در باب سمفونیهای سفارشی و بیلان مدیران دولتی
حکایت نواختن سرنا از سر گشادش!
- حمیدرضا منبتی | منتقد موسیقی
اما نکته جالب در میان صحبتهای جناب فرهت آنجاست که میگویند: «قرار است این سمفونی را نیز مانند کارهای دیگرم در اکراین ضبط کنم، اما باتوجه به اینکه قیمت دلار افرایش یافته، گمان میرود که برای ضبط آن هزینه زیادی صرف شود؛ چرا که مدت زمانی که برای ضبط آن نیاز داریم، ما را متحمل پرداخت هزینه گزافی خواهد کرد. ضبط یک سمفونی نیازمند حمایت اسپانسر مالی است و من تا کنون ۱۵ اثر دیگرم را با حمایت مالی برخی ارگانها نظیر حوزه هنری ضبط و منتشر کردهام. اگر برای اثر نتوانیم اسپانسر پیدا کنیم، ناچارم شخصاً هزینههای آن را متحمل شوم.»
حالا از مجموع این صحبتها چند نکته به ذهن این حقیر میرسد:
1- قبول داریم که دولت وظیفه دارد –همانطور که از آجرهای تختجمشید حراست و حفاظت میکند (راستی میکند؟!)- از موسیقی و هنرهای سالم و باارزش دیگر حمایت کرده و برای آنها بودجهای در نظر بگیرد. قبول داریم که موسیقی زبان گویا و مناسبی است برای انتقال و نگهداری مفاهیم ارزشمندی چون ایثار، شهادت، انقلاب، حماسه عاشورا، دماوند و... در اینها شکی نیست. اما...
2- اما باید پذیرفت که تولید یک سمفونی –مثل هر محصول فرهنگی و غیرفرهنگی دیگری- باید توجیه اقتصادی و یا لااقل منطقی داشته باشد. بد نیست از دوستان بپرسیم تولید این همه سمفونی به صورت فلهای بر پایه کدام نیاز اجتماعی و چه لزوم فرهنگی صورت میگیرد؟ لطفاً بحث آرمانها و ارزشها را پیش نکشید که به نظرم کاملاً روشن هست که دلایل تولید این محصولات ورای این داستانهاست و در بندهای بعدی به آنها اشاره خواهم کرد.
3- اگر موسیقی کلاسیک را موسیقی پاپیولار اروپا در قرون 18 و 19 و نیمه اول قرن 20 فرض کنیم و بدانیم که سمفونیها و کوارتتها و سوناتهای حاصل آن سالها تا چه حد در میان اقشار وسیع توده مردم نفوذ داشتهاند، بعید میدانم دیگر نیازی به مقایسه این محصولات با سمفونیهای سفارشی سالهای اخیر ما باشد. کنسرتها و CDهای سمفونیهای مذکور را تا بهحال چند نفر از مردم دیده و شنیدهاند؟ واقعاً فکر میکنید در بهترین حالت بیش از چندهزار نفر؟
4- اگر چرخه سالم تولید یک اثر موسیقایی مثل سمفونی را چنین تصور کنیم که ابتدا سفارشدهنده آن را به سازنده سفارش میدهد و برای آن اسپانسر و منبع مالی پیدا میکند و سپس آهنگساز میرود اثرش را میسازد و به ارکستر سمفونیک میدهد تا اجرا کند، این چرخهای که ما در آن به تولید سمفونی میپردازیم، چیست؟ آیا چیزی غیر از نواختن سرنا از سر گشادش است؟! آهنگساز ما ابتدا سمفونی را به بهانهای –در این مثال، بزرگداشت هرمز فرهت- میسازد. سپس به دنبال اسپانسر میگردد و بهطور مستقیم و غیرمستقیم برای مدیران دولتی پیغام میدهد که شما که 15 اثر قبلی مرا حمایت کردید، این بار هم دست یاری شما را میطلبم و در پایان به نوعی تهدید هم میکند که اگر اسپانسر پیدا نشود، آن را با هزینه شخصی میسازم! سپس بر فرض که اسپانسر هم پیدا شد، با خارج کردن ارز از مملکت –در شرایط کنونی- ارکستر سمفونیک خودمان را دور زده و سمفونی را برای ضبط به اوکراین میبرد. خیلی هم خوب!
5- فریدون شهبازیان (از آهنگسازان برجسته و کاربلد کشورمان) در مشورت با دکتر ایمانی (معاون هنری وقت وزیر ارشاد) که نظرش را درباره سمفونی عاشورا پرسیده بود، گفته بود: «خیلی خوب است. اما سوال من اینجاست که تا زمانی که شعر و کلام نباشد، از کجا کعلوم که اینها مربوط به عاشوراست؟ موسیقی هنری انتزاعی است و برای رساندن چنین پیامهایی نیاز به کلام دارد. وگرنه اینجا که میگوید بابابابام از کجا معلوم که دارد قصه امام حسین(ع) را روایت میکند یا شمر؟!»
6- مجید انتظامی برای تولید یکی از همین سمفونیهای کذایی (به گمانم سمفونی ایثار) طبق روایتهای رسمی320 میلیون تومان بودجه دریافت کرده بود. این رقم را (با کم و زیادش) ضرب در تعداد سمفونیهایی که در این سالها ساخته شده کنید تا این سوال در ذهنتان رژه رود که آیا با چنین بودجهای نمیشد به جای پروپیمان کردن بیلانهای سالیانه مدیران دولتی و رزومه کاریشان و پر کردن جیب چند آهنگساز معدود، فعالیتهای مفیدتری برای موسیقی ایران انجام داد؟ مثلاً نمیشد سالنی درخور و مناسب اجرای موسیقی ساخت؟ یا بخشی از این هزینه را صرف برگزاری بهتر جشنواره فجر و دعوت از گروههای معتبر خارجی کرد و با پذیرایی و میزبانی شایسته، آنها را به ابزارهای تبلیغاتی کارایی برای فرهنگ و هنر ایران در سراسر جهان تبدیل کرد؟ و یا اصلاً ارکسترهای سمفونیک و فیلارمونیک خودمان را قویتر کنیم و مجبور نباشیم هرساله چنین هزینههای گزافی را خرج ضبط در استودیوهای ناکجاآباد اوکراین و... با ارکسترهای نامعلوم کنیم؟
7- خداوند عاقبتبهخیر کند صفار هرندی وزیر پیشین ارشاد را که این تخم لق «موسیقی فاخر» را در دهانها کاشت! واژهای پرطمطراق و دهانپرکن که هیچ متر و معیاری برای آن وجود ندارد و احتمالاً بعید بدانم خود حضرات هم بر سر مصداقهای آن با یکدیگر به توافق برسند؛ موزیسینها و مردم، پیشکش!
منبع:
تاریخ انتشار : جمعه 8 دی 1391 - 00:00
دیدگاهها
besiar dorost migi vali ancheh be jaii naresad fariad ast
افزودن یک دیدگاه جدید