برنامه یاد بعضی نفرات
 
درباره دلایل کیفیت پایین و فضای بدون خلاقیت و تکراری کنسرت‌ها - 4
کیوان هنرمند: در آن کنسرت، از شدت هیجان منفجر شدیم!
موسیقی ما – بهمن بابازاده: در ادامه پرونده آسیب شناسانه سایت «موسیقی ما» درباره دلایل کیفیت پایین و فضای بدون خلاقیت و تکراری کنسرت‌ها‌ی پاپ، سراغ «کیوان هنرمند» رفتیم تا با او درباره این اتفاق و بررسی ابعاد مختلف‌اش، سخن بگوییم. آهنگسازی که در آلبوم «بهرام رادان» توانست قابلیت‌های متفاوت و خاص خود را به نمایش بگذارد و به مرور جایگاه خوبی را نیز در بین هنرمندان این عرصه به دست آورد. او دانش موسیقی بالایی دارد و همین باعث شد بحث به جاهای جالبی کشیده شود. این گفتگو را تا انتها بخوانید. خودتان بهتر می توانید در انتهای صحبت های این هنرمند، در این باره قضاوت کنید.
 
  • * برای شروع بحث باید توضیح بدهم که ما در حال جمع آوری پرونده ای هستیم با موضوعیت «آسیب شناسی دلایل تکراری و خسته کننده شدن کنسرت ها در ایران». برخی دلایل از جمله تجربه حضور در اجراهای ستاره های بین‌المللی باعث شد سراغ شما بیاییم.
اولا تبریک می گویم که پیگیر یک موضوع خوب هستید و این عالی است. اینکه خودتان را در این قبیل موارد مسئول می دانید واقعا قابل احترام است. اما به نظر من مقایسه کردن فضای فعلی و قبلی، با نقاط مختلف دنیا کمی قضیه را پیچیده می کند.
 
  • * چطور؟
اول باید خودمان را با چیزی که در سی سال اخیر بودیم مقایسه کنیم. چند روز پیش با یکی از موزیسین های خیلی جوان صحبت می کردم. کسی که دهه 70 را به آن معنا تجربه نکرده است. داشتم می گفتم من دقیقا یادم است که در سال 74 وقتی یک کنسرت گیتار کلاسیک در سینمایی در یوسف آباد برگزار می شد اولا شوکه می شدیم که چطور اجازه داده اند که کسی گیتار بزند. طرف موسیقی کلاسیک می زد و نوازنده درجه سه هم بود ولی اصلا خود اتفاق اینقدر عجیب بود که دقیقا یادم است وقتی برای اولین یک پوستر (و نه بیلبورد) در شهر دیدم که تبلیغ کنسرت بود، جا خوردم و از خودم پرسیدم که می شود در تهران هم شخصی گیتار کلاسیک اجرا کند؟!
 
  • *یعنی می خواهید به این اشاره کنید که این تکرار و تعدد باعث حاکم شدن این روزمرگی بر فضای کنسرت های داخلی شده است؟
به اینجا می خواهم برسم که شاید یک زمان در ده سال پیش، این که یک خواننده پاپ برود بالا و یک آهنگ عاشقانه بخواند خودش یک بمب موسیقایی برای کسانی که موسیقی دوست دارند، بود. چون آن زمان کسی حق اینکه بگوید من دارم در مورد یک معشوق می خوانم نبود و تو باید می گفتی که این به فلان موضوع عرفانی وصل است! شاید آن سطح توقع وحشتناک پایینی که مردم از هنرمندان داشتند باعث شد که وقتی کنسرت های پاپ به این شکلی که کم کم می بینیم شروع شد، همین که یک کنسرتی برگزار شود موسیقی در آن بالا نواخته شود همه را خوشحال می کرد.
 
  • *یک پرانتز باز کنم؟ در مورد سال 74 حرف می زنی. یعنی سالی که هنوز آن عصر طلایی پاپ شکل نگرفته بود. نه «خشایار اعتمادی» بود و نه «علیرضا عصار» بود و نه شادمهر... درست است؟
بله. تقریبا از سال 78 بود که برای اولین بار آن ترانه آقای «خشایار اعتمادی» از تلویزیون پخش شد و همه ماندیم که یک موسیقی پاپ می تواند از تلویزیون پخش شود؟ شاید باورت نشود که همان اتفاق در زندگی من تغییر بزرگی را به وجود آورد. چون من قصد رفتن از ایران را داشتم. ولی وقتی که دیدم چنین موسیقی می تواند از تلویزیون ایران پخش شود باعث شد که من در این کشور بمانم. می خواهم بگویم که سطح توقعات و دیدگاه ها چگونه بود. همین زود راضی شدن مخاطب شاید باعث شد که دیگر هنرمندان خیلی درجا بزنند و فقط تکرار و اجرا کردن همان آهنگهای آلبوم ها و یک اجرای معمولی و به داستان صدا اهمیت ندادن و این داستان هایی که در کنار یک کنسرت باشد را مهم ندادند. چون تقریبا به نوعی می دانند که طرفداران خود را دارند و سالن ها زود پر می شود و دیگر بها نمی دهد.
 
  • *در این جریان مخاطب را چقدر گناهکار می دانید؟
نمی شود گفت گناهکار. مخاطب در این بین گناهی نکرده. به هر حال در یک سطح توقع مانده اند. چون رقابت، سطح توقع مردم را بالا می آورد. وقتی یک رقابتی ایجاد شود و یکی کنسرت متفاوت تری را بتواند اجرا کند، آن وقت شاید همه خبردار شوند که پس می تواند به گونه دیگر هم باشد. از طرفی هم به تو حق می دهم که می گویی گناهکار. در این دوره زمانه با امکانات موجود همه اجراهای جهانی را می بینیم ولی نمی دانم چرا این خودسانسوری هست. می گوییم در ایران که نمی تواند آن اتفاقات رخ بدهد و بنابراین دلمان به همین خوش باشد. حیف است چون توانایی های ما بالاتر از این حرف ها است.
 
  • * فکر می کنید اگر مخاطب داخل کشور آن حس جاه طلبی را در بحث کنسرت های داخلی داشته باشد، بازار موسیقی پیشرفتی خواهد کرد؟
حتما. اصلا این مورد را برای موسیقی لازم می دانم. یعنی باید این جاه طلبی باشد و همه دست اندرکاران موسیقی باید یکی دو پله با سرعت پیش بروند که مردم دنبال کنند. احساس می کنم الان دیگر این قضایا برای برخی دارد عادی می شود.
 
  • *خیلی عادی شده!
اتفاقی که متاسفانه در سینما و فوتبال ما افتاد، در حال رخ دادن در موسیقی است. فکر می کنم اگر کم کم به همین سیستم پیش برود دیگر کنسرت ها پر نشود.
 
  • * به نظرت چه تعاریف و تعابیری احتیاج داریم که بتوانیم یک مقدار پیشرفت را بتوانیم در روند اجراهای زنده و کلیت موسیقی کشور تجربه نمائیم؟
به نظر من مهمترین مساله ای که الان هنرمندان ما به راحتی می توانند این پله را طی کنند این است که یک مقدار جهانی تر فکر کنند. یعنی سعی کنند که مخاطبان غیرایرانی داشته باشند. مثلا فرض کن اگر می روند به ترکیه کنسرت برگزار می کنند، فقط ایرانی ها مخاطب برنامه آنها نباشند. طوری بتوانند موسیقی خودشان را ارائه بدهند که توقع داشته باشند که یک شخص ترکیه ای بگوید که بروم ببینم اینجا چه خبر است؟
 
  • *آیا این قابلیت را دارند؟
به نظر من دارند. یعنی قابلیت فنی و توانایی هنری را دارند.
 
  • * شما دارید چنین ادعایی را می کنید که اهالی موسیقی و علی الخصوص خواننده ها و موزیسین های داخلی آن استعداد را برای خلق اتفاقات بزرگتر حتی در مقیاس جهانی را دارند. اما محدود شدن و در واقع قانع بودن به اتفاقات اخیر و تکرار و تعدد داخلی، باعث شده که آن استعداد از بین برود.
به نوعی سهل گرفتن داستان به خاطر پیشامدهایی نظیر اینکه کار و روزگارشان می گذرد. بنابراین سعی نمی کنند که یک ملّق جدید یا حرکت جدیدی ایجاد کنند و این خیلی بد است. ببین ما اگر بخواهیم سه سال پیش را در نظر بگیریم که کنسرتها هم خوب بود، آن موقع با قیمتی که دلار داشت واقعا ارقام بالایی را در اینجا می گرفتیم. مثلا هفتاد هزار تومان آن موقع معادل هفتاد دلار بود و در همه جای دنیا با هفتاد دلار می توانید به کنسرت «اریک کلاپتون» بروید یا هر کنسرتی را همه جا می توانید بروید. پول خیلی خوبی در می آوردند در حالی که سی دی در ایران آن موقع هزار و دویست تومان بود که معادل یک دلار می شد. این رقم مسخره بود. چون سی دی زیر پانزده دلار نیست و خیلی اگر زمانش بگذرد می شود ده دلار.
 
  • *کلا هیچ چیز ما با ادبیات جهانی همخوانی ندارد!
ولی پولی که از کنسرت کسب می کردیم خیلی خوب بود. با اینکه هزینه ها کمتر بود و بلیت هفتاد هزار تومانی با دلار آن موقع رقم خوبی بود. الان با جابجایی دلار قضیه یک مقدار سبک تر شده ولی به نظر من حیف بود. آنجا باید خیلی سریع این رقابت را انجام می دادند.
 
  • * تفکر« جهانی شدن» به قول شما، بزرگترین انگیزه ای می تواند باشد که چهره های داخلی بتوانند این رخوت و سکون حاکم بر بازار را عوض کنند.
من نمی گویم الان برویم در لندن کنسرت برگزار کنیم. ولی در همین کشورهای اطراف خودمان بتوانیم مخاطب غیرایرانی جذب کنیم. همه می دانیم که در «آنتالیا» کنسرت های ایرانی پر می شود ولی پر از ایرانی می شود! یا فرض کن ما «کیهان کلهر» را داریم که الان در سطح جهان همه او را می شناسند و او هم مخاطب خاص دارد و موسیقی پاپ نیست. کار او خیلی خوب و فوق العاده است ولی ما داریم در مورد کنسرت های پاپ صحبت می کنیم. من واقعا آرزویم این است که یکی از همین خواننده های خوبی که داریم بروند در مثلا یک شهر کوچک کنسرتی برگزار کنند و دو سوم حاضرین غیرایرانی باشند. اگر این اتفاق رخ بدهد واقعا اتفاق بزرگی است.حتی کسانی که الان به آنها می گوییم لس آنجلسی و آنوری، همه گونه امکانات جهانی دارند ولی آنها هم دارند همین داستان را تکرار می کنند. همان کنسرت های معمولی را دارند و فقط سالن یک کم بزرگ و کوچک می شود و اتفاق عجیبی ندارند.
 
  • *یعنی شما اعتقاد دارید که این جو سکون و رخوتی که در داخلی ها افتاده را می شود در وسعت بزرگتری به لس آنجلسی ها هم بسط داد؟
صد در صد. فکر می کنم آنها خیلی بیشتر دچار این بیماری شده اند. آنها یک مشتری های داخل ایران دارند که تقریبا می توانند روی آنها فکر کنند که مثلا در دبی یا آنتالیا برنامه بگذارند و کنسرتهایشان پر شود و همین همه را تنبل کرده است. ما به آنها کاری نداریم و در مورد بچه های خودمان صحبت می کنیم. باید دیگر فقط به اینکه یک موسیقی در آنجا اجرا شود فکر نکنند و به یک اجرا و چیزی که آنور آبی ها می گویند «performance» فکر کنند و به دنبال ایجاد جذابیت باشند.
 
  • *شما موزیسین هستید و جزئیات کنسرت را کاملا متوجه می شوید. من یک آدمی هستم که به چشم یک مخاطب نگاه می کنم و یک مقدار ریزبین می شوم. شاید بالای شصت درصد اجراهای زنده ما پلی بک و در واقع پلی می شود. شاید این اتفاق برای شما افتاده باشد و آن لحظه را دیده باشی. حس تحقیر و توهین به شما در آن لحظه دست نمی دهد؟
تو از هنرمندت و کسی که دوستش داشتی و طرفدارش هستی، حمایت کرده ای و پول خرج کرده ای که آن شب را اصطلاحا کِیف کنی! بعد وقتی می بینی یک جور کم کاری اتفاق می افتد.
 
  • *اسمش را می توانیم کم فروشی بگذاریم؟ 
این رفتار یعنی اینکه هنرمندت در حقیقت تو را تحویل نمی گیرد. قاعدتا خیلی به تو برمی خورد. یعنی یک جور می شود که دیگر دلسرد می شوی. مگر اینکه شانس داشته باشی و با نفر صندلی بغلی ات خوش باشی! وگرنه اگر قرار باشد فقط از موزیک لذت ببری حالت گرفته می شود.
 
  • *من اعتقاد دارم کم بودن سواد موسیقی مخاطبان کنسرت رو، دلیل این مساله است.
آنها این کم فروشی و در واقع کم کاری را متوجه نمی شوند. همه اتفاقا متوجه می شود. مخاطب موسیقی لازم نیست که خیلی موسیقی بداند تا از آن لذت ببرد. به نظر من مهمترین چیزی که فکر می کنم برای مخاطب عام مهم باشد، این است که بفهمد آن هنرمندی که طرفدار اوست به مخاطب احترام اش می گذارد و حاضر است برایش زحمت بکشد و ریسک کند و عرق بریزد. فکر می کنم این خیلی مخاطب را به وجد می آورد.
 
  • *نمی خواهم از کسی اسم بیاوری اما واقعا به نظرت این اتفاق در کنسرت های داخلی رخ می دهد؟
کم و بیش اتفاق می افتد ولی من می گویم خیلی بیشتر از این می تواند باشد. توانایی های ما بیشتر از این حرف ها است.
 
  • * من این اعتقاد را راستش ندارم و شاید در خوشبینانه ترین حالت ممکن بتوانم پنجاه پنجاه درصد بندی کنم. یک چیزهایی را آدم می بیند که باورکردنی نیست که مثلا چند درصد نوازنده در اجرا بیکار هستند. اینها ناراحت کننده است .
من اصولا آدم خیلی خوشبینی هستم و با همه چیز «ایزو» هستم و سعی می کنم بد به قضیه نگاه نکنم. این که می گویی حتما هست ولی من قسمت پر را نگاه می کنم و دوست دارم در مورد آن صحبت کنم. دارند سعی خودشان را می کنند و الان اگر با خیلی از همکاران و دوستان من صحبت کنید در آخر این می شود که ما اینقدر که انرژی برای گرفتن سالن و مجوز صرف می کنیم که تمام زور خودمان را آنجا خرج می کنیم و دیگر برای اجرا چیزی نمی ماند. همه ما دیده ایم که تمرین ها خیلی کم و کوتاه است. خیلی ها نوازنده های خوبی هستند و شاید بدون تمرین هم بتوانند خوب اجرا کنند. می خواهم بگویم من می دانم که نصف بیشتر این نوازنده ها و خواننده ها و گروه هایی که ما الان روی استیج می بینیم اگر خودشان آن وجد و شور را داشته باشند، خیلی بالاتر از اینکه الان هستند می توانند خودشان را نشان بدهند و حتما هم خودشان سود می برند.
 
  • *من اعتقاد دارم که نوازنده ها هم دچار این روزمرگی شده اند. چون ما تعداد نوازنده ای نداریم که به آن صورت بتوانیم بگوییم ده ارکستر داریم که حرفی برای گفتن دارند. ما ده نوازنده داریم که ده ارکستر را می چرخانند! این اصل قضیه است و این ماجرای خواننده ها و تکرار و خسته کننده شدن کنسرتها در حال بسط پیدا کردن به جامعه موسیقی است. رهبران ارکستر ، ترانه سراها ، ملودی سازها و تنظیم کننده ها و... که از یک جایی شروع می شود و بین همه اهالی موسیقی پخش شده است.
اینها به نظرم بیشتر مربوط به همین قضیه شوق درونی و انرژی گذاشتن است. یعنی یک لایه ابر کدری در ذهن همه هست که یک مقدار توان ها را کم کرده است. «رضا تاجبخش» در اولین جشن سالانه «موسیقی ما» گفت که این چند نوازنده هستند که کلی از آهنگسازها و تنظیم کننده ها را آهنگساز و تنظیم کننده کرده اند. می خواهم بگویم آن طرف قضیه هم هست که بارها شده است جلوی یک نوازنده نت می گذارید و می پرسد که من از روی نت بزنم؟! می گوید اگر می خواهید عین همین زده شود که بدهید کامپیوتر بزند و من طبق سلیقه خودم می زنم و این طرف قضیه هم هست. این مساله را تو اگر از خیلی از آهنگسازان و تنظیم کننده ها بپرسی می بینی. یعنی استعداد شگرفی دارند ولی در برخی مواقع دیگر این استعداد به سمت غرور می رود. ما در سطح جهان می بینیم که طرف سوپر استار است ولی می آید برای فلانی فقط یک «بک وکال» می خواند یا یک درام کوچولو می زند و می رود.
 
  • *این ها را یک مقدار باید بیاوریم در بحث های فرهنگی آدم ها و اینکه ما شاید هنوز به آن درجه پیشرفت فرهنگی نرسیده ایم که بتوانیم چنین کارهایی را انجام بدهیم. الان می توانم ده ها مثال بزنم که فلانی قرار بوده با فلانی بخواند و اگر دلیل نخواندن آنها را بگویم، آن تاسف سراغ آدم می آید که سر چه چیزهای جزئی با هم مشکل پیدا کرده اند.
من آدم خوشبینی هستم و فکر می کنم ظرف پنج سال خیلی اتفاقات خوبی می تواند رخ بدهد. الان عرب ها و ترک ها کلی ستاره جهانی برای خود دارند و فکر می کنم ما به همان بزرگی می توانیم ظرف پنج سال داشته باشیم و این ستاره ها عین لژیونرهای فوتبال می شوند. یک زمانی فوتبالیست فرستادیم به کشورهای دیگر و هم خودشان خوب پول درآوردند و هم سطح فوتبال ما را بالا آوردند و هم خیلی انگیزه برای خیلی ایجاد کردند که فوتبال ما بزرگتر می تواند باشد. عین همان اتفاق در بخش فرهنگی می تواند رخ بدهد و چه نفعی به خود دولت و کشور خواهد رسید! واقعا یک پرچم جدیدی از ایران را بالا می بریم که خیلی جا دارد.
 
  • * مثال ات شگفت انگیز بود...
همین اتفاق به صورت تک تک یا گروهی می تواند رخ بدهد و باور کن آدم هایش را داریم.
 
  • *البته یک سری اتفاقات در حال رخ دادن است و من در جریان آنها هستم که مثلا یکی در حال خواندن یک کار مشترک با «استینک» برای آلبوم جدید است یا یکی دیگر مشغول همکاری با «خولیو» است.
آفرین. من واقعا خوشحال می شوم که این خبرها را می شنوم.
 
  • *این کارها تا نود درصد جلو رفته است و شاید این طرز فکری که جنابعالی اشاره کردید، آدم ها به سراغشان رفته اند. به نظرم به هدف هایشان رسیدند و خودشان هم خسته شدند و حالا وارد بحث های جهانی شده اند.
الان در این دوره زمانه نه تنها در ایران بلکه در همه جای دنیا دیگر سی دی فروختن به نوعی داستان تمام شده است. اینکه هنرمندان بخواهند روی سی دی حساب خاصی باز کنند به نظر من دیگر خیلی دیر است و باید خیلی به اجراهای زنده فکر کنند. اجراهای زنده هم باید به گونه ای باشد که طرف را به وجد بیاورد یعنی یک کاری می کند که مخاطب در آن شبی که به کنسرت می آید تا صبح در فکر باشد که من چه دیدم.
 
  • *سرتیترهای ایده آل خودتان از کنسرت های داخل کشور را می گویید؟با توجه به چیزهایی که از اجراهای خارج از کشور دیده اید و تجربه اش را دارید ؟
ساده ترین و طبیعی ترین حقی که یک شنونده در یک کنسرت دارد و باید خیلی جدی گرفته شود و اجرا کننده به آن برسد این است که یک صدای خوب به گوش طرف برساند. که متاسفانه در بیشتر بیشتر کنسرت هایی که اتفاق می افتد اصلا همین اصلی ترین مساله فراموش شده است. با اینکه ما امکانات بدی نداریم و نمی دانم چرا این اتفاقات رخ می دهد و از همان اول صدای خوب نمی شنویم. این فاجعه است و تو فرض کن که دو ساعت داری یک سر و صدا را می شنوی. اولین چیزی که همه باید روی آن کار بکنند این است که صدای خوب را به گوش شنونده برسانند. مرحله بعدی همان بحث اجرا است که گفتیم خوب و خارج از پلی بک باشد و احساس کنید که طرف برای این اجرا زحمت کشیده است.
 
  • * و غافلگیرت کند و حس تکراری بودن به تو دست ندهد....
من چیزی از «دیوید گیلمور» شنیدم که برای یک اجرایی گفته است که باید بروم تمرین کنم و فرض کن کسی که سالها فعالیت دارد گفته است که باید تمرین کنم. این خیلی ارزشمند است و این کسی است که هر دفعه می خواهد طرف را به وجد بیاورد. یعنی تو این دید را در ته ذهنت داشته باشی که اصلا این آدمی که دارم در چشمانش نگاه می کنم سه بار کنسرت من را آمده است و من این دفعه چه دارم به او بدهم تا خوشحال باشد که این دفعه هم آمدم و به فکر دفعه بعد هم باشد. یعنی بگوید همان چیزی که در دو اجرای قبلی دیدم الان هم شد. در چشم تک تک مخاطبان باید نگاه کنند و باید به تک تک آنها پاسخ بدهند. و بعد performance ، اجرا ، نور ، حرکت ، تصویر ، آدم و مجسمه و من نمی دانم اینها چیزهایی است که یک کارگردان باید درنظر بگیرد. الان اگر بنشینیم پای صحبت خیلی ها می گویند که نمی صرفد و اینقدر پول در نمی آوریم که بخواهیم هزینه کنیم. هیچ جای دنیا اینگونه نیست. چون آنها به این خاطر می توانند برای یک اجرا هزینه گزاف بکنند که تور برگزار کنند و طرف باید مثلا پنجاه اجرا داشته باشد. یک ستاپ را درست می کنند و حسابی برایش وقت می گذارند و انرژی و پول صرف می کنند و پنجاه اجرا از آن می گیرند.
 
  • * و در پنجاه جای مختلف....
بله. چون اصلا در یک جا نمی شود. اصلا همین «راجر واترز» که همه در بحر آلبوم «the wall» او هستند، از کجای آسمان افتاد؟ خود راجر واترز یک برند است و اگر فقط بیاید حرف بزند ما او را نگاه می کنیم. او می آید برای ثانیه به ثانیه شگفت زده ات می کند. یعنی در همین اجرای اخیری که من از «the wall» دیدم، نمی دانم چه بگویم! آلبومی که من از خود راجر واترز بیشتر انرا حفظ ام! من و «پویا نیک پور» کنار هم بودیم و از ابتدا تا آخر را خواندیم. تو فکر کن چیزی را که مو به مو حفظ هستی و داری با خودش می خوانی،هر لحظه در حال شگفت زده شدن هستی. صد بار من و پویا به هم مشت و لگد زدیم از شدت هیجان که چه اتفاقی دارد می افتد؟! خود آلبوم را هزار بار دیده ایم و صد اجرا و دی وی دی های آنها را شاهد بوده ایم ولی باز شگفت زده می شویم.
 
  • *نوع بیان جدیدی را آنها انتخاب کرده بودند
قطعا... بله. یعنی ببین مخاطب را حتی برای یک ثانیه رها نمی کرد و بمباران بودی و تا لحظه آخر می ماندی که چه شد؟! توقع ما بالا بود که خیلی خوب خواهد بود ولی لحظه ای که شروع شد منفجر شدیم. هیچ جایی تا کنون بالاتر از اتاق خودم کیفیت صدا نشنیده بودم ولی آنجا تازه صدایی شنیدم که دیدم بهتر هم می شود. جالب است این اجرا در یک زمین فوتبال بود. ما اینجا می گوییم که سالن خوب نداریم در حالی که اصلا در فضای باز و زمین فوتبال می توان اجرا کرد.
 
  • * من فکر می کنم بهتر است به جای سوال های من، درباره تجربه اخیرت در این برنامه «راجر واترز» حرف بزنی. فکر می کنم همین پرداختن به این ماجرا و کیفیت اش، بهتر از هر سوال دیگری بتواند کمی ادبیات و جغرافیای خواست های مخاطب کنسرت بروی داخلی را تغییر دهد.
ما اجراها را بر روی دی وی دی دیده بودیم و من مانده بودم که این استیج و صداهایشان را چگونه می چینند و برای ساوند چک چه کاری می کنند. به همین جهت تنها رفته بودم یک هتلی را نزدیک استادیوم گرفته بودم و مدام سر می زدم که ببینم اینها چه می کنند. روز یکشنبه شب وقتی حدود ساعت 8:45 دقیقه اجرا بود من شنبه ظهر ساعت 12 رفتم که ببینم چه خبر است و فکر می کردم که دیگر آنجا دارند پیچ و مهره ها را سفت می کنند! اتفاقا آنها و نگهبانان خیلی آدم های ایزویی بودند و اجازه دادند که ببینم. البته اجازه نمی دادند که عکس گرفته شود. رفتم دیدم در زمین فوتبال هیچ چیز نبود و گفتم که اینها مطمئن هستند که فردا قرار است کنسرت «the wall» را برگزار کنند؟! ما در اینجا برای یک کنسرت همه از یک هفته قبل در تلاش هستند ولی آنجا هیچ چیز نبود. یعنی کاملا یک زمین فوتبال بود. فردا ساعت 12 ظهر رفتم که ببینم چه خبر است. اولا صحنه بسیار جالبی که دیدم این بود که آنطور که شنیدم از ساعت 9 صبح خیلی از این عشاقی که برای کنسرت می خواستند بیایند از 9 صبح آنجا بودند. صفی در کار نبود که بگویند من نفر اول هستم و برای صف آمده باشند و روی چمن ها نشسته بودند و با هم بازی می کردند و آواز می خواندند. با یکی دو نفر از افرادی که آنجا دوست شده بودیم گفتیم خب 8:45 دقیقه برنامه است ولی ساعت 6 فلان جا باشیم که ببینیم چه خبر است. دیدم که طرف آمده و می خواهد یک روز حال کند و ببین که چقدر داستان فرق می کند. این اولین چیزی است که ما از آن غافل هستیم. ولی در کل بالاترین آرزوی من این است که دوستان در سطح جهانی بدرخشند و ایزو بشویم و بیشتر از هر چیز، خودمان لذت می بریم.
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 شهریور 1392 - 08:20

دیدگاه‌ها

سه شنبه 5 شهریور 1392 - 10:02

سلام ..بله این جمله شما که تو تیتر با رنگ قرمز نوشته شده حرف دل منه سالیان ساله که دارم بهش فکر میکنم ..
چرا خوانندگان داخل ایران با این همه قابلیت نباید جهانی و بین الملی بشن و تو دنیا شناخته بشن و مخاطبهای غیر ایرانی هم داشته باشن ؟؟
اون اهنگساز ترکیه ای محمد اصفهانی میگفت ما تو رستوران ترکیه بودیم چند نفر از جوننهای ترکیه ای اومدن پیش دکتر اصفهانی و ازش امضا گرفتند و گفتند ما تموم البومهات رو داریم ..
حال این اتفاق در حالی که شاید مدیر برنامه های دکتر کوچکترین تلاشی برا بینامللی ایشون نکردند ..
نه فقط دکتار خیلی های دیگه محسن چاووشی.. احسان خواجه امیری ..یگانه.. فرزین و..اینها حقشونه که بینامللی بشند نه اینکه تو چاردیواری موسیقی ایران فقط منحصر بمونن

سه شنبه 5 شهریور 1392 - 11:37
محمد

سیروان خسروی رویادت رفت بگی؟

2.147.26.51
سه شنبه 5 شهریور 1392 - 12:22
danesh jamshidi

با حرفات شدیدا موافقم.. کسایی که اسم بردی قابلیت جهانی شدن دارن ولی حیف

2.190.13.95
سه شنبه 5 شهریور 1392 - 16:44
ايمان ناشری

بله اقا محمد سیروان خسروی که جای خود دارن رضا صادقی و ...هم چنین ..
دلم میخواد اینجا موسیقی ما کامنتم رو تایید کنه شاید هم ربطی نداشته باشه ..
میخوام از یه خواننده خوش صدا یاد کنم که واسه اعتقادات خودش نرفته اون ور اب اگرچه پیشنهادهای بسیار خوبی هم بهش شده و میشه ولی متاسفانه تو رسانه های داخلی از جمله همین موسیقی ما کوچکترین اشار ه ای بهش نشده و معلوم نیست وضعشش چه جوریه مجوز میگیره یا نه ؟؟؟
اصلا انگار نه انگار تو تهران زندگی میکنه ..
محسن یاحقی

151.245.71.60
پنجشنبه 7 شهریور 1392 - 17:44
sami(uk)in iran

این آقا یه چیز میگه شما باور نکنید.رادان چقدر خواننده بود که ایشون بهترین خواننده ایران میدونستنش؟!به نظرم کارشناسه صدا نیستن وگرنه این حرف رو نمیزدن.همین الان این رفقا تو کنسرتاشون آهنگای خودشون رو فالش میخونن کجا برن واسه چی برن چرا برن؟؟؟؟؟؟؟؟؟

188.159.217.147
سه شنبه 5 شهریور 1392 - 14:51

ممنون بابت گزارش

سه شنبه 5 شهریور 1392 - 15:22

همه این استقبال ها به خاطر نداشتن تجربه کنسرت رفتن مخاطبینه !
وگرنه دست و جیغ و هورا 1 کنسرت 2 کنسرت برای افراد خوشاینده !
خواننده ها یه ترک جدید قبل اجرا میدهند بیرون تا با همون 1 قطعه مخاطب جذب کنند !
یا در تبلیغات می نویسند با اجرای قطعات جدبد بعد فقط 1 قطعه جدید یا اصلا قطعه جدیدی اجرا نمی کنند...
این ها همش یعنی سو استفاده از مخاطب کم تجربه و قانع به کم !

سه شنبه 5 شهریور 1392 - 15:29

همایون شجریان تنها خواننده پر مخاطبیه که سعی می کنه همیشه یه چیز جدید در اجرا ها داشته باشه و مخاطب رو تشنه اجرای خودش میذاره سالی یکبار کنسرت می ذاره و هرچقدر که تمدید شد

چهارشنبه 6 شهریور 1392 - 19:16
رضا کشاورز معتمدی

بحث خواننده های سنتی جداست! چون سیستم آلبوم دادن و کنسرت گذاشتنشون کلا فرق می کنه! اینجا بحث موزیک پاپه که وضعش افتضاحه!

37.98.20.65

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود کیوان هنرمند: در آن کنسرت، از شدت هیجان منفجر شدیم! | موسیقی ما