
برای ٨٣ سالگی «گلپا»؛ برخی گلایههای بهدلمانده و در نقد سخنان استاد زندهیاد محمدرضا لطفی درباره ایشان
استاد ردیف، استاد تابوشکنی در ردیف

[آرش نصیری - روزنامهنگار، مدیر و مجری برنامه هزار صدا ]
امروز دهم بهمن 1395، استاد اکبرگلپایگانی -که عمرش با تندرستی و عزتش مدام باد- 83سالگی را تمام میکند و وارد 84سالگی میشود. مردی خاص در موسیقی ایران که بنا بر آنچه بزرگان اذعان کردهاند، سبکی را در آواز و شیوه خواندن آورده که مختص به خود ایشان است و آنقدر هم این شیوه را تمام و کمال و با قدرت ارائه کرده که بعد از آن، هر کس خواسته این راه را برود، چارهای جز تقلید نیافته است. سبکی در آواز و تصنیف که با ایشان شروع و با خود ایشان هم تمام شده است. بزرگان دیگر -حتی آنها که خاص و خلاقانه خواندهاند- ادامهدهنده راه گذشتگان بودهاند و گلپا، هم این بود و هم به شیوهای آواز خواند که نهتنها حرفهایهای موسیقی، که مردم کوچه و بازار را جذب آواز کرد.
از اینها بگذریم که بسیار گفته شده و شکر خدا در سالهای اخیر، وقتی کمکم پردهها کنار میرود، قدر و منزلت و جایگاه ایشان و «ایرج» و «نادر گلچین» و «عبدالوهاب شهیدی» و... بیشتر دانسته و مشخص میشود آنگونه که در دو دهه بعد از انقلاب پنداشته و توسط برخی تبلیغ میشد هم نبود و میدان آواز عرصه وسیعی دارد که سلطانان آن جمعی از استاداناند.
اینجاها گلایه لازم دارد و بنده -به عنوان روزنامهنگاری که سالها پای درددل بزرگان موسیقی نشسته- برخی از این گلایهها را بازگو میکنم؛ چرا که گفتن و نوشتن این حرفها، بزرگتر از این دهان و قلم است.
***
شوخی نیست؛ بنان، قوامی و شهیدی کمی بیشتر، ایرج 46ساله، گلپا 45ساله و نادرگلچین 42ساله بودند که دیگر نخواندند. آنها در سالهای اوج شور آوازشان بودند و ستاره دنیای موسیقی بودن، دردسرشان شد که خدماتشان در دنیای موسیقی شریف اصیل ایرانی نادیده گرفته شود و در اوج توانایی، خانهنشین شوند و شاهدِ یکهتازیِ بخشِ سنتگرای منطبق بر ردیف دستگاهی و موسیقی قبل از دورهی مدرنیزاسیون موسیقی باشند.
آنها هم البته در مجموعهای پرورش یافته بودند که به درستی طراحی و بنا شده و «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی دستگاهی ایران» بود. هدف آن مرکز، همانطور که از اسمش مشخص است، حفظ اصالتها و سنتها و گردآوری و تدوین و تکریم تجربیات کلاسیک بزرگان قدیم موسیقی ایران بود. فرزندانی که در آن مرکز پرورش یافته بودند هم بهحق جزء بهترینها و نوابغ موسیقی ایرانی بودند. قرار هم نبود آن سبک و سیاق و تفکر و موسیقی، همهی موسیقی ایران باشد. اما تحولاتی رخ داده که این بخش از موسیقی قدیم، شده بود همهی موسیقی ایران.
مکانیزم این ماجرا مشخص است، اما طول و تفصیل دارد و اغلب هم ناگفتنی است. نتیجه همان شد که گفته آمد و بسیاری از بزرگان و بهترینها سکوت کردند و چاووشخوانان در میدان ماندند. در این شرایط جدید، یک سبک و سیاق خاص که در شرایط عادی، موسیقیِ فرهیختگان بود، بدون ستارههای بزرگ موسیقی که مجبور به سکوت شده بودند، شده بود موسیقی همه و همهی موسیقی.
***
در توانایی و نبوغ آن ستارهها و زیبایی موسیقیای که ارائه میکردند، شکی نبوده و نیست؛ اما تفکری که در کنار فراگیری آن نوع موسیقی رواج پیدا کرد، بسیار عجیب و غریب بود. این تفگرِ دُگم به آموزشگاهها و دانشگاهها راه یافت و در بستر آن، جایگاه و شاید تقدسی برای «موسیقی ردیف دستگاهی ایران» ساخته شد که شکستن که هیچ، مختصر عدولی از آن تابو شد. درست است چند ستاره بیبدیل و شاخص آن زمان این سبک -یعنی استادان لطفی، شجریان، مشکاتیان، ناظری و خصوصاً علیزاده- خود در این بستر، آثار خلاقه نویی را پدید آوردند، اما متأسفانه در مورد اعتقاد و باور بدنه متعصب به موسیقی دستگاهی هم سکوت میکردند؛ بدنهای که تحت تأثیر آموزشهای همین بزرگان، حتی استادانی چون جلیل شهناز و فرهنگ شریف را با لفظهایی چون «شیریننواز» دور از معیارهای موسیقی اصیل ایرانی میدانستند! گلپا و ایرج و سبک آوازخوانی آنها که کلاً نادیده انگاشته میشد و سالها گذشت و سکوت در برابر جایگاهشان ادامه داشت تا همین چند سال پیش که استاد شجریان، در یک جمع عمومی لب به سخن گشود و استاد «ایرج» را متر و معیار آواز ایرانی دانست. باید جای آنها باشید تا بدانید در آن سالها که پُر بودند از شور و توانایی آواز خواندن چه کشیدند؛ هم به خاطر نخواندن و هم به خاطر نادیده گرفته شدن. تابو بودن ردیف هم همچنان ادامه داشت و تابو بودن نگاه به جایگاه استادانی چون نورعلیخان برومند هم ایضاً.
***
در مورد موضوعِ نادیده انگاشتن دیگران و بزرگ جلوه دادن جایگاه بزرگی چون نورعلیخان، شاید یک مثال به روشنتر شدن این بحث کمک کند. چندی است یک فایل صوتی از استاد محمدرضا لطفی در فضای مجازی دست به دست میشود که به ظاهر تعریف ایشان از استاد گلپایگانی است اما در واقع، نوع نگاه یکی از ستارگان بزرگ آن سبک و سیاق موسیقی به ستارهی یک سبک و سیاق دیگر را نشان میدهد. من این فایل را پیاده کرده و متن کامل آن را اینجا میآورم.
سخنان ایشان با نقل قول استاد نورعلیخان برومند شروع میشود: «...میگفت «صبا» اومد پهلوی من. گفت نوری! یک خواننده آمده پیشم، صدای خوبی دارد اما هر کاری میکنم یخیِ صدایش گرفته شود، نمیتوانم. چه کارش کنم؟
آقای برومند میگوید که بیار پیش من نگاهش کنم. صبا هم او را برمیدارد و میبرد پیش برومند و میخواند. میبیند راست میگوید صدایش یخ است خیلی. برومند گفت من حاضرم یخی را از این صدا بگیرم و این را تبدیل کنم به صدای گیرای ضدیخ. صبا میگوید تو نمیتوانی نوری! من خیلی سعی کردم، نمیشود. برومند هم میگوید شرط میبندیم. یک شرطی با هم میبندند و او شروع میکند با این خواننده کار کردن. چهار سال هفتهای دو روز با این خواننده کار میکند. وقتی آماده شد، به صبا زنگ میزند میگوید آماده شده. حالا در یک مجلسی با هم جمع شویم که تو شرطمان را ببازی. میروند (اگر اشتباه نکنم) منزل حاجآقا محمد و دوستان ادیب و موسیقیدانهای بزرگ میآیند و مینشینند و این فردِ خواننده میخواند و گریه صبا در میآید و آقای برومند را بغل میکند و ماچش میکند و میگوید: من نمیدانم تو چه کردی با این صدا!
این خواننده فکر میکنید چه کسی بوده؟ آقای اکبر گلپایگانی. وقتی هم آقای گلپایگانی آمد رادیو و اولین آوازش را خواند، تمام ایران مغازهها را تعطیل میکردند و میرفتند خانه. باور کنید. مثل فوتبال بود، همهجا تعطیل میشد تا بروند خانه و صدای گلپایگانی را از «گلها» بشنوند. چون «گلها» یکی ساعت 9 شروع میشد، یکی 5/9 و یکی هم 10. شهر خلوت میشد برای صدای گلپایگانی. آنقدر فوقالعاده و تأثیرگذار آواز میخواند...»
میبینید؟ در اینجا به جز آن واقعیت که خیابانها به خاطر شنیدن آواز گلپا تعطیل میشد، تعریف دیگری از گلپا نیست و فقط نورعلیخان دیده شده است. یعنی آن همه عشق اکبر گلپایگانی شانزده هفده ساله که -نه هفتهای دو بار بلکه بیشتر و نه چهار سال که باز هم بیشتر- به محضر نورعلیخان میرفت، رانندهاش میشد و ایشان را به منزل استاد صبا و دیگران میبرد، عاشقانه در محضر بزرگان و پیشکسوتان موسیقی مینشست تا عشقش به آواز را تسکین دهد و خود مجدانه و پیگیرانه آموختن و در واقع، نوشیدن آواز را پی میگرفت، نادیده گرفته شده و طوری گفته شده که انگار نورعلیخان، گلپا را گروگان گرفته تا به او به زور آواز بیاموزد. این از نظر من اتفاقی نیست و از همان عقاید سفت و سخت و نوعی عداوت میآید. این عداوت شخص با شخص نبود، عداوت نوع خاصی از موسیقی بود که میدان را به تنهایی در اختیار داشت و به نفعش بود که سبکها و آدمهای دیگر اصلاً نباشند.
یک بار دیگر این فایل را بشنوید و یا همین متن را بخوانید و ببینید آیا شما هم چنین برداشتی دارید؟
با کمال احترام به استاد لطفی که بزرگِ بیجانشینِ دیگری از بزرگان موسیقی ایران است و آثار، خدمات و تأثیرش در موسیقی ایران هیچگاه فراموش نخواهد شد، همین نوع نگاهها و حذف توانایی و جایگاه بزرگان خلاقی از این دست، باعث تکبعدی شدن موسیقی و نگاه و تعصب به ردیف شد.
***
استاد گلپا اما هیچوقت اینگونه نبود و نشد. ایشان طولانیترین و سختترین مدت آموزش در محضر استاد نورعلیخان را از سر گذرانده اما هیچگاه نخواسته خود را به ایشان وصل و سنجاق کند و ضمن احترام به ایشان و دیگر بزرگان موسیقی، هیچگاه از ایشان و جایگاهشان در موسیقی تابو نساخت. در مورد جایگاه ردیف هم همینگونه بود.
الان البته شرایط تغییر کرده و مثلاً استاد حسین علیزاده، در روز رونمایی از مجموعه «چراغ افروخته» که مجموعه تصویری اجرای ردیف میرزاعبدالله توسط استاد علی اکبرشکارچی است، در حضور بسیاری از بزرگان و از جمله یکی از بزرگترین ردیفدانان یعنی استاد داریوش طلایی، آنقدر رها و روشنگرانه در مورد ردیف صحبت کرد که بارها و بارها باید آن را شنید. استاد علیزاده البته در عمل نشان داد که تابع رهایی و خلاقیت در موسیقی است اما اینگونه هم بود که آن نسل، در دو دهه گذشته، وقتی تنها میدانداران موسیقی ایران بودند، درباره بسیاری از این انحرافات و تعصبات و نادیده انگاشتنها سکوت کردند.
گلپا البته همیشه نظرش درباره ردیف را نه الان، که حتی پانزده-بیست سال قبل به سادهترین شکل ممکن گفت: «ردیف دودوتا چهارتا است. شما جدول ضرب یاد میگیرید که مسأله حل کنید. اگر صبح تا غروب بگویید دودوتا چهارتا، چهار شش تا بیستوچهارتا مردم به شما میخندند!»
الان دیگر شنیدن این حرف طبیعی است. پانزده بیست سال قبل این حرفها اکسیر بود و در بدنه معتقد و متعصب به موسیقی ردیف دستگاهی ایران، دشمن داشت.
***
بگذریم. اینها بخش کوچکی از درددلها و گلایههایی بود که در این سالها شنیدهایم.
امروز روز تولد یکی از اسطورههای آواز ایرانی است. یکی از بهترین کسانی که با آوازهای اغلب ملودیکِ دلنشین و توانمندش، مردم عادی را هم جذب این هنر ملی کرد. ردیف در «گلپایگانی» آنقدر درونی شده بود که آنچه میخواند، نو بود اما جدا نبود از ردیف. او هم استاد ردیف بود و هم استاد تابوشکنی در ردیف. بدون آنکه ادعای خاصی در ادبیات داشته باشد، بهترین شعرها را خواند. زیباترین اشعار کلاسیک را برای بخش کلاسیک (یعنی آواز) و حرفهای از جنس مردم و برای مردم را در بخش تصنیف و ترانه.
همانگونه که میفهمید و میپسندید میخواند، نه به خاطر ارضای توهم دانایی و خودعارفپنداری! همواره گفت «باید زیر بغل جوانان را بگیریم» و این را با عمل نشان داد، نه در حرف. با اینکه در بالاترین سطح از توانایی و شناخت موسیقی رسمی و دستگاهی بود، هیچگاه با تعصب نگاه نکرد و گفت: «باید حرف و نظر بزرگان را قاب بگیریم و بزنیم روی دیوار، نه اینکه تقلید و تکرار کنیم.» همواره توصیه کرد که باید عقده، حسادت، انحصارطلبی و تنگنظری را کنار بگذاریم و حتی پیشتر خواند: «این همه جنگ و جدل حاصل کوتهنظریست/ گر نظر پاک کنی، کعبه و بتخانه یکیست» و این حتی جواب آنهایی هم بود که خواندن این مصرع را بهانه کرده بودند برای ادامه ممنوعیتاش: «پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکیست.»
***
امیدواریم موسیقی ما عاری باشد از قضاوتها و تنگنظریها و همهی بزرگان و زحمتکشان موسیقی ما قدر ببینند و گرامی داشته شوند تا صداها و سبکهای مختلف شنیده شود و رهایی از قید و بند تعصب، باب شود و آوازها در سبک و سیاق مختلف شنیده شوند و مردم خود انتخاب کنند آنچه را که میخواهند بشنوند.
قدر و جایگاه استاد اکبر گلپایگانی در آواز ایرانی که جای خود دارد و روز به روز بیشتر شناخته میشود.
تولدتان مبارک استاد آوازهای بیبدیل مردمی.
تاریخ انتشار : یکشنبه 10 بهمن 1395 - 16:26
دیدگاهها
جناب نصیری باشما همداستانم استاد گلپایگانی گفته بود شیوه سنتی شبیه به خشت زنی است و پس از مدتی اواز ها همه تکراری و شبیه هم می شود و پیش بینی ایشان هم درست بود استاد کسایی می گوید ضربه ایی که سنت گراها و ردیف گراها به موسیقی ما زدند پاپ خوانها و مجلسی خوانها نزدند
استاد گلپایگانی یعنی تنها فرد نمودار موسیقی ملی ایران به صورت پویا و همه گیر.
38 سال به صداهای خشک و فاقد ملاحت و فقط در بند ردیف گوش دادن ، ملت را
به سوی خوانندگان زیرزمینی و نرم افزاری و بی مایه سوق داد !
این یعنی فاجعه...
اساتیدی مثل شجریان و مقلدین ایشان هرگز نتوانستند به موسیقی ملی و اصیل ما رنگ و جلوه خاصی ببخشند و خواندنشان فقط تکرار مکررات بود، درست مثل ضبط صوت و آوازهای تکراری با اشعار مختلف !
هنوز هم استاد گلپایگانی می توانند خورشید عالم گیر موسیقی ملی و اصیل ایرانی باشند.
این همه جنگ و جدل حاصل کوتهنظریست/ گر نظر پاک کنی، کعبه و بتخانه یکیست
لطفا دقت کنیم ک چ کعبه شجریان باشه و بت خانه گلپایگانی یا برعکس کعبه گلپایگانی و بت خانه شجریان فرقی در قضیه نمی کنه.
این اختلافات بیهوده بین جامعه موسیقی باعث میشه وحدتشون از بین بره و راحت شکننده بشند و بتونند به راحتی یکی را از میدان به در کنند.
به نظرم همونطور که از دیگران نباید تابو ساخت از گلپایگانی هم نباید تابوساخت.
ممنون
آيا فايل، آموزش آواز استاد شجريان به مرحوم بسطامي و توهين ايشان به جناب گلپايگاني را كه فقط از تعصب به رديف و اصرار بر يك تفكر خاص است را شنيده ايد؟ پس تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل......
افرين بر شما جناب نصيرى. افرين، افرين.
به اميد روزى كه جامعه هنرى ايران در مورد اثار هنرى بر اساس ارزش هنرى واقعى انها قضاوت كند.
و به اميد روزى كه ارزش هنر بزركان مورد جفا واقع شده اى مثل مرحوم استاد رضا ورزنده بر جامعه موسيقى معلوم شود.
بعد از انقلاب واسه هنرمندانی مثل استاد شجریان و اساتید دیگری که شما نام بردید فرش قرمز پهن کردند یا به راحتی اجازه کار بهشون میدادن که به جناب گلپا ندادند.غیر از اینه که استاد شجریان تا سالها تو سفارت کشورهای خارجی کنسرت میذاشتن از ترس به هم خوردن کنسرتهاشون.
چرا جناب گلپا حتی نتونست حتی یه شاگرد تربیت کنه؟چرا نتونست یه کاست با یه کنسرت در خور توجه ارایه کنه؟
مطمئن باشید اگر هنرمندان موسسه چاووش و اونهایی که شما ازشون به عنوان تقلید کننده موسیقی قدیم نام بردین الان موسیقی سنتی وجود نداشت که من و شما دربارش بخوایم صبحت کنیم
نمیدونم چرا وقتی به کارهای ایرج و گلپا گوش میکنم یاد اآهنگفارسی میافتم. مقایسه شجریان با این دو بزمی خوان مثل مقایسه اسکورسیزی با کارگردانهای فیلمهای مبتذل میمونه. یا مقایسه مارلون براندو با یکی مثل جیم کری. از این دست مثالها زیاده. لطف کنید و از مقایسه شجریان با اینها بپرهیزید. ضمنا بنده راست پنجگاه آقا گلپا رو به همراه سنتور میلاد کیانی در یونسکو شنیدم. کاش نزدیک راست پنجگاه نمیشدن ایشون. زمانی که اولین بار شجریان شعر سحرم دولت بیدار حافظ رو در گوشه های راک خوند همین آقای گلپا از روی کم دانشی یا حسادت یا هر چیز دیگری افاضه فرمودند موسیقی ایرانی چه ربطی به راک داره؟! فکر کنم با راک غربیها اشتباه گرفته بود!!! این آقایون با خط مشی هنری ناصحیح ارائه کار رو برای خودشون سخت کردند. دوستداران اینها که عمدتا از دوستداران فیلمفارسی و آهنگفارسی هستند تحمل دیدن موفقیتهای شجریان رو ندارند از حربه پوسیده و نخ نمای باند بازی و مافیا برای زمین خوردن این آقایون استفاده میکنند.
موسیقی مثل خیلی از چیزهای دیگه سلیقه ایست نادیده گرفتن سلیقه بخشی ازاین جامعه که بعضا پدران ما وجوانهای بعد از انقلاب بودن کاراشتباهی بود استاد شجریان ازخود سبکی نداشت ایشان پیرو سبک طاهرزاده بنان واساتید قبل از خودبودند وکاررا به نوعی کاملتر کردند اما استاد گلپایگانی اولین کسی بوده که آواز رو روی سن برای مردم کوچه وبازار اجرامیکنه مردمی که ازآوازسردرنمیاوردن وحوصله شنیدن آوازهای قجری رونداشتند به نوعی آواز رو پاپ ومردم پسند اجرا میکنه واستاد گلپا به گفته اساتید صاحب سبک بوده وقبل ازایشون کسی به این صورت آواز نخونده بوده حتی استاد ایرج هم پیرو سبک استادان مکتب اصفهان مثل استادتاج واستاد خوانساری بوده ...دوستان لطفا تعصب رو کناربگذارید استاد گلپا به دوره خودشون مناسب حال وهوای همون دوره میخونده درسته که تو این دوره کسی آوازهای گلپا رو گوش نمیده ولی لین چیزی از مقام هنری ایشون کم نمیکنه....مرسی
به نظرم این بحث ها الکی که بگیم فقط شجریان خوبه بقیه بد یا مثلا گلپا و ایرج خوبن و شجریان رو زمین بزنیم
هر کدوم از این اساتید از بزرگان موسیقی هستند و نبودشون بعد از انقلاب ضربه بدی به موسیقی سنتی ما زد و الان که موسیقی سنتی در بعضی جاها به تکرار افتاده و اینکه آواز خوبی نمیشنویم یکی از دلایل اصلیش نبود این اساتید بوده و همچنین نوازندگان بزرگی مثل جلیل شهناز و ... .
به امید یک دلی و یک رنگ شدن همه اساتید و همه اهالی موسیقی
با سلام
آوازهای جناب گلپا یعنی :
1- اشعار بسیار زیبا و غیر تکراری با مفاهیم والای انسانی و عشق به عالم و خدا
2-آهنگ های بسیار دقیق و روح نواز با هنرنمایی اساتید و بزرگان نوازندگی 3- استفاده از سازبندی مناسب 4-عدم استفاده از سازهای اعصاب خراب کن مثل دف که بقیه استفاده کرده اند 5- عدم استفاده از تحریر های اضافه 6-لحن زیبا و روح نواز 7- واضح بودن کلمات و اشعار (تحویل شعر )، بعضی ها حتی خودشون متوجه نمی شند چه کلمه ای در آواز خوانده اند 8-نوآوری وصاحب سبک بودن جوری که حتی کسی تا به حال نتوانسته حتی با تقلید نزدیک به سبک ایشان شود 9-آوردن آواز در زندگی مردم
استاد ایرج و شجریان هم خوب می خونند ولی فکر میکنم طرفداران آنها آوازهای استاد گلپا را کامل گوش نکرده اند ، لطفا بدون هرگونه حب و بغض و حسادت گوش کنید و به نظرات بزرگان موسیقی در مورد استاد گلپا مراجعه فرمایید ، ما آوازهای سایر اساتید را هم گوش نموده ایم ولی آوازها و حتی ترانه های استاد گلپا مرا همیشه یاد خداوند بزرگ و بی ارزش بودن مادیات و توجه به ارزش های والای انسانی می اندازد ، چون اشعار به کار رفته مفاهیم والایی دارد و صدای ملکوتی استاد آن را برجسته نموده است.
با تشکر
فقط استاد گرامی مرد حنجره طلایی اکبر گلپایگانی
دوست دارم .
افزودن یک دیدگاه جدید