نگاهی به اجرای اركسترال تركمن حسين عليزاده
عصيان سنت عليه سنت
اشاره: حسین علیزاده چند سالی است كه بیشتر برمبنای بداههنوازی فعالیت موسیقایی خود را سر و شكل داده است.
موسیقی ما - امیر بهاری: سال گذشته آلبوم« آن و آن» از حسین علیزاده منتشر شده و اوایل سال جاری هم آلبوم « ماه و مه» از این نوازنده تجربهگرای موسیقی سنتی به بازار آمد. هر دو این آلبومها در كنار اجرای اركسترال «تركمن» تجربههای منحصر به فردی از حسین علیزاده در كشف دنیاهای بدیع از موسیقی سنتی و نواحی ایران است. حسین علیزاده در مصاحبه گفته بود كه خط اصلی ملودی تركمن در یك اجرای زنده خارج از ایران شكل گرفته است و بعدها روی آن كار شده و به شكلی درآمده كه مخاطب شنیده است. به این بهانه، نوشتار زیر به اجرای «تركمن» درواقع به تریو «تركمن» پرداخته است.
موسیقی مقامی ما در مقایسه با موسیقی دستگاهی، موسیقی بازتری است و در ذاتش مدرنتر. این موسیقی بهدلیل چارچوبهای پذیرندهای كه دارد، قابل قیاس با موسیقی بلوز است، هر چند تنوع موسیقی مقامی نواحی مختلف ایران بسیار بیشتر از موسیقی بلوز است و بهطور كلی ساختارهای متفاوت و پیچیدهتری در قیاس با موسیقی بلوز دارد؛ و البته اگر موسیقی مقامی ما تغییرپذیرتر و ذات بیتعصبتری دارد تا موسیقی دستگاهی، هم به سن و سال این موسیقی كهن مربوط میشود و هم اینكه این موسیقی آنقدر خودجوش مسیر خود را ادامه داده و آنقدر گل و بلبل و دشت و زیستن ساده در تحول و احساس آن نقش داشته كه كسی نمیتواند بگوید این موسیقی مال من است ولا غیر. این موسیقی در ذات، خودی و غیرخودی ندارد. در صورتی كه موسیقی دستگاهی ریشه متفاوتتری دارد و آنقدر تحتتاثیر ادبیات فارسی و ساختارهای عروضی است كه بهطور كلی ساختار بسته و مشخصی دارد و شاید هم با همین ساختار باقی بماند.
در اینجا میخواهیم به اجرای «تركمن» حسین علیزاده با همراهی مسعود شعاری و بهداد بابای در وزارت كشور بپردازم ؛ اجرایی كه تا پیش از برگزار شدن درباره آن بسیار نوشتند اما پس از برگزاری اهمیت این اجرا تا حدود زیادی مغفول ماند. علیزاده و شعاری دو موزیسین ایرانی هستند كه پیشتر نشان دادهاند به سر و صدای امروز جامعهشان بیتفاوت نیستند و هر دو در دو جایگاه متفاوت ثابت كردهاند كه علاقهمند به این هستند كه موسیقی سنتی را باید بهگونهای دیگر هم دید. اجرای تركمن با تعریف جدید از تكنیك نوازندگی و تنظیم اینگونه قطعات را میتوان یك گام بلند رو به جلو برای موسیقی ایرانی دانست. (از همان گامهایی كه برای موسیقی بلوز یك نفر به تنهایی برنداشت و تعداد زیادی هنرمند در كنار هم در این مسیر گام برمیداشتند). جدا از تنظیم اركسترال عجیب و موفق این قطعه، لحن ایرانی و انتخاب اینكه ساز سهتار تكنوازی نشود و سه نوازنده چیرهدست با سه زنگ متفاوت در كنار هم سهتار نوازی كنند هرچه بیشتر به ما تاكید میكند كه یكی از رویكردهای این اثرگفتوگو با جهان پیرامون است. جهانی كه متفاوت از تجربیات یك تركمن است. این واقعیتی است كه وقتی یك هنرمند بومی دغدغه فراتر رفتن از مرزهای قومیتش دارد ناگزیر از نزدیك شدن به نقاط حساس مشترك او و هویتی جدای از قومیت او است. پیش از اینكه بحث تكراری جهانیشدن اینجا باز شود نكته مهمی كه باید مطرح شود این است كه اگر امروز صدای گیتار اریك كلپتون بسیار متفاوت از رابرت جانسون از پیشگامان این سبك است و موسیقی بلوز با چهرههایی همچون او باقی میماند به این خاطر است كه روزگاری بستری مهیا شد و بسیاری از موزیسینهایی كه در فضای موسیقی بلوز مشغول بودند در حال بهروز شدن با این موسیقی بودند و ظاهرا هم كسی نیامد به آنها بگوید كه شما به ذات این موسیقی خیانت كردید. هركس كار خودش را میكرد و شاید اصلا به این فكر نمیكرد كه حالا من به سهم خودم این موسیقی را به جلو ببرم یا زبانش را مدرن كنم اما هنرمندی چون حسین علیزاده كه در چاووش بوده، امروز به ضرب و زور بیش از سه دهه فعالیت در دنیای موسیقی، خودش بستری را مهیا میكند كه در آن موسیقی ایرانی را یك گام به جلو ببرد و این به نظرم خیلی سختتر از اریك كلپتون بودن است. علیزاده یك تركمن امروزی برای مخاطبش ارائه كرد و برای امروزی شدنش گرتهبرداری غربی نكرد. اینكه كلپتون و موسیقی بلوز مثال ما است بدینمعنی نیست كه ما باید راه آنها را برویم، همانطوری كه حسین علیزاده میداند حداقل فعلا اگر میخواهد سهتار را امروزی كند چارهاش این نیست كه موتور ببندد به كاسه سهتارش یا با سهتارش «باخ» بزند. نه اینكه این كارها اشتباهند اما همین كه علیزاده تركمن را با اركستر شروع میكند ولی شروع نوازندگی آن زنگ همیشگی سهتار علیزاده را دارد و ربعپردهها سر جایشان هستند و لنگ زدنها واقعا لنگ زدنهای تركمن است، شاهد این مدعا است كه علیزاده مسیر خودش را میرود. انگار همه ویژگیهای اصیل بودن باقی ماند و تنها روح اثر است كه شادابتر و امروزیتر است. انگار این سنت اصالت است كه علیه ذات سنتگرایی عصیان میكند. اما جهانی شدن با مقوله امروزی شدن در این نوشته معنای متفاوتی دارد. چون موسیقی سنتی امروز ما اگر میخواهد مخاطب بیشتر داشته باشد نباید مباهات كند و به مخاطب خارج از ایران خود بگوید ما با همان ردیف میرزا عبدالله مخاطبان بسیاری در جهان را شگفتزده كردیم. بخش عمدهای از مخاطبان ایرانی مقیم غرب به همان اندازه كه دلشان برای بوی چلوكباب تنگ شده برای صدای تار هم دلتنگند. در این كنسرتها شركت میكنند و بیشتر چنین دلایلی كنسرتهای خارج از ایران را شلوغ میكند. گفتیم امروزی چون موسیقی ما امروزی نیست یعنی وجه مشترك بسیار كمی با یك شهروند امروز ایران دارد. همانطور كه نینوای حسین علیزاده در اوایل سالهای بعد از انقلاب و اوایل جنگ وجوه مشترك بسیاری با مخاطب آن روز ایرانی داشت، امروز هم اثری مثل تركمن (منظور با تنظیمی كه برای اجرای كنسرت تالار كشور شده) به مخاطب ایرانیاش نزدیك است و این یعنی حسین علیزاده به خانه نرفته و در را به روی خودش نبسته و ننشسته به ساز زدن. اتفاقا به نظر میآید درهای خانه باز بوده و رفت و آمد آدمها در كوچه كاملا مشاهده میشده.
این نوشته را با همان بحث تكراری جهانی شدن به پایان میبرم. پیش از اجرای تالار كشور در روز شش دیماه در یك فرهنگسرا مخاطب اجرای گروه موسیقی دیگری بودم. این گروه در بخشی از اجرای قطعه «شد خزان» را به شكل كرال اجرا كردند. اجرای بسیار بدی بود. در بخشهایی آنقدر فالش و ناهماهنگ بود كه به سادگی مخاطب را آزار میداد در صورتی كه قطعههای دیگر اینگونه نبودند. یكی از دلایل ناموفق بودن اجرای آن گروه اشتباه در انتخاب قطعه بود. به نظر میآمد شد خزانی كه یك قطعه در دستگاه همایون است برای تنظیم در اركستر ناگزیر تغییراتی دارد؛ ازجمله تغییر در فواصل زمانی نتها برای حذف ربع پرده و از آنجایی كه شاید حافظه برخی از اعضای اركستر هنوز درگیر همان شد خزان بود و از طرف دیگر یك تكنواز تار با یك تكنواز پیانو گروه كر را همراهی میكردند، اوضاع حسابی به هم ریخته بود. وقتی به سمت تالار كشور میرفتم با خودم فكر میكردم كه در تركمن چگونه قرار است اركسترال اجرا شود و آسیب نبیند. اما تنظیم اركسترال تركمن با زیركی از خطر ناهمگونشدن سازهای اركستر با سهتار تركمن دور مانده بود. اتفاقا نكته مهم در تركمن اركسترال این بود كه سعی نشده بود این اجرا تلفیق این دو گروه ساز باشد. اركستر مكثها و سكوتهای تركمن برای بسترسازی حركت
میكرد و تركمن آرامآرام به رهایی نزدیك میشد و اینگونه بود كه سكوتها و تكنوازیهای در انتهای اثر معنا باختند و همه و همه رها شدند. سوال و جوابی كه درغایت به یك معنا میانجامید؛ رستگاری. حركتی زیركانه بود كه آوای تركمن همچون بانوی تكخوان یك اپرا، صدای سلوی این اركستر باشد و اركستر با آن خدم و حشمش كه آن را بسیار متفاوت میكند از موسیقی ایرانی، بیشتر خلق فضایی را بكند كه تركمن امروز در این بستر هرچه بیشتر بدوی باشد و این رفتار مخاطب را آزار ندهد و اینگونه است كه تركمن، تركمن باقی میماند و فقط هم كلامهایش گروه گستردهتری شدهاند. اینگونه به زبانی مشترك رسیدن پروسهای به مراتب سختتر و پیچیدهتر از آن است كه یك موزیسین از عشق و مرگ و صلح ترانهخوانی كند و محبوبیت جهانی پیداكند چراكه در همه جهان عشق و مرگ و صلح معنا دارد. اما وقتی سهتار تركمن از دل سنت حركت میكند در انتزاع محض وجوه مشترك مییابد و تو را با همه دغدغههای امروزیات به شوق میآورد؛ اتفاق مهمی رخ داده حتی اگر تنها من ایرانی آن را درك كنم.
موسیقی ما - امیر بهاری: سال گذشته آلبوم« آن و آن» از حسین علیزاده منتشر شده و اوایل سال جاری هم آلبوم « ماه و مه» از این نوازنده تجربهگرای موسیقی سنتی به بازار آمد. هر دو این آلبومها در كنار اجرای اركسترال «تركمن» تجربههای منحصر به فردی از حسین علیزاده در كشف دنیاهای بدیع از موسیقی سنتی و نواحی ایران است. حسین علیزاده در مصاحبه گفته بود كه خط اصلی ملودی تركمن در یك اجرای زنده خارج از ایران شكل گرفته است و بعدها روی آن كار شده و به شكلی درآمده كه مخاطب شنیده است. به این بهانه، نوشتار زیر به اجرای «تركمن» درواقع به تریو «تركمن» پرداخته است.
موسیقی مقامی ما در مقایسه با موسیقی دستگاهی، موسیقی بازتری است و در ذاتش مدرنتر. این موسیقی بهدلیل چارچوبهای پذیرندهای كه دارد، قابل قیاس با موسیقی بلوز است، هر چند تنوع موسیقی مقامی نواحی مختلف ایران بسیار بیشتر از موسیقی بلوز است و بهطور كلی ساختارهای متفاوت و پیچیدهتری در قیاس با موسیقی بلوز دارد؛ و البته اگر موسیقی مقامی ما تغییرپذیرتر و ذات بیتعصبتری دارد تا موسیقی دستگاهی، هم به سن و سال این موسیقی كهن مربوط میشود و هم اینكه این موسیقی آنقدر خودجوش مسیر خود را ادامه داده و آنقدر گل و بلبل و دشت و زیستن ساده در تحول و احساس آن نقش داشته كه كسی نمیتواند بگوید این موسیقی مال من است ولا غیر. این موسیقی در ذات، خودی و غیرخودی ندارد. در صورتی كه موسیقی دستگاهی ریشه متفاوتتری دارد و آنقدر تحتتاثیر ادبیات فارسی و ساختارهای عروضی است كه بهطور كلی ساختار بسته و مشخصی دارد و شاید هم با همین ساختار باقی بماند.
در اینجا میخواهیم به اجرای «تركمن» حسین علیزاده با همراهی مسعود شعاری و بهداد بابای در وزارت كشور بپردازم ؛ اجرایی كه تا پیش از برگزار شدن درباره آن بسیار نوشتند اما پس از برگزاری اهمیت این اجرا تا حدود زیادی مغفول ماند. علیزاده و شعاری دو موزیسین ایرانی هستند كه پیشتر نشان دادهاند به سر و صدای امروز جامعهشان بیتفاوت نیستند و هر دو در دو جایگاه متفاوت ثابت كردهاند كه علاقهمند به این هستند كه موسیقی سنتی را باید بهگونهای دیگر هم دید. اجرای تركمن با تعریف جدید از تكنیك نوازندگی و تنظیم اینگونه قطعات را میتوان یك گام بلند رو به جلو برای موسیقی ایرانی دانست. (از همان گامهایی كه برای موسیقی بلوز یك نفر به تنهایی برنداشت و تعداد زیادی هنرمند در كنار هم در این مسیر گام برمیداشتند). جدا از تنظیم اركسترال عجیب و موفق این قطعه، لحن ایرانی و انتخاب اینكه ساز سهتار تكنوازی نشود و سه نوازنده چیرهدست با سه زنگ متفاوت در كنار هم سهتار نوازی كنند هرچه بیشتر به ما تاكید میكند كه یكی از رویكردهای این اثرگفتوگو با جهان پیرامون است. جهانی كه متفاوت از تجربیات یك تركمن است. این واقعیتی است كه وقتی یك هنرمند بومی دغدغه فراتر رفتن از مرزهای قومیتش دارد ناگزیر از نزدیك شدن به نقاط حساس مشترك او و هویتی جدای از قومیت او است. پیش از اینكه بحث تكراری جهانیشدن اینجا باز شود نكته مهمی كه باید مطرح شود این است كه اگر امروز صدای گیتار اریك كلپتون بسیار متفاوت از رابرت جانسون از پیشگامان این سبك است و موسیقی بلوز با چهرههایی همچون او باقی میماند به این خاطر است كه روزگاری بستری مهیا شد و بسیاری از موزیسینهایی كه در فضای موسیقی بلوز مشغول بودند در حال بهروز شدن با این موسیقی بودند و ظاهرا هم كسی نیامد به آنها بگوید كه شما به ذات این موسیقی خیانت كردید. هركس كار خودش را میكرد و شاید اصلا به این فكر نمیكرد كه حالا من به سهم خودم این موسیقی را به جلو ببرم یا زبانش را مدرن كنم اما هنرمندی چون حسین علیزاده كه در چاووش بوده، امروز به ضرب و زور بیش از سه دهه فعالیت در دنیای موسیقی، خودش بستری را مهیا میكند كه در آن موسیقی ایرانی را یك گام به جلو ببرد و این به نظرم خیلی سختتر از اریك كلپتون بودن است. علیزاده یك تركمن امروزی برای مخاطبش ارائه كرد و برای امروزی شدنش گرتهبرداری غربی نكرد. اینكه كلپتون و موسیقی بلوز مثال ما است بدینمعنی نیست كه ما باید راه آنها را برویم، همانطوری كه حسین علیزاده میداند حداقل فعلا اگر میخواهد سهتار را امروزی كند چارهاش این نیست كه موتور ببندد به كاسه سهتارش یا با سهتارش «باخ» بزند. نه اینكه این كارها اشتباهند اما همین كه علیزاده تركمن را با اركستر شروع میكند ولی شروع نوازندگی آن زنگ همیشگی سهتار علیزاده را دارد و ربعپردهها سر جایشان هستند و لنگ زدنها واقعا لنگ زدنهای تركمن است، شاهد این مدعا است كه علیزاده مسیر خودش را میرود. انگار همه ویژگیهای اصیل بودن باقی ماند و تنها روح اثر است كه شادابتر و امروزیتر است. انگار این سنت اصالت است كه علیه ذات سنتگرایی عصیان میكند. اما جهانی شدن با مقوله امروزی شدن در این نوشته معنای متفاوتی دارد. چون موسیقی سنتی امروز ما اگر میخواهد مخاطب بیشتر داشته باشد نباید مباهات كند و به مخاطب خارج از ایران خود بگوید ما با همان ردیف میرزا عبدالله مخاطبان بسیاری در جهان را شگفتزده كردیم. بخش عمدهای از مخاطبان ایرانی مقیم غرب به همان اندازه كه دلشان برای بوی چلوكباب تنگ شده برای صدای تار هم دلتنگند. در این كنسرتها شركت میكنند و بیشتر چنین دلایلی كنسرتهای خارج از ایران را شلوغ میكند. گفتیم امروزی چون موسیقی ما امروزی نیست یعنی وجه مشترك بسیار كمی با یك شهروند امروز ایران دارد. همانطور كه نینوای حسین علیزاده در اوایل سالهای بعد از انقلاب و اوایل جنگ وجوه مشترك بسیاری با مخاطب آن روز ایرانی داشت، امروز هم اثری مثل تركمن (منظور با تنظیمی كه برای اجرای كنسرت تالار كشور شده) به مخاطب ایرانیاش نزدیك است و این یعنی حسین علیزاده به خانه نرفته و در را به روی خودش نبسته و ننشسته به ساز زدن. اتفاقا به نظر میآید درهای خانه باز بوده و رفت و آمد آدمها در كوچه كاملا مشاهده میشده.
این نوشته را با همان بحث تكراری جهانی شدن به پایان میبرم. پیش از اجرای تالار كشور در روز شش دیماه در یك فرهنگسرا مخاطب اجرای گروه موسیقی دیگری بودم. این گروه در بخشی از اجرای قطعه «شد خزان» را به شكل كرال اجرا كردند. اجرای بسیار بدی بود. در بخشهایی آنقدر فالش و ناهماهنگ بود كه به سادگی مخاطب را آزار میداد در صورتی كه قطعههای دیگر اینگونه نبودند. یكی از دلایل ناموفق بودن اجرای آن گروه اشتباه در انتخاب قطعه بود. به نظر میآمد شد خزانی كه یك قطعه در دستگاه همایون است برای تنظیم در اركستر ناگزیر تغییراتی دارد؛ ازجمله تغییر در فواصل زمانی نتها برای حذف ربع پرده و از آنجایی كه شاید حافظه برخی از اعضای اركستر هنوز درگیر همان شد خزان بود و از طرف دیگر یك تكنواز تار با یك تكنواز پیانو گروه كر را همراهی میكردند، اوضاع حسابی به هم ریخته بود. وقتی به سمت تالار كشور میرفتم با خودم فكر میكردم كه در تركمن چگونه قرار است اركسترال اجرا شود و آسیب نبیند. اما تنظیم اركسترال تركمن با زیركی از خطر ناهمگونشدن سازهای اركستر با سهتار تركمن دور مانده بود. اتفاقا نكته مهم در تركمن اركسترال این بود كه سعی نشده بود این اجرا تلفیق این دو گروه ساز باشد. اركستر مكثها و سكوتهای تركمن برای بسترسازی حركت
میكرد و تركمن آرامآرام به رهایی نزدیك میشد و اینگونه بود كه سكوتها و تكنوازیهای در انتهای اثر معنا باختند و همه و همه رها شدند. سوال و جوابی كه درغایت به یك معنا میانجامید؛ رستگاری. حركتی زیركانه بود كه آوای تركمن همچون بانوی تكخوان یك اپرا، صدای سلوی این اركستر باشد و اركستر با آن خدم و حشمش كه آن را بسیار متفاوت میكند از موسیقی ایرانی، بیشتر خلق فضایی را بكند كه تركمن امروز در این بستر هرچه بیشتر بدوی باشد و این رفتار مخاطب را آزار ندهد و اینگونه است كه تركمن، تركمن باقی میماند و فقط هم كلامهایش گروه گستردهتری شدهاند. اینگونه به زبانی مشترك رسیدن پروسهای به مراتب سختتر و پیچیدهتر از آن است كه یك موزیسین از عشق و مرگ و صلح ترانهخوانی كند و محبوبیت جهانی پیداكند چراكه در همه جهان عشق و مرگ و صلح معنا دارد. اما وقتی سهتار تركمن از دل سنت حركت میكند در انتزاع محض وجوه مشترك مییابد و تو را با همه دغدغههای امروزیات به شوق میآورد؛ اتفاق مهمی رخ داده حتی اگر تنها من ایرانی آن را درك كنم.
منبع:
تاریخ انتشار : سه شنبه 20 مرداد 1388 - 00:00
افزودن یک دیدگاه جدید