توضیحات خواننده آلبوم «سنه گوره» درباره یک گفتگو:
رحیم شهریاری: اعتقاد دارم ما همه مردمان یک سرزمینایم
موسیقی ما – خواننده آلبوم آذربایجانی «سنه گوره» پس از انتشار گفتگویی از وی در «موسیقی ما»، توضیحاتی را ارائه داد
. به گزارش «موسیقی ما»، رحیم شهریاری که در بین آذربایجانیها و دیگر اقوام ایران از محبوبیت بالایی برخوردار است، درباره متن گفتگوی انجام شده با «موسیقی ما» توضیحاتی را ارائه داد و از آخرین فعالیتهای رسمی خود نیز پرده برداشت
این گفتگوی کمی متفاوت را از این خواننده میخوانید:
* آقای شهریاری چند وقتی هست که با رسانهها گفتگو نمیکنید. دلیل خاصی دارد؟
نخیر. قبل از هر چیز مقدمهای به مصاحبه قبلی خبرنگار «موسیقی ما» که در آن از قول من عنوان شده: «همه مردم من پارسی اند»، لازم می دانم توضیحاتی را ارائه دهم. این خبرنگار چکیده ای از مصاحبه من که در آن گفته شده بود: «ما همه ایرانی هستیم»، استفاده نموده بودند و به لحاظ مرتب کردن و خلاصه کردن مصاحبه، نقل قول «همه مردم من پارسی اند» از قول من عنوان شده بود. این نقل قول باعث بروز برخی سوء برداشتها در شبکههای اجتماعی و برخی شبکههای مجهول الهویه شد. اعتقاد دارم ما همه مردمان یک سرزمینایم و همه ایرانی هستیم. همه اقوام برای من قابل احترام اند. آذربایجان و مردم دوست داشتنیاش هم به عنوان جزئی از این خاک برای من قابل احتراماند و مخصوصا که طبق آن مثال قدیمی «آذربایجان سر ایران است». این توضیح را در ابتدای صحبت هایم دادم که دوستان من در «موسیقی ما» متوجه اشتباه لفظیای که باعث این سوء تفاهم ها شده، باشند.
* شما چرا آن زمان این صحبت ها را تکذیب نکردید؟
درگیر کنسرتها و آلبوم جدیدم بودم و در ضمن منظور آن خبرنگار محترم را من درک کرده بودم. منظور ایشان این بود که ما همه ایرانی هستیم. شاید عده ای از این مسئله دل آزرده شده بودند ولی زمان ثابت کرد که ایرانی جماعت به هویت ایرانی اش افتخار می کند از هر خطه ای که باشد. اتمام بلیت های برنامه های من نشان از درک بالای آنها از این موضوع است.
* هیچوقت بیوگرافی درستی از شما جایی منتشر نشده آقای شهریاری. دلیل خاصی دارد؟
نخیر. من در یک خانواده متوسط در محله «شنب غازان» تبریز به دنیا آمدم و در دوران کودکی متاسفانه پدرم را از دست دادم و در کنار پدربزرگم که اصالتا از مهاجران جمهوری آذربایجان بود، دوران کودکی و نوجوانی ام را گذراندم. شغلم در آن دوره قالی بافی بود و چون پدربزگم از موسیقی عاشیق سررشته داشت، نوای دلنشین موسیقی فولکلور و اصیل آذربایجانی روی دستگاه قالی بافی ما نقش بسته بود ومن هم سعی می کردم تار و پود قالی را با پرده های قارمان همدل و همنوا کنم و با خواندن سرود و آهنگهای فولکور تا مقطع دبیرستان مشغول بودم تا سال 1367 با ورود به دانشگاه به صورت تخصصی در آموزشگاه شادروان استاد محمود شاطریان نزد استاد یوسف عبدالعظیم زاده پرداختم و افتخار آنرا داشتم که در کنار شادروان استاد علی سلیمی در ارکستر نوجوانان قارمان بزنم و در جمع های خصوصی بعضا همراه استاد باشم. مقامات موسیقی آذربایجان را نزد استاد اسماعیل کریم پور آموختم تا آغازی باشد برای شروع کنسرتهای آذربایجانی که در تار و پود من رخنه کرده بود.
*بعد از اتمام دانشگاه تبریز، تهران را برای اقامت انتخاب کردید؟
در سال 1370 و قبل آن، شاید دقیق بگویم که در تبریز در یک سال یک کنسرت برگزار میشد. ولی با مطالعه روزنامه ها متوجه می شدم که کنسرتهای فراوان اساتید جمهوری آذربایجان در تهران و حتی بعضی از شهرهای دیگر اجرا دارند. با توجه به اقتضای سنی، غرور و شغلی که داشتم تصمیم گرفتم تا ترک وطن کنم و شاید در تهران پیشرفت بیشتری داشته باشم. می دانستم که کار سختی در پیش دارم ولی امیدوار بودم تا شاید در پایتختی که یک سوم جمعیت آن ترک زبانان هستند مورد حمایت قرار گیرم.
*در تهران چگونه شروع به فعالیت کردید؟
سرباز وظیفه بودم و در گروه «سهند» به سرپرستی «رشید وطن دوست» شروع به فعالیت کردم. به خاطر دارم روز سوم که در تهران بودم با گروه سهند در نمایشگاه بین المللی اجرای رایگان و عمومی داشتم. 4 سال با آن گروه همکاری کردم و تجربیات خوبی کسب کردم. آهنگسازی و نوازندگی برای خوانندگانی نظیر استاد «اسفندیار قره باغی»، «رشید وطن دوست»، «ودود موذن»، «حبیب اکبرپور» و ساسان متین و... تجربه خوبی بود.
*گروه «آراز» چگونه تشکیل شد؟
در سال 1376 و همزمان با صدور مجوزهای موسیقی پاپ، من گروه «آراز» (رود ارس) را تشکیل دادم. به همت جناب آقای «مرادخانی»، رییس دفتر موسیقی وقت و معاون هنری کنونی وزارت ارشاد، و همت و تلاش گروه بالاخره تا الان پا برجا هستیم. کنسرتهای متعددی را در داخل کشور و کانادا، اروپا و آمریکا و... برگزار کردیم.
* ظاهرا در روزهای آینده قرار است کنسرت هایی را برگزار کنید؟
طی روزهای 7 و 8 شهریور کنسرت گروه آراز با شور و نشاط خاصی در شهرستان «سرعین» استان اردبیل برگزار شد که در نوع خود جالب بود. در روزهای 13، 14 و 15 شهریورماه در شهر اولین ها یعنی «تبریز» خواهیم بود. گروه آراز با گلچینی از قطعات آلبوم «سنه گوره»، قطعات موسیقی مقامی و سایر آثار خاطره انگیز را روی صحنه میرود. روز 21 شهریورماه و در سالن میلاد نمایشگاه بین المللی تهران هم در خدمت هم وطنان عزیز خواهیم بود و امیدواریم که مثل همیشه شاهد شور و نشاط و امید در مردم باشیم و برای این کنسرتها برنامه هاص خاصی دارم. از تک تک مردم عزیزمان که تا کنون از ما حمایت کرده اند مخصوصا شرکت فرهنگی هنری «آوای نکیسا» تشکر می کنیم.
* شرایط فرهنگی دولت جدید را چطور می بینید؟
شرایط نسبتا بهتر شده است. زیرا دکتر مرادخانی،معاون هنری وزیر محترم ارشاد، رییس سابق دفتر موسیقی بودند و در زمان ایشان بهترین اتفاقات موسیقی رخ داده است. از سویی دیگر رییس کنونی دفتر موسیقی یعنی جناب آقای دکتر «پیروز ارجمند» هم از مدیران خبره و آهگنساز کشورمان هستند. تهیه کنندگان و کنسرت گذاران اذعان دارند که مراحل اداری کنسرتها بهتر و زمان آن اندک شده است.
* حرفی مانده؟
عشقیدیر الدن آلان دینیله ایمانی ولی / خلقدن تهمت بیهوده نی صنعان آپاریر
این شعر از عالم بزرگ سید عظیم شیروانی است که می گوید: این عشق است که دین و ایمان آدمی را می گیرد ولی / تهمت بیهوده را همیشه مردم به شیخ صنعان می زدند.
. به گزارش «موسیقی ما»، رحیم شهریاری که در بین آذربایجانیها و دیگر اقوام ایران از محبوبیت بالایی برخوردار است، درباره متن گفتگوی انجام شده با «موسیقی ما» توضیحاتی را ارائه داد و از آخرین فعالیتهای رسمی خود نیز پرده برداشت
این گفتگوی کمی متفاوت را از این خواننده میخوانید:
* آقای شهریاری چند وقتی هست که با رسانهها گفتگو نمیکنید. دلیل خاصی دارد؟
نخیر. قبل از هر چیز مقدمهای به مصاحبه قبلی خبرنگار «موسیقی ما» که در آن از قول من عنوان شده: «همه مردم من پارسی اند»، لازم می دانم توضیحاتی را ارائه دهم. این خبرنگار چکیده ای از مصاحبه من که در آن گفته شده بود: «ما همه ایرانی هستیم»، استفاده نموده بودند و به لحاظ مرتب کردن و خلاصه کردن مصاحبه، نقل قول «همه مردم من پارسی اند» از قول من عنوان شده بود. این نقل قول باعث بروز برخی سوء برداشتها در شبکههای اجتماعی و برخی شبکههای مجهول الهویه شد. اعتقاد دارم ما همه مردمان یک سرزمینایم و همه ایرانی هستیم. همه اقوام برای من قابل احترام اند. آذربایجان و مردم دوست داشتنیاش هم به عنوان جزئی از این خاک برای من قابل احتراماند و مخصوصا که طبق آن مثال قدیمی «آذربایجان سر ایران است». این توضیح را در ابتدای صحبت هایم دادم که دوستان من در «موسیقی ما» متوجه اشتباه لفظیای که باعث این سوء تفاهم ها شده، باشند.
* شما چرا آن زمان این صحبت ها را تکذیب نکردید؟
درگیر کنسرتها و آلبوم جدیدم بودم و در ضمن منظور آن خبرنگار محترم را من درک کرده بودم. منظور ایشان این بود که ما همه ایرانی هستیم. شاید عده ای از این مسئله دل آزرده شده بودند ولی زمان ثابت کرد که ایرانی جماعت به هویت ایرانی اش افتخار می کند از هر خطه ای که باشد. اتمام بلیت های برنامه های من نشان از درک بالای آنها از این موضوع است.
* هیچوقت بیوگرافی درستی از شما جایی منتشر نشده آقای شهریاری. دلیل خاصی دارد؟
نخیر. من در یک خانواده متوسط در محله «شنب غازان» تبریز به دنیا آمدم و در دوران کودکی متاسفانه پدرم را از دست دادم و در کنار پدربزرگم که اصالتا از مهاجران جمهوری آذربایجان بود، دوران کودکی و نوجوانی ام را گذراندم. شغلم در آن دوره قالی بافی بود و چون پدربزگم از موسیقی عاشیق سررشته داشت، نوای دلنشین موسیقی فولکلور و اصیل آذربایجانی روی دستگاه قالی بافی ما نقش بسته بود ومن هم سعی می کردم تار و پود قالی را با پرده های قارمان همدل و همنوا کنم و با خواندن سرود و آهنگهای فولکور تا مقطع دبیرستان مشغول بودم تا سال 1367 با ورود به دانشگاه به صورت تخصصی در آموزشگاه شادروان استاد محمود شاطریان نزد استاد یوسف عبدالعظیم زاده پرداختم و افتخار آنرا داشتم که در کنار شادروان استاد علی سلیمی در ارکستر نوجوانان قارمان بزنم و در جمع های خصوصی بعضا همراه استاد باشم. مقامات موسیقی آذربایجان را نزد استاد اسماعیل کریم پور آموختم تا آغازی باشد برای شروع کنسرتهای آذربایجانی که در تار و پود من رخنه کرده بود.
*بعد از اتمام دانشگاه تبریز، تهران را برای اقامت انتخاب کردید؟
در سال 1370 و قبل آن، شاید دقیق بگویم که در تبریز در یک سال یک کنسرت برگزار میشد. ولی با مطالعه روزنامه ها متوجه می شدم که کنسرتهای فراوان اساتید جمهوری آذربایجان در تهران و حتی بعضی از شهرهای دیگر اجرا دارند. با توجه به اقتضای سنی، غرور و شغلی که داشتم تصمیم گرفتم تا ترک وطن کنم و شاید در تهران پیشرفت بیشتری داشته باشم. می دانستم که کار سختی در پیش دارم ولی امیدوار بودم تا شاید در پایتختی که یک سوم جمعیت آن ترک زبانان هستند مورد حمایت قرار گیرم.
*در تهران چگونه شروع به فعالیت کردید؟
سرباز وظیفه بودم و در گروه «سهند» به سرپرستی «رشید وطن دوست» شروع به فعالیت کردم. به خاطر دارم روز سوم که در تهران بودم با گروه سهند در نمایشگاه بین المللی اجرای رایگان و عمومی داشتم. 4 سال با آن گروه همکاری کردم و تجربیات خوبی کسب کردم. آهنگسازی و نوازندگی برای خوانندگانی نظیر استاد «اسفندیار قره باغی»، «رشید وطن دوست»، «ودود موذن»، «حبیب اکبرپور» و ساسان متین و... تجربه خوبی بود.
*گروه «آراز» چگونه تشکیل شد؟
در سال 1376 و همزمان با صدور مجوزهای موسیقی پاپ، من گروه «آراز» (رود ارس) را تشکیل دادم. به همت جناب آقای «مرادخانی»، رییس دفتر موسیقی وقت و معاون هنری کنونی وزارت ارشاد، و همت و تلاش گروه بالاخره تا الان پا برجا هستیم. کنسرتهای متعددی را در داخل کشور و کانادا، اروپا و آمریکا و... برگزار کردیم.
* ظاهرا در روزهای آینده قرار است کنسرت هایی را برگزار کنید؟
طی روزهای 7 و 8 شهریور کنسرت گروه آراز با شور و نشاط خاصی در شهرستان «سرعین» استان اردبیل برگزار شد که در نوع خود جالب بود. در روزهای 13، 14 و 15 شهریورماه در شهر اولین ها یعنی «تبریز» خواهیم بود. گروه آراز با گلچینی از قطعات آلبوم «سنه گوره»، قطعات موسیقی مقامی و سایر آثار خاطره انگیز را روی صحنه میرود. روز 21 شهریورماه و در سالن میلاد نمایشگاه بین المللی تهران هم در خدمت هم وطنان عزیز خواهیم بود و امیدواریم که مثل همیشه شاهد شور و نشاط و امید در مردم باشیم و برای این کنسرتها برنامه هاص خاصی دارم. از تک تک مردم عزیزمان که تا کنون از ما حمایت کرده اند مخصوصا شرکت فرهنگی هنری «آوای نکیسا» تشکر می کنیم.
* شرایط فرهنگی دولت جدید را چطور می بینید؟
شرایط نسبتا بهتر شده است. زیرا دکتر مرادخانی،معاون هنری وزیر محترم ارشاد، رییس سابق دفتر موسیقی بودند و در زمان ایشان بهترین اتفاقات موسیقی رخ داده است. از سویی دیگر رییس کنونی دفتر موسیقی یعنی جناب آقای دکتر «پیروز ارجمند» هم از مدیران خبره و آهگنساز کشورمان هستند. تهیه کنندگان و کنسرت گذاران اذعان دارند که مراحل اداری کنسرتها بهتر و زمان آن اندک شده است.
* حرفی مانده؟
عشقیدیر الدن آلان دینیله ایمانی ولی / خلقدن تهمت بیهوده نی صنعان آپاریر
این شعر از عالم بزرگ سید عظیم شیروانی است که می گوید: این عشق است که دین و ایمان آدمی را می گیرد ولی / تهمت بیهوده را همیشه مردم به شیخ صنعان می زدند.
منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»
تاریخ انتشار : جمعه 14 شهریور 1393 - 01:46
افزودن یک دیدگاه جدید