
گزارش لحظهبهلحظه و پرحاشیه شب آخر کنسرت بینظم و بیبرنامه محسن یگانه در شهریار
محسن یگانه: من واقعا بابت همهچیز عذر میخواهم
موسیقی ما - بهمن بابازاده: با نهایت احترامی که برای تهیهکنندگان این اجرا قائل هستیم و باوجود قولی که به آنها مبنی بر عدم بازتاب اتفاقات رخ داده در برنامه دیشب محسن یگانه در سالن میلاد قائم شهریار را داده بودیم، ولی حجم اتفاقات به قدری بزرگ و پرحاشیه بود که انتقال ندادن جزئیات این برنامه به گوش مسئولان ذیصلاح را توهینی بزرگ به همه مخاطبان موسیقی کشور دانستیم و مجبوریم که برای ارتقای سطح کیفی برگزاری یک چنین کنسرتهایی، انتقادات و کمبودها را از طریق این رسانه، به گوش همه برسانیم و امید آن داریم که در برنامههای بعدی هرگز شاهد یک چنین بیحرمتیهایی به خواننده و گروه و البته علاقمندان به موسیقی نباشیم. ضمن اینکه تشکری ویژه و خاص را هم از «علی چراغعلی» مدیر برنامههای یگانه داریم که اگر او نبود قطعا خبرنگار «موسیقی ما» هم نمیتوانست در آن بینظمی بینظیر، وارد سالن شود!
ترافیک خیابان نواب شهریار اصلا قابل مقایسه با شبهای قبل نیست. جلوی ورودی سالن غوغایی به پاست و سیل علاقمندان بلیط به دست در بیرون از سالن نشان از آن دارد که این سالن امشب شب شلوغی را قرار است پشت سر بگذارد.
بماند که ما با چه مصیبتی وارد سالن شدیم و بماند که (با عدم همکاری مسئولین برگزاری کنسرت) ما هم بلیط خریده بودیم و اصلا به این فکر نکنید که قرار بود با پارتی بازی وارد سالن شویم. اما دیدن فضای داخل سالن عجیبترین بخش ماجرا بود. سالن گوش تا گوش پر شده بود و حتی صندلیهای رزرو هم جای خالی نداشت و من به چشمهای خودم شک کردم وقتی مردمی را دیدم که بروی زمین نشستهاند و در حال جیغ و سو تزدن هستند. با دیدن سالن پر و اینکه همه آنهایی هم که در پشت در ورودی بودند، بلیط در دست داشتند، بیشتر به عدم وجود پارتیبازی در ورود افراد به داخل سالن مطمئن شدم و همین باعث شد که دیگر پی ماجرا را نگیرم. محسن هنوز نرسیده و عدهای خوشخیال هم که از بابت جایشان در سالن مطمئن به نظر میرسند، جلوی ورودی «بک استیج» منتظر رسیدن آقای خواننده هستند. بچههای ارکستر در اتاق بک استیج مشغول صرف شام هستند و امشب بر خلاف دیشب که همه خسته و گرسنه راهی منازلشان شده بودند، حسابی دلی از عزا در میآوردند.
در بین نوازندهها ایمان جعفری (ساکسوفون و کلاریننت) و علی شهبازی (گیتار الکتریک) نشان دادند که به خوبی یک تنه همه گروه را در بحث شکم حریف هستند! محسن بالاخره در شلوغی شدید محوطه از ماشین پیاده میشود و خیلی زود از نظرها محو میشود و به اتاق بک استیج میرود. کمی رنگ و رو پریده به نظر میآید و از آن شادابی و قبراقی همیشگی خبری نیست.
«حالم زیاد خوب نبود و گلو درد داشتم. یک چرک خشککن قوی خوردم شاید بهتر بشم ولی همون کار رو خراب تر کرد و بدتر شدم.»
اینها حرفهای محسن یگانه است که به دوروبریهایش میزند و درخواست یک لیوان چای را از عوامل خدماتی میکند. دست میکند در جیباش و کمی نبات را در چایاش میریزد و در حالی که با من سر قضیه آن مصاحبه جنجالی (همان مصاحبه در مورد بنیامین و موسیقی زیر زمینی) در حال یکه به دو است، لیوان را بالا میکشد و تا حدودی حالش سر جا میآید.
از سالن خبرهای ناراحت کنندهای به گوش میرسد و زمزمههایی هم مبنی بر لغو برنامه شنیده میشود. بیرون درب ورودی ماشینهای نیروی انتظامی هم اظافه شدهاند تا بینظمیها را کنترل کنند. چیزی نزدیک به دو برابر ظرفیت سالن بلیط فروشی شده است! و حالا برگزار کنندگان کنسرت از کسانی که جا ندارند و احتی از تهران و شهرهای اطراف آمدهاند میخواهند که برگردند و بلیتهایشان را به همانجا که خریدهاند پس بدهند! بیلتهایی که نه شماره صندلی دارند و ته برگ! بالاخره صندلیهای سالن عروسی را که نمیشود شماره گذاشت! بعد از مدتی که برخی با حالت قهر و عصبانیت محل را ترک کردند برگزارکنندگان کنسرت کسانی را که بلیط داشتند را به سالن راه دادند ولی فقط آنها جایی برای نشستن نداشتند و باید فکری به حال خود میکردند!
تهيهکنندگان کنسرت پیشنهاد سانس فوقالعاده را به علی چراغعلی میدهند ولی او زیر بار نمیرود:«مردم را که نمیشود بیرون سالن دو ساعت معطل کرد» حرفهایش کاملا منطقی و درست به نظر میرسند. ارکستر برای تست صدا بک استیج را ترک میکنند و حالا من و محسن و یکی از دوستان نزدیک او تنها حاضرین در بک استیج هستیم. نگرانی به وضوح در چهره یگانه وجود دارد: «خدا به خیر کنه ...». با محسن دست میدهم و برایش آرزوی موفقیت در اجرا میکنم. گردن بنداش را نشانام میدهد و میگوید: «این بهم انرژی میده ...» و خداحافظی میکند و برای نصب میکروفوناش به سمت ته اتاق میرود.
مردم سالن را روی سرشان گذاشتهاند و منظره خندهدار ودر عین حال تاسف برانگیزی است. درب ورودی را بستهاند و دیگر هیچ کس اجازه ورود ندارد. پشت درب را هم به جای قفل با یک عدد جارو پلاستیکی قفل کردهاند تا فشار جمعیت هم نتواند در را باز کند! (عکساش را هم که میبینید!)
از ورودی پشت استیج با همکاری یکی از عوامل اجرایی وارد سالن شدم و جو سالن را که دیدم به حرف محسن فکر میکردم که چقدر راست میگفت:«خدا به خیر کنه...»
ساعت حدود 10 شده و خبری از شروع برنامه نیست.(برنامهای که قرار بود ساعت 9 شروه شود) تشویقها آرام آرام به سبک استادیومی در میآید و خلاصه همه شاکی و عصبانیاند از این همه بینظمی غیرقابلتحمل.
بالاخره در بین «هو»های حاضرین به مسئولین برنامه، گروه وارد میشوند تا سالن منفجر شود. یک ریتم تند و سپس محسن در بین استقبال شدید بروی سن میآید.
«خیلی خوش اومدید. من به جای همه از شما عذر میخوام و واقعا فکر نمیکردم استقبال این جوری باشه. خدا رو شکر با اینکه آهنگها قدیمیشدن ولی طرفدارا هنوز لطف شون نسبت به من از بین نرفته.»
«ماه عسل» اولین قطعه ایست که نواخته میشود و این در حالی ست که ملت تا پای سن و به حالت ایستاده در حال گوش کردن موسیقی هستند و صدای محسن و ریتم ملایم این قطعه تا حدودی آرامش را به فضا تزریق میکند.
«یه کف مرتب به احترام همه اونایی که مثل خودم سرپااند بزنید تا فکر نکنن نمیبینیمشون» و صدای دستها که بلند میشود ملودی «آهای خبر نداری» اجرا میشود تا این ریتم شاد، همه ناراحتی را از سالن بیرون ببرد و فضا تا حدودی بهتر شود.
«قطعهای که الان میخوام براتون اجرا کنم رو چهار سال پیش ساختم که واسه خیلیها خاطره شد و خودم هم خیلی دوستش دارم. «آخه دل من» با همخوانی خوب سالن به اجرا در میآید و در پایان قطعه «محسن دوست داریم ...» از همه سالن بلند میشود.
«یه خاطره کوچیک از قطعه بعدی دارم که براتون تعریف میکنم. قبل از انتشار آلبوم اولام یه سری از آهنگهام لو رفته بود و برام عجیب بود که مثلا وقتی یه موبایل زنگ میخورد، میخوند: سر از کار چشمات کسی در نیاورد ... و واقعا فکر نمیکردم این جوری بگیره. ولی استقبال خوبی ازش شد و خیلی خوب بین مردم جا افتاد»
«گناهی ندارم»، «نفسهای بی هدف» و «دوباره نمیخوام» قسمتهای بعدی برنامه هستند و ضعف مفرط در صدابرداری و صدارسانی روی استیج باعث میشود که محسن با قیافه ای افروخته در اواسط قطعه، برنامه را قطع کند تا عوامل صدا فکری به حال او کنند!
«من واقعا بابت همه چیعذر میخوام، ولی با همه این صحبتها، بازم دم همه اونایی که اومدن گرم...»
محسن خیلی خوب استیج داری میکند و سالن توانسته کنترل کند. هر کسی در کنار استیج به محسن چیزی را از طریق نامه میرساند که او هم همه آنها را به علی چراغعلی حواله میکند که باید با او هماهنگ شوند.
«خوب میریم سراغ آهنگی که مثل بمب صدا کرد و فقط امیدوارم نظم رو رعایت کنید تا بتونیم بازم در خدمت تون باشیم»
بارو بندیل سالن را دوباره به هوا میبرد و این در حالیست که قطعا در صورتی که اتفاقی در سالن بیفتد، کسی نمی تواند آنرا کنترل کند.
قسمت جذاب ماجرا تکنوازیهای اعضای گروه است که واقعا باعث میشوند محسن نفسی چاق کند و حضار هم از یک موسیقی بیکلام فوق العاده لذت ببرند. تک نوازی گیتار الکتریک «علی شهبازی» در این بین با استقبال بیشتری مواجه شد.
«هیشکی نمیتونه بفهمه» و «نشکن دلمو» هم انتهای برنامه محسن هستند که اجرا میشوند و محسن در حالی که گروه همچنان در حال نواختن اند، از همه خداحافظی میکند و صحنه را ترک میکند.
اما بشنوید از حال و هوای بک استیج بعد از اجرا.
خوب زیاد هم عجیب نبود که فضا این طور نباشد. محسن به اتاق کوچکی در انتهای بک استیج رفته و در را هم بسته و با هیچکس هم صحبت نمیکند. با احتیاط وارد میشوم به پشتاش میزنم :«خوبی؟ همه چیخوبه؟»
ساکت است و خیره به نقطه ای دور: «خوبم، آره. خدا رو شکر به خیر گذشت.»
محسن از همه بیشتر از عوامل اجرایی و به خصوص صدا شاکی بود. علی چراغعلی مشغول آرام کردن نوازندههاست و من هم در این شرایط ترجیح میدهم که از مصاحبه صوتی پس از اجرا صرفنظر کنم. دختر بچه معلولی با ویلچر و به همراه پدرش برای عکس گرفتن با التماس زیاد وارد جمع می شوند و محسن هم با خوش اخلاقی از این دختر بچه و پدر پیرش استقبال میکند. این پدر پیر از اخلاق خوب محسن با دخترش به وجد میآید و رو به محسن با لهجهای شیرین میگوید:«آقای گلزار! یه عکس هم با هم بگیریم؟!» محسن هم بدون اینکه به رویش بیاورد با خوشرویی، خواسته پیر مرد را اجابت میکند و عکسی را به یادگار با او میگیرد تا پیرمرد هم یک عکس یادگاری با گلزار داشته باشد!
شاید همه حرفهای این گزارش را بتوان در یک جمله خلاصه کرد و آن هم این است که :
هنرمندان باید مسئولیت برگزاری کنسرتهای موسیقیشان را به افراد با کفایتتر و حرفهای واگذار کنند. واقعا که قدر این مخاطبان دوستداشتنی موسیقیمان را نمیدانیم.



ترافیک خیابان نواب شهریار اصلا قابل مقایسه با شبهای قبل نیست. جلوی ورودی سالن غوغایی به پاست و سیل علاقمندان بلیط به دست در بیرون از سالن نشان از آن دارد که این سالن امشب شب شلوغی را قرار است پشت سر بگذارد.
بماند که ما با چه مصیبتی وارد سالن شدیم و بماند که (با عدم همکاری مسئولین برگزاری کنسرت) ما هم بلیط خریده بودیم و اصلا به این فکر نکنید که قرار بود با پارتی بازی وارد سالن شویم. اما دیدن فضای داخل سالن عجیبترین بخش ماجرا بود. سالن گوش تا گوش پر شده بود و حتی صندلیهای رزرو هم جای خالی نداشت و من به چشمهای خودم شک کردم وقتی مردمی را دیدم که بروی زمین نشستهاند و در حال جیغ و سو تزدن هستند. با دیدن سالن پر و اینکه همه آنهایی هم که در پشت در ورودی بودند، بلیط در دست داشتند، بیشتر به عدم وجود پارتیبازی در ورود افراد به داخل سالن مطمئن شدم و همین باعث شد که دیگر پی ماجرا را نگیرم. محسن هنوز نرسیده و عدهای خوشخیال هم که از بابت جایشان در سالن مطمئن به نظر میرسند، جلوی ورودی «بک استیج» منتظر رسیدن آقای خواننده هستند. بچههای ارکستر در اتاق بک استیج مشغول صرف شام هستند و امشب بر خلاف دیشب که همه خسته و گرسنه راهی منازلشان شده بودند، حسابی دلی از عزا در میآوردند.
در بین نوازندهها ایمان جعفری (ساکسوفون و کلاریننت) و علی شهبازی (گیتار الکتریک) نشان دادند که به خوبی یک تنه همه گروه را در بحث شکم حریف هستند! محسن بالاخره در شلوغی شدید محوطه از ماشین پیاده میشود و خیلی زود از نظرها محو میشود و به اتاق بک استیج میرود. کمی رنگ و رو پریده به نظر میآید و از آن شادابی و قبراقی همیشگی خبری نیست.
«حالم زیاد خوب نبود و گلو درد داشتم. یک چرک خشککن قوی خوردم شاید بهتر بشم ولی همون کار رو خراب تر کرد و بدتر شدم.»
اینها حرفهای محسن یگانه است که به دوروبریهایش میزند و درخواست یک لیوان چای را از عوامل خدماتی میکند. دست میکند در جیباش و کمی نبات را در چایاش میریزد و در حالی که با من سر قضیه آن مصاحبه جنجالی (همان مصاحبه در مورد بنیامین و موسیقی زیر زمینی) در حال یکه به دو است، لیوان را بالا میکشد و تا حدودی حالش سر جا میآید.
از سالن خبرهای ناراحت کنندهای به گوش میرسد و زمزمههایی هم مبنی بر لغو برنامه شنیده میشود. بیرون درب ورودی ماشینهای نیروی انتظامی هم اظافه شدهاند تا بینظمیها را کنترل کنند. چیزی نزدیک به دو برابر ظرفیت سالن بلیط فروشی شده است! و حالا برگزار کنندگان کنسرت از کسانی که جا ندارند و احتی از تهران و شهرهای اطراف آمدهاند میخواهند که برگردند و بلیتهایشان را به همانجا که خریدهاند پس بدهند! بیلتهایی که نه شماره صندلی دارند و ته برگ! بالاخره صندلیهای سالن عروسی را که نمیشود شماره گذاشت! بعد از مدتی که برخی با حالت قهر و عصبانیت محل را ترک کردند برگزارکنندگان کنسرت کسانی را که بلیط داشتند را به سالن راه دادند ولی فقط آنها جایی برای نشستن نداشتند و باید فکری به حال خود میکردند!
تهيهکنندگان کنسرت پیشنهاد سانس فوقالعاده را به علی چراغعلی میدهند ولی او زیر بار نمیرود:«مردم را که نمیشود بیرون سالن دو ساعت معطل کرد» حرفهایش کاملا منطقی و درست به نظر میرسند. ارکستر برای تست صدا بک استیج را ترک میکنند و حالا من و محسن و یکی از دوستان نزدیک او تنها حاضرین در بک استیج هستیم. نگرانی به وضوح در چهره یگانه وجود دارد: «خدا به خیر کنه ...». با محسن دست میدهم و برایش آرزوی موفقیت در اجرا میکنم. گردن بنداش را نشانام میدهد و میگوید: «این بهم انرژی میده ...» و خداحافظی میکند و برای نصب میکروفوناش به سمت ته اتاق میرود.
مردم سالن را روی سرشان گذاشتهاند و منظره خندهدار ودر عین حال تاسف برانگیزی است. درب ورودی را بستهاند و دیگر هیچ کس اجازه ورود ندارد. پشت درب را هم به جای قفل با یک عدد جارو پلاستیکی قفل کردهاند تا فشار جمعیت هم نتواند در را باز کند! (عکساش را هم که میبینید!)
از ورودی پشت استیج با همکاری یکی از عوامل اجرایی وارد سالن شدم و جو سالن را که دیدم به حرف محسن فکر میکردم که چقدر راست میگفت:«خدا به خیر کنه...»
ساعت حدود 10 شده و خبری از شروع برنامه نیست.(برنامهای که قرار بود ساعت 9 شروه شود) تشویقها آرام آرام به سبک استادیومی در میآید و خلاصه همه شاکی و عصبانیاند از این همه بینظمی غیرقابلتحمل.
بالاخره در بین «هو»های حاضرین به مسئولین برنامه، گروه وارد میشوند تا سالن منفجر شود. یک ریتم تند و سپس محسن در بین استقبال شدید بروی سن میآید.
«خیلی خوش اومدید. من به جای همه از شما عذر میخوام و واقعا فکر نمیکردم استقبال این جوری باشه. خدا رو شکر با اینکه آهنگها قدیمیشدن ولی طرفدارا هنوز لطف شون نسبت به من از بین نرفته.»
«ماه عسل» اولین قطعه ایست که نواخته میشود و این در حالی ست که ملت تا پای سن و به حالت ایستاده در حال گوش کردن موسیقی هستند و صدای محسن و ریتم ملایم این قطعه تا حدودی آرامش را به فضا تزریق میکند.
«یه کف مرتب به احترام همه اونایی که مثل خودم سرپااند بزنید تا فکر نکنن نمیبینیمشون» و صدای دستها که بلند میشود ملودی «آهای خبر نداری» اجرا میشود تا این ریتم شاد، همه ناراحتی را از سالن بیرون ببرد و فضا تا حدودی بهتر شود.
«قطعهای که الان میخوام براتون اجرا کنم رو چهار سال پیش ساختم که واسه خیلیها خاطره شد و خودم هم خیلی دوستش دارم. «آخه دل من» با همخوانی خوب سالن به اجرا در میآید و در پایان قطعه «محسن دوست داریم ...» از همه سالن بلند میشود.
«یه خاطره کوچیک از قطعه بعدی دارم که براتون تعریف میکنم. قبل از انتشار آلبوم اولام یه سری از آهنگهام لو رفته بود و برام عجیب بود که مثلا وقتی یه موبایل زنگ میخورد، میخوند: سر از کار چشمات کسی در نیاورد ... و واقعا فکر نمیکردم این جوری بگیره. ولی استقبال خوبی ازش شد و خیلی خوب بین مردم جا افتاد»
«گناهی ندارم»، «نفسهای بی هدف» و «دوباره نمیخوام» قسمتهای بعدی برنامه هستند و ضعف مفرط در صدابرداری و صدارسانی روی استیج باعث میشود که محسن با قیافه ای افروخته در اواسط قطعه، برنامه را قطع کند تا عوامل صدا فکری به حال او کنند!
«من واقعا بابت همه چیعذر میخوام، ولی با همه این صحبتها، بازم دم همه اونایی که اومدن گرم...»
محسن خیلی خوب استیج داری میکند و سالن توانسته کنترل کند. هر کسی در کنار استیج به محسن چیزی را از طریق نامه میرساند که او هم همه آنها را به علی چراغعلی حواله میکند که باید با او هماهنگ شوند.
«خوب میریم سراغ آهنگی که مثل بمب صدا کرد و فقط امیدوارم نظم رو رعایت کنید تا بتونیم بازم در خدمت تون باشیم»
بارو بندیل سالن را دوباره به هوا میبرد و این در حالیست که قطعا در صورتی که اتفاقی در سالن بیفتد، کسی نمی تواند آنرا کنترل کند.
قسمت جذاب ماجرا تکنوازیهای اعضای گروه است که واقعا باعث میشوند محسن نفسی چاق کند و حضار هم از یک موسیقی بیکلام فوق العاده لذت ببرند. تک نوازی گیتار الکتریک «علی شهبازی» در این بین با استقبال بیشتری مواجه شد.
«هیشکی نمیتونه بفهمه» و «نشکن دلمو» هم انتهای برنامه محسن هستند که اجرا میشوند و محسن در حالی که گروه همچنان در حال نواختن اند، از همه خداحافظی میکند و صحنه را ترک میکند.
اما بشنوید از حال و هوای بک استیج بعد از اجرا.
خوب زیاد هم عجیب نبود که فضا این طور نباشد. محسن به اتاق کوچکی در انتهای بک استیج رفته و در را هم بسته و با هیچکس هم صحبت نمیکند. با احتیاط وارد میشوم به پشتاش میزنم :«خوبی؟ همه چیخوبه؟»
ساکت است و خیره به نقطه ای دور: «خوبم، آره. خدا رو شکر به خیر گذشت.»
محسن از همه بیشتر از عوامل اجرایی و به خصوص صدا شاکی بود. علی چراغعلی مشغول آرام کردن نوازندههاست و من هم در این شرایط ترجیح میدهم که از مصاحبه صوتی پس از اجرا صرفنظر کنم. دختر بچه معلولی با ویلچر و به همراه پدرش برای عکس گرفتن با التماس زیاد وارد جمع می شوند و محسن هم با خوش اخلاقی از این دختر بچه و پدر پیرش استقبال میکند. این پدر پیر از اخلاق خوب محسن با دخترش به وجد میآید و رو به محسن با لهجهای شیرین میگوید:«آقای گلزار! یه عکس هم با هم بگیریم؟!» محسن هم بدون اینکه به رویش بیاورد با خوشرویی، خواسته پیر مرد را اجابت میکند و عکسی را به یادگار با او میگیرد تا پیرمرد هم یک عکس یادگاری با گلزار داشته باشد!
شاید همه حرفهای این گزارش را بتوان در یک جمله خلاصه کرد و آن هم این است که :
هنرمندان باید مسئولیت برگزاری کنسرتهای موسیقیشان را به افراد با کفایتتر و حرفهای واگذار کنند. واقعا که قدر این مخاطبان دوستداشتنی موسیقیمان را نمیدانیم.








منبع:
تاریخ انتشار : شنبه 18 مهر 1388 - 00:00
دیدگاهها
محسن یگانه یه دونه نظیر نداری
حاج محسن خيلي دوست داريم. كنسرت و صدا و تصويرو بي خيال. خودتو عشقه.
يادته وقتي از سالن داشتي ميومدي بيرون يكي بوست كرد ؟ روي ماشينت زد و گفت تو عشق مني ؟
من و اوني كه اين كارا رو كرد خيلي خاطرتو ميخوايم.
راستي خيلي هم باحال گيتار مي زني.
love u
من یکی از حاضرین در برنامه بودم که واقعا شب سختی را گذراندم. متاسفم برای علی چراغعلی و یگانه که مسئولیت یک چنین اجراهائی را به افراد نالایق می سپارند.
محسن يگانه صداش خوبه ، ولي چيزي كه باعث ميشه در البوم هاش عالي به نظر برسه تنظيم فوق العاده ي كاراشه،
دو سه باري فيلم هاي آماتوريه گرفته شده از كنسرت هاش رو ديدم ، ضعف نسبي كه در اجراي كنسرت هاش وجود داره قسمتيش رو ناشي از استاندارد نبودن سالن هاي اجراي كنسرت ميدونم،
بايد بيشتر ازينا قدر موقعيتش رو بدونه ، استعداد وافري در تنظيم آهنگاش داره ، كه ميتونه ضعف هاي كوچكي كه در خوانندگي و صداش داره رو پوشش بده ، درست مثل شادمهر.
در نهايت ازش ميخوام يا كنسرت اجرا نكنه ، يا اگه ميخواد اجرا كنه توي سالنهايي باشه با استاندارد كافي.
اگرم ميدونه تو ايران اين امكانات كمه يا وجود نداره ميتونه از سالنهاي خارج كشور استفاده كنه ، تا مسولان به خودشون بيان .
هر كس دگه اي جاي محسن بود تا الان سر از سالن هايي در غرب مثل والت ديزني در آوورده بود ، بايد مو قعيتش رو روز به روز بهتر كنه نه اينكه يه جا بمونه ،
البته شخصيتش رو نميشناسم شايد اين نمونه ي يه هنرمند مردميه واقعيه، چون هر كسي امكان رفتن به كنسرت هاي گرون قيمت رو نداره ، مثل خودم.
در نهايت دوسش دارم و اميدوارم موفق باشه و امكان نداره آهنگ هاي جديدش رو چه آلبوم باشه و چه سينگل ، از دست بدم.
محسن یگانه عزیز چرا تو عذرخواهی کنی ؟ اونایی که باید عذرخواهی کنن این کارو نمیکنن بعد تو که تقصیری نداری عذرخواهی میکنی
همین که مردم برای دیدن کنسرتات خودشون به اب و اتیش میزنن نشان دهنده بزرگیته
پس شب اول خیلی بهتر بوده !
من شب اول اونجا بودم ! صفی بود که خدا می دونه ! البته ما زود رفتیم تو نفهمیدیم همه اومدن یا نه !
شب اول که حمید عسکری هم اومده بود !
ولی کنسرت محسن از کنسرت حمید شلوغ تر بود !
همین که شعورش می رسه و تو مصاحبش گفته بود که تنظیم های اشکان کوشان و سیروان از سطح موسیقی ما بالاتره خودش یه دنیا ارزش داره . خلاصه خیلی آقایی داش محسن . میخوامت خفن
باز هم بهمن بابازاده ، باز هم جنجال ، باز هم حاشیه...........
مرسی درایت محسن یگانه
salam mikhastam begam aghaye yeganeh hamishe sedash va ejrash khub boode amma ien dafe sare ejra mano jelo khanevade sharmande kard akhe dafeye sevom bood ke concertesh miraftim, khanevadaro be zoor bordam .enshalah dafeye bad ienjuri nabashe
سلام.
به مولا خیلی مردی محسن جون.خیلی گلی چه از نظره صدا چه از نظره اخلاق.ببین چقدر سخاوت داره ها.
تومردی تکی.این دوسش دارم محسن رو.فقط منتظره شاهکاره موسقی در قرن 21 نشستیم.آلبوم تارخی سلطان پاپ محسن یگانه.
((محسن جون دوست داریم))
آقای بابا زاده مرسی ممنون از این خبرهای عالیتون واقعا تو این چندسال جای خالی موسیقی ما حس میشد.
محسن یگانه موسیقی تیتراژ سریال دلنوازان رو ساخته و بهروز صفاریان تنظیم کرده ولی شب دوم اسمش از تیتراژ حذف شد. کسی می دونه چرا؟
واقعا از اين خبر ناراحت شدم ولي بي خيال محسن رو ايول
داش محسن اگه كنسرت بگذاره و نياد بازم ناراحت نميشيم
ايول موسيقي ما........
mohsenyeganeh-news.tk
مرسی از محسن یگانه به خاطر ابن همه صبر و تحمل و توانایی !
مرسی از بهمن بابازاده به خاطر این همه وظیفه شناسی !
مرسی از همه کسانی که نظر دادند به خاطر نظراتی به این زیبایی !!!
افزودن یک دیدگاه جدید