نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
دربارهی فضای عمومیِ این روزهای نقد و دربارهی جلسه های «گفتمانِ ضربِ اصول»
نهادِ نقد
[ مانى جعفرزاده - آهنگساز، رهبر ارکستر و پژوهشگر فرهنگ ]
از عجیبترین حرف هایی که در مواجهِ با نقد طرح میشود [و کم هم گفته نمیشود] مثلاً در عالَمِ هنر یکی این است که منتقد آدمی ست نِق-نِقو که چون خودش هنرمند نشده به همهی هنرمندان حسادت میورزد و عیب جوی کارِ ایشان است. سرراستترین نتیجه ای که بشود از چُنین استدلالی گرفت این است که لابد «واگْنِر» و «شومان» که نقد مینوشتند[و خیلی هم تندوتیز مینوشتند] آهنگساز نبودهاند یا «گلستان» و «آلِ احمد» و «شاملو» و «اخوان» و «شفیعیِ کدکنی» و«گلشیری» و «نیما»یی که نقد میکردند، خود نویسنده و شاعر نبودند.
این حرفها منطقی نیست، نمیتواند باشد. منتقد میتواند خود هنرمندی هم بکُنَد [که بیش تر وقتها چُنین است مانند نمونه هایی که برشمردیم] یا تنها هنرشناس باشد و مفسّر که در چُنین حالتی فعّالِ هنری نبودن اش عذری نیست بر نقدی که مینویسد. نقد کارِ روشنفکریِ مدنی ست یا باید باشد. نوعِ نگاهِ عمومیِ ما [ تقریباً همه یا بیش ترمان] امّا قبیله ای ست. این جور حرفها هم از همین نوع نگاهِ قبیله ای درمی آید وگرنه هنرمندی که منتقدی کارش را ستوده باشد، بی درنگ منتقد را از قبیلهی خود میشمارد و هنرمند بودن [به معنای عملی] یا نبودنِ منتقدِ مزبور را در به جا یا نابه جابودنِ آن چه در ستایش اش نوشته،لحاظ نخواهد کَرد. باور بفرمایید!
روشنفکریِ مدنی امّا منطقاً دوستِ هم قبیله ای و غریبهی بی قبیله نمیشناسد؛ دُرُست و غلط میشناسد. از این رو فرقی ندارد که کارِ دُرُست و موفّق را غریبه انجام داده یا کارِ ضعیف و ناموفّق را دوست. وظیفهی نقد این است یا باید این باشد که دُرُستی و نادرستی را، قوّت و ضعف را تمیز بدهد و معلوم کُنَد و نشان بگذارد و در این راه شناختِ نظری اگر بیش از کارِ عملی کارآمد نباشد، کمتر نیست.
بدیهی ست نقد هم مثلِ کارِ هنری ممکن است بی راه برود و اشتباه بکُنَد. بدیهی ست در بیش تر موردها هر نقد برآیندِ سلیقه و تربیتِ ذهنیِ منتقد خواهد بود و از این رو نقد هم مثلِ اثرِ هنری که با سلیقهی هنرمند خَلق میشود تابعی از سلیقهی خالق اش یعنی منتقد است. نقد ممکن است به دُرُست یا غلط چیزی را در اثرِ هنری پیدا کُنَد که مقصودِ هنرمند نبوده یا چیزی را نبیند که هنرمند بر دیده شدن اش مُصِر بوده است و این ذاتیِ نقدِ هنری ست و کاریاش نمیشود و نباید کَرد. نقد ممکن است زبانی تلخ و پُرپرخاش داشته باشد یا ممکن است محترمانه و پُرمدارا نوشته شده باشد و بدیهی ست همهی اینها بر کارکَردِ موفّق یا ناموفّقِ یک نقد اثر میگذارد.
پذیرفتنِ این شرطها نخستین پایهی پذیرش اندیشه گری در یک فضای مدنی ست. دعوا با منتقد، ضعفِ دیده شده در یک اثرِ هنری یا یک موضوعِ فرهنگی را مرتفع نمیکند، آن ضعف وجود دارد [یا دستِ کم به زعمِ ولوُ غلطِ منتقد وجود دارد] و با دادوُقالِ خالقِ اثر یا طرفداران اش چیزی تغییر نمیکند.
این همه بدیهی را از این رو نوشتم چون تصوّر میکنم فضای عمومی جامعه مان و به تبعِ آن جماعتِ موسیقی جوری ست که قاطبه ی اهلی هاش از نقد میترسند، منتقد را دشمن میپندارند و باز شدنِ بحث و نقد پیرامونِ موضوعی را که دل بستهاش باشند برنمی تابند.
بر این اساس است که پیدا شدن گروهی که خود هنرمند باشند و محفلی داشته باشند که بنیان اش را بر نقدِ موسیقی گذاشته باشند به خودیِ خود موضوعی ست بسیار جذّاب و در خورِ اعتناء و در عینِ حال از سوی نقدشَوَنده ها بسیار فحش خور!
نویسندهی این سطرها در دوُ جلسه از پنج-شِش جلسهی سلسله بحث های گروهِ «گفتمانِ ضربِ اصول» شرکت کرده است و در هر دو بارِ حضورش اندیشیده که این جماعتِ «ضربِ اُصول» فارغ و فارق از این که چه کسانی هستند و کجاها حرفشان حساب است و کجاها پَرت افتادهاند از موضوعِ دُرُستِ اصلی، یک ویژگیِ مهم دارند و آن، این که برای نخستین بار توانستهاند نهادی را به وجود بیاورند که وظیفهی تعریف شدهاش دستِ کم برای خودشان نقدِ موضوع های مبتلابِهِ جامعهی موسیقی ست.
لغتِ «گفتمان» از ابتکارهای درخشانِ آقای داریوشِ آشوری ست. آشوری دستِ کم دو لغت به ادبیاتِ فارسی افزود که یکی «همه پرسی» بود به جای «رِفراندوُمِ» فرنگی و یکی همین لغتِ «گفتمان» که معادلِ «دیسکوُرِ» آن بریها ست. این است که لازم است یادمان باشد که «گفتمان» معادلِ گفت و گو نیست معادلِ سخن است. گفتمان یعنی حرف، گفتهی سنگین و حساب شده، سخن.
از این رو گفتمانِ ضربِ اصول بر عکسِ تصوّرِ حتّا مجریان اش دستِ کم بنابر اسم اش نباید الزامی داشته باشد بر این که با نقدشَوَنده به گفت و گو بنشیند. [ هرچند که اگر بنشیند و بنشینند هم هیچ بد نیست] امّا علّتِ وجودیِ ضربِ اصول را در هم صحبتیِ الزامی با کسانی که به نقدِشان نِشَسته نباید جست و جو کَرد.
بی شک تا مدّت زمانی طولانی هرکه محلِّ نقدِ ضربِ اصولیها باشد یا خود را ملزم به پاسخ گویی به آنها بداند از این محفل احتراز خواهد کَرد. بی شک بنابر هر موضوعی که طرح کُنند و عذری بر آن داشته باشند متهم خواهند شد که در حسرتِ موفّقیّتی در آن موضوع بودهاند و از این رو و به بهانهی این نقدها میخواهند در آن موضوع دیده بشوند و بسیاری حرف های دیگرِ از این دست که هر منتقدی هرروز میشنود و واقعاً هم مهم نیستند.
نقد کارِ خودش را میکند و مادام که دارد کارِ خودش را میکند و منتقد هم دچارِ این توهّم نباشد که نقدش از نقد بَری ست و در جای گاهی نِشٓسته که هرچه بگوید صحیح است، حاشیه های قبیله ای راه به جایی نمیبرند و سرانجام تفکّرِ مدنیِ روشنفکری گسترده میشود و مخاطبان اش را، مخاطبانِ دُرُستِ خودش را پیدا میکند. ایدون باد. ایدون تر باد.
منبع:
اختصاصي سایت موسيقي ما
تاریخ انتشار : پنجشنبه 29 مرداد 1394 - 05:00
دیدگاهها
بسيار قلم زيبايى داريد
مثل هميشه خوب
Mas
ممنون بابت این مطلب .
یک سوال : گفتمان ضرب اصول کجا برگزار میشه؟ ورود برای عموم آزاده؟
خدا كند اين گفتمان ضرب اصول همچنان با عظمي قوي و راسخ به سخنگويي به نقد أصولي كه نياز شديد جوامع هنري ست ادامه يابد . خوشبختانه آدم هايش از هرجهت منزه و وارسته هستند و مورد وثوق .
افزودن یک دیدگاه جدید