جشنواره سى وهفتم فیلم فجر - نگاهی به موسیقی فیلم آشفتگی ساخته کارن همایونفر
حرفهای، تکراری!
نسیم قاضیزاده: در روز دوم جشنواره به بررسی موسیقی فیلم "آشفتهگی"، فریدون جیرانی میپردازیم که همچون "خفهگی" توسط کارن همایونفر ساخته شده است.
همایونفر اركستر بزرگ را به کمک طلبیده تا موسیقیای پيشگوست برای آخرین ساخته جیرانی بسازد. قصه، قصه دو برادر دوقلو است که یکی نویسنده و دیگری تاجری موفق است که خیلی زود با پریشاناحوالی ذهن برادر نویسنده "باربد" و زندگی آشفته برادر بیزینس من (بردیا) (هر دو با بازی بهرام رادان) آشنا میشویم و کمی مانده به نیمه فیلم، باربد در قابهای کج و اریب کارگردان، بردیا را میکشد و خودش را جای او میزند. حالا دیگر بماند خرده داستانهای دیگر فیلم و ارتباط با منشی و جستجوهای همسر و چه و چه. همین داستان دو-سه خطی پرواضح نشان میدهد که فضای اصلی "آشفتهگی" فضاي رعب و وحشت و اضطراب است. حال و هوایی که پرقدرت موسيقي حضور دارد. اما وجه پیشگوییاش پررنگتر از دیگر وجوهش است.
با اولین دیدار دو برادر از پس سالها، گيتار سولو نواخته میشود و ناگهان ارکستر به آن اضافه شده و پرقدرت مینوازد تا گوش مخاطب را برای آمدن توفان و وحشت آن صحنه و شکستن پنجرهها آماده کرده باشد.
موسيقي با اجراي نت هاي مقطع همه جوره سعي در القاي فضاي وحشت دارد. اما با اين وجود شنیدن پی در پی این فضاسازی از تاثیرگذاری آن کاسته. پیش میآید که در سکانسهایی همچون مثل اولين سكانس حضور دريا مشرقي (مهناز افشار) در فیلم و اشناییاش با باربد لحن موسيقي عوض ميشود اما اصلش همان اضطراب تزریق شده به قصه کشدار فیلم است. شاید جیرانی چاره ضعفهای ریتم فیلمنامهاش را در استفاده از موسیقی پرحجم جستجو کرده که به نظر میآید از پس این نقش علیرغم تلاش فراوان برنیامده.
یکی دیگر از صحنههای بیادماندنی موسیقی همایونفر، صحنه مرگ برادر و سلوی فلوت آلتو و اضافه شدن اهسته اهسته ازكستر به آن است. موسیقی در حال و هوایی نوساثتالژيك که تمام خاطرات كودكي و دعواها را از سر میگذراند و بعد با نوشيدن باربد، اركستر اضافه میشود و فراموشي آغاز میشود. همچنین سكانس تغییرچهره باربد در هتل هم از همین لحظات به یادماندنی موسیقی است که دیالوگهای نگفته و قصههای تعریف نشده را برای مخاطب تعریف میکند. همینطور سکانس دزدی از گاوصندوق و دروغ گفتن باربد هم موسیقیای شنیدنی دارد که کاش این فراز و فرودها در دیگر بخشهای موسیقی هم تکرار میشد. همچنین استفاده از موسیقیهایی چون "زمان همچون رویاست" موریسی (Morrissey) در دو ورژن مردانه و زنانه، در فضاسازی کلی موسیقایی موثر عمل کرده است.
با همه این احوالات و نیاز فیلم به موسیقی، همایونفر ميتوانست حجم كمتری از موسیقی را برای "آشفتهگی" بنویسد یا تمی ثابت را به مثابه دستاویزی برای گوش مخاطب در نظر بگیرد. در اینکه موسیقی "آشفتهگی" یک موسیقی کاملا حرفهای است شکی نیست اما گاهی شنیدن حرفهای شنیدنی و جدید از یک آدم حرفهای آن چیزی است که آدم نیاز دارد.
همایونفر اركستر بزرگ را به کمک طلبیده تا موسیقیای پيشگوست برای آخرین ساخته جیرانی بسازد. قصه، قصه دو برادر دوقلو است که یکی نویسنده و دیگری تاجری موفق است که خیلی زود با پریشاناحوالی ذهن برادر نویسنده "باربد" و زندگی آشفته برادر بیزینس من (بردیا) (هر دو با بازی بهرام رادان) آشنا میشویم و کمی مانده به نیمه فیلم، باربد در قابهای کج و اریب کارگردان، بردیا را میکشد و خودش را جای او میزند. حالا دیگر بماند خرده داستانهای دیگر فیلم و ارتباط با منشی و جستجوهای همسر و چه و چه. همین داستان دو-سه خطی پرواضح نشان میدهد که فضای اصلی "آشفتهگی" فضاي رعب و وحشت و اضطراب است. حال و هوایی که پرقدرت موسيقي حضور دارد. اما وجه پیشگوییاش پررنگتر از دیگر وجوهش است.
با اولین دیدار دو برادر از پس سالها، گيتار سولو نواخته میشود و ناگهان ارکستر به آن اضافه شده و پرقدرت مینوازد تا گوش مخاطب را برای آمدن توفان و وحشت آن صحنه و شکستن پنجرهها آماده کرده باشد.
موسيقي با اجراي نت هاي مقطع همه جوره سعي در القاي فضاي وحشت دارد. اما با اين وجود شنیدن پی در پی این فضاسازی از تاثیرگذاری آن کاسته. پیش میآید که در سکانسهایی همچون مثل اولين سكانس حضور دريا مشرقي (مهناز افشار) در فیلم و اشناییاش با باربد لحن موسيقي عوض ميشود اما اصلش همان اضطراب تزریق شده به قصه کشدار فیلم است. شاید جیرانی چاره ضعفهای ریتم فیلمنامهاش را در استفاده از موسیقی پرحجم جستجو کرده که به نظر میآید از پس این نقش علیرغم تلاش فراوان برنیامده.
یکی دیگر از صحنههای بیادماندنی موسیقی همایونفر، صحنه مرگ برادر و سلوی فلوت آلتو و اضافه شدن اهسته اهسته ازكستر به آن است. موسیقی در حال و هوایی نوساثتالژيك که تمام خاطرات كودكي و دعواها را از سر میگذراند و بعد با نوشيدن باربد، اركستر اضافه میشود و فراموشي آغاز میشود. همچنین سكانس تغییرچهره باربد در هتل هم از همین لحظات به یادماندنی موسیقی است که دیالوگهای نگفته و قصههای تعریف نشده را برای مخاطب تعریف میکند. همینطور سکانس دزدی از گاوصندوق و دروغ گفتن باربد هم موسیقیای شنیدنی دارد که کاش این فراز و فرودها در دیگر بخشهای موسیقی هم تکرار میشد. همچنین استفاده از موسیقیهایی چون "زمان همچون رویاست" موریسی (Morrissey) در دو ورژن مردانه و زنانه، در فضاسازی کلی موسیقایی موثر عمل کرده است.
با همه این احوالات و نیاز فیلم به موسیقی، همایونفر ميتوانست حجم كمتری از موسیقی را برای "آشفتهگی" بنویسد یا تمی ثابت را به مثابه دستاویزی برای گوش مخاطب در نظر بگیرد. در اینکه موسیقی "آشفتهگی" یک موسیقی کاملا حرفهای است شکی نیست اما گاهی شنیدن حرفهای شنیدنی و جدید از یک آدم حرفهای آن چیزی است که آدم نیاز دارد.
تاریخ انتشار : یکشنبه 14 بهمن 1397 - 11:12
افزودن یک دیدگاه جدید