حاشیه های انتشار یک آلبوم
محمد معتمدی: انتشار صوفی یکی از سیاهترین روزهای زندگی من را رقم زد
موسیقی ما - «چهارشنبه بیستم آبان یکی از سیاهترین روزهای زندگی هنری من بود.» این را «محمد معتمدی» در صفحهٔ اینستاگرامش نوشته است. این خوانندهٔ موسیقی سنتی البته مدتها قبل از آن همان زمانی که خبر ارسال آلبوم برای دریافت مجوز از دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را شنیده بود، به این مساله واکنش نشان داد و در گفتوگو با سایت موسیقی ما به این مساله اشاره کرد که: «اهالی موسیقی همیشه با مشکلاتی روبهرو هستند که برخیشان به خاطر متن قانون است و برخی به خاطر برداشتهایی که از آن میشود. برای مثال برای انتشار یک اثر، باید رضایت کتبی آهنگساز و شاعر ضمیمهٔ پرونده باشد؛ اما این شرط برای خواننده وجود ندارد. در حالی که خواهناخواه بخش مهمی از اثر متعلق به خواننده است و او بیشترین سهم را در موفقیت یا عدم موفقیت یک کار دارد. در واقع، بدون خواننده، رونق بازار موسیقی دچار خدشه خواهد شد؛ اما اینکه چرا حقی برای او در نظر گرفته نشده و ارشاد او را به عنوان پدیدآورنده نمیشناسد، جای تعحب دارد. من قطعاتی را به عنوان تست خواندم و بعد به دلایل کاملاً حرفهای تصمیم گرفتم تا آن را منتشر نکنم؛ اما حالا در کمال ناباوری مشاهده کردم که قرار است با دریافت مجوز به انتشار درآید. این در حالی است که هیچ قراردادی هم با من به عنوان خواننده منعقد نشده و تمام اینها برای من جای تعجب دارد، به خصوص از ناشری که حاضر است این اثر را منتشر کند.»
روز گذشته اما شرکت ماهور در این روز، این اثر را با صدای او منتشر کرده است و طبق آنچه معتمدی میگوید، بدون رضایت و حتی بدون اطلاع او: «سالها پیش آهنگساز جوانی آلبومی به من پیشنهاد میدهد و من با صداقت برای شنیدن این اثر اشتیاق نشان میدهم و در همان زمان اتودی بر روی آن میخوانم. پس از مدتی به دلایلی از حضور در اثر انصراف میدهم؛ اما فایل صوتی نزد آهنگساز جوان باقی میماند. پس از گذشت حدود چهار سال مطلع میشوم اثری با صدای بنده برای اخذ مجوز به دفتر موسیقی ارشاد ارجاع شده. با کمی تحقیق مشخص میشود این اثر همان اثر آن آهنگساز جوان است که شرکت ماهور بر روی آن درخواست مجوز کرده است. نامهای به دکتر پیروز ارجمند، مدیر کل وقت دفتر موسیقی مینویسم و از ایشان میخواهم با توجه به عدم رضایت بنده از اعطای مجوز به آلبوم مذکور ممانعت شود. جناب ارجمند پس از بررسی و کشف صحت ادعای اینجانب از این آلبوم صلب مجوز میکند. تا اینکه پیروز ارجمند از مدیریت دفتر موسیقی استعفا میدهد و درست در هفتهء اول کار سرپرست جدید، شرکت ماهور مجدداً آلبوم را به دفتر موسیقی جهت مجوز ارجاع میدهد. دوباره همان نامهای که به دکتر ارجمند نوشته بودم را به سرپرست جدید دفتر موسیقی مینویسم. ولی این بار پاسخ این است: ما مجوز میدهیم شما از طریق محاکم قضایی پیگیر حقوق خود باشید.
این خواننده همچنین دربارهٔ تضییع حقوق مادی و معنویاش این سوالات را مطرح کرد است که چه کسی باید حامی حقوق هنرمندان این سرزمین باشد و چه کسانی به عنوان ناشرین با سابقهء موسیقی در این حوزه فعالند؟ آیا هرکسی فایل صوتی از هر هنرمندی دارد حق انتشار دارد و هنرمندان باید از این پس در محاکم قضایی جلو میز قاضی چانه زنی کنند تا حقوق خود را استیفا کنند؟
«معتمدی» در پایان نیز به این نکته اشاره کرده است که برای شرکت ماهور متاسفم. از شرکت محترمی که برای خرید آلبوم «صوفی» هفتصد هزار تومان به ما میپردازد و برای فروش یک کارتن صد تایی از همان سی دی به خودمان یک ملیون و دویست هزارتومن مطالبه میکند شاید بیش از این انتظاری نباشد.
در این میان «محمد موسوی» - مدیر انتشارات ماهور- محمد موسوی مدیر موسسه فرهنگی و هنری ماهور در واکنش به اظهارات محمد معتمدی به خبرآنلاین گفته است: «ماهور با آهنگساز این مجموعه قرارداد دارد و مسئولیت آن با آهنگساز است. شرکت ماهور با احسان ذبیحىفر تا کنون هفت قرارداد داشته و خوانندگان را خود اهنگساز انتخاب کرده و آلبومها را به این موسسه تحویل داده است. ناشرهـیچگونه دخالتى در مورد عوامل کار (نوازنده و خواننده) نداشته و مسئولیت آن در قرارداد نیز با آهنگساز است.»
اما از آن طرف «احسان ذبیحیفر» در پاسخ به «محمد معتمدی» یک یادداشت نوشته و در آن آورده است: «بسیار متأسفم که در وضعیت معلومالحال موسیقی امروزمان علیرغم میل باطنیام و تمایلی که به دور ماندن از حاشیههای معمول و باب شدهٔ امروز دارم، مجبورم برای رفع سو تفاهمهای احتمالی، در پاسخ به مسئلهای که میتوانست به سادگی و فقط از طریق «یک تماس تلفنی» طرح و حل شود در فضای عمومی و در مقابل طیف وسیع و متنوع مخاطبان مطلبی را نشر دهم! با اینکه در مورد حاشیههای ایجاد شده حرفها و توضیحات زیادی دارم و با اینکه ناچار به بیان مطالبی برای روشن شدن برخی ابهامات هستم، اما روا نمیدانم تمام جوانب امر را در فضای عمومی بیان کنم تا حریم کار حرفهایمان بیش از این آلوده نشود.»
او در ادامهٔ یادداشت خود آورده است: » اینکه فعالان حوزهٔ موسیقی میدانند که همهٔ فعالیتهای اجرایی در این حوزه یا بر اساس قراردادهای مشخص بین عوامل صورت میگیرد یا تعهدات (احتمالاً) دوستانه مبنای انجام فعالیتهاست. اما همه میدانیم هر دو حالت بدون وجود تعهد «اخلاقی» فاقد اعتبار کافیست! در موسیقی، ناشر با یک شخص حقیقی قرارداد میبندد نه با تک تک عوامل تولید و این شخص (که نمایندهٔ گروه تولید کننده است) هم از لحاظ اخلاقی هم از لحاظ قانونی مسئولیت جلب رضایت عوامل تولید کننده را بر عهده دارد. من بر خود لازم میدانسته و میدانم که به عنوان آهنگساز این مجموعه حقوق مادی و معنوی تمام عوامل را تأمین کنم و این مهم را در حد توانم انجام دادهام. بنابراین به طور طبیعی هر ادعایی در این زمینه، همواره از طریق تعامل با اینجانب حتماً قابل طرح و حل و فصل بوده است. بسیاری از اهالی موسیقی و علاقهمندان موسیقی جدی، انتشارات ماهور را به عنوان ناشری معتبر و باسابقه میشناسند. این مؤسسه و مدیریت محترم آن آقای موسوی در شرایطی از این اثر حمایت کردند که هیچ نهاد یا سازمانی از این دست آثار موسیقی ایرانی حمایتی نمیکند. کار خوبی نیست که با دادن اطلاعات نادرست به مردم، باعث شویم افرادی که در جریان کارها نیستند هرگونه تهمت و توهینی را به ناشر اثر نسبت دهند! در این اثر، من طرف قرارداد با ماهور هستم و مسئولیت مسائل مربوط به عوامل تولید کننده بر عهدهٔ بنده است. دسترسی به بنده هم برای هرکسی کار سختی نیست!»
ذبیحیفر ادامه داده است: «آقای محمد معتمدی را خوانندهای توانا با قابلیتهای موسیقایی خاص و قابل توجه میدانسته و میدانم و علیرغم مسائلی که در فضای عمومی در ارتباط با اثر منتشرشدهٔ جدید و مشترکمان مطرح کردهاند (که البته هیچ دلیلی برای انتشار این مطالب نمییابم) همچنان برایشان به لحاظ فنی ارزش و احترام قائلم. آن آهنگساز «جوان» که آقای معتمدی میگویند من هستم؛ احسان ذبیحیفر، متولد ۱۳۵۸. نمیدانم اختلاف سنیام دقیقاً با محمد معتمدی چقدر است ولی میدانم که سابقهٔ همکاریهای موسیقاییمان به سال ۷۸ یا ۷۹ برمیگردد در گروه چاوش. (صرفاً به عنوان همکار البته اگر ایشان نوازندگان را همکار یا احتمالاً عضو جامعهٔ موسیقی به حساب آورند) ایشان نوشتهاند: «سالها پیش آهنگساز جوانی آلبومی به من پیشنهاد میدهد و من با صداقت برای شنیدن این اثر اشتیاق نشان میدهم و در همان زمان اتودی بر روی آن میخوانم» درست میگویند من پیشنهاد دهنده بودم (معمولاً هم مؤلف یا صاحب اثر پیشنهاد میدهد) اما انتساب «اتود» برای اجرای ایشان در این کار برایم عجیب است! ترجیح میدهم سؤالاتی بپرسیم که پاسخش را خود ایشان بهتر میدانند: مگر میشود نوازنده و خوانندهای «حرفهای» (و نه جوان) برای ضبط «اتود» چند بار (نه یک بار) به استودیو بروند و چند جلسهٔ جداگانه با آهنگساز برای کار بر روی اثر قرار بگذارند؟! کدام خواننده برای «اتود» میکروفون شخصیاش را از منزل به استودیو میآورد؟! کدام خواننده برای ضبط «اتود» از اینکه قرار همکاری با یک نوازندهٔ استاد و باتجربه (برای جواب آوازها) فراهم شده مشتاق است و اصرار به تکرار ضبط با استاد در جلسهای دیگر برای ارائهٔ بهتر همان «اتود» دارد؟! مگر میشود؟! اینها اتود بوده؟! اگر بوده چرا تا حالا مطرح نشده بوده؟! سؤالات بیشتری هم هست اما احتمالاً خوانندهٔ محترم این سطور، منظور را دریافته که موضوع «اتود» چیست و با آنچه در واقع انجام شده منطبق نیست!»
ذبیحیفر همچنین نوشته است: «ایشان در ادامه آوردهاند: «پس از مدتی به دلایلی از حضور در اثر انصراف میدهم»
پس از چه مدتی؟ انصراف؟ مگر پیشتر نفرمودند «اتود» خواندهاند؟ اصلاً مگر برای چیزی که «اتود» بوده لازم است انصراف داد؟! اگر این را هم نادیده بگیریم چگونه انصراف دادهاند؟ اصولاً به طور معمول نوازندگان، خوانندگان یا آهنگسازان در این کشور با چه روشی باید انصراف خود را از حضور در یک اثر اعلام کنند؟ تا جایی که بندهی «جوان» میدانم در این مواقع خواننده با آهنگساز تماس میگیرد و اعلام نظر میکند یا اگر به هر دلیلی نخواهد به آهنگساز تلفن کند (البته نمیدانم چه دلیلی را بگویم که دلیل قانع کنندهای باشد!) میتواند از طریق ایمیل، پیام کوتاه، وایبر، تلگرام یا در نهایت از طریق یکی از دوستان مشترک به آهنگساز نظرش را اعلام کند. وانگهی در این مورد خاص، من هیچ تماس یا پیامی از سوی ایشان دریافت نکردم! چهبسا بعد از سال ۹۰ و ضبط آواز این کار، پیرو قرارهای ضمنی که با هم برای به نتیجه رساندن کار داشتیم بارها با ایشان تماس گرفتم (که جوابی نگرفتم) و از طریق دوستان مشترکمان پیغام فرستادم که «همچنان مایلم برای میکس و انتشار کار همفکری کنیم» و در تمام جوابهایی که دریافت میکردم به هیچ وجه از اعلام «نارضایتی» و «انصراف» خبری نبود! ایشان در ادامه نوشتهاند: «پس از گذشت حدود چهار سال مطلع میشوم اثری با صدای بنده برای اخذ مجوز به دفتر موسیقی ارشاد ارجاع شده. با کمی تحقیق مشخص میشود این اثر همان اثر آن آهنگساز جوان است که شرکت ماهور بر روی آن درخواست مجوز نموده است.»
ذبیحیفر در ادامهٔ یادداشت خود در پاسخ به این گفتهها آورده است: «واقعیت این است که ایشان از طریق تماسها و پیامهای من که از طرق مختلف برای ایشان فرستادم مطلع شدهاند! پس قضیه سرّی نبوده! البته نمیدانم آن «کمی تحقیق» چیست! بگذریم؛ به عنوان کسی که اثری را بین سالهای ۷۹ تا ۸۲ نوشته، سال ۸۵ موفق به ضبط سازها شده و پس از چند سال صبوری به دلایل مختلف، اثرِ منتشر نشدهاش به سمت اصطلاحاً «بیات» شدن پیش میرفته بنا را بر سرشلوغی، گرفتاری و تعدد کارهای اجراییِ خوانندهٔ اثر گذاشته و تصمیم به آمادهسازی و انتشار کار گرفتم. به هر حال در همین مرحله هم باز با تماس و ارسال پیامها از همهٔ راههای ممکن به ایشان مطالب مسبوق را طرح کردم و همچنان هیچ علامتی مبنی بر نارضایتی از سوی ایشان دریافت نکردم؛ که اگر ایشان فقط یک بار به من میفرمودند یا پیامی برایم میفرستادند که تمایل به حضور در این اثر ندارند من حتماً بیفوت وقت دست از این اقدام میکشیدم و یا به کلی از انتشار منصرف میشدم و یا شاید هم با صدای خوانندهٔ عزیز دیگری این کار را ضبط و منتشر میکردم! (اگرچه نمیدانم در آن شرایط باید چه پاسخی به محبتهای بیکران استاد بزرگوار جناب پشنگ کامکار را میدادم که افتخار همراهی پربارشان را متواضعانه نصیبمان کرده بودند!) آقای محمد معتمدی میتوانستند پیش از اینها، زمانی که از اقدامات بنده مطلع بودند و قبل از انعقاد قرارداد با ناشر، نظر تازهشان را به من انعکاس دهند! باید یادآور شوم که «چهارسال» زمان کمی برای یک «تماس تلفنی» یا ارسال یک «پیامک» برای اعلام عدم رضایت نیست! اما امروز متأسفانه به نظر میرسد هدف ایشان از طرح موضوعات اینچنینی در فضای عمومی چیز دیگری غیر از مسئلهٔ حقوق مادی و معنوی باشد؛ چرا که مسلماً راههای بسیار نزدیکتر و سهلالوصولتری برای احقاق حقوق مادی و معنوی عوامل یک اثر موسیقی وجود دارد.»
روز گذشته اما شرکت ماهور در این روز، این اثر را با صدای او منتشر کرده است و طبق آنچه معتمدی میگوید، بدون رضایت و حتی بدون اطلاع او: «سالها پیش آهنگساز جوانی آلبومی به من پیشنهاد میدهد و من با صداقت برای شنیدن این اثر اشتیاق نشان میدهم و در همان زمان اتودی بر روی آن میخوانم. پس از مدتی به دلایلی از حضور در اثر انصراف میدهم؛ اما فایل صوتی نزد آهنگساز جوان باقی میماند. پس از گذشت حدود چهار سال مطلع میشوم اثری با صدای بنده برای اخذ مجوز به دفتر موسیقی ارشاد ارجاع شده. با کمی تحقیق مشخص میشود این اثر همان اثر آن آهنگساز جوان است که شرکت ماهور بر روی آن درخواست مجوز کرده است. نامهای به دکتر پیروز ارجمند، مدیر کل وقت دفتر موسیقی مینویسم و از ایشان میخواهم با توجه به عدم رضایت بنده از اعطای مجوز به آلبوم مذکور ممانعت شود. جناب ارجمند پس از بررسی و کشف صحت ادعای اینجانب از این آلبوم صلب مجوز میکند. تا اینکه پیروز ارجمند از مدیریت دفتر موسیقی استعفا میدهد و درست در هفتهء اول کار سرپرست جدید، شرکت ماهور مجدداً آلبوم را به دفتر موسیقی جهت مجوز ارجاع میدهد. دوباره همان نامهای که به دکتر ارجمند نوشته بودم را به سرپرست جدید دفتر موسیقی مینویسم. ولی این بار پاسخ این است: ما مجوز میدهیم شما از طریق محاکم قضایی پیگیر حقوق خود باشید.
این خواننده همچنین دربارهٔ تضییع حقوق مادی و معنویاش این سوالات را مطرح کرد است که چه کسی باید حامی حقوق هنرمندان این سرزمین باشد و چه کسانی به عنوان ناشرین با سابقهء موسیقی در این حوزه فعالند؟ آیا هرکسی فایل صوتی از هر هنرمندی دارد حق انتشار دارد و هنرمندان باید از این پس در محاکم قضایی جلو میز قاضی چانه زنی کنند تا حقوق خود را استیفا کنند؟
«معتمدی» در پایان نیز به این نکته اشاره کرده است که برای شرکت ماهور متاسفم. از شرکت محترمی که برای خرید آلبوم «صوفی» هفتصد هزار تومان به ما میپردازد و برای فروش یک کارتن صد تایی از همان سی دی به خودمان یک ملیون و دویست هزارتومن مطالبه میکند شاید بیش از این انتظاری نباشد.
در این میان «محمد موسوی» - مدیر انتشارات ماهور- محمد موسوی مدیر موسسه فرهنگی و هنری ماهور در واکنش به اظهارات محمد معتمدی به خبرآنلاین گفته است: «ماهور با آهنگساز این مجموعه قرارداد دارد و مسئولیت آن با آهنگساز است. شرکت ماهور با احسان ذبیحىفر تا کنون هفت قرارداد داشته و خوانندگان را خود اهنگساز انتخاب کرده و آلبومها را به این موسسه تحویل داده است. ناشرهـیچگونه دخالتى در مورد عوامل کار (نوازنده و خواننده) نداشته و مسئولیت آن در قرارداد نیز با آهنگساز است.»
اما از آن طرف «احسان ذبیحیفر» در پاسخ به «محمد معتمدی» یک یادداشت نوشته و در آن آورده است: «بسیار متأسفم که در وضعیت معلومالحال موسیقی امروزمان علیرغم میل باطنیام و تمایلی که به دور ماندن از حاشیههای معمول و باب شدهٔ امروز دارم، مجبورم برای رفع سو تفاهمهای احتمالی، در پاسخ به مسئلهای که میتوانست به سادگی و فقط از طریق «یک تماس تلفنی» طرح و حل شود در فضای عمومی و در مقابل طیف وسیع و متنوع مخاطبان مطلبی را نشر دهم! با اینکه در مورد حاشیههای ایجاد شده حرفها و توضیحات زیادی دارم و با اینکه ناچار به بیان مطالبی برای روشن شدن برخی ابهامات هستم، اما روا نمیدانم تمام جوانب امر را در فضای عمومی بیان کنم تا حریم کار حرفهایمان بیش از این آلوده نشود.»
او در ادامهٔ یادداشت خود آورده است: » اینکه فعالان حوزهٔ موسیقی میدانند که همهٔ فعالیتهای اجرایی در این حوزه یا بر اساس قراردادهای مشخص بین عوامل صورت میگیرد یا تعهدات (احتمالاً) دوستانه مبنای انجام فعالیتهاست. اما همه میدانیم هر دو حالت بدون وجود تعهد «اخلاقی» فاقد اعتبار کافیست! در موسیقی، ناشر با یک شخص حقیقی قرارداد میبندد نه با تک تک عوامل تولید و این شخص (که نمایندهٔ گروه تولید کننده است) هم از لحاظ اخلاقی هم از لحاظ قانونی مسئولیت جلب رضایت عوامل تولید کننده را بر عهده دارد. من بر خود لازم میدانسته و میدانم که به عنوان آهنگساز این مجموعه حقوق مادی و معنوی تمام عوامل را تأمین کنم و این مهم را در حد توانم انجام دادهام. بنابراین به طور طبیعی هر ادعایی در این زمینه، همواره از طریق تعامل با اینجانب حتماً قابل طرح و حل و فصل بوده است. بسیاری از اهالی موسیقی و علاقهمندان موسیقی جدی، انتشارات ماهور را به عنوان ناشری معتبر و باسابقه میشناسند. این مؤسسه و مدیریت محترم آن آقای موسوی در شرایطی از این اثر حمایت کردند که هیچ نهاد یا سازمانی از این دست آثار موسیقی ایرانی حمایتی نمیکند. کار خوبی نیست که با دادن اطلاعات نادرست به مردم، باعث شویم افرادی که در جریان کارها نیستند هرگونه تهمت و توهینی را به ناشر اثر نسبت دهند! در این اثر، من طرف قرارداد با ماهور هستم و مسئولیت مسائل مربوط به عوامل تولید کننده بر عهدهٔ بنده است. دسترسی به بنده هم برای هرکسی کار سختی نیست!»
ذبیحیفر ادامه داده است: «آقای محمد معتمدی را خوانندهای توانا با قابلیتهای موسیقایی خاص و قابل توجه میدانسته و میدانم و علیرغم مسائلی که در فضای عمومی در ارتباط با اثر منتشرشدهٔ جدید و مشترکمان مطرح کردهاند (که البته هیچ دلیلی برای انتشار این مطالب نمییابم) همچنان برایشان به لحاظ فنی ارزش و احترام قائلم. آن آهنگساز «جوان» که آقای معتمدی میگویند من هستم؛ احسان ذبیحیفر، متولد ۱۳۵۸. نمیدانم اختلاف سنیام دقیقاً با محمد معتمدی چقدر است ولی میدانم که سابقهٔ همکاریهای موسیقاییمان به سال ۷۸ یا ۷۹ برمیگردد در گروه چاوش. (صرفاً به عنوان همکار البته اگر ایشان نوازندگان را همکار یا احتمالاً عضو جامعهٔ موسیقی به حساب آورند) ایشان نوشتهاند: «سالها پیش آهنگساز جوانی آلبومی به من پیشنهاد میدهد و من با صداقت برای شنیدن این اثر اشتیاق نشان میدهم و در همان زمان اتودی بر روی آن میخوانم» درست میگویند من پیشنهاد دهنده بودم (معمولاً هم مؤلف یا صاحب اثر پیشنهاد میدهد) اما انتساب «اتود» برای اجرای ایشان در این کار برایم عجیب است! ترجیح میدهم سؤالاتی بپرسیم که پاسخش را خود ایشان بهتر میدانند: مگر میشود نوازنده و خوانندهای «حرفهای» (و نه جوان) برای ضبط «اتود» چند بار (نه یک بار) به استودیو بروند و چند جلسهٔ جداگانه با آهنگساز برای کار بر روی اثر قرار بگذارند؟! کدام خواننده برای «اتود» میکروفون شخصیاش را از منزل به استودیو میآورد؟! کدام خواننده برای ضبط «اتود» از اینکه قرار همکاری با یک نوازندهٔ استاد و باتجربه (برای جواب آوازها) فراهم شده مشتاق است و اصرار به تکرار ضبط با استاد در جلسهای دیگر برای ارائهٔ بهتر همان «اتود» دارد؟! مگر میشود؟! اینها اتود بوده؟! اگر بوده چرا تا حالا مطرح نشده بوده؟! سؤالات بیشتری هم هست اما احتمالاً خوانندهٔ محترم این سطور، منظور را دریافته که موضوع «اتود» چیست و با آنچه در واقع انجام شده منطبق نیست!»
ذبیحیفر همچنین نوشته است: «ایشان در ادامه آوردهاند: «پس از مدتی به دلایلی از حضور در اثر انصراف میدهم»
پس از چه مدتی؟ انصراف؟ مگر پیشتر نفرمودند «اتود» خواندهاند؟ اصلاً مگر برای چیزی که «اتود» بوده لازم است انصراف داد؟! اگر این را هم نادیده بگیریم چگونه انصراف دادهاند؟ اصولاً به طور معمول نوازندگان، خوانندگان یا آهنگسازان در این کشور با چه روشی باید انصراف خود را از حضور در یک اثر اعلام کنند؟ تا جایی که بندهی «جوان» میدانم در این مواقع خواننده با آهنگساز تماس میگیرد و اعلام نظر میکند یا اگر به هر دلیلی نخواهد به آهنگساز تلفن کند (البته نمیدانم چه دلیلی را بگویم که دلیل قانع کنندهای باشد!) میتواند از طریق ایمیل، پیام کوتاه، وایبر، تلگرام یا در نهایت از طریق یکی از دوستان مشترک به آهنگساز نظرش را اعلام کند. وانگهی در این مورد خاص، من هیچ تماس یا پیامی از سوی ایشان دریافت نکردم! چهبسا بعد از سال ۹۰ و ضبط آواز این کار، پیرو قرارهای ضمنی که با هم برای به نتیجه رساندن کار داشتیم بارها با ایشان تماس گرفتم (که جوابی نگرفتم) و از طریق دوستان مشترکمان پیغام فرستادم که «همچنان مایلم برای میکس و انتشار کار همفکری کنیم» و در تمام جوابهایی که دریافت میکردم به هیچ وجه از اعلام «نارضایتی» و «انصراف» خبری نبود! ایشان در ادامه نوشتهاند: «پس از گذشت حدود چهار سال مطلع میشوم اثری با صدای بنده برای اخذ مجوز به دفتر موسیقی ارشاد ارجاع شده. با کمی تحقیق مشخص میشود این اثر همان اثر آن آهنگساز جوان است که شرکت ماهور بر روی آن درخواست مجوز نموده است.»
ذبیحیفر در ادامهٔ یادداشت خود در پاسخ به این گفتهها آورده است: «واقعیت این است که ایشان از طریق تماسها و پیامهای من که از طرق مختلف برای ایشان فرستادم مطلع شدهاند! پس قضیه سرّی نبوده! البته نمیدانم آن «کمی تحقیق» چیست! بگذریم؛ به عنوان کسی که اثری را بین سالهای ۷۹ تا ۸۲ نوشته، سال ۸۵ موفق به ضبط سازها شده و پس از چند سال صبوری به دلایل مختلف، اثرِ منتشر نشدهاش به سمت اصطلاحاً «بیات» شدن پیش میرفته بنا را بر سرشلوغی، گرفتاری و تعدد کارهای اجراییِ خوانندهٔ اثر گذاشته و تصمیم به آمادهسازی و انتشار کار گرفتم. به هر حال در همین مرحله هم باز با تماس و ارسال پیامها از همهٔ راههای ممکن به ایشان مطالب مسبوق را طرح کردم و همچنان هیچ علامتی مبنی بر نارضایتی از سوی ایشان دریافت نکردم؛ که اگر ایشان فقط یک بار به من میفرمودند یا پیامی برایم میفرستادند که تمایل به حضور در این اثر ندارند من حتماً بیفوت وقت دست از این اقدام میکشیدم و یا به کلی از انتشار منصرف میشدم و یا شاید هم با صدای خوانندهٔ عزیز دیگری این کار را ضبط و منتشر میکردم! (اگرچه نمیدانم در آن شرایط باید چه پاسخی به محبتهای بیکران استاد بزرگوار جناب پشنگ کامکار را میدادم که افتخار همراهی پربارشان را متواضعانه نصیبمان کرده بودند!) آقای محمد معتمدی میتوانستند پیش از اینها، زمانی که از اقدامات بنده مطلع بودند و قبل از انعقاد قرارداد با ناشر، نظر تازهشان را به من انعکاس دهند! باید یادآور شوم که «چهارسال» زمان کمی برای یک «تماس تلفنی» یا ارسال یک «پیامک» برای اعلام عدم رضایت نیست! اما امروز متأسفانه به نظر میرسد هدف ایشان از طرح موضوعات اینچنینی در فضای عمومی چیز دیگری غیر از مسئلهٔ حقوق مادی و معنوی باشد؛ چرا که مسلماً راههای بسیار نزدیکتر و سهلالوصولتری برای احقاق حقوق مادی و معنوی عوامل یک اثر موسیقی وجود دارد.»
منبع:
موسیقی ما
تاریخ انتشار : پنجشنبه 21 آبان 1394 - 12:19
دیدگاهها
متاسفیم برای یک هنرمند که نتیجه همکاری با شخصیتی مانند پشنگ کامکار را سیه روزی بداند.باعث تاسف است
آقای ذبیحی فر عزیز
فارغ از همه توضیحات شما ، شما - یا دانسته و یا ندانسته - دچار تخلف شده اید. جنابعالی باید بر طبق قانون ، حقوق مادی و معنوی همه عوامل را بر اساس قراردادی تامین نمایید. خوانش این اثر بوسیله خوانند تحت هر عنوانی اعم از ماکت ، اتود و یا نسخه ی نهایی دال بر مالکیت شما بر آن قطعه نیست. بر اساس قانون ایشان می تواند در دادسرای فرهنگ و رسانه از جنابعالی به دلیل خیانت در امانت ، تضییع حقوق مادی و معنوی و فروش مال غیر در دو قسم حقوقی و کیفری شکایت نماید و جنابعالی نیز در صورت محکومیت در شرایط بدی قرار خواهید گرفت. شرکت ماهور هم به عنوان مطلع بایستی در آن محکمه حاضر شود و چون مطلع از این ماجرا بوده است ، نقش خود را نمی تواند انکار نماید. هر چند که در قرارداد شما ، مسولیت عوامل اثر به عهده ی جنابعالی است. جناب ذبیحی فر ، جوانی به سن نیست به تجربه است. از جنابعالی انتظار نمی رفت که این چنین عمل کنید و البته منتظر برخورد قانونی این ماجرا بمانید.
با سلام و ارادت . واقعا حرف های آقای معتمدی خیلی به دور از انصاف و واقعیت است . اصولا در تمامی دنیا یک موسسه فرهنگی یا با آهنگساز و یا با تهیه کننده یک آلبوم و یا قطعه قرارداد می بندد نه با تک تک اعضاء حاضر در پروژه ! جناب معتمدی فقط و فقط یک خواننده است و متعلق به یک کار . آقای احسان ذبیهی فر آهنگساز این اثر هستند که با کنایه ی طنزآلود جناب معتمدی که خود هم به تازگی به جامعه موسیقی پیوسته اند ، آهنگساز جوان نام می گیرند . ایشان هم خودشان خواننده ای جوان هستند ! که باید برای شهرت بیشتر و شاید مقبولیت و محبوبیت بیشتر راه دیگری به غیر از عنوان مطالب غیر واقعی و حاشیه ای پیدا کنند . البته آقای ذبیهی فر به طور موجز و دقیق جواب اتهامات واهی آقای معتمدی را داده اند . البته تمام حق دانستن خوانندگان امر تازه ای نیست .
تیتر خبر رو اصلاح کنید! اسم آلبوم "ابرو کمان" هست نه "صوفی"! صوفی چند سال پیش منتشر شد!
آقای ذبیحی فر! مشخص است که آقای معتمدی اگر تمایلی داشته اند که اثرشان توسط شمامنتشر شود پاسخ پیامهای شما را میدادند.شما با زرنگی موذیانه ای از این سکوت و پاسخ ندادن سواستفاده کرده اید وآن را در این جوابیه خود وارونه جلوه میدهید.
فکرمیکنم به جای پاسخ دادن باید از این هنرمندکه حقشان را تضییع کرده اید عذرخواهی کنید تا شاهد چنین تضییع حقوقی در آینده در تمام جامعه هنری نباشیم.
البته آقای معتمدی هم اگر اعتراضات خود را به این رفتار نادرست شما بزرگوارانه تر مطرح میکردند پسنیده تر بود. هرچند میشود درک کرد وقتی که به یک هنرمند در جامعه ایران که هیچ تکیه گاهی جزاستعدادهای خودش ندارد این چنین تعرض میشود چقدر دردآور است
واقعا بايد تاسف خورد به حال موسيقي اين كشور ، هنرمندان ما جاي اينكه در كمال ارامش بتوانند كار كنند ، بايد درگير مسايل اين چنيني كه برخي افراد سود جو به وجود مي اورن شوند.
اقاي معتمدي مدت هاست درگير اين ماجرا هستند ، و متاسفانه سرانجام اينگونه شد.
كاش بفهميد چه ضربه اي به موسيقي و هنرمندان اين كشور ميزنيد.
جناب معتمدي مدت هاست كه درگير اين قضيه هستند ، واقعا بايد به حال موسيقي اين كشور تاسف خورد كه افرادي همچون معتمدي جاي اينكه در ارامش بتوانند كار كنند ،وقت و فكر خودشون رو بايد درگير ان قضيه كنند.
چرا اسم آلبوم رو اشتباها "صوفی" نوشته اید؟!!!!!
تاسف بايد خورد به حال موسيقي و هنر مندان پر استعداد کشور
افزودن یک دیدگاه جدید