

گفتوگو با کاوه رفیعیان به بهانه انتشار اولین آلبوماش؛
دوست دارم صدای روحم شنيده شود
موسیقی ما – ملیکا مانی: كاوه رفيعيان با انتشار اولين آلبومش به نام تحمل ندارم در اولین روزهای فروردین ماه، قدمهاي خوبی را در عرصه موسيقي برداشته است. آلبومي كه كهكشاني از ستارگان موسيقي را با خود به همراه دارد او خواننده تكنيكي و توانايي است و با توجه به ورود خوب و مناسبش به عرصه موسيقي، ميتواند در زمره نامهاي مطرح سالهاي آينده قرار داشته باشد.
به عنوان اولين سوال در اولين مصاحبهات، خودت را به صورت كامل معرفي كن؟
كاوه رفيعيان اسم شناسنامهاي من است. متولد 1366/4/2 در آمريكا، ايالت كارلاين شمالي، شهر كانزاس. پدرم ايراني و مادرم انگليسي است. تا پنج سالگي ايران نبودم و بعد از آن به همراه خانوادهام به ايران آمدم.
چه شد كه وارد دنياي موسيقي شدي؟
از كودكي به موسيقي علاقه زيادي داشتم و هميشه ميديدم كه در آينده ميتوانم خواننده باشم.
موسيقي پاپ ايران را ميشناختي؟
نه زياد. چون پدرم كه اكثرا سركار بود و در خانه حضور نداشت و مادرم هم كارهاي ايراني گوش نميكرد و به همين خاطر تا 14 ، 15 سالگي موسيقي پاپ ايران را به درستي نميشناختم. در اين سن با كارهاي خوانندههايي مثل فرهاد، فريدون فروغي، ابی و ... آشنا شدم. به خاطر اينكه در سنين كم به موسيقي ايراني گوش نميكردم الان هم ترجيحا بيشتر موسيقي غير ايراني گوش ميكنم.
با اين وجود چه شد كه به فكر توليد آلبومي به زبان فارسي افتادي؟
موزيك پاپ ايراني هيچ وقت من را ارضا نكرد و دوست داشتم آن موسيقي غير ايراني مورد علاقهام را به زبان فارسي اجرا كنم.
آلبوم تحمل ندارم آلبومي است كه اسمهاي مطرح و بزرگ زيادي در آن حضور دارند. اين آلبوم چگونه شكل گرفت؟
من پيش خانم سودابه شمس كلاس آواز ميرفتم. بعد از 2 سال به ايشان گفتم كه ميخواهم آلبومي را توليد كنم. البته در آن موقع اين فكر تنها در حد يك آرزو بود. خانم شمس من را با تعدادي از افراد مطرح موسيقي پاپ آنشا كرد تا اينكه به آقاي بابك صحرايي معرفي شدم كه دقيقا سال 85 بود و زماني كه پيش آقاي صحرايي رفتم تازه چند هفتهاي بود كه آقاي بابك بيات فوت كرده بودند. در اولين ديدار كه قرار بود صداي من را بشنود با پدرم به دفتر ايشان رفتيم. صداي من مورد تائيد قرار گرفت و قرار شد كه آلبوم من تحت نظارت و مديريت هنري آقاي صحرايي توليد شود.
چه فضا و سبكي را براي توليد آلبومت مد نظر داشتي؟
چون ميخواستم فارسي بخوانم نظرم بر اين بود در فضايي كه خوانندههاي بزرگ موسيقي پاپ فارسي كار كردند كار كنم. به همين خاطر به بابك صحرايي گفتم كه ميخواهم آلبومي مثل آلبومهاي دهه 60 آقای ابی داشته باشم. بابك صحرايي اما موافقت نكرد و گفت بهتر است كه فضاي آلبوم به روزتر و متفاوتتر باشد كه تصميم خيلي خوبي بود و من در طول زمان به اين نتيجه رسيدم كه اگر به آن شكلي كه مد نظر خودم بود كار ميكردم شكستم غير قابل انكار بود.
اتفاقهاي جالبي در آلبوم تو افتاده است. يكي همكاري با ناصر چشمآذر كه از بزرگترين آهنگسازهاي موسيقي ايران است و بسيار سختگير نيز هست و با هر خوانندهاي همكاري نميكند. ديگري همخواني حامي در يكي از قطعات با تو است. آن هم در حالي كه حامی تا به امروز هيچوقت پيشنهادهاي اين چنيني را قبول نكرده است. خودت فكر ميكني دليل اين اتفاقها چه بوده است؟
فكر ميکنم دليل اصلي اش سفارش بابك صحراي بود هم چنين مورد تائيد قرار گرفتن صداي من از طرف آقاي چشمآذر و حامي بوده است. آخرين باري كه آقاي چشمآذر را ديدم گفتند كه در اولين ديداري كه با ايشان داشتم انرژي خوبي از من گرفتهاند و از صداي من خوششان آمده بوده است. من در آن روز يكي از كارهاي قديميشان با شروع " با سقوط دستاي ما درتنم چيزي فرور ريخت" را خواندم كه فكر ميكنم اجراي من را پسنديده بودند و قبول كردند كه همكاري كنيم. من هم نهايت سعيام را كردم که به بهترين وجه ممكن آهنگ ايشان را اجرا كنم و البته كار كردن با آقاي چشمآذر خيلي سخت بود ولي الان خوشحالم چون ايشان باعث شدند كه من به خوانندگي ساده نگاه نكنم. در مورد همكاري با حامي هم بايد بگويم كه قبل از اينكه حامي من را ببيند و بشناسد من خيلي صدايش را دوست داشتم وشديدا پيگير كارهايش بودم و شايد تنها خواننده ايراني بود كه گوش ميكردم. وقتي آقاي صحرايي دو ملودي از ايشان را براي اجرا در آلبوم در نظر گرفت خيلي خوشحال بودم. در مورد ملودي سوم كه قرابود از او بخوانم وقتي بابك صحرايي به من زنگ زد و گفت قرار شده كه حامي اين قطعه را با من به صورت دوصدايي اجرا كند بهترين لحظه اين آلبوم بود.
فكر ميكني آلبومت در فضاي امروز موسيقي چه سرنوشتي پيدا كند؟
اكثر آلبومهايي كه منتشر ميشوند را نميپسندم و وضعيت فعلي موسيقي وضعيت مناسبي نيست. آلبومها اكثرا حرفي براي گفتن ندارند و هيچ ايدهاي پشتشان نيست.من سعي كردم كه آلبومم به اين شكل نباشد يعني با كار كردن با افرادي كه جزء بهترينها هستند و صرف هزينه بالا تلاش كردم نهايت توانم را براي توليد آلبومي مناسب به كار ببرم و فقط به فكر فروش آلبوم در بازار نبودم. به قول آقاي صحرايي آلبوم خوب آلبومي است كه در طول زمان جريان داشته باشد نه در عرض زمان. من هم به دنبال موفقيت طولاني مدت بودم نه موفقيت مقطعي. حال نميدانم چقدر توانستهام به اين مرز برسم.
مقصد نهاييات در موسيقي رسيدن به چه جايگاهي است؟
هدفم اين است كه خودم باشم و اگر توانستم ، كاري را انجام دهم كه تا حالا كسي انجام نداده است. دوست دارم صداي روحم را به گوش مردم برسانم و هيچوقت به مسائل مربوط به فروش آلبوم و جنبههاي بازاري مسويقي كاري ندارم. من موسيقي را به صورت آكادميك خواندم. يعني هنوز هم دارم ميخوانم. از سن خيلي پايين تئوري موسيقي را كار كردم. اواخر سال 85 وارد كنسرواتوار تهران شدم. دو سال و خوردهاي در آنجا درس خواندم اما چون كنسرواتوار مسائل حاشيهاي زيادي دارد بيرون آمدم. الان نزد آقاي الهاميان و آقاي پژوتن درس ميخوانم كه از اساتيد برجسته موسيقي هستند. دوست دارم براي آلبوم بعديام آهگسازي و تنظيم هم انجام دهم.
آيا قصد خواندن آهنگهايي به زبان غير فارسي هم داري؟
چند قطعه را كاور كردهام كه به زبان انگليسي هستند و توسط پوريا حيدري و رضا تاجبخش تنظيم شدهاند كه البته خارج از آلبومم قرار دارند. سه قطعه هم براي ميراث فرهنگي به تازگي خواندهام كه به زبان انگليسي هستند با ملودي يلدا برزين و تنظيم رضا تاجبخش. اگر بتوانم قصد دارم در آينده يك آلبوم به زبان انگلسي هم تهيه كنم.
نظرت را درباره عوامل آلبومت در حد يك جمله بگو :
ناصر چشمآذر: بزرگ اما بداخلاق
تورج شعبانخاني: استاد ملودي نويسي
حامي: بهترين خواننده ايران و بسيار مهربان
بابك صحرايي: ترانهسراي درجه يك و برادر بزرگم در تمام مراحل اين آلبوم
بابك جهانبخش: خواننده پرطرفدار
پوريا حيدري: تنظيم كننده برجسته و بسيار با مزه
علي موثقي: موزيسين خاص و مرد بسيار فهميده
نيكان: موزسين جوان، با تجربه و بسيار دلسوز
تجربه همكاري با يك سري از اسمهاي بزرگ موسيقي چه نتيجهاي برايت داشت؟
تجربه بسيار با ارزش و خوبي بود و خيلي من را جلو انداخت.
به عنوان اولين سوال در اولين مصاحبهات، خودت را به صورت كامل معرفي كن؟
كاوه رفيعيان اسم شناسنامهاي من است. متولد 1366/4/2 در آمريكا، ايالت كارلاين شمالي، شهر كانزاس. پدرم ايراني و مادرم انگليسي است. تا پنج سالگي ايران نبودم و بعد از آن به همراه خانوادهام به ايران آمدم.
چه شد كه وارد دنياي موسيقي شدي؟
از كودكي به موسيقي علاقه زيادي داشتم و هميشه ميديدم كه در آينده ميتوانم خواننده باشم.
موسيقي پاپ ايران را ميشناختي؟
نه زياد. چون پدرم كه اكثرا سركار بود و در خانه حضور نداشت و مادرم هم كارهاي ايراني گوش نميكرد و به همين خاطر تا 14 ، 15 سالگي موسيقي پاپ ايران را به درستي نميشناختم. در اين سن با كارهاي خوانندههايي مثل فرهاد، فريدون فروغي، ابی و ... آشنا شدم. به خاطر اينكه در سنين كم به موسيقي ايراني گوش نميكردم الان هم ترجيحا بيشتر موسيقي غير ايراني گوش ميكنم.
با اين وجود چه شد كه به فكر توليد آلبومي به زبان فارسي افتادي؟
موزيك پاپ ايراني هيچ وقت من را ارضا نكرد و دوست داشتم آن موسيقي غير ايراني مورد علاقهام را به زبان فارسي اجرا كنم.
آلبوم تحمل ندارم آلبومي است كه اسمهاي مطرح و بزرگ زيادي در آن حضور دارند. اين آلبوم چگونه شكل گرفت؟
من پيش خانم سودابه شمس كلاس آواز ميرفتم. بعد از 2 سال به ايشان گفتم كه ميخواهم آلبومي را توليد كنم. البته در آن موقع اين فكر تنها در حد يك آرزو بود. خانم شمس من را با تعدادي از افراد مطرح موسيقي پاپ آنشا كرد تا اينكه به آقاي بابك صحرايي معرفي شدم كه دقيقا سال 85 بود و زماني كه پيش آقاي صحرايي رفتم تازه چند هفتهاي بود كه آقاي بابك بيات فوت كرده بودند. در اولين ديدار كه قرار بود صداي من را بشنود با پدرم به دفتر ايشان رفتيم. صداي من مورد تائيد قرار گرفت و قرار شد كه آلبوم من تحت نظارت و مديريت هنري آقاي صحرايي توليد شود.
چه فضا و سبكي را براي توليد آلبومت مد نظر داشتي؟
چون ميخواستم فارسي بخوانم نظرم بر اين بود در فضايي كه خوانندههاي بزرگ موسيقي پاپ فارسي كار كردند كار كنم. به همين خاطر به بابك صحرايي گفتم كه ميخواهم آلبومي مثل آلبومهاي دهه 60 آقای ابی داشته باشم. بابك صحرايي اما موافقت نكرد و گفت بهتر است كه فضاي آلبوم به روزتر و متفاوتتر باشد كه تصميم خيلي خوبي بود و من در طول زمان به اين نتيجه رسيدم كه اگر به آن شكلي كه مد نظر خودم بود كار ميكردم شكستم غير قابل انكار بود.
اتفاقهاي جالبي در آلبوم تو افتاده است. يكي همكاري با ناصر چشمآذر كه از بزرگترين آهنگسازهاي موسيقي ايران است و بسيار سختگير نيز هست و با هر خوانندهاي همكاري نميكند. ديگري همخواني حامي در يكي از قطعات با تو است. آن هم در حالي كه حامی تا به امروز هيچوقت پيشنهادهاي اين چنيني را قبول نكرده است. خودت فكر ميكني دليل اين اتفاقها چه بوده است؟
فكر ميکنم دليل اصلي اش سفارش بابك صحراي بود هم چنين مورد تائيد قرار گرفتن صداي من از طرف آقاي چشمآذر و حامي بوده است. آخرين باري كه آقاي چشمآذر را ديدم گفتند كه در اولين ديداري كه با ايشان داشتم انرژي خوبي از من گرفتهاند و از صداي من خوششان آمده بوده است. من در آن روز يكي از كارهاي قديميشان با شروع " با سقوط دستاي ما درتنم چيزي فرور ريخت" را خواندم كه فكر ميكنم اجراي من را پسنديده بودند و قبول كردند كه همكاري كنيم. من هم نهايت سعيام را كردم که به بهترين وجه ممكن آهنگ ايشان را اجرا كنم و البته كار كردن با آقاي چشمآذر خيلي سخت بود ولي الان خوشحالم چون ايشان باعث شدند كه من به خوانندگي ساده نگاه نكنم. در مورد همكاري با حامي هم بايد بگويم كه قبل از اينكه حامي من را ببيند و بشناسد من خيلي صدايش را دوست داشتم وشديدا پيگير كارهايش بودم و شايد تنها خواننده ايراني بود كه گوش ميكردم. وقتي آقاي صحرايي دو ملودي از ايشان را براي اجرا در آلبوم در نظر گرفت خيلي خوشحال بودم. در مورد ملودي سوم كه قرابود از او بخوانم وقتي بابك صحرايي به من زنگ زد و گفت قرار شده كه حامي اين قطعه را با من به صورت دوصدايي اجرا كند بهترين لحظه اين آلبوم بود.
فكر ميكني آلبومت در فضاي امروز موسيقي چه سرنوشتي پيدا كند؟
اكثر آلبومهايي كه منتشر ميشوند را نميپسندم و وضعيت فعلي موسيقي وضعيت مناسبي نيست. آلبومها اكثرا حرفي براي گفتن ندارند و هيچ ايدهاي پشتشان نيست.من سعي كردم كه آلبومم به اين شكل نباشد يعني با كار كردن با افرادي كه جزء بهترينها هستند و صرف هزينه بالا تلاش كردم نهايت توانم را براي توليد آلبومي مناسب به كار ببرم و فقط به فكر فروش آلبوم در بازار نبودم. به قول آقاي صحرايي آلبوم خوب آلبومي است كه در طول زمان جريان داشته باشد نه در عرض زمان. من هم به دنبال موفقيت طولاني مدت بودم نه موفقيت مقطعي. حال نميدانم چقدر توانستهام به اين مرز برسم.
مقصد نهاييات در موسيقي رسيدن به چه جايگاهي است؟
هدفم اين است كه خودم باشم و اگر توانستم ، كاري را انجام دهم كه تا حالا كسي انجام نداده است. دوست دارم صداي روحم را به گوش مردم برسانم و هيچوقت به مسائل مربوط به فروش آلبوم و جنبههاي بازاري مسويقي كاري ندارم. من موسيقي را به صورت آكادميك خواندم. يعني هنوز هم دارم ميخوانم. از سن خيلي پايين تئوري موسيقي را كار كردم. اواخر سال 85 وارد كنسرواتوار تهران شدم. دو سال و خوردهاي در آنجا درس خواندم اما چون كنسرواتوار مسائل حاشيهاي زيادي دارد بيرون آمدم. الان نزد آقاي الهاميان و آقاي پژوتن درس ميخوانم كه از اساتيد برجسته موسيقي هستند. دوست دارم براي آلبوم بعديام آهگسازي و تنظيم هم انجام دهم.
آيا قصد خواندن آهنگهايي به زبان غير فارسي هم داري؟
چند قطعه را كاور كردهام كه به زبان انگليسي هستند و توسط پوريا حيدري و رضا تاجبخش تنظيم شدهاند كه البته خارج از آلبومم قرار دارند. سه قطعه هم براي ميراث فرهنگي به تازگي خواندهام كه به زبان انگليسي هستند با ملودي يلدا برزين و تنظيم رضا تاجبخش. اگر بتوانم قصد دارم در آينده يك آلبوم به زبان انگلسي هم تهيه كنم.
نظرت را درباره عوامل آلبومت در حد يك جمله بگو :
ناصر چشمآذر: بزرگ اما بداخلاق
تورج شعبانخاني: استاد ملودي نويسي
حامي: بهترين خواننده ايران و بسيار مهربان
بابك صحرايي: ترانهسراي درجه يك و برادر بزرگم در تمام مراحل اين آلبوم
بابك جهانبخش: خواننده پرطرفدار
پوريا حيدري: تنظيم كننده برجسته و بسيار با مزه
علي موثقي: موزيسين خاص و مرد بسيار فهميده
نيكان: موزسين جوان، با تجربه و بسيار دلسوز
تجربه همكاري با يك سري از اسمهاي بزرگ موسيقي چه نتيجهاي برايت داشت؟
تجربه بسيار با ارزش و خوبي بود و خيلي من را جلو انداخت.
منبع:
تاریخ انتشار : دوشنبه 16 فروردین 1389 - 00:00
دیدگاهها
مجموعه شنیدنی ای بود.به شخصه خیلی لذت بردم.هم خواننده بود ، هم موسیقی و هم ترانه ها.فکر می کنم از آلبوم های موفق امسال باشه.
احیانا این مصاحبه ماله مجله ترانه ماه نیست ؟
فکر نمی کردم انقدر آلبوم قشنگی باشه.از روی کنجکاوی خریدمش اما واقعآ خوب کار کرده.
خوب این که مال مجله ترانه ماه ویژه ی عیده!!!
آلبومش فوق العاده زیبا بود.بهش تبریک میگم.هر کی نخره از کفش رفته!
خیلی عالی بود بهت تبریک میگم امیدوارم در همه زمینه های زندگی موفق باشی .
افزودن یک دیدگاه جدید