درباره آلبوم ماه و مه اثر حسين عليزاده
ماه میتابيد اما دشت خلوت بودہ*
[ محسن فاتحی ]
Majid257@Gmail.com
حسین علیزاده یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین چهرهها در موسیقی ایرانی است. او با نزدیک به چهار دهه حضور و فعالیت مستمر در عرصههای مختلف موسیقی ایرانی، همواره در جستوجوی راهها و تجربههای تازه، در نوازندگی و آهنگسازی بوده است. البته فقط حضور یک هنرمند و انتشار آثاری تکراری کافی نیست؛ هنرمند کسی است که میآفریند، تجربه میکند و در عرصههای نو قدم میگذارد. علیزاده یکی از معدود هنرمندان ایرانی است که دارای چنین خصلتی است. همین امر او را در صف هنرمندان پیشرو موسیقی ایرانی قرار داده است. «ماه و مه» آخرین اثر حسین علیزاده، اواخر اردیبهشت ماه توسط نشر هرمس منتشر شده است. در این آلبوم او در 2 بخش نسبتاً بلند به تکنوازی شورانگیز میپردازد؛ بخش اول شامل بداههنوازی در آواز افشاری است و بخش دوم در دستگاه شور نواخته شده است.
چندصدایی و تکنوازی
قبل از هر چیز باید توضیحاتی درباره «تکنوازی» و «رنگ آمیزی» داده شود؛ تکنوازی در موسیقی ما غالباً با بافت موسیقایی تکصدایی (مونوفونیک) اشتباه گرفته میشود حال آنکه اکثر سازهای ایرانی با چنین بافتی سازگار نیست. سه تار، تنبور، دوتار را در نظر بگیرید که در آنها سیم واخوان نقش پررنگی دارد. علیزاده همواره در تکنوازیهای خود به این موضوع دقت کرده است. برای مثال وقتی او با سازی مانند شورانگیز به تکنوازی میپردازد، نغمه سازش، تک صدای واحد نیست، بلکه حضور سیمهای واخوان در کوکهای مختلف و حتی جفت سیمهایی که نسبت به هم هارمونیهای متفاوتی ایجاد میکنند، موسیقی را از بافت تکصدایی خارج میکند. در راستای چنین برخوردی است که مفهوم «رنگ آمیزی در تکنوازی» معنا مییابد. او در جلد آلبوم تکنوازی سه تار خود (ترکمن 1367) مینویسد؛ «چه در ارکستر، چه در نواختن ساز تنها توجه به رنگ آمیزی میتواند از اهمیت بسیاری برخوردار باشد.» علیزاده بعد از گذشت حدود دو دهه از انتشار ترکمن، با «ماه و مه» نشان داد همچنان در این راه قدم برمیدارد و اگر نیاز باشد از سازهای نو، برای ایجاد رنگ آمیزی نو نیز بهره میگیرد. «شورانگیزنواز» واژهای است که در گوش ما طنین غریبی دارد، اما علیزاده در «ماه و مه»، به واقع شورانگیز مینوازد. او در این مجموعه شورانگیز را به شیوه تار یا سه تار نمینوازد - هر چند از سه تارنوازی بهره میگیرد- بلکه با فرهنگ آن ساز ارتباط برقرار کرده است و برای چنین آفرینشی وادار به بداهه نوازی میشود. در «ماه و مه» کمتر رد پای ردیف دیده میشود. در واقع استفاده از ردیف چیزی است که بیشتر از واژه بداههنوازی القا میشود نه آنکه دقیقاً اجرا شده باشد زیرا در غیر این صورت به تکنیک تارنوازی - که به نوعی در موسیقی ما حاکمیت دارد - نزدیک می شد. خود او در مصاحبه یی که به تازگی در مجله فرهنگ و آهنگ منتشر شده است، می گوید؛ «از هر سازی می توان صدای تار در آورد. از دوره قاجار که در نظر بگیریم ردیف ها همه لهجه تار دارد. تارنوازها همیشه حاکم بوده اند. مشکلی که پیش آمده این است که نوازنده های هر سازی با کاراکتر آن ساز، موسیقی را انتخاب نکرده اند. سنتور چه می زند؟ تار یا سه تار می زند با همان تکنیک. نی چه می زند؟ ردیف میرزاعبدالله و حتی عود. من معتقدم تکنیک عود وجود ندارد و همه عودنوازها دارند تار می زنند.»
سازهای جدید در غیبت صداهای جدید
در 10 سال اخیر موجی از ابداع سازهای جدید، در موسیقی ایران به راه افتاده است و این سازها اغلب در مصاحبه ها و گاهی در کنسرت ها به جامعه معرفی می شوند. این موضوع تا جایی پیش رفت که خانه موسیقی وادار به تاسیس کانونی به نام «کانون سازندگان و مبدعان ساز» شد. اما با ظهور این همه ساز جدید، شاهد افقی تازه و طرحی نو در موسیقی ایران نیستیم؛ چرا،؟ اصولاً ساخت ساز جدید نمی تواند برای موسیقی ما پیشرفتی محسوب شود مگر آنکه هنرمندی با رویکرد متفاوت به اجرای آن بپردازد و ساز را به جامعه معرفی کند. علیزاده در «سلانه» و «ماه و مه» چنین رویکردی به ساز سلانه و شورانگیز داشته است. هرچند که قبل از «ماه و مه»، هم علیزاده و هم اشخاص دیگری این ساز را به کار برده بودند اما علیزاده در این آلبوم نوعی «رپرتوار» شورانگیز را به ما عرضه می کند. مشابه چنین رویکردی را «مشیر همایون» به ساز پیانو داشت. هر چند این ساز در کشور ما ساخته نشده بود بلکه به کشور وارد شده بود اما برای اغلب ایرانی های آن زمان ساز جدیدی محسوب می شد. البته قبل از او اشخاص دیگری از این ساز در موسیقی ایرانی استفاده کرده بودند اما مشیر همایون با نحوه نوازندگی اش، با شناخت عمیق اش از ردیف و اجرای آن روی پیانو، این ساز را به سازهای سنتی ما اضافه کرد. برای ویولن نیز کسانی دیگر چنین برخوردی داشتند. امروز حضور این دو ساز به عنوان سازهای سنتی چنان بخشی از عادات ذهنی ما شده که نحوه پذیرش آن در گذشته به فراموشی سپرده شده است. شورانگیزنوازی علیزاده به خصوص در ترکیبات مضرابی به سه تارنوازی اش نزدیک تر است حال آنکه اجرای او با ساز سلانه چنین شباهتی را نداشت. این مساله به این خاطر است که شورانگیز دارای ریشه مشترکی با سه تار است. نگاهی کوتاه به تاریخچه تولد این ساز این موضوع را برای ما روشن می کند؛ «استاد علی تجویدی سال ها قبل به استاد قنبری مهر پیشنهاد ساخت سه تاری پوستی می دهند، ولی این بار برخلاف گذشته خرک سه تار روی صفحه چوبی کوچک و آن صفحه روی پوست قرار می گیرد. سال ها بعد حسین علیزاده همان طرح را روی کاسه تنبور به آقای مانی جفرودی پیشنهاد می کند و با راهنمایی های استاد قنبری ساز شورانگیز به شکل امروزی پدید می آید.» صدای شورانگیز از سه تار لطیف تر و بم تر است.
تابش ماه در دشت خلوت
«ماه و مه» شامل دو قسمت بیست و چند دقیقه یی است. هرچند هر یک از این دو بخش قابل تقسیم شدن به قطعات کوچک تر هستند، اما ارائه قطعات به صورت بلند، اشاره به آن دارد که برای درک درست از هر بخش باید به آن به طور کامل گوش داد. علیزاده آواز افشاری و شور را به صورت دستگاهی اجرا نمی کند. او در سال های اخیر از اجرای موسیقی به صورت دستگاهی فاصله گرفته است و به اجرای دستگاه به شیوه موسیقی مقامی می پردازد. در این اثر نیز او آگاهانه از اصول ارائه موسیقی دستگاهی طفره می رود؛ اصولی که سال ها قبل توسط درویش خان ایجاد و تکمیل شد و برای مثال در آن جایگاه درآمد، پیش درآمد، چهار مضراب و ... مشخص است. باید به یاد داشت در باب موسیقی ایرانی ترتیب نواختن از اهمیت بالاتری نسبت به آنچه نواخته می شود، برخوردار است. این سخن ممکن است در اولین برخورد عجیب جلوه کند، اما قدمتش از آنچه به نظر می آید، طولانی تر است. شاید این سخن بازخوانی قانون پولوکلیتوس (سده پنجم ق.م) پیکرتراش معروف یونانی در باب زیبایی باشد؛ «زیبایی از تناسب ها ساخته می شود، نه از عناصر.» علیزاده در آلبوم های «سلانه» و «ماه و مه» نشان داد با سازهای ابداعی آزادانه تر اصول ارائه موسیقی دستگاهی را کنار می گذارد. «ترکمن»، «ماهور»، «کنسرت همایون» و... همگی با این اصول روایت شده اند. حتی در «آن و آن...» نیز چنین اصولی که ناشی از حضور ردیف است در کل اثر احساس می شود.
علیزاده در این آلبوم با حوصله فراوان شورانگیز می نوازد. مساله یی که در دو دهه اخیر و سال های بعد از جنگ به فراموشی سپرده شده بود. به خصوص در قطعه «مه» که دارای مکث های طولانی و ریتم بسیار کندی است و همین امر سبب حفظ حالت اندیشمندانه دستگاه شور شده است. شاید اغلب ناخواسته تعریفی را که روزگاری «پاگانینی» درباره قطعه زیبا گفته بود پذیرفته اند؛ «قطعه زیبا، قطعه یی سریع است.» گذشته از اینکه بسیاری از موسیقیدان های بزرگ چنین تعریفی را قبول ندارند، این تعریف با موسیقی ایرانی که به حالات درونی انسان می پردازد، هیچ تناسبی ندارد. همچنین جملات کوتاه، که از شاخص های سبک علیزاده است، تنوع ملودیکی زیبایی پدید آورده است. البته در این آلبوم آکسان های شدید و تغییرات دینامیکی ناگهانی باعث کوتاهی جملات نمی شود، بلکه تم های پیش ساخته یی که حاوی جملات کوتاهند باعث تشکیل زنجیره یی از ملودی ها می شوند که به جای اینکه هر یک در امتداد دیگری قرار گیرند، به یکدیگر تبدیل می شوند. تغییر جنس سیم ها در قسمت دوم نیز شایان توجه است که جنس صدا را تغییر داده است و از زنگ سیم های واخوان کاسته است. نکته یی که اغلب نوازندگان آنقدر در پیچیدگی های ردیف و تکنیک فرو رفته اند که از ابتدایی ترین و بارزترین ابزاری که برای ارائه موسیقی به شنونده استفاده می شود یعنی جنس صدا، غافل می شوند. در «ماه و مه» نیز همانند آثار اخیر علیزاده عنصر ریتم، یکی از عناصری است که او به دستکاری آن پرداخته است؛ همان طور که بیشتر حجم ردیف موسیقی ایرانی از گوشه های غیرریتمیک تشکیل یافته است، در اکثر آثار موسیقی ایرانی نیز بیشتر زمان صرف اجرای قطعات غیرریتمیک می شود. این دو نوع از یکدیگر تفکیک شده و مشخص اند. البته برخی گوشه ها مانند گوشه کرشمه یا چهارپاره به هر دو شکل اجرا می شوند. در برخی از قطعات نیز این دو همزمان اجرا می شوند مانند اجرای چهار مضراب به همراه آواز که باز هم به راحتی می توان آنها را از هم تفکیک کرد. اصولاً در موسیقی ما، «آهنگساز» به شخصی گفته می شود که قطعات ریتمیک می سازد. علیزاده آهنگسازی است که در این مجموعه از ریتم به صورت خیال انگیز بهره می گیرد و قطعات ریتمیک و غیرریتمیک را به گونه یی به هم پیوند می دهد که از یکدیگر جدایی ناپذیرند. این کار به وسیله عدم تاکید بر ضرب انجام شده است. هیچ کدام از قطعات در بدن ما حرکتی را برنمی انگیزد بلکه به صورت درونی، احساس بی هدفی و تعلیق را تداعی می کند. حتی در آلبوم «آن و آن...» که ساز ضربی در کنار علیزاده حضور داشت، به خصوص در قسمت دشتی، هیچ تاکیدی بر ضرب وجود ندارد.
زنده به ناامیدی
از موسیقی «ماه و مه» که بگذریم متنی که علیزاده در جلد آلبوم نوشته است و در آن به معرفی «استاد قنبری مهر» به عنوان سازنده ساز پرداخته است نیز تحسین برانگیز است؛ «استاد ابراهیم قنبری مهر سالیان مدیدی است که خدمات ارزنده و بی نظیری به موسیقی و هنر سازسازی ایران کرده استغ...ف.» سازندگان ساز در کشور ما هنرمندانی هستند که در حفظ و اشاعه موسیقی نقش بسیار دارند ولی همواره از سوی مسوولان و حتی نوازندگان مورد کم لطفی قرار می گیرند. نام بردن از سازنده ساز حداقل کاری است که یک نوازنده در قبال سازنده سازش می تواند انجام دهد، ولی به ندرت شاهد معرفی این افراد به جامعه هستیم. لازم به یادآوری است که در بروشور کنسرت سال گذشته حسین علیزاده به همراه گروه هم آوایان نیز نام «یوسف پوریا» به عنوان سازنده ساز ذکر شده بود. در انتها باید گفت تلاش علیزاده در آثارش در جهت جلو رفتن نیست، بلکه او بیشتر در پی کشف است تا شهود.
* از اشعار اخوان ثالث
Majid257@Gmail.com
حسین علیزاده یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین چهرهها در موسیقی ایرانی است. او با نزدیک به چهار دهه حضور و فعالیت مستمر در عرصههای مختلف موسیقی ایرانی، همواره در جستوجوی راهها و تجربههای تازه، در نوازندگی و آهنگسازی بوده است. البته فقط حضور یک هنرمند و انتشار آثاری تکراری کافی نیست؛ هنرمند کسی است که میآفریند، تجربه میکند و در عرصههای نو قدم میگذارد. علیزاده یکی از معدود هنرمندان ایرانی است که دارای چنین خصلتی است. همین امر او را در صف هنرمندان پیشرو موسیقی ایرانی قرار داده است. «ماه و مه» آخرین اثر حسین علیزاده، اواخر اردیبهشت ماه توسط نشر هرمس منتشر شده است. در این آلبوم او در 2 بخش نسبتاً بلند به تکنوازی شورانگیز میپردازد؛ بخش اول شامل بداههنوازی در آواز افشاری است و بخش دوم در دستگاه شور نواخته شده است.
چندصدایی و تکنوازی
قبل از هر چیز باید توضیحاتی درباره «تکنوازی» و «رنگ آمیزی» داده شود؛ تکنوازی در موسیقی ما غالباً با بافت موسیقایی تکصدایی (مونوفونیک) اشتباه گرفته میشود حال آنکه اکثر سازهای ایرانی با چنین بافتی سازگار نیست. سه تار، تنبور، دوتار را در نظر بگیرید که در آنها سیم واخوان نقش پررنگی دارد. علیزاده همواره در تکنوازیهای خود به این موضوع دقت کرده است. برای مثال وقتی او با سازی مانند شورانگیز به تکنوازی میپردازد، نغمه سازش، تک صدای واحد نیست، بلکه حضور سیمهای واخوان در کوکهای مختلف و حتی جفت سیمهایی که نسبت به هم هارمونیهای متفاوتی ایجاد میکنند، موسیقی را از بافت تکصدایی خارج میکند. در راستای چنین برخوردی است که مفهوم «رنگ آمیزی در تکنوازی» معنا مییابد. او در جلد آلبوم تکنوازی سه تار خود (ترکمن 1367) مینویسد؛ «چه در ارکستر، چه در نواختن ساز تنها توجه به رنگ آمیزی میتواند از اهمیت بسیاری برخوردار باشد.» علیزاده بعد از گذشت حدود دو دهه از انتشار ترکمن، با «ماه و مه» نشان داد همچنان در این راه قدم برمیدارد و اگر نیاز باشد از سازهای نو، برای ایجاد رنگ آمیزی نو نیز بهره میگیرد. «شورانگیزنواز» واژهای است که در گوش ما طنین غریبی دارد، اما علیزاده در «ماه و مه»، به واقع شورانگیز مینوازد. او در این مجموعه شورانگیز را به شیوه تار یا سه تار نمینوازد - هر چند از سه تارنوازی بهره میگیرد- بلکه با فرهنگ آن ساز ارتباط برقرار کرده است و برای چنین آفرینشی وادار به بداهه نوازی میشود. در «ماه و مه» کمتر رد پای ردیف دیده میشود. در واقع استفاده از ردیف چیزی است که بیشتر از واژه بداههنوازی القا میشود نه آنکه دقیقاً اجرا شده باشد زیرا در غیر این صورت به تکنیک تارنوازی - که به نوعی در موسیقی ما حاکمیت دارد - نزدیک می شد. خود او در مصاحبه یی که به تازگی در مجله فرهنگ و آهنگ منتشر شده است، می گوید؛ «از هر سازی می توان صدای تار در آورد. از دوره قاجار که در نظر بگیریم ردیف ها همه لهجه تار دارد. تارنوازها همیشه حاکم بوده اند. مشکلی که پیش آمده این است که نوازنده های هر سازی با کاراکتر آن ساز، موسیقی را انتخاب نکرده اند. سنتور چه می زند؟ تار یا سه تار می زند با همان تکنیک. نی چه می زند؟ ردیف میرزاعبدالله و حتی عود. من معتقدم تکنیک عود وجود ندارد و همه عودنوازها دارند تار می زنند.»
سازهای جدید در غیبت صداهای جدید
در 10 سال اخیر موجی از ابداع سازهای جدید، در موسیقی ایران به راه افتاده است و این سازها اغلب در مصاحبه ها و گاهی در کنسرت ها به جامعه معرفی می شوند. این موضوع تا جایی پیش رفت که خانه موسیقی وادار به تاسیس کانونی به نام «کانون سازندگان و مبدعان ساز» شد. اما با ظهور این همه ساز جدید، شاهد افقی تازه و طرحی نو در موسیقی ایران نیستیم؛ چرا،؟ اصولاً ساخت ساز جدید نمی تواند برای موسیقی ما پیشرفتی محسوب شود مگر آنکه هنرمندی با رویکرد متفاوت به اجرای آن بپردازد و ساز را به جامعه معرفی کند. علیزاده در «سلانه» و «ماه و مه» چنین رویکردی به ساز سلانه و شورانگیز داشته است. هرچند که قبل از «ماه و مه»، هم علیزاده و هم اشخاص دیگری این ساز را به کار برده بودند اما علیزاده در این آلبوم نوعی «رپرتوار» شورانگیز را به ما عرضه می کند. مشابه چنین رویکردی را «مشیر همایون» به ساز پیانو داشت. هر چند این ساز در کشور ما ساخته نشده بود بلکه به کشور وارد شده بود اما برای اغلب ایرانی های آن زمان ساز جدیدی محسوب می شد. البته قبل از او اشخاص دیگری از این ساز در موسیقی ایرانی استفاده کرده بودند اما مشیر همایون با نحوه نوازندگی اش، با شناخت عمیق اش از ردیف و اجرای آن روی پیانو، این ساز را به سازهای سنتی ما اضافه کرد. برای ویولن نیز کسانی دیگر چنین برخوردی داشتند. امروز حضور این دو ساز به عنوان سازهای سنتی چنان بخشی از عادات ذهنی ما شده که نحوه پذیرش آن در گذشته به فراموشی سپرده شده است. شورانگیزنوازی علیزاده به خصوص در ترکیبات مضرابی به سه تارنوازی اش نزدیک تر است حال آنکه اجرای او با ساز سلانه چنین شباهتی را نداشت. این مساله به این خاطر است که شورانگیز دارای ریشه مشترکی با سه تار است. نگاهی کوتاه به تاریخچه تولد این ساز این موضوع را برای ما روشن می کند؛ «استاد علی تجویدی سال ها قبل به استاد قنبری مهر پیشنهاد ساخت سه تاری پوستی می دهند، ولی این بار برخلاف گذشته خرک سه تار روی صفحه چوبی کوچک و آن صفحه روی پوست قرار می گیرد. سال ها بعد حسین علیزاده همان طرح را روی کاسه تنبور به آقای مانی جفرودی پیشنهاد می کند و با راهنمایی های استاد قنبری ساز شورانگیز به شکل امروزی پدید می آید.» صدای شورانگیز از سه تار لطیف تر و بم تر است.
تابش ماه در دشت خلوت
«ماه و مه» شامل دو قسمت بیست و چند دقیقه یی است. هرچند هر یک از این دو بخش قابل تقسیم شدن به قطعات کوچک تر هستند، اما ارائه قطعات به صورت بلند، اشاره به آن دارد که برای درک درست از هر بخش باید به آن به طور کامل گوش داد. علیزاده آواز افشاری و شور را به صورت دستگاهی اجرا نمی کند. او در سال های اخیر از اجرای موسیقی به صورت دستگاهی فاصله گرفته است و به اجرای دستگاه به شیوه موسیقی مقامی می پردازد. در این اثر نیز او آگاهانه از اصول ارائه موسیقی دستگاهی طفره می رود؛ اصولی که سال ها قبل توسط درویش خان ایجاد و تکمیل شد و برای مثال در آن جایگاه درآمد، پیش درآمد، چهار مضراب و ... مشخص است. باید به یاد داشت در باب موسیقی ایرانی ترتیب نواختن از اهمیت بالاتری نسبت به آنچه نواخته می شود، برخوردار است. این سخن ممکن است در اولین برخورد عجیب جلوه کند، اما قدمتش از آنچه به نظر می آید، طولانی تر است. شاید این سخن بازخوانی قانون پولوکلیتوس (سده پنجم ق.م) پیکرتراش معروف یونانی در باب زیبایی باشد؛ «زیبایی از تناسب ها ساخته می شود، نه از عناصر.» علیزاده در آلبوم های «سلانه» و «ماه و مه» نشان داد با سازهای ابداعی آزادانه تر اصول ارائه موسیقی دستگاهی را کنار می گذارد. «ترکمن»، «ماهور»، «کنسرت همایون» و... همگی با این اصول روایت شده اند. حتی در «آن و آن...» نیز چنین اصولی که ناشی از حضور ردیف است در کل اثر احساس می شود.
علیزاده در این آلبوم با حوصله فراوان شورانگیز می نوازد. مساله یی که در دو دهه اخیر و سال های بعد از جنگ به فراموشی سپرده شده بود. به خصوص در قطعه «مه» که دارای مکث های طولانی و ریتم بسیار کندی است و همین امر سبب حفظ حالت اندیشمندانه دستگاه شور شده است. شاید اغلب ناخواسته تعریفی را که روزگاری «پاگانینی» درباره قطعه زیبا گفته بود پذیرفته اند؛ «قطعه زیبا، قطعه یی سریع است.» گذشته از اینکه بسیاری از موسیقیدان های بزرگ چنین تعریفی را قبول ندارند، این تعریف با موسیقی ایرانی که به حالات درونی انسان می پردازد، هیچ تناسبی ندارد. همچنین جملات کوتاه، که از شاخص های سبک علیزاده است، تنوع ملودیکی زیبایی پدید آورده است. البته در این آلبوم آکسان های شدید و تغییرات دینامیکی ناگهانی باعث کوتاهی جملات نمی شود، بلکه تم های پیش ساخته یی که حاوی جملات کوتاهند باعث تشکیل زنجیره یی از ملودی ها می شوند که به جای اینکه هر یک در امتداد دیگری قرار گیرند، به یکدیگر تبدیل می شوند. تغییر جنس سیم ها در قسمت دوم نیز شایان توجه است که جنس صدا را تغییر داده است و از زنگ سیم های واخوان کاسته است. نکته یی که اغلب نوازندگان آنقدر در پیچیدگی های ردیف و تکنیک فرو رفته اند که از ابتدایی ترین و بارزترین ابزاری که برای ارائه موسیقی به شنونده استفاده می شود یعنی جنس صدا، غافل می شوند. در «ماه و مه» نیز همانند آثار اخیر علیزاده عنصر ریتم، یکی از عناصری است که او به دستکاری آن پرداخته است؛ همان طور که بیشتر حجم ردیف موسیقی ایرانی از گوشه های غیرریتمیک تشکیل یافته است، در اکثر آثار موسیقی ایرانی نیز بیشتر زمان صرف اجرای قطعات غیرریتمیک می شود. این دو نوع از یکدیگر تفکیک شده و مشخص اند. البته برخی گوشه ها مانند گوشه کرشمه یا چهارپاره به هر دو شکل اجرا می شوند. در برخی از قطعات نیز این دو همزمان اجرا می شوند مانند اجرای چهار مضراب به همراه آواز که باز هم به راحتی می توان آنها را از هم تفکیک کرد. اصولاً در موسیقی ما، «آهنگساز» به شخصی گفته می شود که قطعات ریتمیک می سازد. علیزاده آهنگسازی است که در این مجموعه از ریتم به صورت خیال انگیز بهره می گیرد و قطعات ریتمیک و غیرریتمیک را به گونه یی به هم پیوند می دهد که از یکدیگر جدایی ناپذیرند. این کار به وسیله عدم تاکید بر ضرب انجام شده است. هیچ کدام از قطعات در بدن ما حرکتی را برنمی انگیزد بلکه به صورت درونی، احساس بی هدفی و تعلیق را تداعی می کند. حتی در آلبوم «آن و آن...» که ساز ضربی در کنار علیزاده حضور داشت، به خصوص در قسمت دشتی، هیچ تاکیدی بر ضرب وجود ندارد.
زنده به ناامیدی
از موسیقی «ماه و مه» که بگذریم متنی که علیزاده در جلد آلبوم نوشته است و در آن به معرفی «استاد قنبری مهر» به عنوان سازنده ساز پرداخته است نیز تحسین برانگیز است؛ «استاد ابراهیم قنبری مهر سالیان مدیدی است که خدمات ارزنده و بی نظیری به موسیقی و هنر سازسازی ایران کرده استغ...ف.» سازندگان ساز در کشور ما هنرمندانی هستند که در حفظ و اشاعه موسیقی نقش بسیار دارند ولی همواره از سوی مسوولان و حتی نوازندگان مورد کم لطفی قرار می گیرند. نام بردن از سازنده ساز حداقل کاری است که یک نوازنده در قبال سازنده سازش می تواند انجام دهد، ولی به ندرت شاهد معرفی این افراد به جامعه هستیم. لازم به یادآوری است که در بروشور کنسرت سال گذشته حسین علیزاده به همراه گروه هم آوایان نیز نام «یوسف پوریا» به عنوان سازنده ساز ذکر شده بود. در انتها باید گفت تلاش علیزاده در آثارش در جهت جلو رفتن نیست، بلکه او بیشتر در پی کشف است تا شهود.
* از اشعار اخوان ثالث
منبع:
اعتماد
تاریخ انتشار : شنبه 3 مرداد 1388 - 00:00
افزودن یک دیدگاه جدید