کنسرت دکتر مختاباد دوم و سوم شهریور در برج میلاد برگزارشد
تمنای وصال در شبانگاهان
موسیقی ما - دوشنبه سوم شهریور. ساعت ۲۲. برج میلاد. مسعود کیمیایی، کیومرث پوراحمد، سالار عقیلی، ساعد باقری، عباس جدیدی از شورای شهر و یکی از بزرگان موسیقی آوازی ایران، استاد نادر گلچین آمدهاند. ابتدا سامان احتشامی، رضا دربندی و دکتر سید عبدالحسین مختاباد روی صحنه حتضر میشوند تا با پیانو و دف قطعهای را اجرا کنند در خود مختاباد روی شعری از احمد شاملو ساخته است. قطعه با هنرنمایی نوازنده چیره دست پیانو، سامان احتشامی آغاز میشود، طنین صدای ریز دف به آن میپیوندد و خواننده میخواند: «یاران ناشناخته ام/ چون اختران سوخته/ چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد/ که گفتی/ دیگر، زمین، همیشه، شبی بیستاره ماند...» و تمام شعر زیبای احمد شاملو را میخواند تا به اوج میرسد: «..... آهای! / این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش/ کاینگونه میتپد دل خورشید/ در قطرههای آن... / از پشت شیشهها به خیابان نظر کنید/ خون را به سنگفرش ببینید! / خون را به سنگفرش/ بینید! / خون را/ به سنگفرش...».
شعری که با عنوانی که بر روی مونیتور نقش بسته همخوانی دارد. «غزه» زخمی و خونین با کبوتر سپید نگران برفراز آن. قطعه اول که تمام میشود، مختاباد با همراهی پیانو میخواند: «تو بگو ز چه رو دل من شکنی/ چه شود که به من نظری فکنی...» که مقدمه آهنگ «شبهای رویایی» ست با شعری از بامداد جویباری و آهنگسازی خودش: «یادت میآید آن شبهای رویایی/ بودم غرق آن دو چشمان دریایی...». این قطعه که تمام میشود در بین تشویق حاضران دو نوازنده و مختاباد از صحنه خارج میشوند و گروه رودکی وارد صحنه میشوند. گروه رودکی در سال ۷۲ توسط خود مختاباد تشکیل شد و حالا بهزاد خدارحمی مدیر آن است. خدارحمی نوازنده تار و آهنگساز از سال ۸۰ به این گروه پیوسته است و تنظیم کلیه قطعات این کنسرت هم به عهده اوست. در این کنسرت به گروه ده نفره رودکی، یک گروه سیزده نفره سازهای زهی هم اضافه شده که استاد پرویز بیات هم در بین آنهاست. گروه پس از استقرار یکی از قطعات هیت ساخته عبدالحسین مختاباد، آهنگ «شبانگاهان» را اجرا میکنند. بعد از اجرای این قطعه مختاباد مهمانان را معرفی میکند. شاعر این قطعه خاطره انگیز هم هست. مختاباد میگوید «استاد ساعد باقری» و مردم تشویق میکنند. وقتی استاد نادر گلچین را نام میبرد، سالار عقیلی بلند میشود و به سمت استاد میرود و دستش را میبوسد. صحنهای زیبا از ابراز ارادت نماینده یک نسل از خوانندگان به یکی از اسطورههای خوانندگی در موسیقی ایران.
پس از آن قطعه زیبای افغانی «پیمانه خالی» را اجرا میکند که یک آهنگ معروف افغانی ست بعد این شعر زیبای استاد هوشنگ ابتهاج را: «من نه خود میروم، او مرا میکشد/ کاه سرگشته را کهربا میکشد/ چون گریبان ز چنگش رها میکنم/ دامنم را به قهر از قفا میکشد...». آهنگ ریتم تندی دارد و مردم با دست زدن گروه را همراهی میکنند و بسیار مورد توجهشان قرار میگیرد.
پس از اجرای این قطعه مختاباد با جواب تار خدارحمی این شعر را با آواز میخواند: «امروز نه آغاز و نه انجام جهان است/ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است». در بین آواز خوانی استاد محمد دلنوازی با عود به جوای میپردازد و بعد آرش فلاح با نی و بعد از این آواز خوانی گروه مقدمه آهنگ «چرا چرا» ساخته حبیب الله بدیعی را مینوازند با شعری از مرحوم سیمین بهبهانی. بعد از اجرای این قطعه مختاباد از بهبهانی با عنوان «بانوی شعر ایران» یا میکند و مردم دست میزنند.
پایان بخش اجرای گروه آهنگ معروف و مردمی مختاباد است: «تمنای وصل» با شعر معروف شیخ بهایی: «تا کی به تمنای وصال تو یگانه...». مطابق معمول این قطعه بسیار مورد تشویق و استقبال قرار میگیرد. گروه دربین تشویق مردم برمی گردد و آهنگ «شبهای رویایی» را به عنوان قطعه بیز اجرا میکند.
ساعت نیمه شب است که کنسرت تمام میشود. کنسرتی که با حمایت شورای شهر و با همت موسسه آوای هنر تحت عنوان «همصدا با تو در حمایت از کودکان غزه» برگزار شده بود.
شعری که با عنوانی که بر روی مونیتور نقش بسته همخوانی دارد. «غزه» زخمی و خونین با کبوتر سپید نگران برفراز آن. قطعه اول که تمام میشود، مختاباد با همراهی پیانو میخواند: «تو بگو ز چه رو دل من شکنی/ چه شود که به من نظری فکنی...» که مقدمه آهنگ «شبهای رویایی» ست با شعری از بامداد جویباری و آهنگسازی خودش: «یادت میآید آن شبهای رویایی/ بودم غرق آن دو چشمان دریایی...». این قطعه که تمام میشود در بین تشویق حاضران دو نوازنده و مختاباد از صحنه خارج میشوند و گروه رودکی وارد صحنه میشوند. گروه رودکی در سال ۷۲ توسط خود مختاباد تشکیل شد و حالا بهزاد خدارحمی مدیر آن است. خدارحمی نوازنده تار و آهنگساز از سال ۸۰ به این گروه پیوسته است و تنظیم کلیه قطعات این کنسرت هم به عهده اوست. در این کنسرت به گروه ده نفره رودکی، یک گروه سیزده نفره سازهای زهی هم اضافه شده که استاد پرویز بیات هم در بین آنهاست. گروه پس از استقرار یکی از قطعات هیت ساخته عبدالحسین مختاباد، آهنگ «شبانگاهان» را اجرا میکنند. بعد از اجرای این قطعه مختاباد مهمانان را معرفی میکند. شاعر این قطعه خاطره انگیز هم هست. مختاباد میگوید «استاد ساعد باقری» و مردم تشویق میکنند. وقتی استاد نادر گلچین را نام میبرد، سالار عقیلی بلند میشود و به سمت استاد میرود و دستش را میبوسد. صحنهای زیبا از ابراز ارادت نماینده یک نسل از خوانندگان به یکی از اسطورههای خوانندگی در موسیقی ایران.
پس از آن قطعه زیبای افغانی «پیمانه خالی» را اجرا میکند که یک آهنگ معروف افغانی ست بعد این شعر زیبای استاد هوشنگ ابتهاج را: «من نه خود میروم، او مرا میکشد/ کاه سرگشته را کهربا میکشد/ چون گریبان ز چنگش رها میکنم/ دامنم را به قهر از قفا میکشد...». آهنگ ریتم تندی دارد و مردم با دست زدن گروه را همراهی میکنند و بسیار مورد توجهشان قرار میگیرد.
پس از اجرای این قطعه مختاباد با جواب تار خدارحمی این شعر را با آواز میخواند: «امروز نه آغاز و نه انجام جهان است/ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است». در بین آواز خوانی استاد محمد دلنوازی با عود به جوای میپردازد و بعد آرش فلاح با نی و بعد از این آواز خوانی گروه مقدمه آهنگ «چرا چرا» ساخته حبیب الله بدیعی را مینوازند با شعری از مرحوم سیمین بهبهانی. بعد از اجرای این قطعه مختاباد از بهبهانی با عنوان «بانوی شعر ایران» یا میکند و مردم دست میزنند.
پایان بخش اجرای گروه آهنگ معروف و مردمی مختاباد است: «تمنای وصل» با شعر معروف شیخ بهایی: «تا کی به تمنای وصال تو یگانه...». مطابق معمول این قطعه بسیار مورد تشویق و استقبال قرار میگیرد. گروه دربین تشویق مردم برمی گردد و آهنگ «شبهای رویایی» را به عنوان قطعه بیز اجرا میکند.
ساعت نیمه شب است که کنسرت تمام میشود. کنسرتی که با حمایت شورای شهر و با همت موسسه آوای هنر تحت عنوان «همصدا با تو در حمایت از کودکان غزه» برگزار شده بود.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 5 شهریور 1393 - 10:37
افزودن یک دیدگاه جدید