خاطرهای از یک شب بهیادماندنی با استاد عبدالوهاب شهیدی و نظر ایشان درباره شاعره معاصر
شعر فروغ متعلق به آینده است
ایران، فقط یک جغرافیا و یک تکه از خاک آسیا نیست؛ بلکه یک پهنه عظیم و یک تاریخ بزرگ است. زیباییهای این کشور، تنها منابع تاریخی و طبیعیاش نیست بلکه مردماناش نیز هستند. کم نیستند چهرههایی که از این خاک برخاستند و دنیا را متحول کردند. اما من همیشه به این تکمصرع اعتقاد داشتم که «هنر نزد ایرانیان است و بس». نمودِ این مصرع را در جایجای میهنم شاهد بودهام. اما هدف از این یادداشت، فقط یادآوری این مطالب نیست؛ چرا که همه خوب میدانند که در این سرزمین چه گوهرهای گرانبهایی داریم اما آیا قدردان آنها هم هستیم؟ الله اعلم!
اکنون که به تازگی از سالروز میلاد استاد عزیز عبدالوهاب شهیدی گذشتهایم، این چند سطر را میخواهم به این استاد چیرهدست، مهربان، معتقد و آزاده تقدیم کنم.
اواخر تابستان سال ۱۳۸۵، برای مراسم شب شعری در منطقه امیرآباد شمالی تهران، با دوستان گرد هم آمده بودیم که در آنجا توفیق همصحبتی و همکلامی اتفاقی با پوران فرخزاد دست داد. ابتدا این شاعر نامآشنای بلندهمت، با دیدن ظاهر مذهبی من رو ترش کرد و شروع به گلایه که چرا وزارت ارشاد به کتاب من مجوز نمیدهد و شما واقعاً به چه فکر میکنید و... هرچند من در آن سالها در عنفوان جوانی بودم و شور و حرارت انقلابی و مذهبی زیادی در من بود اما دیدار پوران فرخزاد، نفوذ کلام و صلابت نگاهش چنان تأثیری در من گذاشت که وقتی اینگونه با من سخن گفت، حقیقتاً ترس وجودم را فرا گرفت. آن بزرگوار وقتی متوجه ترس این جوان شد، عذر خواست و محبتی مادرانه به این نوجوان ۱۶ساله ابراز کرد. نظر لطفی نمود و دیوان شعر خواهر نازنینش را که به همراه داشت، به رسم هدیه، با شکوه امضا و با تکمصرعی از ملا احمد نراقی، صفحه اول را تقریر و بر صفحه جان من هدیهای ماندگار کرد:
«گاهی به نگاهی دل ما شاد توان کرد»
در همان شب بود که من برای اولین بار، با استاد عزیز، مهربان و بااخلاق، جناب عبدالوهاب شهیدی آشنا شدم. ایشان بعد از صحبت در خصوص نغمه آزادی و جریان مشروطیت و اینکه چه رنجهایی این ملت کشیدهاند، به یاد فروغ فرخزاد عزیز هم جملهای گفتند. جمله استاد شهیدی در وصف فروغ، برای این کمترین در کنار زیبایی و تازگی، سوالاتی در پی داشت. چرا که استاد تأکید کردند که «به نظرم شعر فروغ برای آینده است.» آن زمان سوالی ذهنم را درگیر کرد که نگاه دقیق و عمیق استاد به چه خصوصیتی از فروغ عزیز اشاره دارد و به راستی اصلاً او که بود و چه کرد؟ هرچند این سرزمین، زنان و مردان بزرگی به خود دیده است که امروز خیلیها حسرت شدهاند و خیلیها چشمبهراه.
آن شب، دیدار اول من با استاد بود که چند کلامی فقط صحبت شد ولی بعدها فهمیدم که توفیق همصحبتی با چه کسی را داشتهام. حیف که درک و سواد من در آن زمان به اندازهای نبود که بتوانم از آن دریای بیکران بهرهی کافی ببرم. هرچند امروز از آن زمان فقیرترم اما سعی در ادای دین به رسم ادب دارم. امیدوارم که استاد با خواندن این دلنوشته فرزند کوچکشان رنجیدهخاطر نگردند.
در ایران، «شهیدی» همیشه زنده است و در یاد همه ایرانیان همچون گلی معطر، خاطرهای زیبا و خوش تجسم مییابد. برای استاد بهترینها را آرزو میکنم و از تمامی دوستداران فرهنگ سرزمین مادریمان میخواهم که یاد بزرگان را با دیداری همیشگی گرامی بدارند.
اکنون که به تازگی از سالروز میلاد استاد عزیز عبدالوهاب شهیدی گذشتهایم، این چند سطر را میخواهم به این استاد چیرهدست، مهربان، معتقد و آزاده تقدیم کنم.
اواخر تابستان سال ۱۳۸۵، برای مراسم شب شعری در منطقه امیرآباد شمالی تهران، با دوستان گرد هم آمده بودیم که در آنجا توفیق همصحبتی و همکلامی اتفاقی با پوران فرخزاد دست داد. ابتدا این شاعر نامآشنای بلندهمت، با دیدن ظاهر مذهبی من رو ترش کرد و شروع به گلایه که چرا وزارت ارشاد به کتاب من مجوز نمیدهد و شما واقعاً به چه فکر میکنید و... هرچند من در آن سالها در عنفوان جوانی بودم و شور و حرارت انقلابی و مذهبی زیادی در من بود اما دیدار پوران فرخزاد، نفوذ کلام و صلابت نگاهش چنان تأثیری در من گذاشت که وقتی اینگونه با من سخن گفت، حقیقتاً ترس وجودم را فرا گرفت. آن بزرگوار وقتی متوجه ترس این جوان شد، عذر خواست و محبتی مادرانه به این نوجوان ۱۶ساله ابراز کرد. نظر لطفی نمود و دیوان شعر خواهر نازنینش را که به همراه داشت، به رسم هدیه، با شکوه امضا و با تکمصرعی از ملا احمد نراقی، صفحه اول را تقریر و بر صفحه جان من هدیهای ماندگار کرد:
«گاهی به نگاهی دل ما شاد توان کرد»
در همان شب بود که من برای اولین بار، با استاد عزیز، مهربان و بااخلاق، جناب عبدالوهاب شهیدی آشنا شدم. ایشان بعد از صحبت در خصوص نغمه آزادی و جریان مشروطیت و اینکه چه رنجهایی این ملت کشیدهاند، به یاد فروغ فرخزاد عزیز هم جملهای گفتند. جمله استاد شهیدی در وصف فروغ، برای این کمترین در کنار زیبایی و تازگی، سوالاتی در پی داشت. چرا که استاد تأکید کردند که «به نظرم شعر فروغ برای آینده است.» آن زمان سوالی ذهنم را درگیر کرد که نگاه دقیق و عمیق استاد به چه خصوصیتی از فروغ عزیز اشاره دارد و به راستی اصلاً او که بود و چه کرد؟ هرچند این سرزمین، زنان و مردان بزرگی به خود دیده است که امروز خیلیها حسرت شدهاند و خیلیها چشمبهراه.
آن شب، دیدار اول من با استاد بود که چند کلامی فقط صحبت شد ولی بعدها فهمیدم که توفیق همصحبتی با چه کسی را داشتهام. حیف که درک و سواد من در آن زمان به اندازهای نبود که بتوانم از آن دریای بیکران بهرهی کافی ببرم. هرچند امروز از آن زمان فقیرترم اما سعی در ادای دین به رسم ادب دارم. امیدوارم که استاد با خواندن این دلنوشته فرزند کوچکشان رنجیدهخاطر نگردند.
در ایران، «شهیدی» همیشه زنده است و در یاد همه ایرانیان همچون گلی معطر، خاطرهای زیبا و خوش تجسم مییابد. برای استاد بهترینها را آرزو میکنم و از تمامی دوستداران فرهنگ سرزمین مادریمان میخواهم که یاد بزرگان را با دیداری همیشگی گرامی بدارند.
منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»
تاریخ انتشار : دوشنبه 21 مهر 1399 - 18:39
افزودن یک دیدگاه جدید