نگاهی به موسیقی فیلمهای حاضر در سیوششمین جشنواره فیلم فجر - 3 (فیلمهای «امیر»، «مغزهای کوچک زنگ زده» و «لاتاری»)
سال صداهای جدید
[ نسیم قاضیزاده - روزنامهنگار و منتقد ]
موسیقی ما - نوید اربابیان، علی اظهری، بامداد افشاری، حبیب خزاعیفر...اینها نامهای جدید و شاید نسل جدید آهنگسازان سینمای ایراناند، آهنگسازانی که هرکدام حرف تازهای برای گفتن دارند و میشود دل را خوش کرد به ملودیهای جدید و متنوعی که برای گوشهای ما تدارک دیدهاند. نوید اربابیان وعلی اظهری برای اولین بار برای امیر ساخته نیما اقلیما که خودش دستی بر موسیقی دارد ساندترک ساختهاند، بامداد افشاری موسیقیای با صدادهی جدید و مانور دادن روی ساز ماندولین برای مغزهای کوچک زنگزده ساخته و حبیب خزاعیفر بار دیگر با محمدحسین مهدویان در لاتاری همکاری داشته است.
نگاهی به موسیقی فیلم «امیر»: اثر نوید اربابیان و علی اظهری
صدای حرفهای نگفته
صدای حرفهای نگفته
همانقدر که جنس تصاویر در امیر خلاف جریان غالب سینمای ایران است، موسیقی امیر هم موسیقی تازهای است در سینمای ایران؛ ترکیبی است از دو گیتار؛ گیتار بیس و گیتار الکتریک که توسط دو آهنگساز آن ساخته و نواخته شده. موسیقی که با فضای فیلم همخوانی بسیاری دارد و حال و هوای آرام اما درون پرتلاطم آن را بازنمایی میکند.
هرچند که موسیقی امیر تحت تاثیر موسیقیهایی از جنس راک و متال است چرا که آهنگسازان آن سالهاست در همین ژانر مشغول به فعالیت هستند اما موسیقی تکراری نیست. ملودیها همراه با رنگ و فضای سرد و سخت فیلم است و یاریکنندۀ کمحرفیهای شخصیت اصلی و سختِ فیلم؛ "امیر" است.
اجرای نتهای کشیدۀ پررنگ روی گیتار بیس در برابر ضربههای کوتاه و آرام گیتار الکتریک، تقابل و البته همراهیِ گاه اجباری دنیای واقعی او و کلام برای امیر است. با این حال موسیقی مخصوص امیر نیست. خواهرش هم که از اوضاع روانی بدی رنج میبرد و در عین حال "گری مور" گوش میکند و با امیر همکلام است، همسر دوست امیر و تردیدها و غصههایش، کودکی که در میان جدایی مادر و پدرش پر از سوال و غم است، دختری که در آرایشگاه کار میکند و در آسانسور با امیر روبرو میشود و بغض میکند و ما قصهاش را نمیدانیم اما میتوانیم حدس بزنیم و دوستی که به رفاقتش با امیر شک کرده و از زن و زندگیاش آزرده است؛ موسیقی صدای همه آنهاست؛ صدای همۀ خشمهایی که نمیبینیم و غصههایی که گذرا در جریان آن قرار گرفتهایم. صدای تیز گیتار برقی و رنگآمیزی شفاف آن بر تصاویری همچون تصویر زیبا و نامتعارف اتاق خواهر (سحر دولتشاهی) با دیوارهای سفید و پر از مربعهای تو در تو به راحتی در ایجاد فضاسازی این دنیای مارپیچ که انگار راه فراری از آن نیست کمک حال بوده.
تنها نکتهای که موسیقی امیر دارد حضور دو آهنگساز با تفاوتهای اندکی در سبک موسیقیشان است که همین تفاوت از ساختار کلی موسیقی بیرون میزند. موسیقی اربابیان لحنی تلفیقی دارد و در آن میتوان اصوات و سازهای ایرانی را پیدا کرد و در موسیقی اظهری چنین نیست. گاهی در لحظاتی از فیلم همچون سکانس یکی مانده به پایان که شخصیت اصلی در ماشین است، اربابیان از سازهای ایرانی بهره گرفته و بعد هم که به ترانه "شب به گلستان" با صدای خودش که با خوانشی جدید همراه شده وصل میشود. ترانۀ پایانی فیلم یکی از بهترین ترانههای تیتراژ امسال است که با صدای نوید اربابیان اجرا شده. هرچند با نفس اینکه هر فیلمی در پایانش موسیقیای گنجانده شود مخالفم اما بعضی فیلمها همچون امیر که شخصیت اصلیاش همینقدر کم دیالوگ و کمحرف است، موسیقی تیتراژ میتواند به کمک آن حرفهای نگفته و نشنیده بیاید.
نگاهی به موسیقی فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده»: اثر بامداد افشاری
ترکیب غریب جذاب
ترکیب غریب جذاب
بامداد افشاری موسیقیای ساخته که بیا دا و تکلف متفاوت است. او با سازهای غریبی که نمیتوان آنها را در همه آنسامبلها و بر اساس همۀ سلایق جستجو کرده، موسیقی آخرین ساختۀ هومن سیدی را به زیبایی ساخته است. هرچند حجم موسیقی بسیار کم است، اما همان تلنگرهای ماندولین کار خودشان را میکنند.
یکی از مهمترین نکاتی که میتوان درباره موسیقی مغزهای کوچک زنگزده به آن اشاره کرد تلفیق افکتهای صوتی و سازهای موسیقی است که بسیار حرفهای از آب درآمده. تلفیق دو جنس ناهمگون یکی با پدهای صوتی و صداهای "هام"-گرفته و دیگری با استفاده از صوتِ لطیفترین انواع سازها همچون ماندولین. اوج این ترکیب غریب در سکانس دعوای گروهی آدمهای شکور (فرهاد اصلانی) و گروه مقابل است که بیشباهت به دار و دستههای نیویورکی نیست. با چکشهای کشیده و قمههای در دست روبروی هم صف کشیدهاند و ناگهان هجوم. در این حمله که "وحشیانه" سادهترین و الکنترین کلمه برای توصیف آن است، زهیها به کمک مخاطب آمدهاند تا کمی این حجم از حادثه بنیاد ما ز جا نبرد. صدای کوبهایهای متفاوت نیز که کوفتن بر اجسامی است حلبی با فضای فیلم همخوانی دارد. فکرش را بکنید که قرار بود بجای این سازهای غریب روی این تصاویر متفاوت صدای دف و طبل میشنیدید.
همینطور باید به سکوتهای بجای موسیقی هم اشاره کرد که البته هنرِ توامان کارگردان و آهنگساز است. هومن سیدی همیشه نشان داده که برای موسیقی ارج و قربی ویژه قائل است. در مغزهای کوچک زنگزده هم همینطور است. در سکانسی که شاهین(نوید محمدزاده) نظارهگر خانه بهم ریخته است، جز سکوت چیزی همراه تصاویر نیست. در چنین فضای سیاه و غریب و تاریکی آمدن آوازهای بدوی (Primitive) که بیشباهت به موسیقی آفریقایی-جنوبی نیست کاربرد دارد. صدای فروخوردۀ قهرمانانی است که از اساس کاربرد کلمات را بلد نیستند. در پایان هم ترانۀ پایانی را "رضا کولغانی" خواننده خوب و جنوبی گروه داماهی خوانده که برای اجرای جنونمندِ بسیاری از قطعات همیشه اعلام آمادگی کرده است. او "کیو کیو بنگ بنگ" ای را خوانده که نه تنها ایرانیزه بلکه مخصوص فضای خشن و تاریک جنوبشهر تهران اجرا شده.
موسیقی مغزهای کوچک زنگزده مزیتهای بسیار دارد اما بیش از آنکه بتواند به موسیقی به معنای آهنگین آن نزدیک شود به افکتیو بودن-ولو افکتهای تماتیک- نزدیک شده است. از این حیث چیز زیادی همراه تماشاگری که از سالن بیرون میرود نمیماند. با این وجود میتوان انتظار موسیقیهایی بس فراتر از انتظار را برای بامداد افشاری کشید که من شخصا منتظر آن روز و آن موسیقیها خواهم بود.
نگاهی به موسیقی فیلم «لاتاری»: اثر حبیب خزاعی فر
دوپاره
دوپاره
حبیب خزاعیفر موسیقی پر حجمی برای لاتاری نوشته که نوسانات خودش را دارد. او که چند سالی است در سینمای ایران فعالیت میکند بیشتر در سالهای اخیر با ساخت موسیقی برای فیلمهای بیگباجتِ مهدویان شناخته شده.
مهمترین نکتهای که میتوان درباره موسیقی لاتاری گفت، دوپاره بودن آن همچون خود فیلم است. همچنان که فیلم در نیمۀ اول جاندارتر است و از اساس روندی متفاوت را طی میکند، موسیقی هم دچار همین دوپارگی است. در ابتدا فضاهای جوانانه، موسیقیهایی در فضای پاپ و تلفیقی همراه تصاویر است اما روند فیلم که تغییر میکند موسیقی هم به سمت یک موسیقی دیگر با جنسی متفاوت میرود.
یکی از بهترین لحظات موسیقی در نیمه اول فیلم سکانس موتورسواری دختر و پسر فیلم است و اتصال آن به صحنه حضور نوازندگان خیابانی که در حال اجرای ترانه "سیمین بری" هستند. در این نیمه ابتدایی علاوه بر اینها و موسیقیهایی که گاه در قالب ترانه با حضور شخصیتهای فیلم اجرا میشود، ترانه "کجا باید برم" با صدای روزبه بمانی هم روی تصاویر آمده است. طبیعی است که برای صحنه جدایی نوشین و تنهاییهای امیرعلی در فرودگاه و بعد رفتنش به بام تهران و تماشای شهر غمزده از بالای تپه به چیزی بیش از روال عادی موسیقی فیلم نیاز است و جا برای وجود چنین کلیپی عملا خالی است.
هنوز در این سکانسها هم موسیقی حضور سابقش را دارد؛ ملودیکا همراه امیرعلی(ساعد سهیلی) و موسی (هادی حجازیفر) است اما روند تغییر لحن آغاز میشود. با آمدن جنازه دختر بر شانههای خانواده در سکانس قبرستان موسیقی با حضوری پررنگ شنیده میشود که شنیدنیترین بخش موسیقی لاتاریهم همینجاست. همینطور میتوان به سکانس چک کردن لپ تاپ که طولانیترین بخش موسیقی و ترکیبی از گیتار و ملودیکاست اجراست اشاره کرد.
از ورود به دوبی، همچنانکه فیلم از دست میرود، موسیقی هم دیگر چندان شنیدنی نیست هرچند که تلاشهایی برای جبران مافات فیلم شده مثل اضافه شدن فضای الکترونیک یا سازدهنی.
موسیقی لاتاری موسیقی بسیار پرحجمی است که خزاعیفر برای آن زحمت بسیار کشیده است و همچون چند موسیقی بسیار پرزحمت دیگر در جشنواره امسال نباید این مساله را ندید گرفت اما ذکر این نکته هم الزامی است که صرفا موسیقیای که برای آن زحمت زیادی کشیده شده و پرحجم است به معنای "کامل" یا "دلنشین" یا "بیادماندنی" نیست. این همان مسالهای است که آهنگسازان را گاه برافروخته میکند که چطور زحمت ما دیده نمیشود؟ قطعا زحمت هر آهنگسازی در ذات کارش ستودنی است اما آفرینش و پردازش یک موتیف خاص که بتواند حبلالمتین کل ساندترک باشد عملی است که تنها بستۀ تکنیک نیست و از جایی دیگر میآید.
منبع:
سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : پنجشنبه 19 بهمن 1396 - 14:31
افزودن یک دیدگاه جدید