- وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی
- جناب آقاى دکتر صالحى
- سلام و عرض ارادت
من «بهزاد عبدى» آهنگساز، بيش از ٢٠ سال است براى ايران آهنگسازى مىکنم. آثار زيادى براى ارکستر سمفونيک نوشتهام و مفتخرم که اجراهاى متعددى با ارکستر سمفونيک تهران و ديگر ارکسترهاى بين المللى داشته ام؛ آثارى چون سوييت سمفونى آيندهى روشن اجراى سال ١٣٨٧، سوييت سمفونى روح الله اجراى سال 1٣٨٨، اجراى ارکستر ملى ١٣٩٠، اپراى عاشورا ١٣٩٤، اپرای مولوی و اپرای حافظ و صد البته موسيقىهاى بسيارى براى فيلمهاى سينمايى نوشتهام که توفيقات بسيارى داشتهاند. بعد از اين معرفى اجمالى غرض از نوشتن اين نامه را حضور انورتان بيان مى دارم:
بى شک حيثيت و آبروى موسيقى يک کشور، نگاهى است که به ارکسترهاى سمفونيک آن کشور مىشود و ارکستر سمفونيک آن کشور، کسانى نيستند جز فرزندانى که پس از گذراندن دوران تحصيل جذب ارکستر يا ارکسترها مىشوند. ارکستر سمفونيک تهران با سابقه اى حدود ١٠٠ سال، بىشک بايد ارکسترى باشد تا در اندازههاى جهانى قد علم کند. ارکسترى است با نوازندگانى قابل و قابل ستايش که دغدغههايشان اجراى موسيقى درست است؛ ولى آيا اين اتفاق افتاده است؟ آيا اين که برخى نوازندگان محترم بار تمام ارکستر را به دوش بگيرند، کفايت مىکند؟
در اينجا لازم مىدانم اعلام کنم يک ارکستر خوب با رهبرى متوسط، صدايى متوسط مىدهد ولى ارکستر متوسط با رهبرى قابل بى شک صدايى قابل قبول خواهد داد. مىدانم فکر و دغدغه ى بنياد محترم رودکى همانا پيشرفت و صدادهى خوب تمام ارکسترهاست و صد البته حرفه اى بودن نوازندگان است. من در اين جا خدمت شما اعلام مىکنم، استاد على رهبرى، موسيقيدانى جهانى، با سوابقى درخشان از قبيل:
- تنها رهبری از خاورمیانه که برندهی دو مسابقه جهانی بوده است.
- مدیر هنری چند ارکستر سمفونیک در اروپا
- ایشان 40 سال پیش، آثار ۶ آهنگساز ایرانی را با اولین ارکستر اروپایی به دنیا معرفی کردهاند.
در تهران نیز درسال ۱۳۹۴ در همان مدت کوتاه نیز آثار ۱۵ آهنگساز ایرانی را رهبری و ۱۲ اهنگساز را با ارکستر تهران ضبط کردهاند و بسيارى افتخارات ديگر که مىتواند موسيقى کشور را به اين مهم سوق دهد. با چنین سوابقی آيا شايسته است که ايشان با دغدغههاى ايرانى و خون ايرانى خويش دور از وطن به رهبرى و ساخت ارکسترهايى مثل اسلوواکى، آنتاليا، ازمير و ... بپردازند؟!
- جناب آقاى دکتر صالحى
استاد رهبرى را با عزت بايد دعوت کرد و سرنوشت موسيقى اين کشور را به او سپرد. از ابتدا تا نهايت که به ارکسترهاى کلاسيک يا ايرانى جذب مىشوند. دوران درخشان هنرسان به قول اساتيد، زمانى بود که ايشان مدير هنرستان موسيقى بودند.
ضعيفترين ارکسترهاى اروپايى ولو اين که در سال ١٠ تا ١٥ کنسرت داشته باشند، هر روز در يک ساعت مشخصى در ارکستر حاضر مىشوند و با رهبر کار مىکنند و قطعات کلاسيک دنيا از باروک تا مدرن را مىنوازند تا هم رپرتوار موسيقى برايشان دوره شود و هم از تجربيات رهبر بهره ببرند و طبيعى است ساز زدن هر روز در يک ارکستر، صداى واحدى از ارکستر مى سازد و آن را تبديل به يک تن واحد مى کند.
به ياد مبارکتان مى آورم سخنان استاد حسين عليزاده را که براى حضور چنين رهبرى در ايران کنفرانس خبرى گذاشتند و تمام مسئولين محترم را تشويق به دعوت ايشان براى به دست گرفتن زمام موسيقى کشور نمودند. استاد حسين عليزاده نمونهى بارزى است از يک موسيقيدان ايرانى و دغدغهمند که روح و جانش را فداى هنر اين مرز و بوم کرده است.
استاد على رهبرى را بايد دريافت. او هنوز در آن سوى مرزها دلش براى ايران مى میتپد و مىدانيم و مىدانند او دست يارى شما متوليان را به گرمى خواهد فشرد و از ريشه موسيقى ايران را خواهد ساخت هنرى که بخشى از آبروى هنر اين مرز و بوم هستند.»
افزودن یک دیدگاه جدید