[ نسیم قاضیزاده - روزنامهنگار و منتقد ]
اگر "شکل آب" را دیده باشید، بعید است از اینکه موسیقیاش توانست اسکار بهترین موسیقی را بگیرد تعجب کرده باشید اما اگر جزو آن دستهای بوده باشید که فقط "دانکرک" را دیدهاند و ارادت ویژه به "هانس زیمر" بزرگ دارند باشید احتمالا انتظار تماشای ایشان را با مجسمۀ طلاییاش در دست میکشیدید، شاید هم تصور میکردید که جان ویلیامز برای ششمین بار و بعد از هزاربار نامزدی برای "جنگ ستارگان" این جایزه را به خانه ببرد اما دیشب، شبِ فرانسویها بود و الکساندر دسپلا که سه سال پیش هم برای "هتل بزرگ بوداپست" این جایزه را از آن خود کرده بود توانست بار دیگر این مجسمۀ طلایی را در دستانش لمس کند.
نامزدهای دریافت بهترین موسیقی فیلم اینها بودند: "شکل آب" به آهنگسازی الکساندر دسپلا، "دانکرک" به آهنگسازی هانس زیمر، "جنگ ستارگان" به آهنگسازی جان ویلیامز، "رشته خیال" به آهنگسازی جانی گرینوود و "سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری" به آهنگسازی کارتر بورول که در نهایت دسپلا اسکار را برای دومین بار بعد از نه بار نامزدی به خانه برد. این نوشته نگاهی دارد به سه موسیقی پررنگتر از آهنگسازانی پرآوازهتر در میان نامزدهای اسکار 2018.
گول قیافۀ عجیب و غریب موجود دوزیستِ "شکل آب" را نخورید؛ "شکل آب" داستانی دارد رمانتیک که موسیقی از همان جنس را هم طلب میکرده است و دارد. الکساندر دسپلا آهنگساز فرانسوی آنچه را که از یک آهنگساز فرانسوی انتظار میرود برای "شکل آب" ساخته است، یک موسیقیِ گرم، پراحساس، پر از والس، که در کنارشان قطعات فرانسوی باکلام هم و حتما یک "مونامور" ویژه را میتوان شنید. ارکستر سمفونیک لندن به رهبری "دومینیک لامینیر" اجرای آن را به عهده داشته که اوج هنرش را باید در اجرای قطعۀ "تم الیسا" که اصلیترین موتیف "شکل آب" است جستجو کرد. همچنین از آنجا که بخشهایی از داستان فیلم به فضای تعقیب و گریز اختصاص دارد، موسیقی از این دست را هم میتوان در آن شنید. با این وجود آنچنان که در ابتدا گفتم، صدای موسیقی "شکل آب" صدایی است هموطن آهنگسازش؛ کاملا فرانسوی؛ همان موسیقی که میتوان کنار سن راه رفت و شنیدنش؛ موسیقیای که پیچیدگیهای زیادی ندارد، هارمونیکا، فلوت، آکاردئون در آن جریان اصلی را به دست دارد و از همان جنسی است که سالها قبل "یان تیرسن"ِ عزیز برای "ماجراهای شگفتانگیز آملی پولن" موسیقی نوشت و هنوز که هنوز است میتوان این موسیقی را در مدیومهای مختلف شنید و از آن لذت برد.
اسکاریها همیشه ثابت کردهاند که علاقه دارند آهنگسازی جایزه عمواسکار را به خانه ببرد که بتوان به موسیقیهایش فارغ از تصویر هم دل سپرد. اسکاریها طی قریب به اتفاق دورههای گذشته نشان دادهاند که موسیقی ورای تصویر همیشه برای آنها اهمیت دارد و دلشان نمیخواهد مخاطبی که به اعتبار جایزه اسکار بها میدهد، زمانی که به تنهایی به ساندترک آن گوش میسپارد دست خالی برود.
الیسا شخصیت اصلی فیلم دختری است که به دلیل حادثه ای که در کودکی برایش اتفاق افتاده توانایی تکلمش را از دست داده اما او هم نقطه اشتراکش با دوست عجیب و غریبش توانایی برقراری ارتباط بدون استفاده از کلمات است. آهنگساز هم در کمال ذکاوت از المان "سوت" برای این صمیمیت به وجود آمده و در عین حال غربت و بیکلامی الیسا و دوستش بهره برده است.
از جمله به یادماندنیترین لحظات استفاده از موسیقی صحنه تاثیرگذاری است که الیسا برای دوست عجیب و غریبش صفحه موسیقی پخش میکند و او در آب در حال رقصیدن است. صحنهای که تصویرش را میتوان روی پوستر رسمی فیلم هم مشاهده کرد و والس را در آن شنید. "شکل آب" موسیقی است با 26 ترک! که حدود یک ساعت و ربع است. در واقع میتوان گفت که کمتر صحنهای بدون موسیقی است.
ویلیامز قطعا یکی از پرقدرتترین نمادهای موسیقی هالیوود است. او نزدیک به 40 نامزدی بهترین موسیقی فیلم برای اسکار را دارد و این یعنی اینکه تقریبا هر سال حداقل یکی از موسیقی فیلمهایی که نوشته نامزد دریافت اسکار بهترین موسیقی فیلم شدهاند. او که ساخت موسیقی تمامی قسمتهای قبلی جنگ ستارگان را هم به عهده داشته که تم اصلی آن از مهمترین تمهای موسیقی فیلم دنیا محسوب میشود، امسال نتوانست آنچنان که باید و شاید موسیقیِ درخوری برای آخرین ساخته جورج لوکاس بنویسد.
موسیقی " جنگ ستارگان؛ آخرین جدای" موسیقی است همچون تمامی آثار ویلیامز ارکسترال اما بر خلاف آثار درخشان او حتی برای قسمتهای دیگر همین فیلم، موسیقیای بسیار پر سر و صدا که در آن از ملودی قوی و بیادماندنی هم خبری نیست. این اتفاق را البته که باید در میان آثار ویلیامز استثناء فرض کرد چرا که او پیوسته ارج و قرب ویژهای را به موسیقی میدهد اما خب! ظاهرا همان اسکار 1977 برای اولین قسمت این سه گانه برای دریافت جایزه بهترین موسیقی از نظر آکادمی کافی بوده است.
هانس زیمر همچون همیشه موسیقی نوشته که نمیتوان آن را نشنیده گرفت. او به راحتی یارای مقابله به تصویر را دارد و میتواند یک تنه حواس تماشاگرش را پرتِ موسیقیاش بکند، موسیقی در "دانکرک" همچون ماری زیر پوست تصاویر میخزد و جلو میآید. اما موسیقی دانکرک یک تفاوت اساسی با موسیقیهای قبلیاش دارد. زیمر با وجود اینکه موسیقیای نوشته ارکسترال اما در ترکیب با صداسازی و ساندافکت های مختلف و صداهای جنگ که لحظهای فیلم و شخصیتهایش را رها نمیکنند، چندان نمیشود صدای موسیقی را به معنای راستین آن شنید. در اغلب لحظات موسیقی در کنار موسیقی متفاوتی که زیمر نوشته افکتهای صوتی وجود دارد. باند صوتی دانکرک البته که از غنیترینها در میان آثار سینمایی 2017 است و در عین حال شفافیتی مثال زدنی دارد. زیمر در دانکرک، علاوه بر ارکستر به مثابه ابزار همیشگی آهنگسازی، از انبوهی "چیزها" و وسایل دیگر برای ساخت موسیقی استفاده کرده است. در موسیقی زیمر میشود بارها صدای ضربان قلب، صدای عقربههای ساعت، صدای نزدیک شدن بال هواپیماها، صدای خشاب کردن اسلحه، صدای پیچیدن باد در بادبان قایقها و کشتیها را شنید. به اینها اضافه کنید حضور پررنگ صداهای الکترونیک و سازهای الکتریک را که بخش اصلی ملودی را مینوازند. با این حال میتوان به اسکاریها که همیشه علاقه وافری به "تم" داشتن برای ساندترکِ برگزیدۀ سال دارند، حق داد که چرا موسیقی "دانکرک" را به عنوان موسیقی برگزیده انتخاب نکردهاند؛ این هانس زیمر آن هانس زیمرِ "شیرشاه" و "گلادیاتور" نبود، شاید بیشترین شباهت را بتوان با کار قبلیاش برای کریستوفر نولان یعنی "شوالیه سیاه برمیخیزد" پیدا کرد تا مثلا حتی "اینسپشن" (تلقین).
افزودن یک دیدگاه جدید