیدهاند. این شهر را با همان ترکیبات نامانوس و ناموزونش دیدهاند و به قول مازیار یونسی نمیتوانند در حین نوازندگی بری از این فرهنگ باشند.
در نهایت اینکه اگر میخواهید یک روایت غریب و در عین حال آشنا از چند شهروند تهرانی بشنوید که احتمالا با شما تجربیات مشترکی از زیست شهری دارند، این کنسرت برای شما جذاب خواهد بود.
کوارتت کاسته این هفته ششم و هفتم خرداد در تالار رودکی روی صحنه میروند. کاسته را احسان صدیق (گیتار)، مازیار یونسی (دارمز)، پیتر سلیمانیپور (ساکسفون و کلارینت) و روزبه فدوی (درامز) تشکیل میدهد.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : شنبه 3 خرداد 1393 - 12:32
دیدگاهها
مازیار یونسی (پیانو ) بجای دارمز
اشتباه تایپی داره
;)
افزودن یک دیدگاه جدید