در حاشیه اتفاقات اخیر در ارکستر سمفونیک و سخنان استاد علی رهبری
ارکستر ملی مهمتر است یا ارکستر سمفونیک؟!
[آرش نصیری - روزنامهنگار، مدیر و مجری برنامه هزار صدا ]
سیزدهم اسفند؛ اعلام آغاز رهبری «علی رهبری» بر ارکستر سمفونیک؛ اخبار امیدوارکننده در نشست خبری ارکستر سمفونیک تهران؛ «ارکستر سمفونیک تهران با اجرای سمفونی شماره 9 بتهوون، فعالیت خود را آغاز میکند»؛ «علی رهبری سخنانش را با ادای دین به حسین دهلوی و مصطفی کمالپورتراب آغاز میکند که در کودکی و نوجوانی معلم او بودند.»
اواخر اسفند؛ «تمرین ارکستر سمفونیک تهران با حضور علی رهبری و نوازندگان و گروه کر انجام شد.»؛ «تهران ارکستر دارد»؛ این تیتر سما بابایی است بر گزارشی که در «موسیقی ما» نوشته است. سایتها و روزنامههای دیگر هم کمابیش همین را نوشتهاند. همه خوشحالاند که «الکساندر رهبری»، از بین همه پیشنهاداتی که از همه جهان داشته، به ایران برگشته تا رهبر ارکستر شهر زادگاهش باشد.
پیش از این، در کنفرانس مطبوعاتی ورودش به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک، همانجا که از استادانش استادان دهلوی و پورتراب یاد کرده بود، گفته بود: «آدمهایی مثل من برای این مملکت هستند، من هر آنچه که دارم را مدیون مملکت خویش هستم و خوشبختانه همیشه این شانس را داشتهام که کاری را انجام دهم که دوست داشتم.» این نگاه قابل تحسین است. کسی فکر نمیکند این سخنان شعار باشد. علی رهبری صریح و صادق به نظر میرسد.
همهچیز همینطور خوب و خوش پیش میرود. در روزهای آخر اسفند، جمع زیادی از بزرگان هنر و فرهنگ و مسئولین فرهنگ و هنر از جمله وزیر در تالار وحدت مینشینند تا ارکستر سمفونیک تهران، بعد از مدتها تعطیلی، این بار به رهبری علی رهبری دوباره زنده شود.
در این فاصله، رهبری ارکستر بارها دست به دست شده؛ چند تن از رهبران برجسته از جمله منوچهر صهبایی به خاطر دوگانگی رفتار مسئولان هنری رنجیدهاند، اهل رسانه و نوازندگان سردرگم ماندند اما بالاخره آن اتفاقی که به نظر بهترین بود افتاد و حالا، علی رهبری، شاگرد، دستیار و جانشین «فونکارایان» معروف و یکی از مطرحترین رهبران ارکستر خاورمیانه و حتی جهان، رهبر ارکستر سمفونیک تهران است. اشک به چشم همه مینشیند. انگار اتفاقات خوبی در جریان است.
***
اتفاقات همینطور خوب ادامه پیدا نمیکند. خیلی نمیگذرد که زمزمهها تبدیل به پچپچ میشود و بعد کمکم سر و صدا از گوشه و کنار بلند میشود. در اینکه ممکن است تغییر و تحول بزرگ، باعث ایجاد سر و صدا شود شکی نیست. حتی این نکته که آقای رهبری عنوان کرده که «آنها که خودشان را در معرض خطر میبینند، مشکل خودشان را به بقیه نسبت میدهند» هم، نکته قابل تأملی است؛ اما در کنار مشکلاتی که در ارتباط با نوازندگان پیش میآید (و یک بحث جداگانه است و باید در یادداشتی دیگر بررسی شود)، این سخنان جناب رهبری بسیار خطرناک است و بوی خودمحوری از آن حس میشود: «هيچ كشوري در دنيا اركستر ملي ندارد؛ حتي در تركيه....»، «عدهای میگفتند ساختار ارکستر سمفونیک مانند ارکستر ملی است و عدهای هم میگفتند که بین این دو تفاوت وجود دارد. در نهایت فهرستی برای من آوردند و گفتند اینها نوازندگان ارکستر ملی هستند. من پس از بررسی متوجه شدم بیشتر این بچهها همان نوازندگان ارکستر سمفونیکاند و این ایده به سر من آمد که اصلاً چه لزومی دارد این دو ارکستر را از هم جدا کنیم؟»
بعد درباره یک کار اساسی میگویند که میخواهند انجام دهند تا نیازی نباشد خودشان بالای سر کار باشند: «...اگر یک کار اساسی انجام شود، نیاز نیست من همیشه بالای سر آن باشم. ما میخواهیم کاری ریشهای انجام دهیم که به بودن و نبودن کسی وابسته نباشد.»
اینها مقدمات یک کار ریشهای است که قرار است انجام دهند و «موسیقی سنتی و ملی را از حالت موزهای درآورند».
جناب رهبری! شما «رهبر ارکستر» بزرگی هستید اما با کمال احترام شما، موسیقی سنتی و ملی ما را شما از موزه در نمیآورید. این کار را نسل جوانی که از چندین سال قبل آمدهاند، شروع کردهاند و شاید به این خاطر در جریان این مسئله نیستید که به علت مشغلههای فراوانتان در سراسر دنیا و تمرکز و علاقهتان به موسیقی کلاسیک، در جریان آن نیستید. کسی هم از شما انتظار ندارد در جریان باشید. چیزی که از شما انتظار میرود، ساختن یک ارکستر سمفونیک بزرگ و در حد و شأن فرهنگ و نام ایران است؛ نه حل کردن همه ارکسترهای بزرگ و کوچک دیگر در آن.
شما برای احیای ارکستر آمدهاید، نه قتل هیچ ارکستر دیگری. قاتل ارکسترها نباشید آقای باشکوه موسیقی. کار شما ارکستر سمفونیک است، ارکستر ملی فرق دارد. ما ارکستر ملی میخواهیم، حتی اگر هیچ جای دنیا ارکستر ملی نداشته باشد. مگر چه چیز بقیه موسیقی ما شبیه بقیه دنیاست که ارکستر ملیاش باشد؟ چگونه میشود موسیقی ما را -که ارکستر ملیاش هم در تلویزیون نشان داده نمیشود- با ترکیه مقایسه کرد که دهها کانال تلویزیونیاش شبنهروز انواع ارکسترهایش را نشان میدهند و در همه شهرها و در همه رستورانهایش موسیقی جاری است؟ آیا رواست به بهانه تقویت ارکستر سمفونیک، ارکستر موسیقی ملی ما را که حالا فقط اسمش وجود دارد، تعطیل کنید؟
***
بنده هم از جمله روزنامهنگارانی بودم که از انتخاب و آمدن جناب «علی رهبری» ذوق کردم و فکر میکنم همه ما هنوز هم خوشحالیم از این انتصاب؛ هرچند هیچکس رفتارهای چندگانه مسئولین موسیقی را تأیید نمیکنیم. در مورد نحوه انتخاب و شکل اداره و رهبری ارکستر ملی هم انتقاداتی هست و خود نگارنده هم یادداشتی در همین سایت «موسیقی ما» نوشته و عنوان کرده «ارکستر ملی فقط ارکستر استاد فخرالدینی نیست»؛ اما جایگاه ارکستر ملی و جایگاه خود استاد فخرالدینی چیز دیگری است.آقای رهبری! احترامتان به جا، احترام بزرگان ما و خودتان را نگه دارید. چرا فکر میکنید استاد «فخرالدینی» با آن جایگاه و تجربه و شناخت از موسیقی ملی ما باید برای تأیید پوستر از شما اجازه بگیرد؟ آیا اساساً کار رهبر ارکستر دخالت در همه این امور است؟ بنابر نظر و برنامه درست آقای علی مرادخانی، باید «سازمان بزرگ ارکسترها» تشکیل شود و وقت گرانقدر شما صرف اموری که وظیفه مسئولان اجرایی و تبلیغات این سازمان است نشود؛ اما اصولاً آیا اینهمه حضور در همه امور اداره ارکستر را صحیح میدانید؟ آیا در ارکسترهای دیگر هم همین اندازه در جزئیات وارد میشوید یا آنجا فقط بخش رهبری ارکستر و آمادهسازی گروه نوازندگان را در اختیار دارید؟ آیا...
***
اینها هم سوالاتی است که به ذهن میآید و از آنجا که این یادداشت صرفاً برای دفاع از باقی ماندن ارکستر ملی نوشته شده، به آن امور نمیپردازیم. ارکستر ملی برای ما یادآور نوع خاصی از موسیقی و موسیقی گلها است که شما شاید به خاطر سالها دوری از ایران و گرایش و تخصصتان در موسیقی کلاسیک، آن نوع موسیقی را دوست نداشته باشید؛ اما مردم ما عاشق آن هستند و این موسیقی بخش مهمی از نوستالژی جمعی این مردم است.یکی از مشکلات اساسی این سالهای موسیقی ما، نداشتن ارکستر سمفونیکی است که شخصی مثل «علی رهبری» به صورت منسجم و پیوسته رهبر و ناظرش باشد. اگر یک چنین ارکستر سمفونیکی داشته باشیم، تأثیرش فراتر از این کنسرتها، در آینده مشخص میشود که موزیسینها و نوازندههای تراز اول آن آموزش میبینند و رهبران و ارکستر مایستر و نوازندههای آینده ارکسترهای ما میشوند.
اینکه این روزها حاشیههایی درست شده که نوازندههای تراز اول ارکستر (از جمله موزیسین ارزشمند و از سرمایه های ارکستر، ارسلان کامکار) یکییکی از ارکستر بیرون میآیند، خودش موضوع یک یادداشت یا گزارش دیگر است اما بههرحال این اتفاق که ما، بالاخره یک ارکستر سمفونیک پیدا کردهایم که میتوان آینده خوبی را برایش متصور شد، جای شکر دارد. اگر سازمان ارکسترها هم درست شود، یک کار اصولی دیگر است.
***
موضوع مهم اصولی دیگر این است که این سازمان باید یک شورای عالی تصمیمگیری داشته باشد که در آن جمعی از صاحبنظران و پیشکسوتان و مسئولان حضور داشته و برای وضعیت ارکسترهای مختلف تصمیمگیری کنند. استاد علی رهبری میتواند حتی رئیس این شورا باشد اما نه اول و آخر آن. سازمان ارکستری که در آن یک مسئول عالیرتبه مثل خود آقای مرادخانی حضور داشته باشد، میتواند شهرداریها را به مشارکت در اداره ارکستر مجاب کند و حتی یک مدیریت منسجم میتواند موجبات جذب اسپانسر را فراهم کند. آن وقت چشم ما به ارکسترهای دیگر هم روشن میشود.
مملکت که فقط این حدود صد نوازندهای که قرار است در ارکستر سمفونیک کار کنند، نیست. هرچند احتمالاً کسی نیست تا بودجه ارکسترهای دیگر را بدهد، اما به هر حال نباید کورسوی امید راهاندازی مجددشان خاموش شود. ارکستر سمفونیک باید باشد، شهرهای دیگر هم باید ارکستر سمفونیک خودشان را داشته باشند. ارکستر ملی هم باید باشد. هر کدام جای خودشان را دارند اما اگر یکی باید باشد، ارکستر ملی ارجحیت دارد، این را میزان علاقه و ارادت مردم و میزان استقبالشان در این سالها نشان میدهد.
امیدوارم هر چیزی سرجای خودش باشد و به دلیل بودجه کم و به خاطر سرهم آوردن ماجرای تعطیلی ارکستر، کار به اینجاها نکشد. ارکستر ملی را راه نمیاندازید، اقلاً اسمش را پاک نکنید. شاید روزی کسی تصمیم بگیرد بخشی از پول نفت را خرج اعتلای هنر ملی ما کند.
هرچند که ممکن است این ارکستر هیچوقت شروع به کار نکند، اما حیف است. شما قاتلش نباشید استاد رهبری. این روشها مورد علاقه کسانی است که میخواهند ماجرای بودجهای را که باید برای هر ارکستر اختصاص دهند، با یک بودجه برای ارکستر سمفونیک جمع کنند و دیگر تعطیلی ارکسترها در یک مملکت 80میلیونی توی چشم نباشد. شما چرا وارد این بازی میشوید؟ ارکستر ملی، ما را به یاد روحالله خالقی، کلنل وزیری، جواد معروفی، غلامحسین بنان، همایون خرم، علی تجویدی، فرهاد فخرالدینی، حسین دهلوی و... میاندازد.
این حسین دهلوی همانی است که اسبابی فراهم کرد تا شما -که یک جوان مستعد از طبقه متوسط بودید- با بورسیه به اروپا بروید و رشد کنید. حال و هوای این کارها فرق دارد با سمفونی 5 و 9 بتهوون. آنها سرجایشان و اینها سرجایشان. در کشوری که همه انواع موسیقی روز و موسیقیهای بیپایه انواع تریبونها را دارند، آخرین امید، زنده نگه داشتنِ موسیقیِ طلاییِ ملیِ ما ارکستر ملی است.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 - 08:01
دیدگاهها
درود بر شما...
آقای نصیری اصلا با شما موافق نیستم و از اونجایی که هدف آقای رهبری در این کار و نیتشون از انجام این کارها به عنوان یک متخصص و یک مدیر خوب رو شاید خیلی از ماها نتونستیم درک کنیم باید این سوال رو از خودمون بپرسیم که آقای رهبری تا چه زمانی در ایران خواهند ماند؟ و پس از رفتن چنین انسان با درایتی چه کسی ضمام امور رو به دست میگیره
ایشون تمام سعیشون این بوده که با برچسب ملی بر اکستر اون رو مصون کنند از هر خطری در آینده
تمام کسانی که روزی آرزوی دیدار و دیدن " علی رهبری " را داشتند ؛ تازه متوجه شدند که سرابی پیش نبوده !!! ( از آسیستان کارایان بودن گرفته تا 200 تا ارکستر و 300 تا سی دی و منم منم های وحشتناک خنده دار ؛ اون هم در عصر اینترنت !!! اگر یه عکس با کارایان داشتن دلیل آسیستان بودن وی هست , منم عکس با خاتمی و کیمیایی و شجریان دارم !!! )
تنها چیزی که باعث این تنش شده ؛ بی احترامی / به سخره گرفتن و ساعات زیاد تمرین روزانه هست ( هیچ جای دنیا 5 ساعت تمرین وجود ندارد !!! اون هم 3 ساعت با مواجب و 2 ساعت اضافی بدون مواجب اضافی !!! هیچ نوازنده بادی توان 5 ساعت دمیدن در ساز رو نداره ! ) ! و دستمزد پایین میباشد !
بچه های ارکستر از منم منم های ایشون خسته شده اند ! از تعریف کردن داستانهای بی سر و ته بگیر تا حواله دادن هر بن بستی به مادر ایشون ( مادرم گفت نرو اسراییل ! مادرم صلیب بهم داد ! مادرم من رو برد پیش ملای محل و اون گفت موتزارت مرد خوبیه !!! )
این داستانهای برای نسل جدید ایران مسخره و خنده دار است . ایشون متاسفانه آگاهی اجتماعی و فرهنگی نسبت به نسل جدید ندارند و در همون ایران 40 سال پیش به سر میبرند !!!
بس کنید تو رو خدا ... !
مثلاً ایشون طبق گفته خودشون " بزرگ ترین سولیست فلوت " رو از وین آوردن ؛ ببینید چه جور گندش در ایسنا در آمد ؟؟؟ چرا !؟ چون در یک میهمانی ؛ طبق معمول که ایشون متکلم وحده و مشغول از من اینم و من اونم هاش بوده ؛ با غرور گفته " بچه های ارکستر عاااااشق من هستند و برای همین میگن 5 ساعت تمرین کنیم ! " و ایشون انتقاد کرده که " عاشق شما نیستند ؛ بلکه از ترس صداشون در نمیاد !!! " ...
همین مسئله باعث شده صبح ایمیل بگیرند که " سطح نوازندگی شما به اندازه کافی بالا نیست ! خدا حافظ ! " { دقت کنید این خانم و آقا دعوت شده ؛ در ارکسترهای وین اجرا میکنند ! مدرس در یکی از کنسرواتوارهای وین و شهر کلاگنفورت اتریش هستند !!! }
آقای رهبری متاسفانه خراب کرد ! هفته ای یک بار نشست خبری و پزگرفتن جلوی دوربین خبرنگارها و منم منم های بی سر و ته ؛ همه و همه نشان از یک بیماری درونی داره !!! ایشون تشنه دیده شدن در کشور خودشون هستند !!! ایشون آرزو داره با آوردن " بارنبویم " به ایران , پاش دوباره به ارکستر های دیگه باز بشه ( چون سالهاست که ایشون فقط در آنتالیا و براتیسلاوا فقط روی صحنه می رود و نسبت به رزومه کاری و پز ایشون ؛ دیگه در ارکستر بزرگ و سالنهای درجه یک دعوت به اجرا نمیشوند !!! )
هر سختی و بد اخلاقی و دیسیپلینی توسط ارکستر پذیرفته شده هست ولی بی احترامی و مسخره کردن و ترسوندن نوازنده ها ( امروز آ رو اخراج کردم ! دیروز ب رو اخراج کردم و و و ) و کمبود دستمزد با این همه ساعت کار و تلاش قابل قبول نیست ! آقای رهبری " مدرسه " راه انداخته و هیچ انتقادی رو قبول نمیکنه !!!
متاسفم که از این پس ؛ اسم علی رهبری در موسیقی سمفونیک ایران به بدی و تنفر و سخره یاد خواهد شد ؛ اون هم در سن 70 سالگی و برای نسلی که همیشه فکرررررر ایشون خیلی سطح بالاست !!! کاش هیچگاه به ایران نمی آمد ( با این وضعیت ! ) و میگذاشت همه در خواب و رویا ؛ ایشون رو تجسم میکردند !!!
تـــا مـــرد ســـخـــن نـــگـــفـــتـــه بــــاشـــد, عـــیــب و هــنـــرش نــهــفـــتـــه بـــاشـــد ... علی رهبری زیادی از خودش حرف زد ! و این باعث شد که زیادی از حد شناخته بشه ... ! حدی که به نام او در موسیقی کلاسیک ایران لطمه جبران ناپذیری وارد کرد ...
قای علی رهبری دقیقاً به خاطر همین اخلاق و تشنج ها از اکستر مالاگا و ارکستر بروکسل " کنار گذاشته شد ددددد " !
موزیسین های هم نسل ایشون که از بیرون از ایران بی اطلاع هستند باید این مسائل رو بدونند ! حتی باید بدونند که ایشون بعد از دو جلسه تمرین اپرای لابوهم در یکی از شهرهای اتریش ، از ارکستر کنار گذاشته شد و ارکستر اعلام کرد با ایشون نمیتونه از عهده اجرای زنده لابوهم در اپرا هاووس بر بیاد ! دوستان باید بدونید 95% سی دی های ایشون اجرای استودیو هست !!! یعنی ضبط / ادیت و کار شده در استودیو هستند و زنده نیست ! برای همین ارکستر از اجرای لابوهم امتنا کرد ! سی دی های ایشون هم اکثراً از یک شرکت هست که این شرکت متعلق به خودش بوده ( ورشکسته و فروخته شده ) و برای همین دیوچه گرامافون یا سونی یا شرکت های معتبر کارهای ایشون رو سی دی نکرده ! شرکت خود آقای رهبری بوده و کارهای خودش رو ضبط میکرده !
البته ایشون یک شرکت تاکسی رانی در وین دارند که برادرشون اون رو میگردونه ! ارکستر آنتالیا و ارکستر براتیسلاوا ؛ تنها جایی هستند که با دستمزد کم ( چون توضیح دادم که ایشون مسئله مالی ندارند! ) سالی 3 4 بار اجرا دارند !
جناب یحیوی
نکاتی که در مورد سی دی های ایشون یا مسئله ترک کردن ایشون از اپرای گرتس رو چون شما مطرح کردید ، مجبورم برای آگاهی دوستانی که این بحث ها رو مطالعه میکنند ، ابراز کنم !
سی دی های جناب رهبری از ناکسوس هستند ! ولی دقیقاٌ به این دلیل که خود ایشون از سهام دارهای اون شرکت هستند !!! ملتفت عرضم که میشید ... ایشون سهام دار اونجا هستند و طبعاً کارهاشون رو همون شرکت خودشون پخش میکنه ... ! کمتر سی دی از دویچ گرامافون یا سونی یا شرکتهای دیگه از ایشون میبینیم !!!
غرض ورزی نشه ، ولی واقعیت رو باید بیان کرد !!!
تمام سی دی هایی که شما با قیمت گزاف در وین تهیه کردید ، همه و همه در استودیو ضبط شده !!! هیچ کدوم از اجراها زنده نیستند ... فیلمِ هیچ اجرای اپرایی ( تاکید میکنم اپرا / فیلم کنسرت از ایشون زیاد هست ! ملاک سنجش سطح تکنیک رهبری در اروپا ؛ توانایی یک رهبر در اروپا تعداد اپراهایی هست که زنده بر روی صحنه هدایت کرده باشه ! نه رهبری ارکستر سمفونیک !
عرض کردم سی دی های ایشون همه بوسیله شرکت ناکسوس منتشر شده که سهام دارش خودشون هستند ... ! بت سازی ، کاریست که همه ما ایرانیها انجام میدیم و در فرهنگ ما نهفته هست ...
در اینکه ایشون و چکناواریان در بین موزیسینهای ایرانی ( رشته رهبری ) نفر اول هستند هیچ شکی نیست .تمام سفرها ، ارکستر ها ، فعالیت ها وووو ؛ دلیل بر اکتیو بودن ایشون بوده و هست. ولی چیزی که ایشون از درکش و تصورش عاجز هستند جامعه و روانشناسی هست ! ایشون " فکر میکنند " از جامعه امروز ایران و بطن اون آگاه هستند در صورتی که من در این ده روز ، به عینه دیدم که ابداً نیستند !!! البته بازی تئاتر و صحبت کردنشون خوبه ! ولی در کل به روز نیستند ...
حتی جالبه که بدونید یکی از قطعات آهنگسازی ایشون رو " احمد پژمان " تنظیم کرده یا قطعه ی اپرایی که ایشون نوشته در حقیقت توسط شهداد روحانی و یک آهنگساز ایتالیایی دیگر تنظیم شده و و و و !!!
درسته ما همه در ایران زندگی میکنیم ولی قبول کنید از دنیا و اطلاعات ؛ عقب نیستیم !!!
تمام ایرادی که به ایشون گرفته شده شامل :
1 . تفرقه انداختن بین موزیسینها / تعریف بیش از حد از X و Y و دلخور کردن دوستان و همدوره ای های X یا Y ... بیان قصه ها و داستانهایی که نه تنها حس همکاری و اعتماد در ارکستر رو روبه بالا سوق نمیده ، بلکه باعث ایجاد شک و بدبینی میشه ! روایت دعوای دو موزیسین ارکستر در جلوی دفتر ایشون رو از دوستان پرس و جو کنید ... این دقیقاً مثل معروف " تفرقه بیانداز و حکومت کن ! " بود که ایشون در ده رو انجام دادند ...
2. غلو کردن در اعمال دستمزدها در نشست های خبری ( دو میلیون حقوق , 1 و خورده ای دریافتی برای 5 ساعت در روز تمرین ! )
3. زبان تیز و نیشدار ایشون که مطمئناً ایشون این اخلاق نادرست رو ، در ارکستر آنتالیا یا براتیسلاوا ؛ بهتر کنترل میکنه چون اولاً با زبان انگلیسی که دارند ، نمیتونند اونجاها اینجور بلبل زبان باشند ! ( من با دیدن دو لینک یوتیوب از مصاحبه های ایشون ؛ از پایین بودن توانایی سطح انگلیسی ایشون کاملاً مطمئن شدم ... ! ) و ثانیاً ساعت کار رکستر رسمی 3 ساعت هست , نه 5 ساعت ! این هست که ایشون از زمان استفاده میکنه و وقت رو هدر نمیده ! بعلاوه هیچ جا اجازه این داستان سرایی های شخصی رو به رهبر " میهمان " نمیدهد ! ( تاکید میکنم رهبر میهمان ! چون ایشون در آنتالیا و براتیسلاوا فقط میهمان هستند و اگر از خودش چهره خوش نشون نده ، دعوت بعدی وجود نداره ... ! )
ایشون آمده اند که فقط دیده شوند ! این رو از هر هفته مصاحبه و نشست خبری ایشون میشه فهمید ! جالبه که در نشستهای خبری بعدی ایشون ؛ حتی مدیران دیگر هم ایشون رو همراهی نکرده و ایشون تنها هستند ! این بزرگ کردنها رو باید به گردن اهل رسانه و روزنامه ها انداخت که این افراد این جور عوض میشوند ! ایشون حتی به خاطر اینکه نکته تمرکز باشه ؛ ارکستر ملی رو تغییر داد که همه چییییی از زیر دست ایشون رد بشه ! حتی ارکستر ملی ؛ حتی پوستر تبلیغاتی ! هیچ کس دیگری نظر ها رو از روی ایشون منحرف نکنه !
من که فکر نمیکنم تا به تابستان این تشنج ها بکشه ...
خیلی دلم میخواد ببینم در کنفرانس خبری که به زودی باید شرکت کنه و جوابگوی حواشی باشه چی میخواد تعریف کنه ... دیگه قصه جدید از مادرش چی داره که تعریف کنه :)))))))))) ماشاالله کم نمیاره ! علی پروین رو اوردن برای ارکستر سمفونیککککک ! :))))
افزودن یک دیدگاه جدید