فرهنگ و هنر را نمی شود سربسرش گذاشت ،ارزشها و باورهای انسانی ساخته و پرداخته خیال نیست.جان عجیبی دارد که اگر در قبالش تعهد نباشد،به انزوا و زبونی کشیده می شود .یک اجتماع را لال می کند.چرا هنرمندی که با پشتوانه بیش از سه دهه فعالیت هنری که نای و نفسش همچنان فروش آلبوم های موسیقی سنتی و ایرانی را ضمانت می کند و گرما بخش آن است وسیله ارضاء سرخوردگی های عده ای شود که (غلو نیست اگر بگوییم گاه به جای نفس کشیدن خرناس می کشند!)انگار عاطفه و وجدان از نقاط کور وجودشان است ...برای فرهنگ و هنر هر ملتی منتقدانی وجود دارد.با شعور و ادراک اجتماعی همین منتقدان است که فرهنگ آن ملت ارزشیابی می شود .مطبوعات پویایی فرهنگ را باید سبب شوند نه اینکه آنچه را متعلق به خاک خویش است را به بیراهه و جلگه اهانت و زوال سوق دهند!
اینهمه دویدن بی ثمر برای تاراج یک انسان ؟عجبا!!... چقدر فقیر و بی بضاعت هستید .چقدر افکار و شعور اجتماعی تان دچار عفونت شده است!علیرضا افتخاری متعلق به همین خاک است .جهانشمول و جهانوطن! از فرهنگ و هنر این مرز و بوم مهجور نمانده است.نامتان همشهری است؟این عنوان معمولا با معرفت و لوطی منشی همراه و همجوار است. اما به نظر می رسد برازنده شما نیست!! لباس نافرمی است بر تن نشریه تان!!
چقدر برای وجیهه الرسانه شدن از عناصر متحجرانه و منفعت طلبانه سود می جویید شما تجار آبرو؟!!
دوران را ورق بزنید.. .شما در استتار نمی مانید.عریان خواهید شد.
علیرضا افتخاری هنرمند است .هنر را نمی شود کادر گرفت .در هر نظامی هنر دگرگون می شود .پوست می اندازد.هنر افتخاری هم از این تأثرات جدا نیست.نمی توان از تعهد با شما سخن گفت چون به شما تفهیم نشده است ! چون شما یک عمر روز را دیده و گفته اید شب است. چون به هر نرخی می خواهید معاش کنید.بسیار گم و بی اثر خواهد شد اعمالتان ؛ وقتی بر مشی قانون خلقت و آداب انسانی گام بر نمی دارید. هنر را از دریچه مجردش دیده اید نه از قالب باورها و ارزشهای انسانی .چه شده است که برای آبیاری نوچه های کینه و حسد از هم پیشی می گیرید ؟ نمی دانید ثمره زهر اگین خار ببار آورده اید؟
فکر نمی کنید برای باختن به شرافت انسانی خودتان را زیاد به زحمت انداخته اید؟!
شما نمی نویسید ! نقد نمی کنید! به آسودگی چرت می زنید و در فاصله چرت زدنهای طولانی گاه دهن دره می کنید.خداوند ابرهای تاریک را از فکرتان زائل گرداند .علیرضا افتخاری شکایت برده است.نه به محکمه و قضا.به نزد کسی که نیروی عزت و همتش در زمین پهناور و آفاق آسمان نمیگنجد! چگونه خاطرش این خاطرات را خواهد پوشاند و قلبش آن را فراموش کند؟
شما از دلهای نگران و شعورهای حساس چه می دانید؟
روزگار خود به تنهایی کفیل اسرار و جانهاست.جان شما در برابر قدرت ایمان خاضع نمی شود.گویا از پیشه خود فقط بخل و کینه را به ارث برده اید.گویا مثله کردن شخصیت در نزد شما وسیله تفنن و تفریح است .سرگرم باشید...
این درنده ای که در درون شما آرمیده است از تکه پاره کردن سیری ندارد.سستی ایمان است .لغزش فکر و اعتقاد است.
من فقط برای یک هنرمند و یک خواننده شهیر سنتی چانه نمی زنم.برای کرامت انسانی ، برای زایل شدن جهان بینی و ایدئو لوژی .برای مصالحه گرانی انسان با ارزانی منافع و کرامت با جها لت است.
در آخر : خداوند نه تنها برای آفرینش علیرضا افتخاری که برای خلق هیچ انسانی با شما مشورت نکرده است.این دره ُماهور جای بازی شما نیست. بگذارید و بگذرید...
به پای خویش زند تیشه بی خبر
آن بی ادب که خنده به استاد می زند
شما همشهری هستید؟! پس کو معرفت تان؟!...
فرهنگ و هنر را نمی شود سربسرش گذاشت ،ارزشها و باورهای انسانی ساخته و پرداخته خیال نیست.جان عجیبی دارد که اگر در قبالش تعهد نباشد،به انزوا و زبونی کشیده می شود .یک اجتماع را لال می کند.چرا هنرمندی که با پشتوانه بیش از سه دهه فعالیت هنری که نای و نفسش همچنان فروش آلبوم های موسیقی سنتی و ایرانی را ضمانت می کند و گرما بخش آن است وسیله ارضاء سرخوردگی های عده ای شود که (غلو نیست اگر بگوییم گاه به جای نفس کشیدن خرناس می کشند!)انگار عاطفه و وجدان از نقاط کور وجودشان است ...برای فرهنگ و هنر هر ملتی منتقدانی وجود دارد.با شعور و ادراک اجتماعی همین منتقدان است که فرهنگ آن ملت ارزشیابی می شود .مطبوعات پویایی فرهنگ را باید سبب شوند نه اینکه آنچه را متعلق به خاک خویش است را به بیراهه و جلگه اهانت و زوال سوق دهند!
اینهمه دویدن بی ثمر برای تاراج یک انسان ؟عجبا!!... چقدر فقیر و بی بضاعت هستید .چقدر افکار و شعور اجتماعی تان دچار عفونت شده است!علیرضا افتخاری متعلق به همین خاک است .جهانشمول و جهانوطن! از فرهنگ و هنر این مرز و بوم مهجور نمانده است.نامتان همشهری است؟این عنوان معمولا با معرفت و لوطی منشی همراه و همجوار است. اما به نظر می رسد برازنده شما نیست!! لباس نافرمی است بر تن نشریه تان!!
چقدر برای وجیهه الرسانه شدن از عناصر متحجرانه و منفعت طلبانه سود می جویید شما تجار آبرو؟!!
دوران را ورق بزنید.. .شما در استتار نمی مانید.عریان خواهید شد.
علیرضا افتخاری هنرمند است .هنر را نمی شود کادر گرفت .در هر نظامی هنر دگرگون می شود .پوست می اندازد.هنر افتخاری هم از این تأثرات جدا نیست.نمی توان از تعهد با شما سخن گفت چون به شما تفهیم نشده است ! چون شما یک عمر روز را دیده و گفته اید شب است. چون به هر نرخی می خواهید معاش کنید.بسیار گم و بی اثر خواهد شد اعمالتان ؛ وقتی بر مشی قانون خلقت و آداب انسانی گام بر نمی دارید. هنر را از دریچه مجردش دیده اید نه از قالب باورها و ارزشهای انسانی .چه شده است که برای آبیاری نوچه های کینه و حسد از هم پیشی می گیرید ؟ نمی دانید ثمره زهر اگین خار ببار آورده اید؟
فکر نمی کنید برای باختن به شرافت انسانی خودتان را زیاد به زحمت انداخته اید؟!
شما نمی نویسید ! نقد نمی کنید! به آسودگی چرت می زنید و در فاصله چرت زدنهای طولانی گاه دهن دره می کنید.خداوند ابرهای تاریک را از فکرتان زائل گرداند .علیرضا افتخاری شکایت برده است.نه به محکمه و قضا.به نزد کسی که نیروی عزت و همتش در زمین پهناور و آفاق آسمان نمیگنجد! چگونه خاطرش این خاطرات را خواهد پوشاند و قلبش آن را فراموش کند؟
شما از دلهای نگران و شعورهای حساس چه می دانید؟
روزگار خود به تنهایی کفیل اسرار و جانهاست.جان شما در برابر قدرت ایمان خاضع نمی شود.گویا از پیشه خود فقط بخل و کینه را به ارث برده اید.گویا مثله کردن شخصیت در نزد شما وسیله تفنن و تفریح است .سرگرم باشید...
این درنده ای که در درون شما آرمیده است از تکه پاره کردن سیری ندارد.سستی ایمان است .لغزش فکر و اعتقاد است.
من فقط برای یک هنرمند و یک خواننده شهیر سنتی چانه نمی زنم.برای کرامت انسانی ، برای زایل شدن جهان بینی و ایدئو لوژی .برای مصالحه گرانی انسان با ارزانی منافع و کرامت با جها لت است.
در آخر : خداوند نه تنها برای آفرینش علیرضا افتخاری که برای خلق هیچ انسانی با شما مشورت نکرده است.این دره ُماهور جای بازی شما نیست. بگذارید و بگذرید...
نویسنده : مینا ضرابی
منبع :سایت استاد علیرضا افتخاری