گفتوگو با موزیسینی که از استاد محمدرضا و همایون شجریان تا «پالت» و «دنگشو» همکاری داشته است
داریوش آذر: خودِ موزيسينهاى آلترناتيو تيشه به ريشه پيشرفت اين نوع موسيقى میزنند
موسیقی ما - داریوش آذر، عضو سابق گروه «پالت» که سال گذشته راهش از این گروه جدا شد، مسیرش را در ادامه، علاوه بر نوازندگی در بخش خوانندگی هم به شکل جدیتری پیش برد و به این ترتیب بعد از انتشار سه تک قطعه یعنی «آبى خاكسترى»، «اينك مهر تو» و «سياه و سفيد»، به تازگی چهارمین قطعهاش با نام «به رفتنت بگو» را در همكارى با احسان حائرى (شاعر گروه چارتار) و آهنگسازى نويد زمردى، در حوزه موسیقی آلترناتيو منتشر كرده و قرار است در ماهها آینده نخستین آلبومش را منتشر کند.
او که پیش از این هم تجربه خوانندگی در گروه «پالت» و «دال» را داشته درباره حضورش در موسیقی و نگاهی که منجر شد به ساخت قطعه «به رفتنت بگو» میگوید: «زمانى كه در دانشگاه موسيقى تحصيل میكرديم، فكر میكردم ما مهمترين فضاى اشغال شده كره زمين هستيم! چه خيال باطلی! آينده موسيقى براى «بيزيسينها» -تولیدکنندگان موسيقى بازارى- بود و ما دلخوش به تحصيل! نويد (زمردی) داشت در اتاق ساز میزد که گفت: آقا! كارهاى «آركايو» و «ريديوهد» را شنيدهاى؟! و شروع كرد به تحليل نوعى موسيقى كه تركيبى از شعور موسيقى كلاسيك و شعف موسيقى پاپ بود! سبك موردعلاقهام را پيدا كرده بودم. براى خيلىهاى ديگر هم همينطور بود كه امروز خيلى از آنها را میشناسيد. در دانشگاهِ آكادميكى كه كسى اگر غير از «باخ» و «بتهون» اجرا میكرد به اصطلاح خالتور محسوب میشد، موسيقى آلترناتيو علاقهاى شد كه از آن، گروهاى تلفيقى شكل گرفت و من در مسير ساختن و ساز زدن با اين گروهها، هميشه منتظر لحظهاى بودم كه كارى مثل «به رفتنت بگو» توليد كنیم. با «آبی خاكسترى»، «اينك مهر تو»، «سياه و سفيد» و نهايتاً مجموعه آلبوم «بر اساس يك داستان واقعى» -كه به زودى به دستتان میرسد- اين اتفاق برایم شروع شد. اما در انتشار آهنگ «به رفتنت بگو» مطمئن شدم كه میتوانيم كارهايى توليد كنيم كه كاور نباشند و انگيزه موزيسين بودن را صد چندان كنند و البته اميدوارم كه ادامهدار باشد.»
داريوش آذر فعاليت حرفهاى موسيقى را با ورود به دانشگاه هنر تهران و نوازندگى ساز تخصصى كنترباس در سال ٨٠ آغاز كرد. پيش از آن، از سن ده سالگى به یادگیری موسيقى پرداخت و پس از فراگيرى ارف كودكان، سازهاى تمبك، پيانو، كلارينت و همچنین آواز كلاسيك را آموخت. پس از اخذ مدرك موسيقى، به گروه استاد محمدرضا شجريان پيوست و پس از آن از سال ١٣٨٨ تا ١٣٩٥ با فعاليت در سبك جز به گروههای «دنگ شو»، «پالت» و ديگر گروههاى تلفيقى پیوست. او در سال ١٣٩٠ هم همكارى خود را با همايون شجريان آغاز كرد.
داریوش آذر در حال حاضر، در حال ضبط اولين آلبوم شخصى خود با نام «روايت يك داستان واقعى» در مقام خواننده است. او در قطعاتی که پیش از این منتشر کرده، از کلام شاعرانی چون احمد شاملو، رضا براهنی و حمید مصدق بهره برده و در تازهترین قطعهاش کلام را به احسان حائری سپرده که میگوید: «شعر هم در موسيقى ما عنصری است كه خيلى بيشتر از هر چيز دچار فقر شده، آنهم در حالى كه موسيقى قديم ما غنى از آن بود. احسان حائرى هم جزء معدود شاعرانى بود كه توانست به مجموعه موسيقى آلترناتيو كمك كند كه اى كاش شاعران اين چنينى بيشترى هم داشته باشيم.»
او معتقد است تحصيلات موسيقى در ايران، براى درآمدزايى در موسيقى مضر بوده است و میگوید: «به قول يكى از دوستان وقتى کتاب میخوانیم، در واقع در حال دور شدن از سليقه مردم هستیم. وضعيت امروز مردم ما نشان میدهد ما حتى به بیسواد بودن در همه چيز، مشوق یکدیگر هم شدهايم؛ به همين خاطر است كه موسيقى و فرهنگ و هنر تنها جايگاهش اين است كه بخشى از تفريحات زندگى مردم را شامل شود و به همين خاطر، اصلاً نيازى به متخصص بودن نيست؛ بلكه هر چقدر اشعار و ملودى و تنظيم سطحیترى استفاده كنيم، بيشتر مورد استقبال مردم قرار خواهد گرفت. در واقع به همين دليل است كه خواننده اهميت بيشترى پيدا میكند و در اين صورت موافق هستم كه از نظر صدا، خوانندههاى پاپ صداى بهترى از خوانندههاى آلترناتيو دارند پس بايد هم بيشتر شنيده شوند. اما موسيقىِ خوب تنها اين نيست.»
او ادامه میدهد: «شكلگيرى موسيقى تلفيقى از همين افكار به وجود آمد؛ «فوژان»، «اوهام»، محسن نامجو، «دنگ شو»، «كامنت»، «پالت»، «چارتار»، «بمرانى»، «دال»، «داماهى»، «كماكان»، «داركوب»، ميلاد و پدرام درخشانى و... همگى پيش اساتيد بسيارى درباره هنر و موسيقى، مطالعه و تحصيل كردهاند. اينكه بزرگان موسيقى سنتى هم همچون همايون شجريان موسيقى آلترناتيو توليد كردند، اتقاق بسيار خوبى بود. بيش از همه مخاطبان موسيقى هستند كه میتوانند راه نجات از موسيقى «بيزيسينها» را ايجاد كنند. اگر مردم هميشه حاضر در صحنه ما به جاى نظرات فوق كارشناسى در فضاى مجازى، مطالعاتى در زمينه گوش شنيدارى داشته باشند و موسيقى خوب گوش دهند، ميتوانند منتقدين درستى براى كمك به رشد موسيقى غير سطحى باشند؛ چراكه اشخاصى كه گوش شنيدارى دارند، حتى میتوانند بهتر از موزيسينها در مورد خوب يا بد بودن اثر نظر بدهند. اما پيش از اين خود موزيسينهاى آلترناتيو هستند كه تيشه به ريشه پيشرفت اين نوع موسيقى میزنند.»
او با اشاره به آنچه که براى خودش هم پيش آمده ادامه میدهد: «گروه «پالت» درباره جدا شدن من و همچنین گروه «دال» درباره روى صحنه نرفتن براى اجراى يك تك آهنگ، جمله كاملاً مشابهى استفاده کردند: «تهديدى كه میتواند به فرصت تبديل شود». متأسفانه انكار و ناديده گرفتن، تبديل به يك نهاد اجتماعى شده است؛ همانطور كه مسئولين هم در مقابل مشكلات لبخند میزنند و آن را فرصت میشمارند. موسيقى فوتبال يا سياست نيست كه اين چنين رقابت داشته باشد. در آستانه ٣٥ سالگى و بعد از ٢٥ سال تحصيل و فعاليت موسيقى اين اجازه را به خودم میدهم كه پيشنهاد كنم تمامى گروههاى آلترناتيو، براى مردم آلترناتيو فستيوالى برگزار كنند براى ايجاد يك خانواده موسيقى كه روز به روز افزايش يابد، نه اينكه هر كس از دوستان به فكر شكل دادن خانواده گروه خود باشد و افزايش آن. مگر در مقابل آنچه كه سليقه مردم است چقدر خانواده تك به تك اين گروهها زياد میشود كه اينچنين تافتههاى جدا میبافيم؟! كمااينكه تاكنون هم مخاطبين خودشان طرفدار اكثر اين گروهها هستند نه تنها گروه ما!»
آذر در پایان صحبتهایش با اشاره به راهحلش برای ادامه حیات موسیقی آلترناتیو میگوید: «به نفع همه ما است كه در ذهنمان گروهى با منافع مشترك بسازيم كه شامل تك تك گروهها و افراد است تا كمكى به اين وضع نابسامان موسيقى باشد و ساليان سال باقى بماند؛ نه آنكه هركس اين چنين براى منافع شخصى خود، خواسته يا ناخواسته به ضرر ديگران باشد.»
او که پیش از این هم تجربه خوانندگی در گروه «پالت» و «دال» را داشته درباره حضورش در موسیقی و نگاهی که منجر شد به ساخت قطعه «به رفتنت بگو» میگوید: «زمانى كه در دانشگاه موسيقى تحصيل میكرديم، فكر میكردم ما مهمترين فضاى اشغال شده كره زمين هستيم! چه خيال باطلی! آينده موسيقى براى «بيزيسينها» -تولیدکنندگان موسيقى بازارى- بود و ما دلخوش به تحصيل! نويد (زمردی) داشت در اتاق ساز میزد که گفت: آقا! كارهاى «آركايو» و «ريديوهد» را شنيدهاى؟! و شروع كرد به تحليل نوعى موسيقى كه تركيبى از شعور موسيقى كلاسيك و شعف موسيقى پاپ بود! سبك موردعلاقهام را پيدا كرده بودم. براى خيلىهاى ديگر هم همينطور بود كه امروز خيلى از آنها را میشناسيد. در دانشگاهِ آكادميكى كه كسى اگر غير از «باخ» و «بتهون» اجرا میكرد به اصطلاح خالتور محسوب میشد، موسيقى آلترناتيو علاقهاى شد كه از آن، گروهاى تلفيقى شكل گرفت و من در مسير ساختن و ساز زدن با اين گروهها، هميشه منتظر لحظهاى بودم كه كارى مثل «به رفتنت بگو» توليد كنیم. با «آبی خاكسترى»، «اينك مهر تو»، «سياه و سفيد» و نهايتاً مجموعه آلبوم «بر اساس يك داستان واقعى» -كه به زودى به دستتان میرسد- اين اتفاق برایم شروع شد. اما در انتشار آهنگ «به رفتنت بگو» مطمئن شدم كه میتوانيم كارهايى توليد كنيم كه كاور نباشند و انگيزه موزيسين بودن را صد چندان كنند و البته اميدوارم كه ادامهدار باشد.»
داريوش آذر فعاليت حرفهاى موسيقى را با ورود به دانشگاه هنر تهران و نوازندگى ساز تخصصى كنترباس در سال ٨٠ آغاز كرد. پيش از آن، از سن ده سالگى به یادگیری موسيقى پرداخت و پس از فراگيرى ارف كودكان، سازهاى تمبك، پيانو، كلارينت و همچنین آواز كلاسيك را آموخت. پس از اخذ مدرك موسيقى، به گروه استاد محمدرضا شجريان پيوست و پس از آن از سال ١٣٨٨ تا ١٣٩٥ با فعاليت در سبك جز به گروههای «دنگ شو»، «پالت» و ديگر گروههاى تلفيقى پیوست. او در سال ١٣٩٠ هم همكارى خود را با همايون شجريان آغاز كرد.
داریوش آذر در حال حاضر، در حال ضبط اولين آلبوم شخصى خود با نام «روايت يك داستان واقعى» در مقام خواننده است. او در قطعاتی که پیش از این منتشر کرده، از کلام شاعرانی چون احمد شاملو، رضا براهنی و حمید مصدق بهره برده و در تازهترین قطعهاش کلام را به احسان حائری سپرده که میگوید: «شعر هم در موسيقى ما عنصری است كه خيلى بيشتر از هر چيز دچار فقر شده، آنهم در حالى كه موسيقى قديم ما غنى از آن بود. احسان حائرى هم جزء معدود شاعرانى بود كه توانست به مجموعه موسيقى آلترناتيو كمك كند كه اى كاش شاعران اين چنينى بيشترى هم داشته باشيم.»
او معتقد است تحصيلات موسيقى در ايران، براى درآمدزايى در موسيقى مضر بوده است و میگوید: «به قول يكى از دوستان وقتى کتاب میخوانیم، در واقع در حال دور شدن از سليقه مردم هستیم. وضعيت امروز مردم ما نشان میدهد ما حتى به بیسواد بودن در همه چيز، مشوق یکدیگر هم شدهايم؛ به همين خاطر است كه موسيقى و فرهنگ و هنر تنها جايگاهش اين است كه بخشى از تفريحات زندگى مردم را شامل شود و به همين خاطر، اصلاً نيازى به متخصص بودن نيست؛ بلكه هر چقدر اشعار و ملودى و تنظيم سطحیترى استفاده كنيم، بيشتر مورد استقبال مردم قرار خواهد گرفت. در واقع به همين دليل است كه خواننده اهميت بيشترى پيدا میكند و در اين صورت موافق هستم كه از نظر صدا، خوانندههاى پاپ صداى بهترى از خوانندههاى آلترناتيو دارند پس بايد هم بيشتر شنيده شوند. اما موسيقىِ خوب تنها اين نيست.»
او ادامه میدهد: «شكلگيرى موسيقى تلفيقى از همين افكار به وجود آمد؛ «فوژان»، «اوهام»، محسن نامجو، «دنگ شو»، «كامنت»، «پالت»، «چارتار»، «بمرانى»، «دال»، «داماهى»، «كماكان»، «داركوب»، ميلاد و پدرام درخشانى و... همگى پيش اساتيد بسيارى درباره هنر و موسيقى، مطالعه و تحصيل كردهاند. اينكه بزرگان موسيقى سنتى هم همچون همايون شجريان موسيقى آلترناتيو توليد كردند، اتقاق بسيار خوبى بود. بيش از همه مخاطبان موسيقى هستند كه میتوانند راه نجات از موسيقى «بيزيسينها» را ايجاد كنند. اگر مردم هميشه حاضر در صحنه ما به جاى نظرات فوق كارشناسى در فضاى مجازى، مطالعاتى در زمينه گوش شنيدارى داشته باشند و موسيقى خوب گوش دهند، ميتوانند منتقدين درستى براى كمك به رشد موسيقى غير سطحى باشند؛ چراكه اشخاصى كه گوش شنيدارى دارند، حتى میتوانند بهتر از موزيسينها در مورد خوب يا بد بودن اثر نظر بدهند. اما پيش از اين خود موزيسينهاى آلترناتيو هستند كه تيشه به ريشه پيشرفت اين نوع موسيقى میزنند.»
او با اشاره به آنچه که براى خودش هم پيش آمده ادامه میدهد: «گروه «پالت» درباره جدا شدن من و همچنین گروه «دال» درباره روى صحنه نرفتن براى اجراى يك تك آهنگ، جمله كاملاً مشابهى استفاده کردند: «تهديدى كه میتواند به فرصت تبديل شود». متأسفانه انكار و ناديده گرفتن، تبديل به يك نهاد اجتماعى شده است؛ همانطور كه مسئولين هم در مقابل مشكلات لبخند میزنند و آن را فرصت میشمارند. موسيقى فوتبال يا سياست نيست كه اين چنين رقابت داشته باشد. در آستانه ٣٥ سالگى و بعد از ٢٥ سال تحصيل و فعاليت موسيقى اين اجازه را به خودم میدهم كه پيشنهاد كنم تمامى گروههاى آلترناتيو، براى مردم آلترناتيو فستيوالى برگزار كنند براى ايجاد يك خانواده موسيقى كه روز به روز افزايش يابد، نه اينكه هر كس از دوستان به فكر شكل دادن خانواده گروه خود باشد و افزايش آن. مگر در مقابل آنچه كه سليقه مردم است چقدر خانواده تك به تك اين گروهها زياد میشود كه اينچنين تافتههاى جدا میبافيم؟! كمااينكه تاكنون هم مخاطبين خودشان طرفدار اكثر اين گروهها هستند نه تنها گروه ما!»
آذر در پایان صحبتهایش با اشاره به راهحلش برای ادامه حیات موسیقی آلترناتیو میگوید: «به نفع همه ما است كه در ذهنمان گروهى با منافع مشترك بسازيم كه شامل تك تك گروهها و افراد است تا كمكى به اين وضع نابسامان موسيقى باشد و ساليان سال باقى بماند؛ نه آنكه هركس اين چنين براى منافع شخصى خود، خواسته يا ناخواسته به ضرر ديگران باشد.»
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 19 شهریور 1397 - 12:31
افزودن یک دیدگاه جدید