وصيت نامه اگر کسى شب سرما به ابرها زد و گم شد مرا به ياد بياريد و با ستاره ى چشمم براى راه بلدها نشانه اى بگذاريد
براى اين گل قرمز نماز مرده بخوانيد مرا شمرده بخوانيد براى خاکسپارى تمام باغچه ها را به مادرم بسپاريد
لباس گرم بپوشيد به اين اتاق مبادا بهار آمده باشد کدام فصل من از سال؟مصمميد که امسال سر از کدام درآريد؟
به همسرى که ندارم به نقل قول بگوييد چه دوست داشتنى بود شما!آهاى شماها!که همسر خود را هميشه دوست نداريد
به خواهران صبورم خبر دهيد که "يلدا"تصادفا شب فرداست تولدم شب يلداست،مقدر است که فردا بدون وقفه بباريد
زياد اميد ندارم که از تپيدن قلبم گلى دوباره برويد مگر بهار که سر شد کنار سنگ مزارم دلى دوباره بکاريد
کدام قله کدام اوج؟منى که اينهمه کوهم از اين جهان به ستوهم من از شکار نکردن،شما از اينکه شکارم نبوده ايد شکاريد
غروب شد همه رفتند در ايستگاه کسى نيست چه خوب شد همه رفتند چه ساده ايد که دائم کنار اين چمدانها در انتظار قطاريد
به اين اتاق مبادا بهار سرزده باشد بهار سرزد و سر شد خروس خوان سحر شد ستاره هاى من آيا خيال خواب نداريد؟؟؟
شعر:حسين صفا
محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.
اطلاعات بیشتر در مورد فرمتهای متنی
آدرس پست الکترونیکی معتبر. تمامی پیامهای سایت به این نشانی ارسال خواهند شد. این آدرس در دسترس عموم قرار نخواهد گرفت و فقط در صورت تمایل شما، از آن برای دریافت کلمه عبور جدید یا برخی اخبار و اطلاعیهها استفاده میشود.
Enter your e-mail address or username.
Enter the password that accompanies your e-mail.
وصيت نامه
اگر کسى شب سرما به ابرها زد و گم شد مرا به ياد بياريد
و با ستاره ى چشمم براى راه بلدها نشانه اى بگذاريد
براى اين گل قرمز نماز مرده بخوانيد مرا شمرده بخوانيد
براى خاکسپارى تمام باغچه ها را به مادرم بسپاريد
لباس گرم بپوشيد به اين اتاق مبادا بهار آمده باشد
کدام فصل من از سال؟مصمميد که امسال سر از کدام درآريد؟
به همسرى که ندارم به نقل قول بگوييد چه دوست داشتنى بود
شما!آهاى شماها!که همسر خود را هميشه دوست نداريد
به خواهران صبورم خبر دهيد که "يلدا"تصادفا شب فرداست
تولدم شب يلداست،مقدر است که فردا بدون وقفه بباريد
زياد اميد ندارم که از تپيدن قلبم گلى دوباره برويد
مگر بهار که سر شد کنار سنگ مزارم دلى دوباره بکاريد
کدام قله کدام اوج؟منى که اينهمه کوهم از اين جهان به ستوهم
من از شکار نکردن،شما از اينکه شکارم نبوده ايد شکاريد
غروب شد همه رفتند در ايستگاه کسى نيست چه خوب شد همه رفتند
چه ساده ايد که دائم کنار اين چمدانها در انتظار قطاريد
به اين اتاق مبادا بهار سرزده باشد بهار سرزد و سر شد
خروس خوان سحر شد ستاره هاى من آيا خيال خواب نداريد؟؟؟
شعر:حسين صفا