يادداشت خواندني «ميثم يوسفي» چند روز قبل ازانتشار «عصرها به ياد تو» با صداي «كيان مقدم»
لطفا با نیروانا هم قهوه بخورید
موسيقي ما – ميثم يوسفي: آدمی برای خاطراتش باید یا تاریخ داشته باشد، یا کروکی. برای من که معمولا اهل نشانهام، شمارشم خوب نیست و با اعداد میانهی خوبی ندارم، لوکیشنها و موقعیتها نقش مهمی در خاطرهبازی دارند. استودیوی قبلی علیرضا کهندیری جایی بود که شبها و روزهای بسیاری مینشستیم، فکرهای بلند بلند میکردیم، از اوضاع نابهسامان فرهنگی و حرفهایمان گلایه داشتیم، اگر صدای خوبی بود و شنیده بودیم به هم معرفی میکردیم و خیالهای بزرگی داشتیم که حداقل در اندازه خودمان کاری که فکر میکنیم درست است را انجام بدهیم، نه کاری که دیگران انجام میدهند، دوست دارند اما نه فقط ما دوست نداریم بلکه خیلیهایش شوخی کودکانهایست که عمومی شده است.
یکی از همین شبها بود که علیجان آهنگی برایم Play کرد و بعد از آن همه در همهی این سالها هر بار پیش علی بودم ازش خواهش کردم دوباره بگذارد که با آن موسیقی و صدا به خاطرهای گمشده بروم. چیز عجیبی بود، واقعا عجیب. علی بر روی یکی از شعرهای سیاوش کسرایی کار کرده بود و مهمتر از فضای موسیقیایی آن که شکل خیالِ همیشهی من بود، صدای خوانندهای بود که روح آدمی را میبلعید. صدایی متفاوت که انگار رویاهایت را فارسی میخواند. خب این اولین مواجههی من با کیان مقدم بود. هنرمندی که اول طرفدار صدایش بودم اما بعدتر طرفدار خودش هم شدم.
کیان هم مثل ما بلند بلند فکر میکند. آلبوم اولش را با همکاری بسیاری از دوستان عزیزم که روزگار مشترکی داشتیم و داریم آماده کرده است و همین باعث میشود خودم را هم در این رویاها شریک بدانم. آلبومی که غنیمتی در این آشفته بازار موسیقیست. نه اینکه رویاهای ما خیلی مهم باشند، نه، مهم آشفتهبازار بودن موسیقیست که باعث میشود هرکسی رویایی اندک هم داشته باشد، قدمها از این موسیقی جلوتر برود. به کیان عزیزم تبریک میگویم که چند قدم جلوتر از چیزیست که دیگران دوست دارند... و هنرمند هم چه وظیفهای جز این دارد که پیشرو و پرچمدار فرهنگ و جامعهاش باشد. دلم میخواهد هفتهی بعد در مورد «پیشرو بودن» بنویسم. راستی در «عصرها به یاد تو» دنبال آهنگی که بالا گفتم نگردید، اما «اندوه تنهایی» را با شعری از فروغ فرخزاد و موسیقی فیروز ویسانلو و «درگیر من نشو» را با شعر یغما گلرویی و موسیقی فرزین قرهگزلو از دست ندهید. به شما قول میدهم ضرر نخواهید کرد.
یکی از همین شبها بود که علیجان آهنگی برایم Play کرد و بعد از آن همه در همهی این سالها هر بار پیش علی بودم ازش خواهش کردم دوباره بگذارد که با آن موسیقی و صدا به خاطرهای گمشده بروم. چیز عجیبی بود، واقعا عجیب. علی بر روی یکی از شعرهای سیاوش کسرایی کار کرده بود و مهمتر از فضای موسیقیایی آن که شکل خیالِ همیشهی من بود، صدای خوانندهای بود که روح آدمی را میبلعید. صدایی متفاوت که انگار رویاهایت را فارسی میخواند. خب این اولین مواجههی من با کیان مقدم بود. هنرمندی که اول طرفدار صدایش بودم اما بعدتر طرفدار خودش هم شدم.
کیان هم مثل ما بلند بلند فکر میکند. آلبوم اولش را با همکاری بسیاری از دوستان عزیزم که روزگار مشترکی داشتیم و داریم آماده کرده است و همین باعث میشود خودم را هم در این رویاها شریک بدانم. آلبومی که غنیمتی در این آشفته بازار موسیقیست. نه اینکه رویاهای ما خیلی مهم باشند، نه، مهم آشفتهبازار بودن موسیقیست که باعث میشود هرکسی رویایی اندک هم داشته باشد، قدمها از این موسیقی جلوتر برود. به کیان عزیزم تبریک میگویم که چند قدم جلوتر از چیزیست که دیگران دوست دارند... و هنرمند هم چه وظیفهای جز این دارد که پیشرو و پرچمدار فرهنگ و جامعهاش باشد. دلم میخواهد هفتهی بعد در مورد «پیشرو بودن» بنویسم. راستی در «عصرها به یاد تو» دنبال آهنگی که بالا گفتم نگردید، اما «اندوه تنهایی» را با شعری از فروغ فرخزاد و موسیقی فیروز ویسانلو و «درگیر من نشو» را با شعر یغما گلرویی و موسیقی فرزین قرهگزلو از دست ندهید. به شما قول میدهم ضرر نخواهید کرد.
منبع:
تاریخ انتشار : یکشنبه 7 آبان 1391 - 00:00
افزودن یک دیدگاه جدید