جشنواره ملی موسیقی خلاق
 
کنسرت قاف - فرهاد فخرالدینی
 
برنامه یاد بعضی نفرات
 
وقتی سرک کشیدن در زندگی خصوصی هنرمندان حق مسلم ما می‌شود
بیماریِ عمومیِ ما
[ میثم یوسفی - ترانه سرا ]

1- «اگر بخواهیم زندگی بسیاری از هنرمندان و روشنفکران معاصر -که زندگی را با سرخوردگی به پایان رسانده‌اند- بررسی کنیم، خیلی‌ها را می‌یابیم که یا به اعتیاد رسیدند و یا با خودکشی به زندگی‌شان پایان دادند. تقریباً همه‌ی آنها به خاطر درگیری‌های فلسفی‌ای که داشتند، سوال‌های بی‌جواب زیادی را با خود حمل می‌کردند. ممکن است چنین درگیری‌هایی برای افراد عادی هم پیش بیاید؛ اما وقتی در روشنفکرهایی که زندگی‌شان را بر اساس این سوالات ساخته‌اند بی‌جواب می‌ماند، اعتیاد می‌تواند راهی برای فراموشی‌های مقطعی باشد و خودکشی راهی برای رهایی ابدی. حالا اگر هنرمندی نتواند به آن‌چه که همه‌ی زندگی‌اش را به آن گذرانده بپردازد، اوضاع وخیم‌تر می‌شود.»

این قسمتی از یادداشتم در سال‌مرگِ «فریدون فروغی» بود که سال 89 در ماهنامه «نسیم هراز» منتشر شد. البته این جملات را به نقل از دوست روان‌شناسی آورده بودم که به تحلیل افسردگی هنرمندهای ایرانی، مخصوصاً در سال‌های ابتدایی دهه شصت پرداخته و سکوتِ اجباری را دلیل اصلی این افسردگی دانسته بود. البته سال‌های قبل از انقلاب و خفقانی که برای هنرمندهای معترض و متعهد بود هم روایت دیگری است که تنها هدیه‌اش به موسیقی، افسردگی بود و انزوا.
 
2- تبِ ورود به زندگی خصوصی هنرمندها و کنکاش در مورد روحیات شخصی‌شان اتفاقی فراگیر در همه‌ی جهان است. ستاره بودن این ویژگی‌ها را دارد و تبعاتش هم آن‌قدر زیاد است که شاید گاهی اطرافیانت را هم دچار کند. یکی از سوال‌های همیشه‌ی من این بوده که اگر ماجرای شهلا جاهد برای زن دیگری که طرف مقابلش یک ستاره‌ی محبوب نبود اتفاق می‌افتاد، باز هم همین سرانجام را داشت؟ تفاوتِ این «زرددوستیِ» ایرانی و غیرایرانی هم دقیقاً اینجاست. اگر نتیجه‌ی دعوای ریحانا و کریس براون، قرار گرفتن این دو هنرمند در صدر اخبار است و ریحانا از فروش عکسِ مربوط به صورت بادکرده‌اش هم پول در می‌آورد، در سرزمین ما آنچه که در اطراف هنرمندها اتفاق می‌افتد، نتیجه‌اش‌ جز تخریب و از بین رفتنِ مهرها نیست!
 
3- چندی پیش ترانه‌سرای پیشکسوت، سعید دبیری در مصاحبه‌ای از اعتیاد فرهاد مهراد گفته بود. چه آن زمان که این خبر رسانه‌ای شد و چه حالا که در فضای مجازی مجدداً تبِ پرداختن به آن بالا رفته، فقط یک سوال و یک افسوس با من بود: «که چی؟!» در جامعه‌ی نابرابرِ ناسالمِ ما «فرهاد مهراد»ی که دیگر نیست تا از خودش دفاع کند، اگر هم بود فرصتی داشت که آزادانه از کمبودهایی که داشته بگوید؟ ویتنی هیستون، مایکل جکسون و هزاران هنرمند بزرگ دنیا اگر فرصت این را دارند که در مقابل دوربین در مورد اعتیادشان و افسردگی‌شان بگویند، در جامعه‌ی ما رسانه‌ها و مردم توانایی پذیرش این موضوع را دارند و اصلاً چنین فرصتی را به هنرمندشان می‌دهند؟ می‌توانند با مرورِ یک خطا آن را به همه‌ی دستاوردهای هنری‌ای که برایشان به ارمغان آورده ببخشند؟
 
4- سال‌ها در مدارس ما یکی از مهم‌ترین موضوعات انشا «علم بهتر است یا ثروت» بوده است. ما از کودکی تربیت شده‌ایم که یکی را انتخاب کنیم و عمدتاً به خاطرِ فقرِ اقتصادی یا شاید تأثیرات هم‌نشینی با دولت‌های کمونیستیِ مجاور و روشنفکریِ چپی در ایران، علم را بر ثروت برتری داده‌ایم. البته این موضوع در فرصت بهتری می‌تواند با حضور جامعه‌شناسان، روشنفکران و روان‌شناسان بررسی شود. چیزی که در نتیجه‌ی این موضوع انشا و تفکرِ تنبلِ بی‌تلاش به جامعه‌ی ایرانی تزریق شده، جز ترویجِ رخوت، مذمّتِ ثروت و انتظارِ هدیه‌ای آسمانی برای عالم بودن (و نه تلاش، مطالعه، تحقیق و تحلیل) نبوده است.

جامعه‌ی بیمارِ امروزِ ایران یا طرفدار است و بت می‌سازد، یا تخریب‌گر است و حسود و فحش می‌دهد. یا آن‌قدر مقدس می‌بیند که هر پدیده‌ای را که دوست دارد عاری از نقد می‌داند یا او را آن‌قدر دست‌نیافتنی می‌بیند که اتفاقاتِ حاشیه‌ای زندگی خصوصی‌اش را بر هر آنچه به عنوان هنرمند کاشته، ارجح می‌بیند و همه‌ی نیکی‌ها را با یک نقطه‌ی منفی بر باد رفته می‌داند.

ولی کدام منطقی، کدام شعوری هست که هنرمند را رسولِ منزه از خطایی بشمرد و نتواند او را در قالب یک انسانِ عادی با همه‌ی ضعف‌ها و چالش‌هایش بپذیرد؟ این بی‌رحمی از کجا می‌آید؟ این بی‌رحمی در دوست داشتن، این بی‌رحمی در تخریب... این دشمنی جز از ما که تک‌تک‌مان با خودخواهی‌ها، کمبودها و حسرت‌هایمان تشکیل اجتماع داده‌ایم، از کجا می‌آید؟
منبع: 
روزنامه هفت صبح
تاریخ انتشار : جمعه 9 مرداد 1394 - 00:45

دیدگاه‌ها

جمعه 9 مرداد 1394 - 17:19

ممنون ار حرفهای سنجیده و درست تون. امیدوارم همه به این درک برسیم.....

جمعه 9 مرداد 1394 - 20:38

پاراگراف 3 عالي بود ..اگرچه به مقوله موسيقي مربوط نميشه ..
متاسفانه با القا شبهات شديدا گذشتگان رو تن پرور بار اوردند ..
يك خواننده زن عرب اون هم از كشور لبنان مردم ايران رو تحقير كنه و انا رو فقير و درمانده خطاب كنه ؟؟؟
چرا ؟؟
فرهنگ كهن ايران با صدها اسطوره كه نامشون در دنيا تشعشع ميزنه كجا و فرهنگ لبنان كجا ؟
متاسفانه گذشتگان دنبال هديه اسموني بودند ..
حيدر كرار امام علي نخلستان ها اباد ميكردند ..امام علي ثروتمند بود زندگي فقيرانه اي رو پيش رو گرفت ..
ائمه ما همشون ثروتمند بودند وگرنه چطور به وضعيت مستمندان و فقيران و ايضا مريدانشون رسيدگي ميكردند ؟؟
زندگي فقيرانه رو پيش رو گر فتن به اين تصور اگر دنبال ثروت برند مرتكب گناه نابخشودني و متعاقب اون عذاب الهي در دنيا و اخرت خواهند شد
ببخشيد صحبتهايي كردم كه به موسيقي مربوط نميشد

شنبه 10 مرداد 1394 - 14:49

merci azatoon

دوشنبه 12 مرداد 1394 - 21:35

مرسی از موزیک ما و آقای یوسفی. یک یادداشت خواندنی و به جا

پنجشنبه 15 مرداد 1394 - 03:38

آقای یوسفی ممنون ولی امیدوارم به این مبحث ادامه بدید چون جای کار داره

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود بیماریِ عمومیِ ما | موسیقی ما