«فردین خلعتبری» در یک اثر موسیقایی به مرور خاطرات دوران کودکیاش پرداخت
داستان یک شهر
موسیقی ما- «رامین و من» عنوان تازه ترین اثر فردین خلعتبری آهنگساز کشورمان است که دربردارنده چند قطعه موسیقایی و آثار منتخب این هنرمند در حوزه موسیقی فیلم با محوریت ساز آکاردئون منتشر شده است. «سینما نیمکت» به کارگردانی محمد رحمانیان، «آزمایشگاه» به کارگردانی حمید امجد، «کفش هایم کو» به کارگردانی کیومرث پوراحمد، «تنهای تنهای تنها» به کارگردانی احسان عبدی پور، «خنده در باران» به کارگردانی داریوش فرهنگ اسامی آثار سینمایی هستند که فردین خلعتبری برای آنها موسیقی خلق کرده است.
بهنام ابوالقاسم نوازنده پیانو و آکاردئون، غلامرضا کریم زاده نوازنده آکاردئون، پدرام فریوسفی نوازنده ویولن، میثم مروستی نوازنده ویولا، آتنا اشتیاقی نوازنده ویولنسل و کنترباس، سایوری شفیعی نوازنده کلارینت، شقایق صادقیان نوازنده فلوت، بهتاش ابوالقاسم نوازنده درامز، امین طاهری نوازنده درامز، قاسم عابدین و کاوه عابدین ضبط موسیقی، سولماز مالک طراح گرافیک، فرانک پاکزاد عکاس، آیه خلعتبری عکاس و نیما جوان ناشر گروه اجرایی آلبوم «رامین و من» را تشکیل می دهند، آلبومی که باید منتظر ماند و دید میتواند یکی از آثار پرمخاطب امسال باشد یا نه.
فضای آلبوم چگونه است؟
«رامین و من» را میتوان هم یک آلبوم نوستالژیک دانست و هم گفت ادای دین آهنگساز است به روزهای و سالهای دور زندگیاش. او در این آلبوم گویی لحظات تأثیرگذاری از زندگیاش را مرور میکند و در خلال همین مرور است که با انتخابهایی خوب به مکانهایی هم که در ذهنش نقش پررنگی دارند، میپردازد. او درباره دلیل اصلی خلق این آلبوم چنین میگوید: «سال ها پیش برادرم رامین را فرستادند به کلاس موسیقی نزد آقای جواد صفری که هم دبیر دبیرستان های چالوس بودند و هم در خیابانی به نام شیخ قطب در مرکز شهر، که یک دهنه مغازه بود با یک نیم طبقه، تدریس موسیقی می کردند. رامین خواندنِ نت، نواختن ملودیکا و بعدها ارگ را یاد گرفت و به تقلید از او من هم دست به ساز شدم. یکی از اقوام سرکار خانم مینو درایه که آن وقت در شیراز دانشجو بودند و بعدها استاد دانشگاه یورک در تورنتو شدند، نوه عمه پدرم، یک دستگاه آکاردئون به رامین هدیه داد و از آن موقع تاکنون با اینکه رامین مهندس شده، هرجا هست آکاردئون هم هست.
او ادامه میدهد: «تصمیم گرفتم قطعاتی که برای آکاردئون در فیلم های سینمایی نوشته ام را در یک مجموعه به اسم «رامین و من» منتشر و به او هدیه کنم. نام قطعات این مجموعه، با توجه به مکان هایی که از آنها همراه با رامین خاطره داریم، انتخاب شده اند. به یاد همه سال های پرخاطره مان.»
ویژگی مهم و جالب موسیقی این است که میتواند شخصیترین احساسات را به انتزاعیترین شکل ممکن بیان کند. این کار را خلعتبری در «رامین و من» انجام داده است و ما بیآنکه بدانیم نام قطعات آلبوم چرا و به چه دلیل انتخاب شدهاند، میتوانیم با آنها ارتباط برقرار کرده و با رویا و تصاویر ذهنی خودمان مرورش کنیم. اما جالب است که خلعتبری درباره انتخاب نام قطعاتش هم توضیحاتی ارائه کرده و خواسته گره از نامگذاریهای خاص قطعات باز کند.
«فردای روشن» نام دبستانی است در بالای تپه ای مشرف به شهر چالوس که در آن درس خوانده است. «محوطه کاخ» نام محله ای بوده که در چالوس زندگی می کردند، علت این نام وجود کاخ رضا شاه پهلوی در بالای تپه بود که بعد ها تبدیل به کتابخانه شده و هنوز هم پابرجاست. «پوچینی» نام یک غذاخوری ما بین چالوس و نوشهر بود که در آن موسیقی زنده اجرا می شد. «خیابات رادیو دریا»، ایستگاه رادیویی دریا که ابتدا فقط از شمال ایران شنیده می شد، در شهر چالوس قرار داشته است.
«اسب سفید» نام یک غذاخوری ما بین نوشهر و چالوس بود که در آن موسیقی زنده اجرا می شد. «هتل هایت خزر» در دهه پنجاه تاسیس شد و اکنون به نام «پارسیان خزر» دایر است. «اردوگاه افسران» اردوگاه تفریحی مربوط به افسران نیروی زمینی بود و «پل فلزی» پلی برای روی رودخانه چالوس که در دو بخش شهر را به هم متصل می کند.
«سینما تخت جمشید» سینمای بزرگ شهر چالوس، در دهه پنجاه تاسیس شد و دومین سینمای شهر بوده. سینما «ایران شهسوار (تنکابن)» در خیابان کنار دریا قرار داشت. هنوز هم ساختمان آن تخریب نشده، ولی سینما تعطیل است. سینما «ایران شهسوار (تنکابن)» در خیابان کنار دریا قرار داشت. هنوز هم ساختمان آن تخریب نشده، ولی سینما تعطیل است. امیدوارم روزی دوباره آن فیلم نمایش داده شود. رامین، برادرم و من، وقتی به تنکابن نزد پدربزرگم غلامحسین خان خلعتبری (نصرت النظام) می رفتیم. در این سینما فیلم می دیدیم، چقدر کیف داشت که تخمه، ساندویچ کالباس، نوشابه و محو در تاریکی و معجزه سینما.
«سینما زهره» اولین سینمای چالوس و نوشهر بود که در کوچه سعدی قرار داشت، آقای کوزه گر صاحب سینما بودند. «بندر نوشهر» بندری در جنوب دریای خزر است. شهر نوشهر در کنار این بندر ساخته شده است. بسیاری از اقوام ما از جمله پدربزرگ مادری، دایی، شوهر عمه و پسر عمه در اداره بندر مشغول بودند. بندر همیشه برایم مثل یک رویا بود. رویای سفری به دور دست.»
شهرها و موسیقیها
نامگذاری قطعات آلبوم با مکانهایی که برا آهنگساز آشناست و برخی از آنها را مخاطبان هم میشناسند، اتفاق خوبی است که باید آن را به فال نیک گرفت. چراکه در اغلب آثار هنرمندان کشورمان جغرافیا چندان نقش پررنگی ندارد و برای حافظه جمعی مردمان یک کشور بزرگ خاطراتی با مکانها و جغرافیای کشور نمیسازد. جغرافیا در گذشته موسیقی ما یعنی تا همین چند دهه قبل بسیار پررنگ بوده است. آنقدر که هر کدام از ما شاهد مثالهایی خواهیم داشت در موسیقی که از خطرات شمال و جاده چالوس تا خود شیراز و اهواز ببردمان، حالا اما نقش شهرها و روستاها و در کل جغرافیا، نه فقط در فیلمهای سینمایی و سریالها که در همه هنرهایمان کمرنگتر شده و در هر هنری با پدیده آپارتمانی شدن مواجه هستیم.
امسال اما دو نمونه خوب داشتیم از آثار هنرمندانی که صرفا از فعالان موسیقی نواحی نبودند اما سراغ شهرها رفتند تا دوباره هویتبخشی به آنها را در عالم موسیقی شروع کنند. «به دشت نفتون» کاری از گروه موسیقی اتاق یکی از این آلبومها بود و در روزهای پایانی سال هم خلعتبری یک شهر شمالی پرخاطره را برایمان در قالب یک آلبوم موسیقی منتشر کرده است.
حس موزیسینها به مکانها را باید موضوعی مهم و درخور توجه دانست، حسی که میتواند در قالب هنر مکانها و جایها و جغرافیاها را در ذهن آیندگان پررنگ کرده و حس و حال آدمهای نسل امروز را به آنها منتقل کند. البته علاوه بر این دو آلبوم باید به اقدام علی قمصری هم اشاره کرد. او امسال را شهر به شهر رفت و در مکانهای تاریخی به اجرای موسیقی پرداخت. در این اجراها که کاملا خودجوش و بدون حمایت دولتی انجام شد، هنرمندان استانی هم او را همراهی کردند و حال خوب پیوند موسیقی با جغرافیا و تاریخ را میتوان در ویدئوهای منتشرشده از اجراهای او دید.
بهنام ابوالقاسم نوازنده پیانو و آکاردئون، غلامرضا کریم زاده نوازنده آکاردئون، پدرام فریوسفی نوازنده ویولن، میثم مروستی نوازنده ویولا، آتنا اشتیاقی نوازنده ویولنسل و کنترباس، سایوری شفیعی نوازنده کلارینت، شقایق صادقیان نوازنده فلوت، بهتاش ابوالقاسم نوازنده درامز، امین طاهری نوازنده درامز، قاسم عابدین و کاوه عابدین ضبط موسیقی، سولماز مالک طراح گرافیک، فرانک پاکزاد عکاس، آیه خلعتبری عکاس و نیما جوان ناشر گروه اجرایی آلبوم «رامین و من» را تشکیل می دهند، آلبومی که باید منتظر ماند و دید میتواند یکی از آثار پرمخاطب امسال باشد یا نه.
فضای آلبوم چگونه است؟
«رامین و من» را میتوان هم یک آلبوم نوستالژیک دانست و هم گفت ادای دین آهنگساز است به روزهای و سالهای دور زندگیاش. او در این آلبوم گویی لحظات تأثیرگذاری از زندگیاش را مرور میکند و در خلال همین مرور است که با انتخابهایی خوب به مکانهایی هم که در ذهنش نقش پررنگی دارند، میپردازد. او درباره دلیل اصلی خلق این آلبوم چنین میگوید: «سال ها پیش برادرم رامین را فرستادند به کلاس موسیقی نزد آقای جواد صفری که هم دبیر دبیرستان های چالوس بودند و هم در خیابانی به نام شیخ قطب در مرکز شهر، که یک دهنه مغازه بود با یک نیم طبقه، تدریس موسیقی می کردند. رامین خواندنِ نت، نواختن ملودیکا و بعدها ارگ را یاد گرفت و به تقلید از او من هم دست به ساز شدم. یکی از اقوام سرکار خانم مینو درایه که آن وقت در شیراز دانشجو بودند و بعدها استاد دانشگاه یورک در تورنتو شدند، نوه عمه پدرم، یک دستگاه آکاردئون به رامین هدیه داد و از آن موقع تاکنون با اینکه رامین مهندس شده، هرجا هست آکاردئون هم هست.
او ادامه میدهد: «تصمیم گرفتم قطعاتی که برای آکاردئون در فیلم های سینمایی نوشته ام را در یک مجموعه به اسم «رامین و من» منتشر و به او هدیه کنم. نام قطعات این مجموعه، با توجه به مکان هایی که از آنها همراه با رامین خاطره داریم، انتخاب شده اند. به یاد همه سال های پرخاطره مان.»
ویژگی مهم و جالب موسیقی این است که میتواند شخصیترین احساسات را به انتزاعیترین شکل ممکن بیان کند. این کار را خلعتبری در «رامین و من» انجام داده است و ما بیآنکه بدانیم نام قطعات آلبوم چرا و به چه دلیل انتخاب شدهاند، میتوانیم با آنها ارتباط برقرار کرده و با رویا و تصاویر ذهنی خودمان مرورش کنیم. اما جالب است که خلعتبری درباره انتخاب نام قطعاتش هم توضیحاتی ارائه کرده و خواسته گره از نامگذاریهای خاص قطعات باز کند.
«فردای روشن» نام دبستانی است در بالای تپه ای مشرف به شهر چالوس که در آن درس خوانده است. «محوطه کاخ» نام محله ای بوده که در چالوس زندگی می کردند، علت این نام وجود کاخ رضا شاه پهلوی در بالای تپه بود که بعد ها تبدیل به کتابخانه شده و هنوز هم پابرجاست. «پوچینی» نام یک غذاخوری ما بین چالوس و نوشهر بود که در آن موسیقی زنده اجرا می شد. «خیابات رادیو دریا»، ایستگاه رادیویی دریا که ابتدا فقط از شمال ایران شنیده می شد، در شهر چالوس قرار داشته است.
«اسب سفید» نام یک غذاخوری ما بین نوشهر و چالوس بود که در آن موسیقی زنده اجرا می شد. «هتل هایت خزر» در دهه پنجاه تاسیس شد و اکنون به نام «پارسیان خزر» دایر است. «اردوگاه افسران» اردوگاه تفریحی مربوط به افسران نیروی زمینی بود و «پل فلزی» پلی برای روی رودخانه چالوس که در دو بخش شهر را به هم متصل می کند.
«سینما تخت جمشید» سینمای بزرگ شهر چالوس، در دهه پنجاه تاسیس شد و دومین سینمای شهر بوده. سینما «ایران شهسوار (تنکابن)» در خیابان کنار دریا قرار داشت. هنوز هم ساختمان آن تخریب نشده، ولی سینما تعطیل است. سینما «ایران شهسوار (تنکابن)» در خیابان کنار دریا قرار داشت. هنوز هم ساختمان آن تخریب نشده، ولی سینما تعطیل است. امیدوارم روزی دوباره آن فیلم نمایش داده شود. رامین، برادرم و من، وقتی به تنکابن نزد پدربزرگم غلامحسین خان خلعتبری (نصرت النظام) می رفتیم. در این سینما فیلم می دیدیم، چقدر کیف داشت که تخمه، ساندویچ کالباس، نوشابه و محو در تاریکی و معجزه سینما.
«سینما زهره» اولین سینمای چالوس و نوشهر بود که در کوچه سعدی قرار داشت، آقای کوزه گر صاحب سینما بودند. «بندر نوشهر» بندری در جنوب دریای خزر است. شهر نوشهر در کنار این بندر ساخته شده است. بسیاری از اقوام ما از جمله پدربزرگ مادری، دایی، شوهر عمه و پسر عمه در اداره بندر مشغول بودند. بندر همیشه برایم مثل یک رویا بود. رویای سفری به دور دست.»
شهرها و موسیقیها
نامگذاری قطعات آلبوم با مکانهایی که برا آهنگساز آشناست و برخی از آنها را مخاطبان هم میشناسند، اتفاق خوبی است که باید آن را به فال نیک گرفت. چراکه در اغلب آثار هنرمندان کشورمان جغرافیا چندان نقش پررنگی ندارد و برای حافظه جمعی مردمان یک کشور بزرگ خاطراتی با مکانها و جغرافیای کشور نمیسازد. جغرافیا در گذشته موسیقی ما یعنی تا همین چند دهه قبل بسیار پررنگ بوده است. آنقدر که هر کدام از ما شاهد مثالهایی خواهیم داشت در موسیقی که از خطرات شمال و جاده چالوس تا خود شیراز و اهواز ببردمان، حالا اما نقش شهرها و روستاها و در کل جغرافیا، نه فقط در فیلمهای سینمایی و سریالها که در همه هنرهایمان کمرنگتر شده و در هر هنری با پدیده آپارتمانی شدن مواجه هستیم.
امسال اما دو نمونه خوب داشتیم از آثار هنرمندانی که صرفا از فعالان موسیقی نواحی نبودند اما سراغ شهرها رفتند تا دوباره هویتبخشی به آنها را در عالم موسیقی شروع کنند. «به دشت نفتون» کاری از گروه موسیقی اتاق یکی از این آلبومها بود و در روزهای پایانی سال هم خلعتبری یک شهر شمالی پرخاطره را برایمان در قالب یک آلبوم موسیقی منتشر کرده است.
حس موزیسینها به مکانها را باید موضوعی مهم و درخور توجه دانست، حسی که میتواند در قالب هنر مکانها و جایها و جغرافیاها را در ذهن آیندگان پررنگ کرده و حس و حال آدمهای نسل امروز را به آنها منتقل کند. البته علاوه بر این دو آلبوم باید به اقدام علی قمصری هم اشاره کرد. او امسال را شهر به شهر رفت و در مکانهای تاریخی به اجرای موسیقی پرداخت. در این اجراها که کاملا خودجوش و بدون حمایت دولتی انجام شد، هنرمندان استانی هم او را همراهی کردند و حال خوب پیوند موسیقی با جغرافیا و تاریخ را میتوان در ویدئوهای منتشرشده از اجراهای او دید.
تاریخ انتشار : شنبه 28 اسفند 1400 - 12:55
افزودن یک دیدگاه جدید