جشنواره ملی موسیقی خلاق
 
کنسرت قاف - فرهاد فخرالدینی
 
برنامه یاد بعضی نفرات
 
به بهانه تولد مرتضی احمدی
راوی بیاتِ تهرون؛ 92 سالگی‌تان مبارک
موسیقی ما - «استاد احمدی، من را یاد علی‌اکبر شهنازی می‌اندازد که استاد من بودند.ما همیشه وقتی یاد خاطرات می‌افتیم، برایمان غم‌انگیز هستند؛ اما مرتضی احمدی جزو خاطرات شاد ملت ایران است.ما فکر می‌کنیم، تهران به عنوان یک شهر مهاجرنشین،چندان هویتی ندارد؛ اما وقتی در خانه مرتضی احمدی را می‌زنیم،متوجه می‌شویم که مردم ایران هویت داشتند و چقدر هم شاد بودند.»
 
اینها را «حسین علیزاده» درباره‌ی «مرتضی احمدی» گفته است. بازیگر، دوبلور، آوازخوان و مردی که خیلی کارها می‌کرد، اما بیش از هر چیز به عنوان «مرد طهرون» شناخته می‌شد. حالا اگر بود، لابد دوستانش می‌رفتند به همان خانه‌ی خاصش در شمالِ تهران و تولد 92 سالگی‌اش را جشن می‌گرفتند. مرکز موسیقی بتهوون، تعدادی از ضربی‌خوانی‌های او را با نام «صدای تهرون» منتشر کرد. قسمت اول این آلبوم در تولد 88 سالگی او منتشر شد و حالا طبق آنچه «بابک چمن‌آرا» -مدیر مرکز موسیقی بتهوون- به ایسنا گفته است: «در حال حاضر آلبوم چهارم و پنجم تقریبا آماده است و آلبوم چهارم با تاخیر چند روزه نسبت به روز تولد آقای احمدی منتشر می‌شود. پنجمین آلبوم هم سال آینده منتشر خواهد شد. ۱۰۶ قطعه بعد از یکی - دو سال به ۱۰۷ قطعه رسید که از میان آن‌ها و در این پنج آلبوم، حدود ۶۰ قطعه منتشر شده است. قطعات برای ششمین آلبوم هم وجود دارد، اما نمی‌دانم بتوانم برایش مجوز بگیرم یا خیر.»
 
او در دهه‌های 20 و 30 به عنوان پیش‌پرده‌خوان در تئاترها فعالیت می‌کرد. خودش در یکی از آخرین گفت‌وگوهایی که انجام داده، می‌گوید: «گاهی در تعویض صحنه ها برای اینکه حوصله مردم سر نرود،دو تا سه پیش پرده خوانده می شد.هم مردم و هم صاحبان تئاتر، پیش پرده ها را بسیار دوست داشتند، به طوری که اگر من را می گرفتند،پول می دادند تا ما را آزاد کنند.»
 
یکی از معروف‌ترین قطعاتی که توسط او خوانده شده می‌توان به ترانه‌ی «گل‌پری جون» اشاره کرد؛ احمدی گفته است: «مرحوم تفکری که هم نوازنده خوبی بود و هم هنرپیشه خوبی،این ترانه را ساخت تا خودش بخواند. صدای خوبی هم داشت. اما خیلی چاق بود و من به او می گفتم که تو نمی توانی این ترانه را بخوانی،آخر هم سر اجرا نفسش گرفت و من این ترانه را خواندم که دو سال روی صحنه بود. من هنوز هم نمی دانم، این ترانه چه ویژگی ای داشت که این چنین مشهور شد.البته اولین ضربی ای بود که خوانده می شد و فکر می کنم برای همین هم گرفت.»
 
موسیقی لاله‌زاری به دو شکل است. ضربی‌خوانی و پیش‌پرده‌خوانی. پیش‌پرده‌خوان‌‌ها روی آهنگ‌های محلی، شعرهای طنز، فکاهی و انتقادی می‌گفتند و پرویز خطیبی و محمدعلی سخی جزو مشهورترین شاعرانِ این سبک بودند. اوج ضربی‌خوانی از سال ۱۳۰۰ شمسی به بعد بود و به‌طور کلی در دسته‌جات روحوضی رشد کرد و به اوج خود رسید. در آن ایام ضربی‌خوانی بیشتر توسط سیاه‌هایی چون ذبیح سیاه، سیدحسین یوسفی، مهدی مصری و بعدها سعدی افشار آنها را به اجرا در می‌آوردند. از سرآمدان پیش‌پرده‌خوانی می‌توان به  مجید محسنی، شیبانی، حمید قنبری، عزت‌ا... انتظامی و همچنین مرتضی احمدی اشاره کرد. در آن روزها پیش‌پرده‌خوانی با ارکستر کامل اجرا می‌شد. طبقِ آنچه «احمدی» گفته است؛ اولین پیش‌پرده را در سال ۱۳۱۸ در سینما تئاتر سپه، مرحوم محمود منزوی خواندند که پایه‌ای شد برای پیش‌پرده. این هنر البته تا سال‌ها فراموش شد؛ آن‌طور که «مرد تهران» می‌گفت: «من این ادعا را می‌کنم که اگر من بمیرم، اینها به طور کل فراموش می‌شوند چون کس دیگری نمی‌تواند اینها را اجرا کند. حتما کسی که می‌خواهد اینها را اجرا کند، باید بچه قدیم تهران باشد و در جنوب تهران بزرگ شده و با آن فرهنگ آشنایی داشته باشد. برای اجرای چنین ترانه‌هایی، خواننده باید علاوه بر صدای خوب فرهنگ تهران را هم خوب بشناسد. نوازنده‌ها هم باید هنرمندان اصلی لاله‌زار باشند.»
 
«احمدی» همچنین کتابی به نام «کهنه‌های همیشه نو»، منتشر کرده است که این کتاب نزدیک ۷۰ ترانه ضربی دارد؛ بخش مهمی از زندگی او دغدغه‌ای بود که در این باره داشت و برای همین می‌گفت: «من ۶۴ سال است که در این کار هستم و نزدیک ۳۲ یا ۳۳ سال است که به طور جدی دنبال با هنرمندان روحوضی بسیاری برای جمع‌آوری این اشعار و ترانه‌ها تماس گرفته‌ام. ولی واقعا حیف است که اینها دارد از بین می‌رود.» ضربی خوانی را بیشتر نوازندگان دسته های روحوضی با سازهایی چون تار،کمانچه،ضرب،قره نی،ویولون و ... می خواندند. پیش‌پرده‌خوان شدن؛ اما برای پیرمرد به این آسانی نبود؛ خودش می‌گوید: « اون زمون همه بهم می گفتند که تو نمی‌تونی، اما من از همون بچگی یه شعاری توی زندگیم داشتم که خیلی به دردم خورد. اونم این که هیچ وقت نگم : نمی تونم. خواننده های بزرگی مثل آقای ایرج کوچه باغی خواندند.
 
خلاصه اونجا با اولین آزمایش قبولم کردند و وارد صحنه تئاتر شدم. سال ۱۳۲۴ به این فکر افتادم که آواز کوچه باغی را احیا کنم. البته عوام بهش می گفتند کوچه باغی وگرنه این آواز یکی از دستگاه های موسیقی ما بود با نام بیات تهرون، و فراموش هم شده بود. یعنی از سال ۱۶- ۱۳۱۵ دیگه کسی آواز کوچه باغی نمی‌خوند و حالا من می‌خواستم که دوباره اون رو زنده کنم. به هر کی گفتم یا مسخره ام کرد یا متلک بارون. همه می گفتند تو نمی تونی اما من این کار را کردم اون هم با اجرایی که در تئاتر فرهنگ داشتم. این اجرا مورد استقبال خیلی شدید مردم قرار گرفت و خواه ناخواه دوباره آواز کوچه باغی افتاد توی دهن مردم کوچه و بازار. بعد از آن حدود سال های 32-1330 بود که باز رفتم توی فکر ضربی خوانی که همون زمان هم یک چیز خیلی پیش پا افتاده ای شده بود و هیچ وقت از میان دسته جات روحوضی خوانی این ور تر نیومده بود. من مقداری آواز به این اضافه کردم و ضربی خوانی مورد توجه مردم قرار گرفت تا جایی که همین حالا هم اکثر خانواده ها ازش استفاده می کنند. این کارها را می کردم، ولی راستش راضی نمی شدم، یعنی می دیدم که کافی نیست. این شد که رفتم توی فکر فرهنگ بچه های کوچه و بازار.»
 
او کتابی از زندگی نامه‌ی خودش نوشته است با نام  «من و زندگی». در این کتاب تاریخچه پیش پرده خوانی و رادیو و... را نوشته است. بعد از آن، سراغ ترانه‌های روحوضی و  ترانه های فولکلوریکی که فقط متعلق به تهران است، رفت :‌«از سال ۱۳۵۵ این فکر توی سرم بود و گهگاهی یکی دو تا ترانه هم پیدا می کردم ، بعد یواش یواش از ۱۵-۱۰ سال پیش این موضوع برایم تبدیل شد به یک معضل، چون باید کار را تمام می‌کردم اما چه جوری؟ تمام هنرمندان روحوضی ما یا فوت کرده بودند یا از تهرون رفته بودند. افتادم دنبال اونها، به شهرستان ها رفتم و در شرایط خیلی بدی تک تک آنها را پیدا کردم و ترانه هایشان را جمع کردم که در کتابی به اسم "کهنه های همیشه نو" چاپ شد. اما باز دیدم قانع نشدم. کتاب بعدی رو شروع کردم با عنوان «فرهنگ بر و بچه‌های تهرون» توی این کتاب تمام واژه‌ها و لغات و ضرب المثل‌ها را جمع آوری کردم و شب و روزم را گذاشتم روی این کار تا تمام شد. باور نمی‌کنید ولی شب‌ها که می‌خوابیدم تا صبح هفت-هشت بار از خواب می پریدم چون همه اش یک کلمه ای ، چیزی یادم می اومد باید یادداشتش می کردم. برای نوشتن این کتاب کمتر از دیگران کمک گرفتم، چون بچه های تهرون همه پخش و پلا شدند و حالا پیدا کردن شون مشکله.»
تاریخ انتشار : دوشنبه 10 آبان 1395 - 23:53

برچسب ها:

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود راوی بیاتِ تهرون؛ 92 سالگی‌تان مبارک | موسیقی ما