جشنواره ملی موسیقی خلاق
 
کنسرت قاف - فرهاد فخرالدینی
 
برنامه یاد بعضی نفرات
 
 خواننده‌ای بالا‌تر از شجریان نیامده است!
گفت‌و‌گو با کیخسرو پورناظری، آهنگساز و سرپرست گروه موسیقی شمس:
خواننده‌ای بالا‌تر از شجریان نیامده است!
موسیقی ما - آمن خادمی: به گفته خودش ۱۵ سال بیشتر نداشت که به روی صحنه می‌رفت و کنسرت برگزار می‌کرد؛ زادگاهش کرمانشاه و از دیار شیرین وفرهاد است. اگر تاکنون اسم کیخسرو پورناظری را نشنیده‌ایم حتما تصنیف «مطرب مهتاب رو» را بار‌ها شنیده‌ام و گوش دادن آن لذت برده‌ایم. کیخسرو پورناظری هم اکنون ۶۷ بهار را پشت سرگذاشته است و با اینکه سالیان سال در تهران زندگی می‌کند اما هنوز لهجه کرمانشاهی دارد. وی از کودکی موسیقی را با ساز تار شروع کرد و نزد پدر، کتاب‌های هنرستان موسیقی، آثار وزیری و ردیف موسیقی دستگاهی ایران را فرا گرفت. شعر و ادبیات کهن فارسی را از مادر آموخت و محضر بزرگانی چون کیوان سمیعی و بهزاد کرمانشاهی را درک کرد. پورناظری که فارغ‌التحصیل رشته موسیقی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.

کیخسرو گروه موسیقی شمس را در سال ۱۳۵۹ بنا نهاد که نتیجه آن انتشار آثار تاثیر گذاری چون «حیرانی»، صدای سخن عشق، مطرب مهتاب رو،...... در دهه ۶۰ و ۷۰ با صدای شهرام ناظری بوده است که به عقیده بسیار از کار‌شناسان این آثار توانسته‌اند جای خود را به عنوان یک اثر جاویدان باز کند.

زمانی که از وی می‌پرسیم که آیا پیش بینی می‌کند که آثاری که در دهه ۸۰ منتشر کرده‌اند، مانند آثار دهه ۶۰ و ۷۰ معروف شود و فراگیر؟!! با ترید پاسخ می‌گوید و نه گفتن را به زبانی دیگر بازگو می‌کند؛ هر چند توضیحاتی می‌دهد که آن زمان که آثاری مانند مهتاب رو یا حیرانی یا صدای سخن عش منتشر شد، بعد از جنگ بود و موسیقی سنتی در مقایسه با زمان فعلی بیشتر مورد حمایت قرار می‌گرفت اما خودش هم می‌داند که در اوج بودن هم اکنون بسیار بسیار سخت است.

این هنرمند سال‌های میانی دهه ۷۰ به اتفاق فرزندانش، تهمورس و سهراب تحولی جدی‌تر در گروه شمس را انجام داد که حاصل آن، اجرای بیش از ۳۰۰ کنسرت داخل و خارج از ایران بود.

یکی ویژگی‌های گروه شمس استفاده از ساز تنبور که یک ساز آیینی دیار کرمانشاه است، در ارکستراسیون گروه موسیقی شمس است. این گروه در معرفی و جا افتادن ساز تنبور چنان نقش پررنگی داشته است که بیشتر مردم عادی، امروز تنبور را می‌شناسند. نمونه‌اش خیل مخاطبان گروه موسیقی شمس است؛ البته نباید انتشار آلبوم «صدای سخن عشق» را فراموش کرد که عطفی برای موسیقی تنبور به شمار رفت و این اثر توانست به واسطه استقبال زیاد به فروش خوبی دست یابد.

 گروه شمس تاکنون به خوانندگان زیادی کار کرده است؛ هر چند در ذهن اعضا ی خانواده پورناظری آنچنان به وجود خوانند به عنوان عضوی بر‌تر از نوازنده‌های یک گروه اصلا اعتقاد ندارند و با برگزاری کنسرتهای بدون خواننده به نوعی دیگر مخالفت خود را با شاخص شدن خواننده نشان داده‌اند. با این حال گروه موسیقی در برهه‌های مختلف با خوانندگانی چون شهرام ناظری فعالیت داشته و سال گذشته با علیرضا قربانی به صحنه رفت.

  • برای آغاز مصاحبه می‌خواستم نظر شما را درباره انواع موسیقی‌هایی را که هم‌اکنون در جامعه رواج پیدا کرده است را بدانم؟
- متاسفانه در دهه اخیر به بهانه اینکه موسیقی باید نسل جوان را به خود جذب کند، نوعی آسان‌گیری مفرط را برای موسیقی به وجود آورده‌اند؛ غافل از اینکه موسیقی باید ذهن و شور جوان امروزی را بر ساخت آثار ارزنده برای نسل آینده تربیت کند. اما در حال حاضر به گونه‌ای است که مردم هرچه می‌شنوند، با آن آهنگ (چه خوب-چه بد) خاطره‌سازی می‌کنند و شنیدن دوباره آهنگ منجر به تداعی خاطره‌ها و زمزمه آن آهنگ می‌شود. به همین صورت به جای اینکه ذهن مردم با آثار خوب پر شود با آثاری پر می‌شود که نه ارزش محتوایی دارد، نه ارزش موسیقایی و این روند تسلسل باطل به نسل‌های آینده انتقال پیدا می‌کند که ‌‌نهایت آن منجر به وجود آوردن نسلی می‌شود که فکر می‌کند تمام داشته‌های موسیقی سرزمینش‌‌ همان است که هر روز در کوچه و خیابان می‌شنود.

متاسفانه اغلب شعرهایی که بر روی آهنگ‌های موسیقی روزمره می‌گذارند نه از نظر وزن و نه از نظر محتوا، جایگاهی مطلوب ندارند؛ به‌گونه‌ای که باید بگویم این اشعار هیچ بار هنری ندارد و کاملا مشهور است که آن‌ها را یک فرد بی‌قریحه و یا کم‌سواد گفته است. همچنین بیشتر محتوای این شعر‌ها که هم به مسائل شهوانی، روانی و افسردگی و آه و ناله و نفرین برمی‌گردد.

  • فکر می‌کنید چه عواملی منجر به توسعه این نوع موسیقی‌ها در جامعه کنونی شده است؟
-    مهم‌ترین عامل برای رشد و توسعه اینگونه آهنگ‌ها رسانه‌های گروهی یعنی رادیو و تلویزیون بوده‌اند. این رسانه به ویژه در دهه اخیر با دعوت از خواننده‌هایی که دو ماه از شروع کار آن‌ها نمی‌گذشت و پخش مداوم این آثار باعث علاقه در نسل جوان- که تعداد آن‌ها کم هم نبود و نیست- شد. این در حالی بود که موسیقی سنتی با وجود فراوانی و پربار بودن به دلیل نبود کار‌شناس فرهنگی در تلویزیون مورد ظلم قرار گرفت و از دسترس مردم دور شد و نوعی آسان‌پسندی مفرط در جامعه رواج پیدا کرد؛ به طوری که بعد از این فراگیر شدن این نوع موسیقی، مخاطبان به دلیل نشنیدن موسیقی ملی و سنتی خودمان حس کردند که با این نوع موسیقی بیگانه‌اند و کم کم به خودشان تلقین کردند که موسیقی سنتی را پیرمرد‌ها گوش می‌دهند و تفسیر کردند که ما جوانیم و در این نوع موسیقی (سنتی) هیجان و انرژی وجود ندارد.

 از طرف دیگر باید به جوان‌ها حق بدهیم؛ چراکه آن‌ها موسیقی سنتی را نشنیده‌اند که بخواهند با آن ارتباط برقرار کنند و آن را لمس کنند.

  • اگر بخواهیم یک مقایسه‌ای بین موسیقی‌هایی که هم‌اکنون رواج پیدا کرده در مقایسه با سه دهه پیش داشته باشیم چه باید بگوییم.
- قبل از انقلاب همه نوع موسیقی وجود داشت و برای عرضه هرکدام راه‌های یکسانی وجود داشت. اما اکنون فقط دو نوع موسیقی وجود دارد که یکی به هر نحوی مورد حمایت قرار می‌گیرد و دیگری فقط به واسطه عشق مردم و تعصب هنرمندان به میراث فرهنگیشان پابرجا مانده است.

 به اعتقاد من موسیقی تجاری، بازاری و سطحی آن دوران خیلی باارزش‌تر از موسیقی‌های مثلا تجاری در برهه کنونی است؛ چراکه خواننده و آهنگساز این گونه آثار در قبل از انقلاب به کار و فعالیت خود اعتقاد داشتند و دیگر اینکه از ذوق و سلیقه برخوردار بودند، برخلاف خواننده و آهنگساز عصر ما که می‌خواهد به زور تکنولوژی حاضر نظیر کامپیوترهای، جای خود را در میان مردم باز کند. به نظرم اینگونه آثاری که هم‌اکنون به اسم موسیقی پاپ عرضه می‌شود، اسمش موسیقی پاپ است وگرنه موسیقی پاپ که پیام داشته باشد و شعر آن ارزش داشته باشد که بد نیست.

در کل موسیقی به دلیل اینکه بر روح و روان تاثیر می‌گذارد باید بیشتر مورد حمایت قرار بگیرد واگر قرار باشد در جامعه‌ای که همه در خیابان‌ها بوق می‌زنند، سرعت همه چیز زیاد است، مردم عصبانی هستند، روح جوان‌ها ناآرام است، یک نوع موسیقی تنش‌آور نیز به خورد آن‌ها بدهیم که دیگر باید به حال آینده آن مردم و نسلی که تربیت می‌کنند، گریست.

 در همین راستا ما باید از بچگی به روی کودکانمان کار کنیم که متاسفانه این مساله هم به وادی فراموشی سپرده شده و همیشه جای آن خالی بوده است و کودکان ما‌‌ رها و بدون هیچ پرورش ذهنی به مرحله نوجوانی و جوانی می‌رسند، بدون اینکه ذهن‌ آن‌ها را برای درک موسیقی بامحتوا پرورش داده شود.

  • یکی از انتقادهایی که به موسیقی سنتی برمی‌گردد، اینکه این نوع موسیقی ظرفیت انتقال مفاهیم اجتماعی را ندارد و به فرض مثال همین که کمتر از اشعار نو استفاده شده است خود دلیلی است بر عدم وجود این ظرفیت!
-    این مسأله به هیچ وجه درست نیست. اولا به گروه‌های ما که فعالیت رسمی دارد، مجوز برای اجرای این گونه آثار را نمی‌دهد. بعضی از این گونه آثار که توسط آهنگسازان و بعضی از خوانندگان اجرا شده است به صورت قاچاقی و زیرزمینی و یا در خارج از کشور منتشر شده و دست به دست در جامعه گسترش پیدا کرده است. از طرف دیگر باید بگویم که اشعار قدما جامعه ما مانند مولانا، حافظ و سعدی حاوی پیام‌هایی است که در هر برهه جواب داده است.

به هر حال به نظر من موسیقی باید در خودش نوآوری داشته باشد و با یکسری دستکاری که نمی‌توان عنوان نوگرایی را بر روی موسیقی نهاد؛ اما باید بدانیم موسیقی سنتی ما آنچنان وسعت دارد که می‌تواند هر نو ذوقی را در خود پرورش دهد و اگر نمی‌شود این ایراد به هنرمند وارد است نه موسیقی!

به فرض مثال در همین گروه موسیقی تنبور کارهایی که ساخته‌ایم، اگر کسی از مقامات تنبور آگاه باشد می‌بیند که ما چقدر نوآوری در کار‌هایمان داشته‌ایم. اما هنوز هم اعتقاد داریم اگر رگه‌هایی از خلاقیت نباشد گروه در جا می‌زند به ویژه جوان‌ها که برداشت و بینشی تند‌تر از من دارند و نتیجه آن این است که روز به روز مخاطبان گروه شمس با اینکه چندین سال است با خواننده مطرحی هم کار نکرده‌ایم، زیاد‌تر می‌شود.

  • آیا هنوز به ساخت آثار موسیقی به فرم و شیوه موسیقی دستگاهی (ردیف) اعتقاد دارید؟
- من از زمانی که ساز زدم، هیچ وقت ردیف نزده‌ام و همیشه در کار‌هایم خلاقیت و نوآوری داشته‌ام. هنوز هم اگر بخواهم به فرم موسیقی دستگاهی قطعه می‌سازم، اما کاری می‌کنم که در آن خلاقیت خودم نیز نمایان باشد. متاسفانه ما برداشت اشتباهی از ردیف پیدا کرده‌ایم، ردیف یک درس است برای یادگیری موسیقی اما کسی که به صرف فقط درس پس بدهد که هنر نکرده است.

  •  تغییر نگرش‌هایی که در روند فعالیت گروه موسیقی شمس تاکنون مشاده می‌شود بیشتر تحت تاثیر خودتان است یا پسر‌ها یعنی تهمورث و سهراب در این امر دخیل بوده‌اند؟
- من خودم معتقد به خلاقیت در آثار هنری هستم و این اندیشه در تفکرات خانوادگی ما پرورش پیدا کرده است و توسط پسرانم که جوان هستند شتاب بیشتری گرفته که کاملا هم طبیعی است. اما به هر حال این نوع اندیشه‌های نوگرایی از تفکرات خود من سرچشمه گرفته است.

  • آثاری که شما در دهه ۶۰ و ۷۰ با صدای شهرام ناظری منتشر کردید، در حافظه تاریخی مردم ماندگار شده است، آیا فکر می‌کنید آثاری که در دهه ۸۰ با دیگر خواننده‌ها داشتید، نیز بتواند در آینده جایی در ذهن مردم داشته باشد؟
- این موضوع به صدای خواننده بستگی دارد و اینکه آیا آن خواننده می‌تواند اندیشه‌های آهنگسار را بیان کند. در دهه ۶۰ و ۷۰ بعد از جنگ بود و یک شرایط دیگری حکمفرما بود و شرایط مثل امروز نبود. آن زمان آثار آهنگساز در مقایسه با زمان حاضر بیشتر شنیده می‌شد و ذهن هنرمند تحت تاثیر این همه شلوغی و نابسامانی نبود.

  • فکر می‌کنید دلیل اینکه آثار امروزی مانند گذشته نمی‌تواند جای خود را در خاطره‌های مردم پیدا کند، به چه برمی‌گردد؟
- مهم‌ترین دلیل این است که برخلاف گذشته، آهنگساز و خواننده از همدیگر دورند و ارتباطی با یکدیگر ندارند. در قدیم هنرمندانی چون مرتضی‌خان محجوبی و رهی معیری شب و روز با همدیگر زندگی می‌کردند.
همچنین هنرمندان دیگری چون بیژن ترقی، علی تجویدی که آثاری ماندگار خلق کردند؛ به خاطر همین همنشینی‌ها بوده است.

از دیگر دلایل اینکه کلام در موسیقی ایرانی نقشی انکار نشدنی دارد و متاسفانه تعداد خوانندگانی که بتوانند در ذهن مردم جا باز کنند و بمانند بسیار بسیار نادر است.

 به فرض مثال هنرمند چون آقای شجریان توانسته است برای ۴۰ سال خود را در اذهان مردم جای بدهد که به قول آقای کسایی که گفته است «که شجریان پاشو جایی گذاشته که دست هیچکس به جایش نمی‌رسه.» در این راستا هم از یک نظر به آقای شجریان تبریک می‌گوییم که ۴۰ سال با اقتدار جایگاه خود را حفظ کرده‌اند و از طرف دیگر متاسفیم که هیچ استعدادی در این سال‌ها شکوفا نشده است البته در عرصه نوازندگی هم وضعیت به همین صورت است.

  • تحلیل شما از چرایی این اوضاع که دیگر مانند قدیم خواننده یا نوازنده‌ای به اصطلاح گل نمی‌کند، چیست؟
-    مهم‌ترین دلیل اینکه نوازنده و خواننده خوب شدن بسیار سخت است و برای کسی که جنون عشق و هنر نداشته باشد، می‌سر نخواهد شد. علاوه بر آن کسی که می‌خواهد در عرصه موسیقی در ایران به جایی برسد باید با تمام ناملایمی‌ها ادامه دهد که این کار تنها از نوابغ برمی‌آید که سد را می‌شکنند و به جلو حرکت می‌کنند.

  • چرا دیگر دوران نخبه پروری نه تنها در موسیقی در باقی علوم را مشاهده نمی‌کنیم؟
- در یک اجتماع همه چیز به هم پیوسته است و از یکدیگر تاثیر می‌پذیرد؛ چراکه آدم‌ها هوشمند نیستند که بدون حس و درک احساسی ادامه حیات بدهند. هم‌اکنون جامعه و روح آن ناآرام و متلاطم است و در این شرایط طبیعی است که اگر هم استعداد بالقوه‌ای برای نابغه شدن باشد، خشکیده می‌شود.

  • با توجه به تجربه‌های مختلف شما برای معرفی ساز تنیور، آیا ساز تنبور قابلیت ترکیب با سازهای ارکس‌تر را دارد؟
- تنها ضعف ساز تنبور به وسعت صدای محدود آن برمی‌گردد وگرنه هیچ فرقی با سازهای دیگر ندارد. همچنین این ساز از گام‌های غربی برخوردار است و نزدیکی زیادی با موسیقی غربی دارد. اما آنچه تنبور را در مقایسه با سازهای دیگر متمایز کرده است درون مایه آن است که بسیار عمیق است که در این مقال نمی‌گنجد و برای گروه ما افتخار است که توانسته‌ایم این ساز را به صورت آبرومند مطرح کنیم؛ البته من برای این کار عمرم را گذاشتم، تحصیل کردم، سابقه داشتم و در کنارش از توانمندی‌هایی که داشتم نیز استفاده کردم. خوشبختانه‌‌ همان طور که اشاره کردم، شروع خوبی در آلبوم صدای سخن عشق با آقای شهرام ناظری داشتیم. ما سال‌ها با هم کار کردیم و ایشان به بهترین وجه آهنگ‌های ما را معرفی کردند که این مساله خیلی موثر بود. در حالی که مثلا اگر یک خواننده درجه ۲ این کار را می‌کرد، مسلما تنبور به آن شکلی که باید معرفی نمی‌شد.

  • آیا ساز تنبور می‌تواند جایگاهی که ساز تار در ارکس‌تر دارد مانند تار در ارکس‌تر ملی یا تار در آثار حسین دهلوی را پیدا کند؟
تنبور را نمی‌توان با تار مقایسه کرد؛ چراکه ساز تار متکامل شده ساز تنبور و سه تار است. اما ساز تنبور به‌‌ همان شکل قدیمی با نوعی صدادهی غمناک و عرفانی مانده است. موسیقی تنبور با تنبور نواخته می‌شود. تنبور دارای مقام‌هایی است و موسیقی‌اش بر پایه این مقام‌ها استوار است. ضمن اینکه دارای پرده بندی‌هایی نیز هست. ما نسبت به این پرده‌بندی‌ها به آهنگسازی و تنظیم و اجرا می‌پردازیم. یک وقت‌هایی هم هست که مشترکاتی میان پرده‌های تنبور و موسیقی سنتی وجود دارد که ما از آن‌ها استفاده می‌کنیم. در تنبور مقامی‌ وجود دارد که به آن غریبی گفته می‌شود. پرده‌اش مثل گام ماهور است، ضمن اینکه حس و حال خود نوازنده هم در تنبور موثر است. هرکدام از ساز‌ها برای خود شخصیت و شناسنامه‌ای مستقل دارند و اما درباره ساز تنبور باید بگویم که صدای این ساز تاثیر عمیق در روح انسان به وجود می‌آورد.

  • آیا تجربه‌ها ترکیب ساز تنبور با دیگر ساز‌ها در گروه شما شکل گیری شده است، فقط مختص به گروه شمس است و آیا دیگر گروه‌ها نیز می‌توانند چنین تجربه‌ای را به شکل دیگر تجربه کنند؟
- تاکنون این تجربه‌ها مختص به گروه ما بوده است و ما توانسته‌ایم با توجه به سابقه گروه آثاری جاودان و ماندگار برای ساز تنبور به وجود آوریم و اعتبار تنبور را روز به روز بالا‌تر ببریم. امیدوارم دیگر گروه‌ها نیز با استفاده از دانش بزرگان این راه را ادامه دهند.

  • با توجه به اینکه ساز تنبور در دیار شما یعنی کرمانشاه از قداستی خاص برخوردار است، اما اکنون با ترکیب‌هایی که گروه شما بر روی این ساز انجام داده است شاهدیم که همه دستی بر آتش دارند و تنبور هم می‌نوازند. این روند و گسترش این نوع نگاه به سنتور در زادگاه‌تان برایتان منجر به مشکلی نشد؟
- این ساز یک ساز آیینی برای طایفه الحق کرمانشاه بوده است و آن‌ها یک رسالت بزرگ انجام دادند و آن هم اینکه به وسیله تنبور تمام مقام‌های باستانی تنبور را حفظ کردند و به زمان ما رساندند. در این مقام‌ها چند کلام حقانی وجود دارد که ما به خاطر احترام به عقاید دوستان و طایفه یارستان از کلام‌های حقانی استفاده نکردیم و به شاگردان هم توصیه کردیم که این کار را انجام ندهند؛ هرچند خود دوستان این قدر که ما رعایت کردم، این موضوع را رعایت نکردند که خوشبختانه روند ما منجر به رایج شدن ساز تنبور شد.

  • آیا ساز تنبور ظرفیت تلفیق با سازهای ارکس‌تر سمفونیک را دارد؟
-    این موضوع بستگی به آهنگساز و تنظیم‌کننده دارد. ما در یک تجربه‌ای که داشتیم در آمریکا ساز تنبور را با ارکس‌تر سمفونیک ترکیب کرده‌ایم اما این قطع تجربه اول است و ممکن است کاستی‌هایی هم داشته باشد.
تنظیم کننده این اثر شهداد روحانی است که به نظرم ترکیب موفقی بوده است. این قطعه به زودی منشرت می‌شود.

  • آلبوم «مطرب مهتاب روا» به عقیده من یکی از شاهکارهایی است که شما برای سازهای مقامی نوشته‌اید، ایده شکل‌گیری این قطعه چگونه بود؟
- من به طور معمول به دو صورت آهنگ می‌سازم؛ یا شعر را از پیش تعیین می‌کنم و یا فال می‌گیریم. تصنیف «مطرب مهتاب‌رو» را هم فال گرفتیم و‌‌ همان وقت که شعر را خواندم آن را با ساز نواختم و ضبط کردم و یک هفته طول کشید تا نت آن را نوشتم. این اثر در سال ۶۸-۶۷ با صدای شهرام ناظری اجرا شد که با استقبال خیلی خوبی مواجه شد.

  • وضعیت اقتصاد هنر موسیقی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
- متاسفانه صدای ما در این زمینه به جایی نمی‌رسد. هم‌اکنون گرانی بلیت کنسرت برای خود معضلی شده است؛ البته ۸۰ درصد این هزینه‌ها به اجاره بهای سالن و هزینه‌های اضافی دیگر مانند پارکینگ، اماکن و... برمی‌گردد.
ما در اغلب کشور‌ها کنسرت برگزار کرده‌ایم ومتاسفانه شاهدیم که قیمت یک سالن در تهران از بزرگ‌ترین و با کیفیت‌ترین سالن در دنیا بیشتر است.

 در همه جای دنیا، دولت از هنرهای ملی حمایت می‌کند و آن را‌‌ رها نمی‌کند اما در کشور ما دریغ از این احساس مسئولیت‌ها! اگر مسئولان فرهنگی ما قانونی تصویب می‌کردند که این هنر که هم‌اکنون حمایت صداوسیما را ندارد، می‌توانست با یک قیمت متعارف ‌تری عرضه اندام کند، شرایط به گونه‌ای دیگر هم برای گروه‌ها و هم برای مردم می‌شد. از طرفی گروه‌ها دغدغه پرکردن سالن برای پوشاندن هزینه‌های خود را نداشتند و از طرف دیگر مردم با هزینه‌های پایین‌تری علاقه‌مه خود را دنبال می‌کردند.

سخن پایانی...
-    در اینجا می‌خواهم بگویم علی‌رغم تمام ذهنیت درباره مویسقی سنتی اما مردم با اقبال تمام سالن‌ها موسیقی را پر می‌کنند و اغلب کنسرت‌ها موفق می‌شود. در این راستا می‌خواهم از مردم تشکر کنم که در این شرایط بد اقتصادی، موسیقیدان‌ها را تنها نگذاشته‌اند.
منبع: 
روزنامه آرمان
تاریخ انتشار : شنبه 14 خرداد 1390 - 00:00

برچسب ها:

دیدگاه‌ها

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:47

یک دونه ای استاد

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود خواننده‌ای بالا‌تر از شجریان نیامده است! | موسیقی ما