یادی از بلال ایرانی در شبهای قدر
«رحیم موذنزاده اردبیلی» و اذانی که با خدا همصدایی کرد
موسیقی ما – «وقتی آمدم این اذان را ضبط کنم روزه بودم گفتند برو بعد از اذان بیا ضبط کنیم گفتم نه، میخواهم با زبان روزه این اذان ضبط شود؛ اذانی بود در ذکر و غروب و غربت! شاید تمام دردهای من در این اذان است که این جلا را یافت.»
اینها را «رحیم موذنزاده اردبیلی» که او را «بلالِ ایران» مینامند، دربارهی همان اذانی گفته است که اینچنین در خاطرهی جمعی میلیونها ایرانی نقش بسته است؛ «رحیم» اما سالها قبل از اینکه این اذان را ضبط کند، آن را سالها به صورت زنده اجرا میکرد. موقعِ اذان که میشد؛ با همسرش میرفتند مسجدِ ارگ و خانماش بیرون مسجد میماند و او اذانش را میگفت و همان مستقیم از رادیو پخش میشد، او در آن روزها شاید هرگز باور نمیکرد؛ این اذان، اذانی شود که دلِ هر مسلمان با هر بار شنیدناش اینچنین بلرزد. سال 1334 اما او خودش به رادیو میرود و از مهندس محبی – مسؤولِ آنوقت استودیو شمارهی 6 - میخواهد تا اذانش را ضبط کنند. خودش گفته آن روز حال خاصی داشته و گویا به او الهام شده بود که باید اذان را همان لحظه برای ضبط بخواند. ابتدا آن را در تمامی گوشهها امتحان میکند تا به دستگاه بیات ترک و گوشهی روحالارواح میرسد. گوشهای حزنانگیز که انگار تمامِ غمِ دنیا را با خودش دارد: «ما ایرانی هستیم و اذانمان باید برخاسته از خودمان باشد. وقتی اذان را در این گوشه خواندم، احساس کردم که به بالا وصل شدم. دیگر تا پایانِ اذان، در استودیو نبودم. الان 50 سال است که کسی نتوانسته روی این اذان، اذانِ دیگری بگوید؛ این خواست خداست؛ همان خدایی که میگوید اگر با من یکصدایی کنید، محبت شما را به قلوب همه میاندازم.»
او البته همواره بر این موضوع تاکید داشت که اگر اذان و هنر و همه چیز با معنویت مرتبط نباشد، تاثیر گذار نخواهد بود.
150 سال موذنی
«رحیم مورنزاده» از خانوادهای است که 150 سال اذانگو بودند. خودش میگفت: «این اذان، الان 150 سال است که در خاندان ماست. من سالهاست دنبال صدای پدرم میگردم؛ اما مثل اینکه هر چه میگردم کمتر پیدا میکنم.»
پدرِ رحیم موذنزاده اردبیلی، «کریم» نام داشت؛ ایشان موذن، مداح و تعزیهخوان بود و آشنا به موسیقی ایران، دستگاههای موسیقی ایرانی را به خوبی میشناخت و آثارش را بر اساسِ همان اجرا میکرد. شیخ کریم در جوانی، اذانی در همان آواز بیات ترک خوانده بود که اولین بار در مسجد امامِ بازارِ تهران اجرا شد و چنان با استقبال مواجه شد که برای ضبط آن از رادیو آمدند و این اذان در سالِ هزار و سیصد و بیست و دو، از رادیو پخش شد تا سال سی و هفت؛ قبل از اینکه شیخ کریم اذانی را در موسیقی ایرانی آواز بیات ترک بخواند، تمام اذانها عربی بود. اما از سالِ 37، اذانِ «رحیم» از رادیو پخش میشد و به عنوانِ میراثِ خاندانِ بزرگ «موذن» جاودان شد. خودش هم این را میدانست، برای همین میگفت: «ما که نه ثروت داریم، نه مکنت و همین یک اذان برایمان بهترین خِیر است.» او راست میگفت. تمامِ ثروت و مکنتِ دنیا برای او خانهای کوچک بود در مهرشهرِ کرج که خودش به شوخی آن را زندان موسی بنجعفر مینامید. دو اتاق داشت و 6 بچه.
«رحیم»، اذانگویی، نوحهخوانی و منبری را از پدر به ارث میبرد و از همان کودکی فراگیری قرآن را در مکتبخانهی «حاج ابراهیم» آغاز میکند. پس از یادگیری اصولِ اولیهی اذانگویی و نوحهخوانی، ابتدا در مسجد اردبیل به عنوان موذن فعالیتِ خود را آغاز و در همین زمان نوحهخوانی هم میکند. پدر به تهران میآید و موذن مسجد امام بوده و از سال 22 تا 26، برنامهی سحرخوانی را در رادیو به صورت زنده اجرا میکند؛ در این مدت «رحیم» اما به عنوان طلبه در قم تحصیلاتِ حوزوی را فراگرفته و درس خارج فقه میخواند و ظهرها نیز در حرم حضرت معصومه اذان میگوید. زمانی که «رحیم» 25 سال میشود، پدر دارِ فانی را وداع میگوید و پسر به جای پدر به عنوان موذن در مسجد امام فعالیت میکند. «جعفر» فرزند او در این باره میگوید: «وقتی شیخ کریم میمیرد و پدرم به جایش اذان میگوید، مجریان رادیو ایران برای معرفی او به مردم، «زاده اردبیلی» را به فامیل پدرم اضافه میکنند تا به شنوندگان بگویند او پسر شیخ کریم است. سر همین موضوع، همه فکر کردند که نامخانوادگی پدر من موذنزاده اردبیلی است و همین نام هم تا آخر روی او ماند».
او هر سال تا سالِ 56 به رادیو میرفته و این اذان را سالی یکبار میخوانده است. حالا دو اذان از او در تلویزیون پخش میشود. یک اذان که مربوط به سالِ 56 است و بیشتر شبکهی 5 آن را پخش میکند و یک اذان دیگر که ضبط شده سالهای 34 و 35 است و صدای موذنزاده در آن، بسیار شفاف، جوانتر و رساتر است و بیشتر از کانالهای 1 و 3 پخش میشود.
او در آخرین سالهای حیاتِ خویش به سرطان مبتلا میشود، سرطانی که بهتدریج به مثانه، کلیه، کبد و ریههایش هم سرایت میکند. او ده سال تمام بیمار بود و با این حال هیچگاه، هیچ شکایتی نداشت؛ تنها یکی از دوستانش نقل میکند که یکروز در بیمارستان چشمهایش پر از اشک میشود و میگوید: «چرا این مریضی نصیبم شد؟» و بعد بلافاصله میگوید: «همهچیز خواست خداست» و میخندد.
اذان موذنزاده اردبیلی به عنوان اولین اثر ثبتی در حوزه میراث معنوی کشور توسط سازمان میراث فرهنگی به ثبت رسیدهاست.
تمجید اهالی موسیقی از اذانِ موذنزاده
«رحیم» در آخرین سالهای حیاتش، همان زمان که در بسترِ بیماری بود، به مکه مشرف میشود و در همانجا هم اذانش را به صورت کامل میخواند. «علی معلم دامغانی» در آن سفر همراه موذنزاده بوده و دربارهی آن اذان گفته است: «این اذان را یکی از بدیعترین نمونههای اذان دانسته که نهتنها در ایران بلکه در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفته است؛ من ایشان را در عرفات زیارت کردم و به یاد دارم که ایشان در آنجا برای آخرین بار، اذان جاودانه خود را اجرا کردند که بسیار مورد توجه حجاجی که از دیگر مناطق جهان آمده قرار گرفت و فکر میکنم او هم به آرزوی خود رسید».
اما زنده یاد «علی تجویدی» هم اذان مؤذنزاده را به این خاطر که تمامی الحان در جایگاه خود اجرا شده، اذانی حسابشده میدانست. «کیخسرو پورناظری» -نوازنده تنبور و سرپرست گروه شمس- نیز درباره اذان مؤذنزاده چنین اظهارنظر کرده است که آثاری نظیر اذان مؤذنزاده آثار ماندگاری هستند که توانستهاند معنویت را با هنر موسیقی پیوند دهند: «ارتباط آبا و اجداد هنرمندانی نظیر مؤذنزاده با پروردگار و متعاقبا ارتباط خالق این آثار با خداوند و مقولههای هنری منجر شد که چنین آثاری در وهله اول از وجود لایزال خداوند سرچشمه بگیرد. این اثر به دلیل ریشه داشتن در اعماق هنر و استفاده از فرهنگ ملی، جزء آثار یکبارمصرف و بیاصالت نیست، به همین خاطر مخاطبان بعد از گذشت سالها به این اثر گرایش دارند. پذیرش و باور مخاطب شرط اساسی قبول و ماندگاری اذان مؤذنزاده است.»
داریوش پیرنیاکان نوازنده تار نیز در جایی دیگر عنوان کرده بود: «انتخاب آواز بیات ترک و گوشه روحالارواح، شیوایی سخن و صدای خوب، نشاندهنده آگاهی کامل مؤذنزاده است.»
فرهنگ شریف نوازنده تار نیز معتقد است: «آثار ماندگاری چون اذان مؤذنزاده اردبیلی به دلیل اشراف او بر موسیقی ایرانی و رعایت تمام تکنیکهای آن و نیز پیوند دائمی صاحب اثر با منبع لایتناهی، در اذهان تمام مخاطبان مانده است.»
اینها را «رحیم موذنزاده اردبیلی» که او را «بلالِ ایران» مینامند، دربارهی همان اذانی گفته است که اینچنین در خاطرهی جمعی میلیونها ایرانی نقش بسته است؛ «رحیم» اما سالها قبل از اینکه این اذان را ضبط کند، آن را سالها به صورت زنده اجرا میکرد. موقعِ اذان که میشد؛ با همسرش میرفتند مسجدِ ارگ و خانماش بیرون مسجد میماند و او اذانش را میگفت و همان مستقیم از رادیو پخش میشد، او در آن روزها شاید هرگز باور نمیکرد؛ این اذان، اذانی شود که دلِ هر مسلمان با هر بار شنیدناش اینچنین بلرزد. سال 1334 اما او خودش به رادیو میرود و از مهندس محبی – مسؤولِ آنوقت استودیو شمارهی 6 - میخواهد تا اذانش را ضبط کنند. خودش گفته آن روز حال خاصی داشته و گویا به او الهام شده بود که باید اذان را همان لحظه برای ضبط بخواند. ابتدا آن را در تمامی گوشهها امتحان میکند تا به دستگاه بیات ترک و گوشهی روحالارواح میرسد. گوشهای حزنانگیز که انگار تمامِ غمِ دنیا را با خودش دارد: «ما ایرانی هستیم و اذانمان باید برخاسته از خودمان باشد. وقتی اذان را در این گوشه خواندم، احساس کردم که به بالا وصل شدم. دیگر تا پایانِ اذان، در استودیو نبودم. الان 50 سال است که کسی نتوانسته روی این اذان، اذانِ دیگری بگوید؛ این خواست خداست؛ همان خدایی که میگوید اگر با من یکصدایی کنید، محبت شما را به قلوب همه میاندازم.»
او البته همواره بر این موضوع تاکید داشت که اگر اذان و هنر و همه چیز با معنویت مرتبط نباشد، تاثیر گذار نخواهد بود.
150 سال موذنی
«رحیم مورنزاده» از خانوادهای است که 150 سال اذانگو بودند. خودش میگفت: «این اذان، الان 150 سال است که در خاندان ماست. من سالهاست دنبال صدای پدرم میگردم؛ اما مثل اینکه هر چه میگردم کمتر پیدا میکنم.»
پدرِ رحیم موذنزاده اردبیلی، «کریم» نام داشت؛ ایشان موذن، مداح و تعزیهخوان بود و آشنا به موسیقی ایران، دستگاههای موسیقی ایرانی را به خوبی میشناخت و آثارش را بر اساسِ همان اجرا میکرد. شیخ کریم در جوانی، اذانی در همان آواز بیات ترک خوانده بود که اولین بار در مسجد امامِ بازارِ تهران اجرا شد و چنان با استقبال مواجه شد که برای ضبط آن از رادیو آمدند و این اذان در سالِ هزار و سیصد و بیست و دو، از رادیو پخش شد تا سال سی و هفت؛ قبل از اینکه شیخ کریم اذانی را در موسیقی ایرانی آواز بیات ترک بخواند، تمام اذانها عربی بود. اما از سالِ 37، اذانِ «رحیم» از رادیو پخش میشد و به عنوانِ میراثِ خاندانِ بزرگ «موذن» جاودان شد. خودش هم این را میدانست، برای همین میگفت: «ما که نه ثروت داریم، نه مکنت و همین یک اذان برایمان بهترین خِیر است.» او راست میگفت. تمامِ ثروت و مکنتِ دنیا برای او خانهای کوچک بود در مهرشهرِ کرج که خودش به شوخی آن را زندان موسی بنجعفر مینامید. دو اتاق داشت و 6 بچه.
«رحیم»، اذانگویی، نوحهخوانی و منبری را از پدر به ارث میبرد و از همان کودکی فراگیری قرآن را در مکتبخانهی «حاج ابراهیم» آغاز میکند. پس از یادگیری اصولِ اولیهی اذانگویی و نوحهخوانی، ابتدا در مسجد اردبیل به عنوان موذن فعالیتِ خود را آغاز و در همین زمان نوحهخوانی هم میکند. پدر به تهران میآید و موذن مسجد امام بوده و از سال 22 تا 26، برنامهی سحرخوانی را در رادیو به صورت زنده اجرا میکند؛ در این مدت «رحیم» اما به عنوان طلبه در قم تحصیلاتِ حوزوی را فراگرفته و درس خارج فقه میخواند و ظهرها نیز در حرم حضرت معصومه اذان میگوید. زمانی که «رحیم» 25 سال میشود، پدر دارِ فانی را وداع میگوید و پسر به جای پدر به عنوان موذن در مسجد امام فعالیت میکند. «جعفر» فرزند او در این باره میگوید: «وقتی شیخ کریم میمیرد و پدرم به جایش اذان میگوید، مجریان رادیو ایران برای معرفی او به مردم، «زاده اردبیلی» را به فامیل پدرم اضافه میکنند تا به شنوندگان بگویند او پسر شیخ کریم است. سر همین موضوع، همه فکر کردند که نامخانوادگی پدر من موذنزاده اردبیلی است و همین نام هم تا آخر روی او ماند».
او هر سال تا سالِ 56 به رادیو میرفته و این اذان را سالی یکبار میخوانده است. حالا دو اذان از او در تلویزیون پخش میشود. یک اذان که مربوط به سالِ 56 است و بیشتر شبکهی 5 آن را پخش میکند و یک اذان دیگر که ضبط شده سالهای 34 و 35 است و صدای موذنزاده در آن، بسیار شفاف، جوانتر و رساتر است و بیشتر از کانالهای 1 و 3 پخش میشود.
او در آخرین سالهای حیاتِ خویش به سرطان مبتلا میشود، سرطانی که بهتدریج به مثانه، کلیه، کبد و ریههایش هم سرایت میکند. او ده سال تمام بیمار بود و با این حال هیچگاه، هیچ شکایتی نداشت؛ تنها یکی از دوستانش نقل میکند که یکروز در بیمارستان چشمهایش پر از اشک میشود و میگوید: «چرا این مریضی نصیبم شد؟» و بعد بلافاصله میگوید: «همهچیز خواست خداست» و میخندد.
اذان موذنزاده اردبیلی به عنوان اولین اثر ثبتی در حوزه میراث معنوی کشور توسط سازمان میراث فرهنگی به ثبت رسیدهاست.
تمجید اهالی موسیقی از اذانِ موذنزاده
«رحیم» در آخرین سالهای حیاتش، همان زمان که در بسترِ بیماری بود، به مکه مشرف میشود و در همانجا هم اذانش را به صورت کامل میخواند. «علی معلم دامغانی» در آن سفر همراه موذنزاده بوده و دربارهی آن اذان گفته است: «این اذان را یکی از بدیعترین نمونههای اذان دانسته که نهتنها در ایران بلکه در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفته است؛ من ایشان را در عرفات زیارت کردم و به یاد دارم که ایشان در آنجا برای آخرین بار، اذان جاودانه خود را اجرا کردند که بسیار مورد توجه حجاجی که از دیگر مناطق جهان آمده قرار گرفت و فکر میکنم او هم به آرزوی خود رسید».
اما زنده یاد «علی تجویدی» هم اذان مؤذنزاده را به این خاطر که تمامی الحان در جایگاه خود اجرا شده، اذانی حسابشده میدانست. «کیخسرو پورناظری» -نوازنده تنبور و سرپرست گروه شمس- نیز درباره اذان مؤذنزاده چنین اظهارنظر کرده است که آثاری نظیر اذان مؤذنزاده آثار ماندگاری هستند که توانستهاند معنویت را با هنر موسیقی پیوند دهند: «ارتباط آبا و اجداد هنرمندانی نظیر مؤذنزاده با پروردگار و متعاقبا ارتباط خالق این آثار با خداوند و مقولههای هنری منجر شد که چنین آثاری در وهله اول از وجود لایزال خداوند سرچشمه بگیرد. این اثر به دلیل ریشه داشتن در اعماق هنر و استفاده از فرهنگ ملی، جزء آثار یکبارمصرف و بیاصالت نیست، به همین خاطر مخاطبان بعد از گذشت سالها به این اثر گرایش دارند. پذیرش و باور مخاطب شرط اساسی قبول و ماندگاری اذان مؤذنزاده است.»
داریوش پیرنیاکان نوازنده تار نیز در جایی دیگر عنوان کرده بود: «انتخاب آواز بیات ترک و گوشه روحالارواح، شیوایی سخن و صدای خوب، نشاندهنده آگاهی کامل مؤذنزاده است.»
فرهنگ شریف نوازنده تار نیز معتقد است: «آثار ماندگاری چون اذان مؤذنزاده اردبیلی به دلیل اشراف او بر موسیقی ایرانی و رعایت تمام تکنیکهای آن و نیز پیوند دائمی صاحب اثر با منبع لایتناهی، در اذهان تمام مخاطبان مانده است.»
تاریخ انتشار : یکشنبه 13 خرداد 1397 - 16:49
دیدگاهها
صدای خیلی عالی داره
اذان ایشان بینظیر است. خداوند رحمتشون کند.
افزودن یک دیدگاه جدید