رأی منفی دادگاه به شکایت «محمدرضا شجریان» بار دیگر بحث حقوق مؤلفان موسیقی در تلویزیون را به جریان انداخت
این کلاف سردرگم ناپیدا
موسیقی ما - رابطهی میان موسیقی و رسانهی ملی را شاید بتوان پیچیدهترین و سردرگمترین کلافی دانست که طی سالهای اخیر اهالی موسیقی با آن مواجه بودهاند. از بحثهای بیسرانجامِ نمایش ساز در این رسانه گرفته تا عدم رعایت حقوق هنرمندان و بسیاری مسایل دیگر. این بحثها البته هر از چندگاهی مورد توجه رسانهها قرار میگیرد و بعد از مدتی نیز به فراموشی سپرده میشود؛ بیهیچ نتیجهای!
در همین روزها، با حکم دادگاه در قبال شکایت سالها پیش «محمدرضا شجریان» از سازمان صدا و سیما، بار دیگر موضوع رسانهی ملی و موسیقی سر زبانها افتاده؛ اما مسأله چیزی فراتر از اینها است. نه موزیسینها و هنرمندانی که با صدا و سیما کار میکنند و نه شبکهها و مدیرانی که پروانه صادر میکنند، تکلیفشان با این هنر مشخص نیست! اما آنچه در این میان کاملاً واضح است اینکه بر اساس برخورد نامشخص رسانهی ملی و گاه حمایت از موسیقیهای عوامپسند، سطح سلیقه مخاطب تنزل پیدا کرده و با نوعی بیسلیقگی و شلختگی فرهنگی مواجه شده است.
مدتها پیشتر از شکایت رسمی، استاد آوازخوان، بارها به صدا و سیما تذکر داده بود که نسبت به پخش آثارش از رادیوو تلویزیون رضایت ندارد و در همین خصوص، نامهای هم به صورت کتبی نوشته و اعتراض خود را نسبت به این موضوع بیان کرده بود و تنها «ربنا» را در این میان مستثنی دانسته بود. در آخرین نامهی او آمده است: «اینجانب در سال۱۳۷۴ نیز اعلام کردم راضی به پخش آثار خود از صدا و سیما نیستم. مجدداً تقاضای خود را تکرار کرده و تأکید میکنم آن سازمان هیچ نقشی در تهیه این آثار نداشته و شایسته است به حکم شرع و قانون، سریعاً کلیه واحدهای آن سازمان، از پخش صدا و آثار من خودداری کنند.»
به علت بیتوجهی به این درخواست، «محمدحسین آقاسی» (وکیل شجریان) شکایتنامهای عليه معاونت صدای سازمان صداوسیما تنظیم کرد تا طی آن، هر كسی نسبت به پخش اين آثار در صداوسيما دستور داده، به دادسرای كاركنان دولت احضار شود. در اولین مرحله، بازپرس پرونده شکایت را رد کرد؛ اما پس از مخالفت نماینده دادستان با این قرار، در نهایت در سال 13۹۰، شعبه ۱۰۶۰ دادگاه کارکنان دولت، اعلام کرد: «صداوسیما آگاه بوده که لازم است برای انتشار از صاحب اثر رضایت بگیرد.»
در همین راستا، بازپرس پرونده نیز بهشکل کتبی از صدا و سیما خواست تا مجوز پخش این آثار را اعلام کند؛ مجوزی که وجود نداشت و انتظار میرفت طبق ماده 23 قانون حمايت از حقوق مؤلفان و مصنفان، با این پرونده برخورد شود که آن هم نشد. ماجرای این شکایت ادامه داشت تا اینکه در نهایت هفتهی گذشته سرانجام بعد از سالها، پرونده روی میز قاضی قرار گرفت و طبق گفتهی «محمد حسین آقاسی» روز دوشنبه ۱۲ شهریور شعبه ۱۰۶۰ دادگاه کارکنان دولت، رأی بر رد شکایت صادر و اعلام کرد پخش آثار شجریان در صدا و سیما، موجب شهرت وی شده و به زیان او نبوده است!
آقاسی همچنین دربارهی جزئیات این پرونده میگوید: «ما از ابتدا این شکایت را بر اساس مادهی 23 قانون حمایت از حقوق مؤلفان، مصنفان و هنرمندان در دادسرای کارکنان دولت مطرح کردیم. بعد از مدت کوتاهی از طرح شکایت، بازپرس وقت شعبه دوم دادسرای کارکنان دولت، با این استدلال که صدا و سیما در پخش آثار موکل، سوءنیتی نداشته، شکایت را رد کرد. در آن زمان، نماینده دادستان یا دادیار با قرار صادر شده موافقت نکرد و این توجیه را آورد که مدیران صدا و سیما اطلاع نداشتند که آثار پخش شده متعلق به شجریان است.
در همان زمان، پرونده برای رسیدگی بیشتر به شعبه بازپرسی فرستاده شد. در این مدت، بازپرس شعبه دوم دادسرای کارکنان دولت تغییر کرد و بازپرس جدید، رسیدگی بسیار دقیقی انجام داد. بعد از دو سال، بازپرس شعبه دوم دادسرای کارکنان دولت، یک قرار 24 صفحهای صادر و در 22 صفحه با برشمردن تمام جریان پرونده، در نهایت عنوان کرد که پخش آثار تا سال 83، مشمول مروز زمان شده و صدا و سیما پس از آن نیز سوءنیت نداشته و سازمان را از اتهام انتسابی مبرا کرد.
در خرداد سال 90، به قرار صادره اعتراض کردیم و رسیدگی به اعتراض ما یک سال طول کشید و خرداد سال 91 سرانجام شعبه 1060 دادگاه کارکنان دولت، ما را برای ارائه توضیح در خصوص اعتراض به قرار، احضار کرد. خرداد سال 91 دادگاه قرار صادره را نقض کرد و صریحاً نوشت با توجه به اینکه صدا و سیما آگاه بوده که لازم است برای انتشار از صاحب اثر رضایت بگیرد، دلالت بر سوءنیت دارد. پرونده به دادسرا برگشت و شعبه بازپرسی، متهمان را احضار و تفهیم اتهام کرد و نهایتاً 6 سال بعد یعنی در اردیبهشت امسال (سال 97)، پرونده برای رسیدگی، دوباره به شعبه 1060 که قاضی آن تغییر کرده، ارسال شد و دادگاه، 11 شهریورماه جاری را برای رسیدگی تعیین کرد و هیچکدام از دلایل ما مورد توجه دادگاه قرار نگرفت و در نهایت، یک روز بعد (12 شهریور)، دادگاه رأی مبنی بر رد شکایت صادر و اعلام کرد پخش آثار موکل در صدا و سیما، موجب شهرت وی شده و به زیان او نبوده است!»
شهرام ناظری در این خصوص در گفتوگوی مفصلی با ماهنامهی «تجربه» در سال 90 گفته است: «اکنون بیش از 30 سال است که صدا و سیما آثار و صدای مرا به گونههای مختلف مورد استفاده قرار داده و پخش کرده و جالب اینجا است که در این مدت 30 سال -که در حقیقت یک عمر محسوب میشود- بدون اجازه و بدون اطلاع من و بدون در نظر گرفتن حق و حقوق من از نظر کپیرایت، عمل کرده است. هر کدام از شما مسئولان 30 ماه حقوقتان را دریافت نکنید، چه واکنشی نشان میدهید؟ حال منِ شهرام ناظری که 30 سال یعنی یک عمر تحمل کردهام، همچون کوه ایستادهام، میگویم دیگر بس است. بیعدالتی بس است. بیایید بعد از 30 سال به هنرمندان واقعی و اصیل کشور احترام بگذارید. من، شهرام ناظری فرزند ایران و از نژاد کُرد، از ابتدای انقلاب تا امروز، در این 33 سال نه کمک مالی و نه وامهای آنچنانی گرفتهام و نه زمین و نه خانه و نه هیچ چیز دیگر. هرگز از کسی یا نهادی نهتنها چیزی طلب نکردهام، حتی حق و حقوق طبیعی 30 ساله خود را نیز نگرفتهام. این را بدان سبب آوردهام که بدانید یک هنرمند با چه شرایطی در این مملکت روند کار هنری خود را ادامه داده است. خیلیها و خیلی از نهادها وامدار مناند اما من وامدار کسی نیستم؛ خدا را شکر که سربلندم.»
او در گفتوگوی کوتاهی با «موسیقی ما» نیز میگوید: «اگرچه امیدی ندارم اما از صدا و سیما شکایت میکنم. هرچند قدرت با آنها است و دست ما به جایی بند نیست.»
شاگرد استاد شجریان همچنین تأکید میکند که اگر باب این منطق باز شود، اتفاق ناخوشایندی رخ میدهد و همه میتوانند به بهانهی معروف کردن هنرمند، چوب حراج به آثار او -بهخصوص در فضای مجازی- بزنند.
«جعفرزاده» به این مسأله اشاره دارد که صدا و سیما آثار هنرمندان پرمخاطب مثل استادان شجریان، ناظری و دیگران را مدام پخش میکند و به این ترتیب، به حقوق مادی و معنوی آنها تعرض میکند؛ اما حقوق هنرمندان دیگری که از منظر عمومی چندان پرمخاطب نیستند نیز بهشکل دیگر مورد تعرض واقع میشود. مثلاً موسیقیهای فیلم بسیاری از آهنگسازان -از جمله خود من- که برای تصاویر خاصی ساخته شده، روی تصاویر و فریمهای دیگری به کار میرود، بدون آنکه حق و حقوقی به من پرداخت شود یا حتی نامی از من یا تهیهکننده برده شود! پس این میان، سه حق تضییع میشود. در چنین موقعیتی، اولین کار این است که مصنفان و مؤلفان در کمپینی -که «موسیقی ما» میتواند متولی آن باشد- شرکت کنند تا این خواستهی قانونی آنها مطرح شود که شاید لااقل در کشور خودمان، حق و حقوقمان به لحاظ مادی و معنوی در نظر گرفته شود. در چنین شرایطی است که میتوانیم به صدا و سیما بگوییم که شما نیز باید این حقوق را رعایت کنید.»
این آهنگساز و منتقد ادامه میدهد: «ما در تمامی امور فرهنگی دچار یک وضعیت «من بمیرم، تو بمیری» هستیم و این مسأله تنها معطوف به هنرمندان نیست؛ حتی میتوان همین فرهنگ را بین سیاستمداران و اقتصاددانها نیز مشاهده کرد. یک عده آدم سر مسألهای خاص (هر مسألهای) چانه میزنند و کسانی هم فشار میآورند و در نهایت، یک اتفاقی رخ میدهد! در بحث موجود نیز تا زمانی که این کمپین تشکیل نشود، همچنان ما در همین وضعیت قرار داریم. ممکن است هنرمند محبوبی مثل آقای شجریان در موردی خاص زورشان به یک ماجرا برسد و من در مورد موسیقی فیلمهایم نتوانم این کار را انجام دهم؛ کما اینکه تاکنون نیز نتوانستهام و هر بار اعتراضی کردهام، بیان شده که این آثار متعلق به تهیهکننده است و من حقی در آن ندارم.»
«حمیدرضا نوربخش» اما به این پرسش اینگونه پاسخ میدهد: «همین قانون نیمبند فعلی نیز در صورت اجرا، میتواند حقوق هنرمندان را تأمین کند؛ اگرچه خلأها و نواقص زیادی دارد که باید تکمیل شود؛ اما مهمترین مشکل ما در حال حاضر این است که قانون موجود هم رعایت نمیشود، مگر در مواردی که هنرمند شکایت کند. ما در این سالها پروندههای بسیاری داشتهایم که برخی از آنها از طریق خانهی موسیقی پیگیری شدهاند و برخیهایشان نیز حکمی دریافت کردهاند که حقوق مادی و معنویشان تأمین شده است.»
او همچنین از تلاشهای خانهی موسیقی به عنوان تنها نهاد صنفی هنرمندان موسیقی در این خصوص خبر میدهد و میگوید که در این سالها بارها خواستار مذاکراتی با این سازمان شده که هیچگاه پاسخ مناسبی به آن داده نشده و به همین خاطر، از اهالی رسانه میخواهد تا این موضوع را به صورت پیگیر ادامه دهند.
این حقوقدان میگوید: «بعد از توسعهی اینترنت و تکنولوژی در جهان، پخش غیرمجاز آثار موسیقایی و سینمایی بسیار ساده شد؛ اما برای این نیز راهحل وجود دارد. در تمام کشورهای دنیا قوانین سفت و سختی وجود دارد که استفادهی غیرمجاز از آثار هنرمندان را محدود کرده است. برای مثال، حتی اگر قرار است یک قطعهی موسیقی در آسانسور هم استفاده شود، باید بابت آن به صاحب اثر پولی پرداخت شود! اما در ایران این قانون به شکل درست اعمال نمیشود و گسترش اینترنت نیز به این مشکل اضافه کرده است.»
نوروزی تأکید میکند که اشتباه دولت و هنرمندان این است که تصور میکنند اشکال از قانون است؛ اما به عقیده من، نظام تولید و توزیع آثار موسیقایی و تصویری و نظام واکنش صنفی به این تجاوزات ضعیف است: «مسأله را باید در این نسبت جستوجو کرد. در همین لحظه و با همین قانون نیز ذینفعان میتوانند فشار آورده و خواستار احقاق حقوقشان شوند و تنها در صورت یک مشارکت گروهی و همکاری میان ذینفعان و دولت، میتوان به تدریج به رفع این مشکل امیدوار بود. در این سالها، حقوق بسیاری نادیده گرفته شده است؛ اما تنها تعداد اندکی شکایت کردهاند و تا زمانی که وضع به این صورت است، نمیتوان امید چندانی به بهبود شرایط داشت.»
در همین روزها، با حکم دادگاه در قبال شکایت سالها پیش «محمدرضا شجریان» از سازمان صدا و سیما، بار دیگر موضوع رسانهی ملی و موسیقی سر زبانها افتاده؛ اما مسأله چیزی فراتر از اینها است. نه موزیسینها و هنرمندانی که با صدا و سیما کار میکنند و نه شبکهها و مدیرانی که پروانه صادر میکنند، تکلیفشان با این هنر مشخص نیست! اما آنچه در این میان کاملاً واضح است اینکه بر اساس برخورد نامشخص رسانهی ملی و گاه حمایت از موسیقیهای عوامپسند، سطح سلیقه مخاطب تنزل پیدا کرده و با نوعی بیسلیقگی و شلختگی فرهنگی مواجه شده است.
- ماجرای شکایت «محمدرضا شجریان» از صدا و سیما چه بود؟
مدتها پیشتر از شکایت رسمی، استاد آوازخوان، بارها به صدا و سیما تذکر داده بود که نسبت به پخش آثارش از رادیوو تلویزیون رضایت ندارد و در همین خصوص، نامهای هم به صورت کتبی نوشته و اعتراض خود را نسبت به این موضوع بیان کرده بود و تنها «ربنا» را در این میان مستثنی دانسته بود. در آخرین نامهی او آمده است: «اینجانب در سال۱۳۷۴ نیز اعلام کردم راضی به پخش آثار خود از صدا و سیما نیستم. مجدداً تقاضای خود را تکرار کرده و تأکید میکنم آن سازمان هیچ نقشی در تهیه این آثار نداشته و شایسته است به حکم شرع و قانون، سریعاً کلیه واحدهای آن سازمان، از پخش صدا و آثار من خودداری کنند.»
به علت بیتوجهی به این درخواست، «محمدحسین آقاسی» (وکیل شجریان) شکایتنامهای عليه معاونت صدای سازمان صداوسیما تنظیم کرد تا طی آن، هر كسی نسبت به پخش اين آثار در صداوسيما دستور داده، به دادسرای كاركنان دولت احضار شود. در اولین مرحله، بازپرس پرونده شکایت را رد کرد؛ اما پس از مخالفت نماینده دادستان با این قرار، در نهایت در سال 13۹۰، شعبه ۱۰۶۰ دادگاه کارکنان دولت، اعلام کرد: «صداوسیما آگاه بوده که لازم است برای انتشار از صاحب اثر رضایت بگیرد.»
در همین راستا، بازپرس پرونده نیز بهشکل کتبی از صدا و سیما خواست تا مجوز پخش این آثار را اعلام کند؛ مجوزی که وجود نداشت و انتظار میرفت طبق ماده 23 قانون حمايت از حقوق مؤلفان و مصنفان، با این پرونده برخورد شود که آن هم نشد. ماجرای این شکایت ادامه داشت تا اینکه در نهایت هفتهی گذشته سرانجام بعد از سالها، پرونده روی میز قاضی قرار گرفت و طبق گفتهی «محمد حسین آقاسی» روز دوشنبه ۱۲ شهریور شعبه ۱۰۶۰ دادگاه کارکنان دولت، رأی بر رد شکایت صادر و اعلام کرد پخش آثار شجریان در صدا و سیما، موجب شهرت وی شده و به زیان او نبوده است!
- محمدحسین آقاسی: به رأی دادگاه اعتراض میکنیم
آقاسی همچنین دربارهی جزئیات این پرونده میگوید: «ما از ابتدا این شکایت را بر اساس مادهی 23 قانون حمایت از حقوق مؤلفان، مصنفان و هنرمندان در دادسرای کارکنان دولت مطرح کردیم. بعد از مدت کوتاهی از طرح شکایت، بازپرس وقت شعبه دوم دادسرای کارکنان دولت، با این استدلال که صدا و سیما در پخش آثار موکل، سوءنیتی نداشته، شکایت را رد کرد. در آن زمان، نماینده دادستان یا دادیار با قرار صادر شده موافقت نکرد و این توجیه را آورد که مدیران صدا و سیما اطلاع نداشتند که آثار پخش شده متعلق به شجریان است.
در همان زمان، پرونده برای رسیدگی بیشتر به شعبه بازپرسی فرستاده شد. در این مدت، بازپرس شعبه دوم دادسرای کارکنان دولت تغییر کرد و بازپرس جدید، رسیدگی بسیار دقیقی انجام داد. بعد از دو سال، بازپرس شعبه دوم دادسرای کارکنان دولت، یک قرار 24 صفحهای صادر و در 22 صفحه با برشمردن تمام جریان پرونده، در نهایت عنوان کرد که پخش آثار تا سال 83، مشمول مروز زمان شده و صدا و سیما پس از آن نیز سوءنیت نداشته و سازمان را از اتهام انتسابی مبرا کرد.
در خرداد سال 90، به قرار صادره اعتراض کردیم و رسیدگی به اعتراض ما یک سال طول کشید و خرداد سال 91 سرانجام شعبه 1060 دادگاه کارکنان دولت، ما را برای ارائه توضیح در خصوص اعتراض به قرار، احضار کرد. خرداد سال 91 دادگاه قرار صادره را نقض کرد و صریحاً نوشت با توجه به اینکه صدا و سیما آگاه بوده که لازم است برای انتشار از صاحب اثر رضایت بگیرد، دلالت بر سوءنیت دارد. پرونده به دادسرا برگشت و شعبه بازپرسی، متهمان را احضار و تفهیم اتهام کرد و نهایتاً 6 سال بعد یعنی در اردیبهشت امسال (سال 97)، پرونده برای رسیدگی، دوباره به شعبه 1060 که قاضی آن تغییر کرده، ارسال شد و دادگاه، 11 شهریورماه جاری را برای رسیدگی تعیین کرد و هیچکدام از دلایل ما مورد توجه دادگاه قرار نگرفت و در نهایت، یک روز بعد (12 شهریور)، دادگاه رأی مبنی بر رد شکایت صادر و اعلام کرد پخش آثار موکل در صدا و سیما، موجب شهرت وی شده و به زیان او نبوده است!»
- حمیدرضا نوربخش: آثار هنرمندان تحت مالکیت صدا و سیما نیست
- شهرام ناظری: زورمان نمیرسد
شهرام ناظری در این خصوص در گفتوگوی مفصلی با ماهنامهی «تجربه» در سال 90 گفته است: «اکنون بیش از 30 سال است که صدا و سیما آثار و صدای مرا به گونههای مختلف مورد استفاده قرار داده و پخش کرده و جالب اینجا است که در این مدت 30 سال -که در حقیقت یک عمر محسوب میشود- بدون اجازه و بدون اطلاع من و بدون در نظر گرفتن حق و حقوق من از نظر کپیرایت، عمل کرده است. هر کدام از شما مسئولان 30 ماه حقوقتان را دریافت نکنید، چه واکنشی نشان میدهید؟ حال منِ شهرام ناظری که 30 سال یعنی یک عمر تحمل کردهام، همچون کوه ایستادهام، میگویم دیگر بس است. بیعدالتی بس است. بیایید بعد از 30 سال به هنرمندان واقعی و اصیل کشور احترام بگذارید. من، شهرام ناظری فرزند ایران و از نژاد کُرد، از ابتدای انقلاب تا امروز، در این 33 سال نه کمک مالی و نه وامهای آنچنانی گرفتهام و نه زمین و نه خانه و نه هیچ چیز دیگر. هرگز از کسی یا نهادی نهتنها چیزی طلب نکردهام، حتی حق و حقوق طبیعی 30 ساله خود را نیز نگرفتهام. این را بدان سبب آوردهام که بدانید یک هنرمند با چه شرایطی در این مملکت روند کار هنری خود را ادامه داده است. خیلیها و خیلی از نهادها وامدار مناند اما من وامدار کسی نیستم؛ خدا را شکر که سربلندم.»
او در گفتوگوی کوتاهی با «موسیقی ما» نیز میگوید: «اگرچه امیدی ندارم اما از صدا و سیما شکایت میکنم. هرچند قدرت با آنها است و دست ما به جایی بند نیست.»
- حمیدرضا نوربخش: لااقل منت نگذارید
شاگرد استاد شجریان همچنین تأکید میکند که اگر باب این منطق باز شود، اتفاق ناخوشایندی رخ میدهد و همه میتوانند به بهانهی معروف کردن هنرمند، چوب حراج به آثار او -بهخصوص در فضای مجازی- بزنند.
- مانی جعفرزاده: سایت «موسیقی ما» کمپین تشکیل دهد
«جعفرزاده» به این مسأله اشاره دارد که صدا و سیما آثار هنرمندان پرمخاطب مثل استادان شجریان، ناظری و دیگران را مدام پخش میکند و به این ترتیب، به حقوق مادی و معنوی آنها تعرض میکند؛ اما حقوق هنرمندان دیگری که از منظر عمومی چندان پرمخاطب نیستند نیز بهشکل دیگر مورد تعرض واقع میشود. مثلاً موسیقیهای فیلم بسیاری از آهنگسازان -از جمله خود من- که برای تصاویر خاصی ساخته شده، روی تصاویر و فریمهای دیگری به کار میرود، بدون آنکه حق و حقوقی به من پرداخت شود یا حتی نامی از من یا تهیهکننده برده شود! پس این میان، سه حق تضییع میشود. در چنین موقعیتی، اولین کار این است که مصنفان و مؤلفان در کمپینی -که «موسیقی ما» میتواند متولی آن باشد- شرکت کنند تا این خواستهی قانونی آنها مطرح شود که شاید لااقل در کشور خودمان، حق و حقوقمان به لحاظ مادی و معنوی در نظر گرفته شود. در چنین شرایطی است که میتوانیم به صدا و سیما بگوییم که شما نیز باید این حقوق را رعایت کنید.»
این آهنگساز و منتقد ادامه میدهد: «ما در تمامی امور فرهنگی دچار یک وضعیت «من بمیرم، تو بمیری» هستیم و این مسأله تنها معطوف به هنرمندان نیست؛ حتی میتوان همین فرهنگ را بین سیاستمداران و اقتصاددانها نیز مشاهده کرد. یک عده آدم سر مسألهای خاص (هر مسألهای) چانه میزنند و کسانی هم فشار میآورند و در نهایت، یک اتفاقی رخ میدهد! در بحث موجود نیز تا زمانی که این کمپین تشکیل نشود، همچنان ما در همین وضعیت قرار داریم. ممکن است هنرمند محبوبی مثل آقای شجریان در موردی خاص زورشان به یک ماجرا برسد و من در مورد موسیقی فیلمهایم نتوانم این کار را انجام دهم؛ کما اینکه تاکنون نیز نتوانستهام و هر بار اعتراضی کردهام، بیان شده که این آثار متعلق به تهیهکننده است و من حقی در آن ندارم.»
- بابک چمنآرا: صدا و سیما بزرگترین ناقض حقوق مؤلفان و ناشران است
«حمیدرضا نوربخش» اما به این پرسش اینگونه پاسخ میدهد: «همین قانون نیمبند فعلی نیز در صورت اجرا، میتواند حقوق هنرمندان را تأمین کند؛ اگرچه خلأها و نواقص زیادی دارد که باید تکمیل شود؛ اما مهمترین مشکل ما در حال حاضر این است که قانون موجود هم رعایت نمیشود، مگر در مواردی که هنرمند شکایت کند. ما در این سالها پروندههای بسیاری داشتهایم که برخی از آنها از طریق خانهی موسیقی پیگیری شدهاند و برخیهایشان نیز حکمی دریافت کردهاند که حقوق مادی و معنویشان تأمین شده است.»
او همچنین از تلاشهای خانهی موسیقی به عنوان تنها نهاد صنفی هنرمندان موسیقی در این خصوص خبر میدهد و میگوید که در این سالها بارها خواستار مذاکراتی با این سازمان شده که هیچگاه پاسخ مناسبی به آن داده نشده و به همین خاطر، از اهالی رسانه میخواهد تا این موضوع را به صورت پیگیر ادامه دهند.
- کامبیز نوروزی: واکنش صنفی به این تجاوزات ضعیف است
این حقوقدان میگوید: «بعد از توسعهی اینترنت و تکنولوژی در جهان، پخش غیرمجاز آثار موسیقایی و سینمایی بسیار ساده شد؛ اما برای این نیز راهحل وجود دارد. در تمام کشورهای دنیا قوانین سفت و سختی وجود دارد که استفادهی غیرمجاز از آثار هنرمندان را محدود کرده است. برای مثال، حتی اگر قرار است یک قطعهی موسیقی در آسانسور هم استفاده شود، باید بابت آن به صاحب اثر پولی پرداخت شود! اما در ایران این قانون به شکل درست اعمال نمیشود و گسترش اینترنت نیز به این مشکل اضافه کرده است.»
نوروزی تأکید میکند که اشتباه دولت و هنرمندان این است که تصور میکنند اشکال از قانون است؛ اما به عقیده من، نظام تولید و توزیع آثار موسیقایی و تصویری و نظام واکنش صنفی به این تجاوزات ضعیف است: «مسأله را باید در این نسبت جستوجو کرد. در همین لحظه و با همین قانون نیز ذینفعان میتوانند فشار آورده و خواستار احقاق حقوقشان شوند و تنها در صورت یک مشارکت گروهی و همکاری میان ذینفعان و دولت، میتوان به تدریج به رفع این مشکل امیدوار بود. در این سالها، حقوق بسیاری نادیده گرفته شده است؛ اما تنها تعداد اندکی شکایت کردهاند و تا زمانی که وضع به این صورت است، نمیتوان امید چندانی به بهبود شرایط داشت.»
تاریخ انتشار : دوشنبه 2 مهر 1397 - 14:35
افزودن یک دیدگاه جدید