تمامی کارهای مرتضی عزیر دوستداشتنی هستند و با همه ی آنها امکان برقراری ارتباط وجود دارد، و به خوبی حال ها رو دگرگون می کنند، اما به نظر تا کنون «کجایی» از همه کارهای او یک دست تر و روان تر است، یعنی به یک پختگی خاصی رسیده است. (هر چند تا همین جا هم مرتضی به قلههایی از هنر موسیقی دست یافته که شاید برای رسیدن به آن ها، دهه ها فاصله باشد.) ای وای که اگر بود و میتوانست ادامه دهد تا به کجاها که پا نمی گذاشت!!! نبوغ خالص!!! و مرتضی به خوبی این را در خودش دیده بود. از دست دادن زود هنگام او، چه بد اقبالی بزرگی برای ما!!!
کارهای مرتضی آن قدر جدید، پر توان، شتابان و غافلگیرانه آمد که درخشندگی اش تا کنون این فرصت را یافته تا به سان رعد و برق، فقط گوش هایمان را اندکی نوازش کند، و این گونه است که همه در وادی سکوت تحیر و بهت سرگردانیم – حسهایی میآیند و می روند، چیزی هابسیاری حس میکنیم لکن از به زبان آوردن آنها ناتوان هستیم.-، حتی بزرگان موسیقی و مفسران ما!!!
اینجاست که حالمان حسابی زیر و رو میشود و چشم هایمان حسابی خیس و پر آب می گردد و حتی سر به کوچه و خیابان گذاشته و به گوشهی عزلت می خزیم و از تنهایی و خلوت خود سیراب میشویم و نمیدانیم که چرا و چطوری این اتفاق رخ می دهد. اما چنین می شود. دگرگونی و رفتاری ناشناخته، کاملاً ناشناخته و عجیب و غریب!!!
تمامی کارهای مرتضی عزیر دوستداشتنی هستند و با همه ی آنها امکان برقراری ارتباط وجود دارد، و به خوبی حال ها رو دگرگون می کنند، اما به نظر تا کنون «کجایی» از همه کارهای او یک دست تر و روان تر است، یعنی به یک پختگی خاصی رسیده است. (هر چند تا همین جا هم مرتضی به قلههایی از هنر موسیقی دست یافته که شاید برای رسیدن به آن ها، دهه ها فاصله باشد.) ای وای که اگر بود و میتوانست ادامه دهد تا به کجاها که پا نمی گذاشت!!! نبوغ خالص!!! و مرتضی به خوبی این را در خودش دیده بود. از دست دادن زود هنگام او، چه بد اقبالی بزرگی برای ما!!!
کارهای مرتضی آن قدر جدید، پر توان، شتابان و غافلگیرانه آمد که درخشندگی اش تا کنون این فرصت را یافته تا به سان رعد و برق، فقط گوش هایمان را اندکی نوازش کند، و این گونه است که همه در وادی سکوت تحیر و بهت سرگردانیم – حسهایی میآیند و می روند، چیزی هابسیاری حس میکنیم لکن از به زبان آوردن آنها ناتوان هستیم.-، حتی بزرگان موسیقی و مفسران ما!!!
اینجاست که حالمان حسابی زیر و رو میشود و چشم هایمان حسابی خیس و پر آب می گردد و حتی سر به کوچه و خیابان گذاشته و به گوشهی عزلت می خزیم و از تنهایی و خلوت خود سیراب میشویم و نمیدانیم که چرا و چطوری این اتفاق رخ می دهد. اما چنین می شود. دگرگونی و رفتاری ناشناخته، کاملاً ناشناخته و عجیب و غریب!!!