گفتوگو با کیخسرو پورناظری، آهنگساز و سرپرست گروه موسیقی شمس:
خوانندهای بالاتر از شجریان نیامده است!
موسیقی ما - آمن خادمی: به گفته خودش ۱۵ سال بیشتر نداشت که به روی صحنه میرفت و کنسرت برگزار میکرد؛ زادگاهش کرمانشاه و از دیار شیرین وفرهاد است. اگر تاکنون اسم کیخسرو پورناظری را نشنیدهایم حتما تصنیف «مطرب مهتاب رو» را بارها شنیدهام و گوش دادن آن لذت بردهایم. کیخسرو پورناظری هم اکنون ۶۷ بهار را پشت سرگذاشته است و با اینکه سالیان سال در تهران زندگی میکند اما هنوز لهجه کرمانشاهی دارد. وی از کودکی موسیقی را با ساز تار شروع کرد و نزد پدر، کتابهای هنرستان موسیقی، آثار وزیری و ردیف موسیقی دستگاهی ایران را فرا گرفت. شعر و ادبیات کهن فارسی را از مادر آموخت و محضر بزرگانی چون کیوان سمیعی و بهزاد کرمانشاهی را درک کرد. پورناظری که فارغالتحصیل رشته موسیقی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.
کیخسرو گروه موسیقی شمس را در سال ۱۳۵۹ بنا نهاد که نتیجه آن انتشار آثار تاثیر گذاری چون «حیرانی»، صدای سخن عشق، مطرب مهتاب رو،...... در دهه ۶۰ و ۷۰ با صدای شهرام ناظری بوده است که به عقیده بسیار از کارشناسان این آثار توانستهاند جای خود را به عنوان یک اثر جاویدان باز کند.
زمانی که از وی میپرسیم که آیا پیش بینی میکند که آثاری که در دهه ۸۰ منتشر کردهاند، مانند آثار دهه ۶۰ و ۷۰ معروف شود و فراگیر؟!! با ترید پاسخ میگوید و نه گفتن را به زبانی دیگر بازگو میکند؛ هر چند توضیحاتی میدهد که آن زمان که آثاری مانند مهتاب رو یا حیرانی یا صدای سخن عش منتشر شد، بعد از جنگ بود و موسیقی سنتی در مقایسه با زمان فعلی بیشتر مورد حمایت قرار میگرفت اما خودش هم میداند که در اوج بودن هم اکنون بسیار بسیار سخت است.
این هنرمند سالهای میانی دهه ۷۰ به اتفاق فرزندانش، تهمورس و سهراب تحولی جدیتر در گروه شمس را انجام داد که حاصل آن، اجرای بیش از ۳۰۰ کنسرت داخل و خارج از ایران بود.
یکی ویژگیهای گروه شمس استفاده از ساز تنبور که یک ساز آیینی دیار کرمانشاه است، در ارکستراسیون گروه موسیقی شمس است. این گروه در معرفی و جا افتادن ساز تنبور چنان نقش پررنگی داشته است که بیشتر مردم عادی، امروز تنبور را میشناسند. نمونهاش خیل مخاطبان گروه موسیقی شمس است؛ البته نباید انتشار آلبوم «صدای سخن عشق» را فراموش کرد که عطفی برای موسیقی تنبور به شمار رفت و این اثر توانست به واسطه استقبال زیاد به فروش خوبی دست یابد.
گروه شمس تاکنون به خوانندگان زیادی کار کرده است؛ هر چند در ذهن اعضا ی خانواده پورناظری آنچنان به وجود خوانند به عنوان عضوی برتر از نوازندههای یک گروه اصلا اعتقاد ندارند و با برگزاری کنسرتهای بدون خواننده به نوعی دیگر مخالفت خود را با شاخص شدن خواننده نشان دادهاند. با این حال گروه موسیقی در برهههای مختلف با خوانندگانی چون شهرام ناظری فعالیت داشته و سال گذشته با علیرضا قربانی به صحنه رفت.
متاسفانه اغلب شعرهایی که بر روی آهنگهای موسیقی روزمره میگذارند نه از نظر وزن و نه از نظر محتوا، جایگاهی مطلوب ندارند؛ بهگونهای که باید بگویم این اشعار هیچ بار هنری ندارد و کاملا مشهور است که آنها را یک فرد بیقریحه و یا کمسواد گفته است. همچنین بیشتر محتوای این شعرها که هم به مسائل شهوانی، روانی و افسردگی و آه و ناله و نفرین برمیگردد.
از طرف دیگر باید به جوانها حق بدهیم؛ چراکه آنها موسیقی سنتی را نشنیدهاند که بخواهند با آن ارتباط برقرار کنند و آن را لمس کنند.
به اعتقاد من موسیقی تجاری، بازاری و سطحی آن دوران خیلی باارزشتر از موسیقیهای مثلا تجاری در برهه کنونی است؛ چراکه خواننده و آهنگساز این گونه آثار در قبل از انقلاب به کار و فعالیت خود اعتقاد داشتند و دیگر اینکه از ذوق و سلیقه برخوردار بودند، برخلاف خواننده و آهنگساز عصر ما که میخواهد به زور تکنولوژی حاضر نظیر کامپیوترهای، جای خود را در میان مردم باز کند. به نظرم اینگونه آثاری که هماکنون به اسم موسیقی پاپ عرضه میشود، اسمش موسیقی پاپ است وگرنه موسیقی پاپ که پیام داشته باشد و شعر آن ارزش داشته باشد که بد نیست.
در کل موسیقی به دلیل اینکه بر روح و روان تاثیر میگذارد باید بیشتر مورد حمایت قرار بگیرد واگر قرار باشد در جامعهای که همه در خیابانها بوق میزنند، سرعت همه چیز زیاد است، مردم عصبانی هستند، روح جوانها ناآرام است، یک نوع موسیقی تنشآور نیز به خورد آنها بدهیم که دیگر باید به حال آینده آن مردم و نسلی که تربیت میکنند، گریست.
در همین راستا ما باید از بچگی به روی کودکانمان کار کنیم که متاسفانه این مساله هم به وادی فراموشی سپرده شده و همیشه جای آن خالی بوده است و کودکان ما رها و بدون هیچ پرورش ذهنی به مرحله نوجوانی و جوانی میرسند، بدون اینکه ذهن آنها را برای درک موسیقی بامحتوا پرورش داده شود.
به هر حال به نظر من موسیقی باید در خودش نوآوری داشته باشد و با یکسری دستکاری که نمیتوان عنوان نوگرایی را بر روی موسیقی نهاد؛ اما باید بدانیم موسیقی سنتی ما آنچنان وسعت دارد که میتواند هر نو ذوقی را در خود پرورش دهد و اگر نمیشود این ایراد به هنرمند وارد است نه موسیقی!
به فرض مثال در همین گروه موسیقی تنبور کارهایی که ساختهایم، اگر کسی از مقامات تنبور آگاه باشد میبیند که ما چقدر نوآوری در کارهایمان داشتهایم. اما هنوز هم اعتقاد داریم اگر رگههایی از خلاقیت نباشد گروه در جا میزند به ویژه جوانها که برداشت و بینشی تندتر از من دارند و نتیجه آن این است که روز به روز مخاطبان گروه شمس با اینکه چندین سال است با خواننده مطرحی هم کار نکردهایم، زیادتر میشود.
همچنین هنرمندان دیگری چون بیژن ترقی، علی تجویدی که آثاری ماندگار خلق کردند؛ به خاطر همین همنشینیها بوده است.
از دیگر دلایل اینکه کلام در موسیقی ایرانی نقشی انکار نشدنی دارد و متاسفانه تعداد خوانندگانی که بتوانند در ذهن مردم جا باز کنند و بمانند بسیار بسیار نادر است.
به فرض مثال هنرمند چون آقای شجریان توانسته است برای ۴۰ سال خود را در اذهان مردم جای بدهد که به قول آقای کسایی که گفته است «که شجریان پاشو جایی گذاشته که دست هیچکس به جایش نمیرسه.» در این راستا هم از یک نظر به آقای شجریان تبریک میگوییم که ۴۰ سال با اقتدار جایگاه خود را حفظ کردهاند و از طرف دیگر متاسفیم که هیچ استعدادی در این سالها شکوفا نشده است البته در عرصه نوازندگی هم وضعیت به همین صورت است.
تنظیم کننده این اثر شهداد روحانی است که به نظرم ترکیب موفقی بوده است. این قطعه به زودی منشرت میشود.
ما در اغلب کشورها کنسرت برگزار کردهایم ومتاسفانه شاهدیم که قیمت یک سالن در تهران از بزرگترین و با کیفیتترین سالن در دنیا بیشتر است.
در همه جای دنیا، دولت از هنرهای ملی حمایت میکند و آن را رها نمیکند اما در کشور ما دریغ از این احساس مسئولیتها! اگر مسئولان فرهنگی ما قانونی تصویب میکردند که این هنر که هماکنون حمایت صداوسیما را ندارد، میتوانست با یک قیمت متعارف تری عرضه اندام کند، شرایط به گونهای دیگر هم برای گروهها و هم برای مردم میشد. از طرفی گروهها دغدغه پرکردن سالن برای پوشاندن هزینههای خود را نداشتند و از طرف دیگر مردم با هزینههای پایینتری علاقهمه خود را دنبال میکردند.
سخن پایانی...
- در اینجا میخواهم بگویم علیرغم تمام ذهنیت درباره مویسقی سنتی اما مردم با اقبال تمام سالنها موسیقی را پر میکنند و اغلب کنسرتها موفق میشود. در این راستا میخواهم از مردم تشکر کنم که در این شرایط بد اقتصادی، موسیقیدانها را تنها نگذاشتهاند.
کیخسرو گروه موسیقی شمس را در سال ۱۳۵۹ بنا نهاد که نتیجه آن انتشار آثار تاثیر گذاری چون «حیرانی»، صدای سخن عشق، مطرب مهتاب رو،...... در دهه ۶۰ و ۷۰ با صدای شهرام ناظری بوده است که به عقیده بسیار از کارشناسان این آثار توانستهاند جای خود را به عنوان یک اثر جاویدان باز کند.
زمانی که از وی میپرسیم که آیا پیش بینی میکند که آثاری که در دهه ۸۰ منتشر کردهاند، مانند آثار دهه ۶۰ و ۷۰ معروف شود و فراگیر؟!! با ترید پاسخ میگوید و نه گفتن را به زبانی دیگر بازگو میکند؛ هر چند توضیحاتی میدهد که آن زمان که آثاری مانند مهتاب رو یا حیرانی یا صدای سخن عش منتشر شد، بعد از جنگ بود و موسیقی سنتی در مقایسه با زمان فعلی بیشتر مورد حمایت قرار میگرفت اما خودش هم میداند که در اوج بودن هم اکنون بسیار بسیار سخت است.
این هنرمند سالهای میانی دهه ۷۰ به اتفاق فرزندانش، تهمورس و سهراب تحولی جدیتر در گروه شمس را انجام داد که حاصل آن، اجرای بیش از ۳۰۰ کنسرت داخل و خارج از ایران بود.
یکی ویژگیهای گروه شمس استفاده از ساز تنبور که یک ساز آیینی دیار کرمانشاه است، در ارکستراسیون گروه موسیقی شمس است. این گروه در معرفی و جا افتادن ساز تنبور چنان نقش پررنگی داشته است که بیشتر مردم عادی، امروز تنبور را میشناسند. نمونهاش خیل مخاطبان گروه موسیقی شمس است؛ البته نباید انتشار آلبوم «صدای سخن عشق» را فراموش کرد که عطفی برای موسیقی تنبور به شمار رفت و این اثر توانست به واسطه استقبال زیاد به فروش خوبی دست یابد.
گروه شمس تاکنون به خوانندگان زیادی کار کرده است؛ هر چند در ذهن اعضا ی خانواده پورناظری آنچنان به وجود خوانند به عنوان عضوی برتر از نوازندههای یک گروه اصلا اعتقاد ندارند و با برگزاری کنسرتهای بدون خواننده به نوعی دیگر مخالفت خود را با شاخص شدن خواننده نشان دادهاند. با این حال گروه موسیقی در برهههای مختلف با خوانندگانی چون شهرام ناظری فعالیت داشته و سال گذشته با علیرضا قربانی به صحنه رفت.
- برای آغاز مصاحبه میخواستم نظر شما را درباره انواع موسیقیهایی را که هماکنون در جامعه رواج پیدا کرده است را بدانم؟
متاسفانه اغلب شعرهایی که بر روی آهنگهای موسیقی روزمره میگذارند نه از نظر وزن و نه از نظر محتوا، جایگاهی مطلوب ندارند؛ بهگونهای که باید بگویم این اشعار هیچ بار هنری ندارد و کاملا مشهور است که آنها را یک فرد بیقریحه و یا کمسواد گفته است. همچنین بیشتر محتوای این شعرها که هم به مسائل شهوانی، روانی و افسردگی و آه و ناله و نفرین برمیگردد.
- فکر میکنید چه عواملی منجر به توسعه این نوع موسیقیها در جامعه کنونی شده است؟
از طرف دیگر باید به جوانها حق بدهیم؛ چراکه آنها موسیقی سنتی را نشنیدهاند که بخواهند با آن ارتباط برقرار کنند و آن را لمس کنند.
- اگر بخواهیم یک مقایسهای بین موسیقیهایی که هماکنون رواج پیدا کرده در مقایسه با سه دهه پیش داشته باشیم چه باید بگوییم.
به اعتقاد من موسیقی تجاری، بازاری و سطحی آن دوران خیلی باارزشتر از موسیقیهای مثلا تجاری در برهه کنونی است؛ چراکه خواننده و آهنگساز این گونه آثار در قبل از انقلاب به کار و فعالیت خود اعتقاد داشتند و دیگر اینکه از ذوق و سلیقه برخوردار بودند، برخلاف خواننده و آهنگساز عصر ما که میخواهد به زور تکنولوژی حاضر نظیر کامپیوترهای، جای خود را در میان مردم باز کند. به نظرم اینگونه آثاری که هماکنون به اسم موسیقی پاپ عرضه میشود، اسمش موسیقی پاپ است وگرنه موسیقی پاپ که پیام داشته باشد و شعر آن ارزش داشته باشد که بد نیست.
در کل موسیقی به دلیل اینکه بر روح و روان تاثیر میگذارد باید بیشتر مورد حمایت قرار بگیرد واگر قرار باشد در جامعهای که همه در خیابانها بوق میزنند، سرعت همه چیز زیاد است، مردم عصبانی هستند، روح جوانها ناآرام است، یک نوع موسیقی تنشآور نیز به خورد آنها بدهیم که دیگر باید به حال آینده آن مردم و نسلی که تربیت میکنند، گریست.
در همین راستا ما باید از بچگی به روی کودکانمان کار کنیم که متاسفانه این مساله هم به وادی فراموشی سپرده شده و همیشه جای آن خالی بوده است و کودکان ما رها و بدون هیچ پرورش ذهنی به مرحله نوجوانی و جوانی میرسند، بدون اینکه ذهن آنها را برای درک موسیقی بامحتوا پرورش داده شود.
- یکی از انتقادهایی که به موسیقی سنتی برمیگردد، اینکه این نوع موسیقی ظرفیت انتقال مفاهیم اجتماعی را ندارد و به فرض مثال همین که کمتر از اشعار نو استفاده شده است خود دلیلی است بر عدم وجود این ظرفیت!
به هر حال به نظر من موسیقی باید در خودش نوآوری داشته باشد و با یکسری دستکاری که نمیتوان عنوان نوگرایی را بر روی موسیقی نهاد؛ اما باید بدانیم موسیقی سنتی ما آنچنان وسعت دارد که میتواند هر نو ذوقی را در خود پرورش دهد و اگر نمیشود این ایراد به هنرمند وارد است نه موسیقی!
به فرض مثال در همین گروه موسیقی تنبور کارهایی که ساختهایم، اگر کسی از مقامات تنبور آگاه باشد میبیند که ما چقدر نوآوری در کارهایمان داشتهایم. اما هنوز هم اعتقاد داریم اگر رگههایی از خلاقیت نباشد گروه در جا میزند به ویژه جوانها که برداشت و بینشی تندتر از من دارند و نتیجه آن این است که روز به روز مخاطبان گروه شمس با اینکه چندین سال است با خواننده مطرحی هم کار نکردهایم، زیادتر میشود.
- آیا هنوز به ساخت آثار موسیقی به فرم و شیوه موسیقی دستگاهی (ردیف) اعتقاد دارید؟
- تغییر نگرشهایی که در روند فعالیت گروه موسیقی شمس تاکنون مشاده میشود بیشتر تحت تاثیر خودتان است یا پسرها یعنی تهمورث و سهراب در این امر دخیل بودهاند؟
- آثاری که شما در دهه ۶۰ و ۷۰ با صدای شهرام ناظری منتشر کردید، در حافظه تاریخی مردم ماندگار شده است، آیا فکر میکنید آثاری که در دهه ۸۰ با دیگر خوانندهها داشتید، نیز بتواند در آینده جایی در ذهن مردم داشته باشد؟
- فکر میکنید دلیل اینکه آثار امروزی مانند گذشته نمیتواند جای خود را در خاطرههای مردم پیدا کند، به چه برمیگردد؟
همچنین هنرمندان دیگری چون بیژن ترقی، علی تجویدی که آثاری ماندگار خلق کردند؛ به خاطر همین همنشینیها بوده است.
از دیگر دلایل اینکه کلام در موسیقی ایرانی نقشی انکار نشدنی دارد و متاسفانه تعداد خوانندگانی که بتوانند در ذهن مردم جا باز کنند و بمانند بسیار بسیار نادر است.
به فرض مثال هنرمند چون آقای شجریان توانسته است برای ۴۰ سال خود را در اذهان مردم جای بدهد که به قول آقای کسایی که گفته است «که شجریان پاشو جایی گذاشته که دست هیچکس به جایش نمیرسه.» در این راستا هم از یک نظر به آقای شجریان تبریک میگوییم که ۴۰ سال با اقتدار جایگاه خود را حفظ کردهاند و از طرف دیگر متاسفیم که هیچ استعدادی در این سالها شکوفا نشده است البته در عرصه نوازندگی هم وضعیت به همین صورت است.
- تحلیل شما از چرایی این اوضاع که دیگر مانند قدیم خواننده یا نوازندهای به اصطلاح گل نمیکند، چیست؟
- چرا دیگر دوران نخبه پروری نه تنها در موسیقی در باقی علوم را مشاهده نمیکنیم؟
- با توجه به تجربههای مختلف شما برای معرفی ساز تنیور، آیا ساز تنبور قابلیت ترکیب با سازهای ارکستر را دارد؟
- آیا ساز تنبور میتواند جایگاهی که ساز تار در ارکستر دارد مانند تار در ارکستر ملی یا تار در آثار حسین دهلوی را پیدا کند؟
- آیا تجربهها ترکیب ساز تنبور با دیگر سازها در گروه شما شکل گیری شده است، فقط مختص به گروه شمس است و آیا دیگر گروهها نیز میتوانند چنین تجربهای را به شکل دیگر تجربه کنند؟
- با توجه به اینکه ساز تنبور در دیار شما یعنی کرمانشاه از قداستی خاص برخوردار است، اما اکنون با ترکیبهایی که گروه شما بر روی این ساز انجام داده است شاهدیم که همه دستی بر آتش دارند و تنبور هم مینوازند. این روند و گسترش این نوع نگاه به سنتور در زادگاهتان برایتان منجر به مشکلی نشد؟
- آیا ساز تنبور ظرفیت تلفیق با سازهای ارکستر سمفونیک را دارد؟
تنظیم کننده این اثر شهداد روحانی است که به نظرم ترکیب موفقی بوده است. این قطعه به زودی منشرت میشود.
- آلبوم «مطرب مهتاب روا» به عقیده من یکی از شاهکارهایی است که شما برای سازهای مقامی نوشتهاید، ایده شکلگیری این قطعه چگونه بود؟
- وضعیت اقتصاد هنر موسیقی را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما در اغلب کشورها کنسرت برگزار کردهایم ومتاسفانه شاهدیم که قیمت یک سالن در تهران از بزرگترین و با کیفیتترین سالن در دنیا بیشتر است.
در همه جای دنیا، دولت از هنرهای ملی حمایت میکند و آن را رها نمیکند اما در کشور ما دریغ از این احساس مسئولیتها! اگر مسئولان فرهنگی ما قانونی تصویب میکردند که این هنر که هماکنون حمایت صداوسیما را ندارد، میتوانست با یک قیمت متعارف تری عرضه اندام کند، شرایط به گونهای دیگر هم برای گروهها و هم برای مردم میشد. از طرفی گروهها دغدغه پرکردن سالن برای پوشاندن هزینههای خود را نداشتند و از طرف دیگر مردم با هزینههای پایینتری علاقهمه خود را دنبال میکردند.
سخن پایانی...
- در اینجا میخواهم بگویم علیرغم تمام ذهنیت درباره مویسقی سنتی اما مردم با اقبال تمام سالنها موسیقی را پر میکنند و اغلب کنسرتها موفق میشود. در این راستا میخواهم از مردم تشکر کنم که در این شرایط بد اقتصادی، موسیقیدانها را تنها نگذاشتهاند.
منبع:
روزنامه آرمان
تاریخ انتشار : شنبه 14 خرداد 1390 - 00:00
دیدگاهها
یک دونه ای استاد
افزودن یک دیدگاه جدید