موسیقی ما - «بامداد افشار» آهنگساز است و طراحِ صدا. همین سالِ گذشته بود که در حالیکه رقبای نامداری داشت، توانست سیمرغِ بلورین موسیقی فیلم را از جشنوارهی فجر دریافت کند. این موزیسینِ جوان اما بخشِ مهمی از ایدهپردازیهای خود را همراه با گروهش –اتاق- انجام میدهد. گروهی که علاوه بر انتشارِ آلبومهای موسیقی، توانسته فعالیتهایی نیز به صورتِ بینالمللی داشته باشد. حالا در جدیدترین تجربه، آنان با «تسویوشی اوزاوا» همکاری کردهاند. هنرمندی بزرگ در عرصهی هنرهای نمایشی در ژاپن که حالا در همراهی با گروهِ «اتاق»، داستان «شوجی ترایاما» -شاعر، نمایشنامهنویس و سینماگر برجستهی ژاپنی- را روایت کردهاند. این نمایشگاه هماکنون در کشورِ ژاپن در حالِ برگزاری است و «اوزاوا» داستانِ «ترایاما» را در بستری متفاوت با واقعیت و با ترکیبی از نقاشی، ویدئو و موسیقی روایت کرده است. «بامداد افشار» و «پویا شمالی» از این تجربهشان با «موسیقی ما» سخن گفتهاند.
*پیش از آنکه دربارهی ماجرای همکاری شما و گروه اتاق با یک هنرمندِ ژاپنی بپرسیم، میخواهیم نظرِ شما را در این باره بدانیم که چرا اهالی موسیقی در این روزها تا این اندازه نسبت به هنرهای دیگر ناآشنا هستند. کتاب نمیخوانند. نمایشگاه نقاشی یا مجسمهسازی نمیروند و حتی فیلمهای روز را نمیبینند؟
بامداد افشار: شما نمیتوانید این مساله را تنها به موزیسینها مرتبط بدانید، فکر میکنم این مشکلی است که هنرمندان دیگر رشتهها نیز به آن مبتلا هستند؛ اما به گمانم، باید این مساله را کمی فراتر دید و آن را تنها محدود به یک قشر نکرد. همهی ما (مردم، هنرمندان و دولت) در یک کشتی قرار داریم و بنابراین اگر فرهنگِ کشورمان به سوی غنا حرکت کند، همهمان در مسیری بهتر قدم برمیداریم. اگر اقتصاد ما وضعِ مشخصی داشته باشد، دولت میتواند حمایتِ بیشتری از هنرِ متعالی انجام دهد و مسایلی از این دست. این در حالی است که اتفاقات هنریای که در حالِ حاضر اتفاق میافتد، به گونهای است که نه رضایتِ خود هنرمند را دربردارد و نه رضایتِ مخاطبان را و در این میان اگر گاهی اتفاقات خوشایندی نیز رخ میدهد، حاصلِ تلاشهای فردی افراد است. یعنی یک هنرمند، کاری انجام میدهد و موفق میشود و از آنجا که حمایتی از او صورت نمیگیرد؛ در بیشتر مواقع حرکتش متوقف میشود. اگر تعارفات را کنار بگذاریم، ما هیچ حمایتِ قدرتمندی از هنر موسیقی نداریم. کافی است نگاهی به سطحِ کیفی آثاری بیاندازید که این روزها از تلویزیون پخش میشود (البته من تنها در حوزهی موسیقی اظهارنظر میکنم)، آنوقت مشاهده میکنید به طورِ مدام آثاری سطحی با اشعاری غیرقابلِ قبول پخش میشود. با این شرایط فرهنگسازی قرار است کجا اتفاق بیفتد؟ صدا و سیما هنوز هم ابزار بسیار پرمخاطبی است؛ اما چقدر در آن دربارهی موسیقی بحث میشود؟ چقدر به مخاطب خوراک خوب داده میشود؟ اصلا چقدر سینما و تئاتر یا هنرهای دیگر در آن تبلیغ میشود؟ در یک نگاهِ کلی میتوان متوجه شد دولت از یک طرف، رسانه از طرفِ دیگر و شرایط جامعه همهگی سببِ پیدایشِ این شرایط شدهاند. بگذارید برایتان مثالی بزنم؛ به تازگی تیتراژی از سریال «قورباغه» که من آهنگسازی آن را انجام دادهام، پخش شد که روی آن موسیقی «ویوالدی» گذاشته شده بود و عدهی زیادی (که متاسفانه بینشان چهرههای هنری هم بودند) برای من کامنت میگذاشتند که چه موسیقی خوبی ساختهام. حتی عدهای به آن نقد کرده بودند؛ چون گمانشان بر این بود که من آن را نوشتهام، درحالی که این موزیک بسیار معروفی است و همه باید آن را شنیده باشند.
پویا شمالی: شکلِ درست باید این باشد که مردم و هنرمندان روی هم تاثیرِ مثبت داشته باشند، به این شکل که هنرمند کار خوب ارایه دهد و روی ذهنِ مخاطب تاثیر بگذارد و از آن طرف مخاطب مدام هنرمند را به انجام کارهای بهتر دعوت کند؛ اما در حالِ حاضرهمه چیز دارد به شکلِ معکوس اتفاق میافتد و در بسیاری موارد هنرمندان سطحِ خود را پایین میآیند تا به سطحِ درکِ مخاطب برسند و اثرشان بیشتر دیده و شنیده شود. حتی مساله از این هم غمانگیزتر است، ما تا همین چند سالِ پیش، آثارمان را برای پخش در سیستمهای پیشرفته، میکس و مستر میکردیم و حالا باید این کار را برای اینستاگرام انجام دهیم. مخاطب همه چیز را در اینستا و تلگرام میبیند و در غیرِ این صورت اصلا سراغِ کار هنری نمیرود. حتی مخاطب حاضر نیست که با هدفن یک اثر را گوش دهد. من نمیدانم مشکل کجاست؟ اما میدانم که هنرمند و مخاطب هر دو به سمتی میروند که به افولِ هنر میانجامد. راستش من نمیتوانم تحلیلِ درستی از این ماجرا ارایه دهم و فکر میکنم که این کارِ متخصصانِ رسانه و جامعهشناسان است تا این روند را بررسی کنند.
اما نقشِ خود هنرمند در این میان چیست؟ ما وقتی نگاه میکنیم مثلا به خوانندگانِ نسلهای پیشین، متوجهی انس و الفتِ بسیار آنان با ادبیات میشویم؛ مثلا استاد شجریان یا شهرام ناظری و حتی خوانندگانِ پاپ مثل فرهاد مهراد، حالا اما چقدر این مساله را میتوان مشاهده کرد؟
بامداد افشار: یک هنرمند از همان ابتدا که فعالیتهای هنری خود را آغاز میکند؛ باید تصمیم بگیرد که پشتِ جامعهاش حرکت کند یا فراروی او. هنرمندی که دنبالهروی حرکتِ مردم باشد؛ یعنی به این نکته آگاه باشد که مردم چه میخواهند و همان را ارایه دهد، ممکن است به شهرت یا محبوبیت هم دست پیدا کند، اما به شکل قطع هنرمندِ تاثیرگذاری نیست. شما از استاد شجریان مثال زدید که در عالم هنر یک استثنا هستند و خیلی اساتیدِ دیگر مثل استاد ناظری، کلهر و ...؛ اما من هنرمندانِ گمنامی را هم میشناسم که آگاهی بسیار زیادی به مسایلِ مختلف دارند. به هر حال آن هنرمندی که تلاش میکند پیشروی جامعه باشد با دشواریهای بسیار روبهروست. ممکن است مجوز فعالیت نگیرد، دشنام بشنود یا کارش در همان لحظه یا سالهای اولیه مورد قبول واقع نشود؛ اما در دراز مدت تاثیرگذار باشد. این تصمیمی است که آرتیست میگیرد. البته باز به صحبتهای قبلیام رجوع میکنم و میگویم نمیتوان همهی انتظارات را از یک هنرمند داشت و بگوییم اوست که میتواند نجاتدهنده باشد. دنیایی که در آن ناجی وجود داشت، تمام شده است.
دربارهی همکاریتان با آقای اوزاوا بگویید.
بامداد افشار: این یک پروژهی سفارشی است که از طرفِ آقای اوزاوا (هنرمند شناختهشدهی هنرهای تجسمی در ژاپن) به گروه اتاق سفارش داده شد. ایشان نمایشگاهی دربارهی «شوجی ترایاما» برگزار کردهاند که یکی از مطرحترین هنرمندانِ ژاپن است و اگر بخواهیم مثالی بزنم، باید بگویم ایشان همان نقشی را در ژاپن دارند که مثلا آقای بیضایی در ایران دارند. ایشان هم در تئاتر فعالیت داشته و هم در سینما و هم در هنرهای تجسمی و نکتهی جالب آنکه در جشن هنر شیراز نیز حضور داشتهاند. آقای اوزاوا، برای نمایشگاهِ خود یک کار ویدیویی موزیکال میخواست و وقتی این کار به من پیشنهاد شد، چون خودم در زمینهی موسیقی تئاتر کار کرده بودم، حضور در آن برایم جذاب بود.
چطور به شما پیشنهاد شد؟
بامداد افشار: خانم مگومی دستیار و هنرمند افتخاری آقای اوزاوا هستند. ایشان به چند زبانِ دنیا (از جمله فارسی) مسلط هستند. آقای اوزاوا از ایشان خواسته بودند که گروهی ایرانی به آنان معرفی کند که سابقهی کار تئاتری داشته باشند و موسیقیشان نیز اکسپیرمنتال باشد. من نمیدانم چه گروههای دیگری مدِ نظرِ ایشان بوده است؛ اما به هر حال قرعه به گروه اتاق خورد، ما یک قراری گذاشتیم و ایشان پروژهی خودشان را معرفی کردند و همکاری صورت گرفت.
اشعار را چه کسی سرود؟
خود آقای اوزاراوا.
و کار را به صورت تلفیقی ارایه دادید؟
بامداد افشار: بله؛ ما اشعار آقای اوزوا را به صورت آواز ایرانی اجرا کردیم و موسیقیمان موسیقی اکسپریمنتال بود. در میانهی کار نیز یک ساز ژاپنی اضافه شد و تلاش کردیم تا با زبانِ موسیقی، حکایتی از تولد تا مرگِ این هنرمند ارایه شود. البته نمیدانم که این تلفیق، موفق بوده است یا نه؟ خوشبختانه خود آقای اوزاوا از نتیجهی کار رضایت داشتند؛ اما باید کار را شنید و دربارهی آن نظر داد. به هر حال این سومین همکاری بینالمللی گروه «اتاق» بوده است و موسیقی آن شبیه به سبک و سیاقِ این گروه؛ اما باید بگویم که برای ما تجربهی دشواری بود.
پویا شمالی: ما در این پروژه سعی کردیم خودمان را در قالبِ آن رویکرد قرار دهیم. همانطور که در روندِ کار ما مشاهده میکنید، موسیقی ما تجربی است و همانطور که از نامِ این سبک برمیآید، نمیشود این نکته را نادیده گرفت که به هر روی یک آزمون و خطا در آن رخ میدهد. ضمنِ اینکه این پروژه، یک کارِ گروهی است. من خودم موسیقی سنتی ایران را نمیشناسم و زمانی که قرار شد بخشی از کار بر اساسِ موسیقی سنتی باشد، با خودم فکر کردم که حالا چه کاری باید انجام دهم؟ اما در طول کار نگاهها و ایدهها شکل گرفت. مهمترین مساله این است که پیوندها خوب انجام شود و به یک کلیت معنادار برسیم. من بارِ دیگر روی این نکته تاکید دارم که این کار، به هر حال بخشی از یک اثر بزرگتر است و موسیقی باید در آن مجموعه بررسی شود تا معنای حقیقی خود را پیدا کند.
بامداد افشار: آقای اوزاوا در نظر داشتند تا یک گروه کر ژاپنی ترجیعبندِ اثر را بخوانند که این اتفاق حذف شد و نوازندهای ژاپنی جایگزین آن شد. آواز ایرانی است؛ اما یکی از قطعات مربوط به موسیقی فولکلور فارس است و دیگری برگرفته از «موسم گل» آقای موسی معروفی. ملودیهای آواز را «اصغر پیران» ساخته است که به موسیقی ایران آشناتر است.
پویا شمالی: یک بخشِ مهمی از این کار طراحی صداست. ضمن اینکه در این کار از ساز «نیانبان» استفاده شده است؛ اما این ساز بیانی کاملا متفاوت دارد. شما در این کار صدای گیتار را نیز به شکلی کاملا متفاوت میشنوید.
اصولا به نظرِ شما چرا همکاریهای بینالمللی هنرمندان تا این اندازه اندک است؟
چون کسی به هنرمندانِ ما زبانِ گفتوگو را یاد نداده است. کسی به آنان نگفته است که بخشی از فعالیت هنری، تبادلِ آن با هنرمندانِ دیگر است. باید در سال، صدها اتفاقِ بینالمللی هنری رخ دهد تا ببینیم کدامشان موفق است یا خیر. این مساله به همان بحثِ اول ما هم مربوط میشود. شما زمانی که در دانشگاه موسیقی میخواهید، هیچکس نیست که شما را با هنرهای دیگر آشنا کند (لااقل به شکلی خیلی سطحی). کسی از یک دانشجوی موسیقی نمیپرسد که شما بهرام بیضایی را میشناسید؟ چند کار از او خواندهاید؟ شکسپیر چطور؟ به خاطر همین است که اثری خلق میشود که بارِ دراماتیک ندارد و بسیاری از هنرمندان هیچ ایدهای ندارند و تنها یک اجراکنندهی موسیقی هستند.
این نمایشگاه در ایران هم برگزار میشود؟
چنین دورنمایی وجود ندارد. البته آقای اوزاوا تصمیم داشتند که خودشان به ایران بیایند و تصاویرِ مربوطه را برای ویدیوها فیلمبرداری کنند و ما هم در نمایشگاه به عنوان مدعو حضور داشته باشیم؛ اما متاسفانه ویروسِ کرونا باعث شد که ایشان نتوانند به ایران بیایند و ما تلاش کردیم بخشی از تصاویری را که ایشان مدنظر داشتند را فیلمبرداری کرده و برایشان بفرستیم.
*پیش از آنکه دربارهی ماجرای همکاری شما و گروه اتاق با یک هنرمندِ ژاپنی بپرسیم، میخواهیم نظرِ شما را در این باره بدانیم که چرا اهالی موسیقی در این روزها تا این اندازه نسبت به هنرهای دیگر ناآشنا هستند. کتاب نمیخوانند. نمایشگاه نقاشی یا مجسمهسازی نمیروند و حتی فیلمهای روز را نمیبینند؟
بامداد افشار: شما نمیتوانید این مساله را تنها به موزیسینها مرتبط بدانید، فکر میکنم این مشکلی است که هنرمندان دیگر رشتهها نیز به آن مبتلا هستند؛ اما به گمانم، باید این مساله را کمی فراتر دید و آن را تنها محدود به یک قشر نکرد. همهی ما (مردم، هنرمندان و دولت) در یک کشتی قرار داریم و بنابراین اگر فرهنگِ کشورمان به سوی غنا حرکت کند، همهمان در مسیری بهتر قدم برمیداریم. اگر اقتصاد ما وضعِ مشخصی داشته باشد، دولت میتواند حمایتِ بیشتری از هنرِ متعالی انجام دهد و مسایلی از این دست. این در حالی است که اتفاقات هنریای که در حالِ حاضر اتفاق میافتد، به گونهای است که نه رضایتِ خود هنرمند را دربردارد و نه رضایتِ مخاطبان را و در این میان اگر گاهی اتفاقات خوشایندی نیز رخ میدهد، حاصلِ تلاشهای فردی افراد است. یعنی یک هنرمند، کاری انجام میدهد و موفق میشود و از آنجا که حمایتی از او صورت نمیگیرد؛ در بیشتر مواقع حرکتش متوقف میشود. اگر تعارفات را کنار بگذاریم، ما هیچ حمایتِ قدرتمندی از هنر موسیقی نداریم. کافی است نگاهی به سطحِ کیفی آثاری بیاندازید که این روزها از تلویزیون پخش میشود (البته من تنها در حوزهی موسیقی اظهارنظر میکنم)، آنوقت مشاهده میکنید به طورِ مدام آثاری سطحی با اشعاری غیرقابلِ قبول پخش میشود. با این شرایط فرهنگسازی قرار است کجا اتفاق بیفتد؟ صدا و سیما هنوز هم ابزار بسیار پرمخاطبی است؛ اما چقدر در آن دربارهی موسیقی بحث میشود؟ چقدر به مخاطب خوراک خوب داده میشود؟ اصلا چقدر سینما و تئاتر یا هنرهای دیگر در آن تبلیغ میشود؟ در یک نگاهِ کلی میتوان متوجه شد دولت از یک طرف، رسانه از طرفِ دیگر و شرایط جامعه همهگی سببِ پیدایشِ این شرایط شدهاند. بگذارید برایتان مثالی بزنم؛ به تازگی تیتراژی از سریال «قورباغه» که من آهنگسازی آن را انجام دادهام، پخش شد که روی آن موسیقی «ویوالدی» گذاشته شده بود و عدهی زیادی (که متاسفانه بینشان چهرههای هنری هم بودند) برای من کامنت میگذاشتند که چه موسیقی خوبی ساختهام. حتی عدهای به آن نقد کرده بودند؛ چون گمانشان بر این بود که من آن را نوشتهام، درحالی که این موزیک بسیار معروفی است و همه باید آن را شنیده باشند.
پویا شمالی: شکلِ درست باید این باشد که مردم و هنرمندان روی هم تاثیرِ مثبت داشته باشند، به این شکل که هنرمند کار خوب ارایه دهد و روی ذهنِ مخاطب تاثیر بگذارد و از آن طرف مخاطب مدام هنرمند را به انجام کارهای بهتر دعوت کند؛ اما در حالِ حاضرهمه چیز دارد به شکلِ معکوس اتفاق میافتد و در بسیاری موارد هنرمندان سطحِ خود را پایین میآیند تا به سطحِ درکِ مخاطب برسند و اثرشان بیشتر دیده و شنیده شود. حتی مساله از این هم غمانگیزتر است، ما تا همین چند سالِ پیش، آثارمان را برای پخش در سیستمهای پیشرفته، میکس و مستر میکردیم و حالا باید این کار را برای اینستاگرام انجام دهیم. مخاطب همه چیز را در اینستا و تلگرام میبیند و در غیرِ این صورت اصلا سراغِ کار هنری نمیرود. حتی مخاطب حاضر نیست که با هدفن یک اثر را گوش دهد. من نمیدانم مشکل کجاست؟ اما میدانم که هنرمند و مخاطب هر دو به سمتی میروند که به افولِ هنر میانجامد. راستش من نمیتوانم تحلیلِ درستی از این ماجرا ارایه دهم و فکر میکنم که این کارِ متخصصانِ رسانه و جامعهشناسان است تا این روند را بررسی کنند.
اما نقشِ خود هنرمند در این میان چیست؟ ما وقتی نگاه میکنیم مثلا به خوانندگانِ نسلهای پیشین، متوجهی انس و الفتِ بسیار آنان با ادبیات میشویم؛ مثلا استاد شجریان یا شهرام ناظری و حتی خوانندگانِ پاپ مثل فرهاد مهراد، حالا اما چقدر این مساله را میتوان مشاهده کرد؟
بامداد افشار: یک هنرمند از همان ابتدا که فعالیتهای هنری خود را آغاز میکند؛ باید تصمیم بگیرد که پشتِ جامعهاش حرکت کند یا فراروی او. هنرمندی که دنبالهروی حرکتِ مردم باشد؛ یعنی به این نکته آگاه باشد که مردم چه میخواهند و همان را ارایه دهد، ممکن است به شهرت یا محبوبیت هم دست پیدا کند، اما به شکل قطع هنرمندِ تاثیرگذاری نیست. شما از استاد شجریان مثال زدید که در عالم هنر یک استثنا هستند و خیلی اساتیدِ دیگر مثل استاد ناظری، کلهر و ...؛ اما من هنرمندانِ گمنامی را هم میشناسم که آگاهی بسیار زیادی به مسایلِ مختلف دارند. به هر حال آن هنرمندی که تلاش میکند پیشروی جامعه باشد با دشواریهای بسیار روبهروست. ممکن است مجوز فعالیت نگیرد، دشنام بشنود یا کارش در همان لحظه یا سالهای اولیه مورد قبول واقع نشود؛ اما در دراز مدت تاثیرگذار باشد. این تصمیمی است که آرتیست میگیرد. البته باز به صحبتهای قبلیام رجوع میکنم و میگویم نمیتوان همهی انتظارات را از یک هنرمند داشت و بگوییم اوست که میتواند نجاتدهنده باشد. دنیایی که در آن ناجی وجود داشت، تمام شده است.
دربارهی همکاریتان با آقای اوزاوا بگویید.
بامداد افشار: این یک پروژهی سفارشی است که از طرفِ آقای اوزاوا (هنرمند شناختهشدهی هنرهای تجسمی در ژاپن) به گروه اتاق سفارش داده شد. ایشان نمایشگاهی دربارهی «شوجی ترایاما» برگزار کردهاند که یکی از مطرحترین هنرمندانِ ژاپن است و اگر بخواهیم مثالی بزنم، باید بگویم ایشان همان نقشی را در ژاپن دارند که مثلا آقای بیضایی در ایران دارند. ایشان هم در تئاتر فعالیت داشته و هم در سینما و هم در هنرهای تجسمی و نکتهی جالب آنکه در جشن هنر شیراز نیز حضور داشتهاند. آقای اوزاوا، برای نمایشگاهِ خود یک کار ویدیویی موزیکال میخواست و وقتی این کار به من پیشنهاد شد، چون خودم در زمینهی موسیقی تئاتر کار کرده بودم، حضور در آن برایم جذاب بود.
چطور به شما پیشنهاد شد؟
بامداد افشار: خانم مگومی دستیار و هنرمند افتخاری آقای اوزاوا هستند. ایشان به چند زبانِ دنیا (از جمله فارسی) مسلط هستند. آقای اوزاوا از ایشان خواسته بودند که گروهی ایرانی به آنان معرفی کند که سابقهی کار تئاتری داشته باشند و موسیقیشان نیز اکسپیرمنتال باشد. من نمیدانم چه گروههای دیگری مدِ نظرِ ایشان بوده است؛ اما به هر حال قرعه به گروه اتاق خورد، ما یک قراری گذاشتیم و ایشان پروژهی خودشان را معرفی کردند و همکاری صورت گرفت.
اشعار را چه کسی سرود؟
خود آقای اوزاراوا.
و کار را به صورت تلفیقی ارایه دادید؟
بامداد افشار: بله؛ ما اشعار آقای اوزوا را به صورت آواز ایرانی اجرا کردیم و موسیقیمان موسیقی اکسپریمنتال بود. در میانهی کار نیز یک ساز ژاپنی اضافه شد و تلاش کردیم تا با زبانِ موسیقی، حکایتی از تولد تا مرگِ این هنرمند ارایه شود. البته نمیدانم که این تلفیق، موفق بوده است یا نه؟ خوشبختانه خود آقای اوزاوا از نتیجهی کار رضایت داشتند؛ اما باید کار را شنید و دربارهی آن نظر داد. به هر حال این سومین همکاری بینالمللی گروه «اتاق» بوده است و موسیقی آن شبیه به سبک و سیاقِ این گروه؛ اما باید بگویم که برای ما تجربهی دشواری بود.
پویا شمالی: ما در این پروژه سعی کردیم خودمان را در قالبِ آن رویکرد قرار دهیم. همانطور که در روندِ کار ما مشاهده میکنید، موسیقی ما تجربی است و همانطور که از نامِ این سبک برمیآید، نمیشود این نکته را نادیده گرفت که به هر روی یک آزمون و خطا در آن رخ میدهد. ضمنِ اینکه این پروژه، یک کارِ گروهی است. من خودم موسیقی سنتی ایران را نمیشناسم و زمانی که قرار شد بخشی از کار بر اساسِ موسیقی سنتی باشد، با خودم فکر کردم که حالا چه کاری باید انجام دهم؟ اما در طول کار نگاهها و ایدهها شکل گرفت. مهمترین مساله این است که پیوندها خوب انجام شود و به یک کلیت معنادار برسیم. من بارِ دیگر روی این نکته تاکید دارم که این کار، به هر حال بخشی از یک اثر بزرگتر است و موسیقی باید در آن مجموعه بررسی شود تا معنای حقیقی خود را پیدا کند.
بامداد افشار: آقای اوزاوا در نظر داشتند تا یک گروه کر ژاپنی ترجیعبندِ اثر را بخوانند که این اتفاق حذف شد و نوازندهای ژاپنی جایگزین آن شد. آواز ایرانی است؛ اما یکی از قطعات مربوط به موسیقی فولکلور فارس است و دیگری برگرفته از «موسم گل» آقای موسی معروفی. ملودیهای آواز را «اصغر پیران» ساخته است که به موسیقی ایران آشناتر است.
پویا شمالی: یک بخشِ مهمی از این کار طراحی صداست. ضمن اینکه در این کار از ساز «نیانبان» استفاده شده است؛ اما این ساز بیانی کاملا متفاوت دارد. شما در این کار صدای گیتار را نیز به شکلی کاملا متفاوت میشنوید.
اصولا به نظرِ شما چرا همکاریهای بینالمللی هنرمندان تا این اندازه اندک است؟
چون کسی به هنرمندانِ ما زبانِ گفتوگو را یاد نداده است. کسی به آنان نگفته است که بخشی از فعالیت هنری، تبادلِ آن با هنرمندانِ دیگر است. باید در سال، صدها اتفاقِ بینالمللی هنری رخ دهد تا ببینیم کدامشان موفق است یا خیر. این مساله به همان بحثِ اول ما هم مربوط میشود. شما زمانی که در دانشگاه موسیقی میخواهید، هیچکس نیست که شما را با هنرهای دیگر آشنا کند (لااقل به شکلی خیلی سطحی). کسی از یک دانشجوی موسیقی نمیپرسد که شما بهرام بیضایی را میشناسید؟ چند کار از او خواندهاید؟ شکسپیر چطور؟ به خاطر همین است که اثری خلق میشود که بارِ دراماتیک ندارد و بسیاری از هنرمندان هیچ ایدهای ندارند و تنها یک اجراکنندهی موسیقی هستند.
این نمایشگاه در ایران هم برگزار میشود؟
چنین دورنمایی وجود ندارد. البته آقای اوزاوا تصمیم داشتند که خودشان به ایران بیایند و تصاویرِ مربوطه را برای ویدیوها فیلمبرداری کنند و ما هم در نمایشگاه به عنوان مدعو حضور داشته باشیم؛ اما متاسفانه ویروسِ کرونا باعث شد که ایشان نتوانند به ایران بیایند و ما تلاش کردیم بخشی از تصاویری را که ایشان مدنظر داشتند را فیلمبرداری کرده و برایشان بفرستیم.
-
سایت موسیقی ما , آوش مدیا
-
سایت موسیقی ما , آوش مدیا
-
سایت موسیقی ما , آوش مدیا
-
شهرام ناظری , سایت موسیقی ما
-
عالیم قاسم اف , سایت موسیقی ما
-
پدرام امینی ابیانه , سایت موسیقی ما
-
سالار عقیلی , ابوالفضل صادقی نژاد , سایت موسیقی ما
-
سازنگار , سامان احتشامی , سایت موسیقی ما
-
فردین خلعتبری , سایت موسیقی ما
-
حیدو هدایتی , سایت موسیقی ما
-
فرهاد فخرالدینی , سایت موسیقی ما
-
شهرام ناظری , سایت موسیقی ما
-
پژمان طاهری , سایت موسیقی ما
-
همایون شجریان , فردین خلعتبری , سایت موسیقی ما
-
مجید رضوی , سایت موسیقی ما
-
رضا موسوی , سایت موسیقی ما
-
سازنگار , پویا نیکپور , سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما , علیرضا پور استاد
-
سایت موسیقی ما , مهدی بوستانی
-
گروه چارتار , سایت موسیقی ما
-
سالار عقیلی , سایت موسیقی ما
-
سازنگار , آزاده امیری , سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما , فردین خلعتبری , علی اکبر قربانی , مانی جعفرزاده
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
فرهاد فخرالدینی , علی اکبر قربانی , سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما , ماکان بند
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
علیرضا میرآقا , سایت موسیقی ما , سازنگار
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما , اکسیر نوین , محمدرضا خانزاده
-
سایت موسیقی ما , سهراب پورناظری , علی قمصری
-
سایت موسیقی ما , اکسیر نوین , محمدرضا خانزاده
-
سایت موسیقی ما , محمد بحرانی
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما , منوچهر صهبایی
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما , آیدین الفت
-
سایت موسیقی ما
افزودن یک دیدگاه جدید