جشنواره ملی موسیقی خلاق
 
کنسرت قاف - فرهاد فخرالدینی
 
برنامه یاد بعضی نفرات
 
ssdx
فردا دیر است
از شب 29 شهریور سال 88 که خبر درگذشت استاد پرویز مشکاتیان را از بهداد بابایی (خواهرزاده مشکاتیان و نوازنده برجسته سه‌تار) شنیدم یکسالی می‌گذرد.

در این یک‌سال مردم و نهادهای مردمی این دردانه موسیقی ایران را به خوبی در حریم حافظه تاریخی خود گرفتند و حتی به تازگی شنیدم شورای شهر و شهرداری نیشابور علاوه بر کارهای مناسب شان استاد، همانند اختصاص فضایی مناسب برای مدفن ایشان، سنگ قبری شایسته را هم برای آن زنده‌یاد تدارک دیده‌اند که در نخستین سالگردش نصب خواهند کرد و اقداماتی را هم برای جلو بردن کار مجتمع فرهنگی و یا فرهنگسرایی در همان مکان انجام داده‌اند.

شنبه شب گذشته هنرمندان و اهالی فرهنگ در برنامه‌ای در تالار وحدت با حضور استاد شفیعی کدکنی و استاد شجریان اندکی دین خود را به این هنرمند نامدار ادا کردند.

اما آیا این همه آن چیزی است که باید برای هنرمندی در طراز مشکاتیان انجام گیرد؟ آیا رسانه‌ای چون صدا و سیما که خود را دانشگاه ملی نام می‌نهد باید در برابر چنین رخدادی گرد سکوت بر شبکه‌هایش بپاشد و هیچ نام و یادی از این بزرگ نکند.

سخن بر سر این نیست که مشکاتیان و امثال او به توجه صدا و سیما نیاز دارند، بلکه سخن بر سر غفلت دست‌اندرکاران صدا و سیما در توجه به بزرگان فرهنگ به خصوص موسیقی است. متاسفانه به دلیل نبود یک نگاه فرهنگی‌ همه‌جانبه این شکل عملکرد روز به روز گسترش می‌یابد و این رسانه مهم و تاثیرگذار از درون تهی می‌شود.

همه نظریه‌پردازان فرهنگ بر این امر متفقند که برای بالنده نشان دادن یک فرهنگ باید نمادهای‌ آن را مدام در معرض افکار عمومی قرار داد تا این​گونه مردم از ظرفیت‌های فرهنگی خود آگاهی یابند و از آن ارتزاق معنوی کنند. پرویز مشکاتیان از آن دسته هنرمندانی است که شاید تاریخ موسیقی ایران یکی دو نمونه همانند او سراغ داشته باشد.

اگر دست‌اندرکاران اصلی صدا و سیما برنامه‌های نزدیک به 100 شبکه رادیویی و تلویزیونی را در 24 ساعت اخیر رصد کنند، از میزان استفاده از آثار این چهره نامدار، دچار شگفتی خواهند شد؛ چرا؟ چون مشکاتیان علاوه بر ذوق و استعداد خدادادی در موسیقی، در اکتساب ادبیات و شعر و هنرهای دیگر تلاشی صرف کرد که کمتر هنرمند موسیقی چنین کرد و علاوه بر ‌آن آثارش با طعم و رنگ ایرانی از آن و حالی برخوردار است که در ذهن هر شنونده‌ای تاثیر می‌نهد.

با چنین پیش زمینه‌ای جا نداشت که سازمان صدا و سیما برنامه‌ای در شان این هنرمند نامی تدارک می‌دید و حتی نامش را این سو و آن سو بر زبان‌ها می‌انداخت؟

نگارنده البته بر این باور است که دست‌اندرکاران اصلی صدا و سیما به موسیقی نگاهی کوته‌بینانه دارند و به همین دلیل بر خلاف دوره مدیریت آقای لاریجانی (که هم از خانواده‌ای روحانی بود و به مسائل شرعی موسیقی واقف) که موسیقی رشدی مناسب ‌داشت و دانشکده موسیقی و هنرستان موسیقی صد او سیما فعال شدند، در دوره آقای ضرغامی مدیریت‌های موسیقی هر چند ماه یکبار تغییر پیدا می‌کنند و علاوه بر آن دانشکده موسیقی در وضعیتی برزخ‌گونه و بلاتکلیف قرار دارد و در مرکز پژوهش‌های این نهاد هم تقریبا تعطیل است.

در چنین وضعیتی طبیعی است درخواست از این نهاد بی‌تحرک در زمینه موسیقی که از قرار همین وضعیت مراد و مطلوبشان است، چندان منطقی به نظر نرسد، اما برای آگاهی افکار عمومی می‌توان مدیران و سیاستگذاران صدا و سیما را خطاب قرار داد که آقایان! تغییر در هر فرهنگی ابتدا از موسیقی شروع می‌شود و موسیقی غیر هنری و بازاری ایران، به راحتی و در شبکه‌های مختلف ماهواره‌ای در دسترس است و نیازی به تبلیغ شما ندارد و تاثیرات خود را هم بر ذهن و ضمیر نسل جوان می‌نهد؛ نسلی که به دنبال الگو است و صدا و سیما هم رسالت خود را برای معرفی این الگو فراموش کرده است. در این شرایط این موسیقی هنری ایران است که رسانه ندارد و بزرگان آن در نزد نسل جوان ناشناخته‌اند و روز به روز ناشناخته‌تر می‌شوند. پس باز برای صدمین بار تکرار می‌کنیم که این هنر را دریابید که فردا دیر است.

منبع: خبرآنلاین
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 شهریور 1389 - 00:00

دیدگاه‌ها

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

این آقای مختاباد عزیز ما رو ببخشید به قول خود شما در این یک سال چه بسا کسانی که سرخود حرف زدند دوختند و بریدند خاطره تعریف کردند، کنسرت دادند و... دریغ از اجازه و ادای احترام به وارثان استاد یعنی آوا و آئین.
ما همچنان منتظریم تا توسط شما آثار جاوادانه استاد که هنوز اجرا نشده یا به گوش مردم نرسیده منتشر شود.

باتشکر

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

هرچند هرکس نوشته های شما را بخواند به حسن نیت شما راجع به مسایل روز موسیقی و جایگاه موسیقی در ایران پی می برد- اما امروزه صحبت درباره ی مسایل و مشکلات موسیقی آب در هاون کوبیدن است چرا که متصدیان امر ! همان کاری را می کنند که باید بکنند و نیم نگاهی هم به حرف های شما و همکارانتان نمی اندازند. پرویز مشکاتیان از بین ما رفت و ما بچه های ایران دیگر اورا جزئی از بزرگان تاریخ خود میدانیم همچنان که به داشتن بزرگانی چون شجریان و شفیعی کدکنی و... می بالیم.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

آنهایی که روبند می زنند آنهایی که در خانه شان تلویزیون هم تحریم است و رادیو هم، آنهایی که فرزندانشان زیر پتو با هدفون موسیقی گوش می کنند!! هم آنها می شوند مسئولان ارشد فرهنگی و برای رهایی از فشار مردم( که نه تربیت هنری آموخته اند و سلیقه شان حتی از پدرانشان هم صدبرابر نازل تر شده) مجبورند از رسانه موسیقی پخش کنند و شب در خانه استغفار کنند مجبورند مجوز کنسرت و انتشار موسیقی بدهند و استغفار کنند.
آنها فکر می کنند عابدند و زاهد و مالک چندین هکتار عراضی مرغوب خداوندی در بهشت غافل از اینکه در کشوری زندگی می کنند که پییشینه توحید و عبودیت مردم آن به 4000 سال می رسد و اولین منشور حقوق بشر متعلق به آن است. غافل از آن هستند
که اینحا ایران است کشوری که اولین پایگاه مسیحیت بود که بعدها شد ارمنستان، و ایرانی که آغوش مهر به تشیع گشود.
پرویز مشکاتیان از آن دست بزرگانی بود که به قول شریعتی وفتی هستند نیستند و و قتی نیستند تازه هست می شوند و پیدا!!
بودن و سرودن او نیازی به شیپور صدا و سیما ندارد ساز او مضرابهایش و شعر زیبایش و اندیشه بزرگش جاودان است و جاودان خواهد ماند.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

از سایت موسیقی ما بسیار سپاسگذارم
خبر اول و درد اول موسیقایی ما یک سال است که فقدان مشکاتیان است هرچند در اواخر بودنش نبود اما در اوایل نبودنش ترانه بودنی را سروده است که زیبا و بس دل انگیز است ترانه ای که از" آستان جانان" برخواسته و چون نوای "دستان" بیداد زمانه را حکایت می کند.
آری در نبودنش چند مضرابها و تصنیفهایش به هم آمیخته اند و در "گنبد مینا" جان عشاق را به نظاره نشسته! و دراین همه تصاویر خیالی غافل از داغ" وطن من" نیست وقتی که "لاله بهار" را به نظم می کشید.
و چه روح بلندی که تنها با کاغذ و قلم در دامنه دماوند "چکاد" را می نویسد و "خزان" را نه چون گذشتگان به غم و مرگ که به طرب و رقص بر روی کاغذ می آورد.
چه جاودانه نغمه پردازی کردی و چه مظلومانه کوچ کردی!
تورا چه بنامم: آهنگساز، نوازنده، شاعر نه... تو اسطوره موسیقی ایران زمین بودی که چون ققنوس زبام ما پریدی و درآن درنگ هم کسی تورا نفهمید.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

مشکاتیان خیلی مظلومانه کوچ کرد جامعه ما اسطوره و نابغه که نمی شناسد هیچ در نابودیش هم مشارکت می کند و بعد داد دریغا دریغا سر می دهد!
چیزی از رسانه های ملی کم می شد اگر برنامه هایی ویژه با حضور مشکاتیان ترتیب می داد؟ اگر ساز مشکاتیان بصورت زنده و تمام قد برای مردم پخش می شد اینقدر افت سلیقه و سردرگمی فرهنگی نداشتیم! اگر گروه نوازی های زیبا دقیق و جذاب گروه عارف پخش می شد مردم می فهمیدند پشت این صداهایی که از رادیو و گاهی تلویزیون(آنهم با تصویر گل و بلبل) پخش می شود چیست!

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

یکی بود یکی نبود، روز و روزگاری بود، ساز و نوایی بود،جوانی از نیشابور وارد دانشگاه هنر و رشته موسیقی شده بود با ذوقی سرشار و طبعی بلند به نام پرویز مشکاتیان تا روزی که شجریان و مشکاتیان باهم آشنا شدند، اولی سحری در آواز داشت و دومی سحری در ساز وقتی در هم آمیختند شاهکارهای بعد از انقلاب موسیقی ایران را آفریدند تا جایی که کار به روابط خانوادگی رسید و مشکاتیان داماد شجریان شد اما دیری نگذشت که دستی پنهان باعث جدایی آنها شد تا جائی که آئین طفل شیرخوار مشکاتیان را از مادرش جدا کردند و تمام شور و شوق مشکاتیان عزیز در هم فروریخت و شد پدر و مادر فرزندانش و هر روز کم کارتر از دیروز اما از نوشتن و ساختن بازنماند. چند کاری با بسطامی نازنین انجام داد که به حق جاودانه شد و...ای کاش آن جدایی اتفاق نمی افتاد به نظر شما آن دست پنهان کیست؟

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

با درود
جناب مختاباد سنگ مقبره پدر را خانواده تدارک دیده‌اند و نه هیچ ارگان دولتی...
سپاس

آوا مشکاتیان

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

اسم من بسطامی نیست اما گفتم در ذیل نظرها در مورد استاد مشکاتیان یادی هم از ایرج بسطامی کرده باشم و ذکر این نکته که نفرات فوق و همه عزیرانی که نظر می نویسند معلوم نیست شخصیت حقیقی داشته باشند یانه!!
در فیلمی که در بزرگداشت مرحوم مشکاتیان در تالار اندیشه دیدیم ایشان در باره بسطامی اینطور گفتند:" وقتی ایرج من می خواند که " ای خطه ایران مهین ای وطن من" می دانست که این یعنی چه و با تمام وجودش می خواند. البته یونسکو این تصنیف را بعنوان تصنیف ملی ایران انتخاب کرده، من با یونسکو کاری ندارم ولی با ملک الشعرا و بسطامی و ایران خیلی کار دارم...
انقدر این جملات زیبا و دلنشین بود که هنوز از خاطرم بیرون نرفته استاد مشکاتیان حرف هم می زد شعر می گفت و امروز دختر بزرگوارش آوا هم همینگونه صحبت می کند.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

لحظه دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام مستم
باز می لرزد دلم دستم
باز گویی در جان دیگری هستم
آی نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ
آی نپریشی ضفای زلفکم را دست
وابرویم را نریزی دل
ای نخورده مست
لحظه دیدار تزدیک است...
چه زیبا این شعر اخوان ثالث را به رقص آوردی استاد مشکاتیان یادت جاودان

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

امشب همه غم های عالم را خبر کن !
بنشین و با من گریه سر کن، گریه سر کن !
ای میهن، ای انبوه اندوهان دیرین !
ای چون دل من، ای خموش گریه آگین !
در پرده های اشک پنهان، کرده بالین !
ای میهن، ای داد !
از آشیانت بوی خون می آورد باد !
بربال سرخ کشکرت پیغام شومی است !
آنجا چه آمد بر سر آن سروآزاد ؟
ای میهن، ای غم !
چنگ هزار آوای بارانهای ماتم !
در سایه افکند کدامین ناربن ریخت
خون از گلوی مرغ عاشق ؟
مرغی که می خواند
مرغی که می خواست
پرواز باشد …
ای میهن، ای پیر
بالنده ی افتاده، آزاد زمین گیر !
خون می چکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها .
ای میهن ! در اینجا سینه ی من چون تو زخمی است ...
در اینجا، دمادم دارکوبی بر درخت پیر می کوبد ،
دمادم، دمادم ...

بالای سنگ مزار استاد نیز نوشته اند " سرو آزاد "

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

دوستانی که اشعار فوق را نوشتند خیلی سپاس گذاریم .
گویی کمی عجله داشتید:
باز گویی در جهان دیگری هستم
و شعربعدی هم:

بربال سرخ کشکرک پیغام شومی است .

با تشکر

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

هنوز هیچ کس باور نمی کنه .
یقینا" جای چنین مردانی بهشت برین است.انسان هایی پاک و بی آلایش

روحش هزاران هزار بار شاد

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

آلبوم دستان با قطعه بی کلام چکاد شروع می شود.این قطعه از لحاظ قدرت بیان، شکوه و عظمت قله دماوند را در بهترین شکل به تصویر کشیده و فضای دستگاه چهارگاه را از لحاظ مدولاسیون متحول کرده چراکه برخلاف روال معمول این امر، مخالف چهارگاه را با مقدمه همایون تطبیق و بعد وارد فضای بیداد می شوند اما ایشان با قرار دادن نت سی بمل و لا بمل فضای اصفهان فا و بیداد سل را به راحتی با چهارگاه تطبیق دادند.
نکته دیگر استفاده از ضرب زورخانه در پایان قطعه است که تا آن زمان سابقه نداشت.
از همه اینها که بگذریم چکاد فراتر از زمان خود ساخته شده بود کافیست یک بار که از پای قله دماوند می گذرید این کار را گوش کنید تا متوجه پیوند عمیق آن با مفهوم دماوند شوید.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

همراه شو عزیز
تنها نمان به درد
کین درد مشترک
هرگز جدا جدا
درمان نمی شود

دشوار زندگی هرگز برای ما
بی رزم مشترک
آسان نمی شود

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

کمال جان حق با شماست من با تمام اسامی فوق مطلب درج کردم چون پیش آمده بود که اگر چند بار با یک نام مطلب می نوشتم مطالب من درج نمی شد هدف دیگری نداشتم...
ضمن اینکه روزهایی که این مطلب در بالای مطالب سایت تیتر اول شده بود کسی نظری نمی نوشت و این مرا دلگیر می کرد لذا با اسامی مختلف نوشتم. می دانم که این به ظاهر حمایت من چیزی بر استاد نمی افزاید اما چه کنم دلم می گیرد وقتی می بینم جایگاه آهنگسازی به بزرگی مشکاتیان انقدر مظلوم شده

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

من از جمله هنرمندانی بودم که در تالار وحدت و در مراسم سالگرد مرحوم مشکاتیان جضور داشتم. به نظرم این مراسم خیلی یکطرفه بود و بیشتر تجلیل از آقای شجریان بود تا آقای مشکاتیان و از یاران و گروه آقای مشکاتیان، به جز بهداد بابایی بقیه تقریبا غایب بودند، کیوان ساکت،محمد دلنوازی،مسعود حبیبی و ... که همه گاه در غم و شادی با مشکاتیان همدل بودند هیچ یادی از آنها نشد و به نظر من حتی دعوتی هم نشد که بایند روی صحنه و حتی در هنگام نمایش فیلم هم جوری تصاویر بریده شده بود که از گروه و افراد کنار استاد مشکاتیان خبری نبود.
نکته تعجب انگیز آوردن سازی به نام تندر بود که مشخص نیست که این ساز بی سر و ته که قطعا اگر مرحوم مشکاتیان زنده بود امکان نداشت از این ساز استفاده کند و شاید هم در همان زمان‌ها به آقای شجریان هم انتقاد کرده باشد که این چه سازی است که درست کردی، اما با آوردن این ساز فکر کنم نوعی به آقای مشکاتیان توهین شد.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

من هم معتقدم که این ساز به مانند پارازیت عمل می‌کرد و در ضمن کامکارها هم سال‌ها با آقای مشکاتیان همکاری می‌کردند و یا دیگر هنرمندان که متاسفانه مشخص نشد که چرا از آن ها یادی نشد

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

دوستان اگر با یک اسم هم نظر بدهند تظمین میکنم که هیچ اتفاقی نیفتد!!!!! آقای برزین.مصطفی م. وحیدی.!!!!! یه دقت کنی جلوی اسمهای مختلفت آی پی109.162.179.164 داد میزنه شما یه نفری!!!

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

بارک الله به تو که صداقت داشتی و همین را نوشتی

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:05

چی بگم

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود فردا دیر است | موسیقی ما